کد خبر: ۳۷۴۹۸۶
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۸
من از سال ۸۴ که شورای هماهنگی را مدیریت می کردم به علت حضور احمدی نژاد و قضایایی که پیش آمد من کنار کشیدم آقای عسگراولادی با حاج احمد کریمی با آقا باهنر و محمدعلی امانی سه جلسه صبحانه در دفتر بازرسی، پهلوی من آمدند تعبیر آقای عسگراولادی این بود: آقای ناطق ما از شما خواهش می کنیم بیایید ما را جمع کنید، من خجالت کشیدم، این پیرمردی که من خودم قائلم پیشکسوت است و او سال های قبلتر از من در جریان مبارزه بوده و سال ها در زندان روزگار گذرانیده و تبعید و آزار شده به من آمده و می گوید ما را جمع کن البته ما بی ادبی کردیم و قبول نکردیم و به ایشان گفتم حاج آقا شما اینطور صحبت می کنید شما پیشکسوت هستید و جزو تشکیلاتی ترین نیروها بودید اصلا مؤتلفه را از هیچ با مرحوم عراقی راه انداختید آن وقت من بیایم شما را جمع کنم.


ناطق نوری گفت: آقای عسگراولادی در تمام دورانی که وزیر و نماینده امام و نماینده مجلس بود و چه در زمانی که کنار رفت تا دیگران رشد کنند صبر در سختی ها داشت، تهمت ها و ناسزاها او را از میدان به در نبرد و تواضع بی نظیری داشت.

مبارزه تنها فصل مشترک آشنایی حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری؛ مشاور مقام معظم رهبری و رییس حوزه علمیه امام حسن مجتبی(ع) با استاد حبیب الله عسگراولادی نیست، او که در جریان انقلاب مو سپید کرده از فراز و فرودهای جریاناتی می گوید که استاد عسگراولادی را تبدیل به مجاهد خستگی ناپذیر، پاکدست و با ایمان کرده است، گوشه ای از ناگفته های حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری از حبیب الله عسگراولادی در دهمین سالگرد ارتحال ایشان را می خوانیم:

* به نظر شما استاد حبیب الله عسگراولادی تا چه میزان به افکار عمومی و حتی به همراهان تشکیلاتی که او را درک نکرده اند شناسانده شده است؟

در حق بسیاری از افراد شاخص مانند مرحوم شفیق، مرحوم لاجوردی، آقای عسگراولادی و حتی مرحوم حیدری جفا شد و آقایان از کنار آنها خیلی عادی عبور کردند این اواخر مرحوم حاج هاشم امانی که زحمات بسیاری کشید و تا مرز اعدام پیش رفت و تجلیلی از ایشان نشد، من در مراسم آقای لاجوردی صحبت کردم، لاجوردی همچنان ناشناخته است، لاجوردی در جامعه به عنوان یک نیروی افراطی و خشن شناخته شده در صورتی که اینطور نبود و درست ۱۸۰ درجه با این مقوله تفاوت داشت و مخالف جدی آن بود علت این موضوع آن است که جو از زمان امام علیه لاجوردی بسیار زیاد بود و دوستان حزب مؤتلفه نتوانستند آقای لاجوردی را معرفی کنند، آقای عسگراولادی هم آنگونه که بود معرفی نشد، با ایشان بسیار احساسی و عاطفی برخورد شد و آنطور که ایشان در واقعیت بود نشان داده نشد.

برادر ایشان مرحوم آقا اسدالله در مصاحبه ای تلویزیونی راجع به زندگی خودش با زبان شیرینی صحبت کرد و در خلال صحبت هایش گفت برادر من؛ آقای حبیب الله به دنبال انقلاب و مبارزه رفت و من به دنبال تجارت رفتم، ببینید همین جمله چقدر می تواند اثر داشته باشد به نظر من برای بازشناسی شخصیت مرحوم عسگراولادی و تبیین سیره ایشان حتی در این حد هم تلاشی نشده است.
عسگراولادی مصداق آیه «ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان» است

* به نظر شما مرحوم استاد عسگراولادی فارغ از نگاه سیاسی، چگونه انسانی است؟

من نگاه خودم را درباره آقای عسگراولادی در قالب چند روایت می گویم ایشان اولا مصداق آیه ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان است یعنی قبل از ما که از سال ۴۲ وارد جریان مبارزه شدم ایشان از زمان فدائیان اسلام وارد جریان نهضت امام خمینی شدند این هنوز عنوان نشده آقای عسگراولادی مصداق این آیه است که وقتی انسان آن را در قنوت می خواند زیرا ایشان از گذشته دور در مبارزه بودند.

اگر بگوییم مسلمان از منظر روایت پیامبر کیست باز من معتقدم یکی از مصادیق واقعی مسلمان از منظر پیامبر عسگراولادی است زیرا رسول خدا می فرمایند اَلْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ النَّاسُ مِنْ یَدِهِ وَ لِسانِهِ، مردم از دست و زبان مسلمان در امان باشند، شما تمام زندگی عسگراولادی را ببینید چه قبل از زندان از تشکیل و تأسیس موتلفه که زمان آشنایی بنده با ایشان بود و چه بعد از زندان و دوران پیروزی انقلاب و بعد از فوتش کسی را نمی توانید پیدا کنید که از دست و زبان آقای عسگراولادی آسیب و ظلمی دیده باشد و واقعا مصداق یک مسلمان بر اساس تعریف معصومین آقای عسگراولادی است.
ندیدم عسگراولادی آبروی کسی را ببرد

در تعریف مؤمن از زبان مبارک امام رضا آمده لا یکون المؤمن مؤمنا حتی یکون فیه ثلاث خصال؛ مؤمن مؤمن نیست مگر با سه خصلت، سُنّةٌ مِن نبیِّهِ صلی الله علیه و آله ، و سنّةٌ مِن ولیِّهِ علیه السلام یک صفت از خدا داشته باشد فأمّا السُّنَّةٌ مِن ربّهِ فکِتْمانُ السِّرِّ، آبروی مردم را نبرد همانطور که خدا ستار العیوب است مؤمن کتمان سر می کندو آبروی کسی را نمی برد مرحوم عسگراولادی حافظه خوبی داشت و از زمان سال ۴۲ که من با ایشان آشنا شدم در جلسات متعددی که در جمع های سیاسی با او بودم ندیدم ایشان آبروی کسی را ببرد حتی مخالفینش در جناح بندی ها شما می بینید عطاالله مهاجرانی مکاتبه ای با آقای عسگراولادی دارد وقتی در احتجاج صحبت می کند از او به عنوان شخصیت مؤمن و متید یاد و از او تجلیل می کند

و أمّا السُّنَّةُ مِن نبیِّه صلی الله علیه و آله فمُداراةُ النّاسِ با مردم مدارا کردن، این آدم غیر از فصل مبارزاتی در تمام جاهایی که حضور داشت گره از مشکلات مردم باز می کرد و تا جایی که می شد افراد را دستخالی بر نمی گرداند، زمانی در یکی از صندوق ها ایشان با یکی از افراد مخالف درگیر شد این درگیری شدت گرفت و مقام معظم رهبری بنده را مأمور رسیدگی به این موضوع کرد من برای بازرسی حقوقی صندوق رفتم و آنجا را شخم زدیم تا یک خلاف مالی از آقای عسگراولادی دربیایدکه گزارش داده بودند چیزی پیدا نشد و ماجرا به سود ایشان تمام شد و فردی که از ایشان شکایت کرده بود از من گلایه کرد، حتی گاهی به ایشان توهین می کردند ولی هیچ جواب تندی نمی دادند.
عسگراولادی صبر در سختی ها و تواضع بی نظیری داشت

و أمّا السُّنَّةُ مِن ولیِّهِ علیه السلام فالصَّبرُ فی البَأْساءِ و الضَّرّاءِ، صبر هم در دورانی که سمتی دارد و نماینده امام و وزیر است و تشکیلات بزرگی در اختیار دارد می بینید در آن قضایا خودش را گم نکرد این صبر در دوران فراخ این است که پول و مقام و عنوان تو را نگیرد. آقای عسگراولادی در تمام دورانی که وزیر و نماینده امام و نماینده مجلس بود و چه در زمانی که کنار رفت تا دیگران رشد کنند صبر در سختی ها داشت، تهمت ها و ناسزاها او را از میدان به در نبرد و تواضع بی نظیری داشت.

* در این خصوص خاطره ای دارید؟

من از سال ۸۴ که شورای هماهنگی را مدیریت می کردم به علت حضور احمدی نژاد و قضایایی که پیش آمد من کنار کشیدم آقای عسگراولادی با حاج احمد کریمی با آقا باهنر و محمدعلی امانی سه جلسه صبحانه در دفتر بازرسی، پهلوی من آمدند تعبیر آقای عسگراولادی این بود: آقای ناطق ما از شما خواهش می کنیم بیایید ما را جمع کنید، من خجالت کشیدم، این پیرمردی که من خودم قائلم پیشکسوت است و او سال های قبلتر از من در جریان مبارزه بوده و سال ها در زندان روزگار گذرانیده و تبعید و آزار شده به من آمده و می گوید ما را جمع کن البته ما بی ادبی کردیم و قبول نکردیم و به ایشان گفتم حاج آقا شما اینطور صحبت می کنید شما پیشکسوت هستید و جزو تشکیلاتی ترین نیروها بودید اصلا مؤتلفه را از هیچ با مرحوم عراقی راه انداختید آن وقت من بیایم شما را جمع کنم.

ایشان متواضعانه گفت حاج آقا شما یک خصوصیت داری که کسی ندارد و آن این است که ۴۰ نفر ما را در جامعه روحانیت می نشانی و در گرمای ظهر عمامه را می گذاری بغل و همه حرف های تکراری می زنند و شما همه را دقیق گوش می دهید و با خنده استقبال می کنید و اینها گمان می کنند وحی منزل گفته اند و اصلا به روی خودتان نمی آورید همه را با حوصله گوش می دهید و می گذارید کنار و جمعبندی خودت را می کنی و از همه رأی می گیری این هنر را ما نداریم شما بیا ما را جمع کن، ببینید این تواضع و اخلاق یکی از نشانه های بارز مؤمن است.

افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است آقای عسگراولادی آدم متواضع و اخلاقی و بی هوای نفس بود اگر هوای نفس بود اجازه نمی داد تا یک طلبه جوانی بیاید و اینطور مدیریت کند و به عنوان عضو شورای هماهنگی و یا شورای انتخابات بنشیند و من آن بالا صحبت کنم، و در عین حال آنجا که لازم بود این آدم نجیب و اخلاقی انجام وظیفه کند بدون رودروایسی بود یعنی حجب و حیا و نجابت مانع از حق گویی نمی شد و اگر می دید دارد به انحراف کشیده شود محکم می ایستاد.
عسگراولادی گفت احمدی نژاد فکر می کند، اسلام را فقط او می شناسد و او فقط انقلاب کرده است

* در برهه های حساس سیاسی این مقولات چطور در آقای عسگراولادی بروز و ظهور می کرد؟

همان سال ۸۴ جلسه شورای مرکزی در دفتر من تشکیل می شد ۵ کاندیدا داشتیم لاریجانی، محسن رضایی، ولایتی، توکلی و احمدی نژاد اعلام آمادگی کرده بودند اعضا شورا من، عسگراولادی، تقوی، جمشیدی، حسین فدایی منشی جلسات بود که حتما نوشته های آن جلسات را دارد ما قرار گذاشته بودیم برای هر کاندیدا دو جلسه بگذاریم و از اهداف آنها و طرح هایشان بپرسیم و اشکالات مدیریتیشان را پاسخ بدهند ما جلسات را می گذاشتیم آقایان می آمدند و قرار بود در این جلسه هرکس رأی بیاورد بقیه کاندیداها به نفع او کنار بروند که اکثرا هم زیر این موضوع زدند.

آقای احمدی نژاد همواره می گفت من برای اداره کشور طرح دارم و بقیه ندارند این آقای ناطق نمی گذارد من طرح را بگویم چندین بار من این موضوع را شنیدم از آقای باهنر خواستم یک جلسه اضافه برای او بگذارد در جلسه من و آقای عسگراولادی و احمدی نژاد حاضر شدیم من از بقیه خواستم صحبت نکنند و ایشان تا آخر صحبت هایش را انجام بدهد تقریبا اگر اشتباه نکنم او یک ساعت و سه ربع حرف زد من سرفصل ها را در دفترچه می نوشتم و اصل موضوع را فدایی یادداشت می کرد وقتی صحبت های احمدی نژاد تمام شد آقای عسگراولادی کنار دست او نشسته بود برگشت به من نگاه کرد و گفت: حاج آقا این برادر ما گمان می کند اسلام را فقط او می شناسد، این برادر ما گمان می کند امام را فقط او درک کرده است، این برادر ما گمان می کند انقلاب را فقط او انجام داده است.
به احمدی نژاد گفتم فضایی فکر می کنی، قهر کرد

من بعد از آقای عسگراولادی گفتم: آقای احمدی نژاد من حرف هایت را خیلی دقیق گوش دادم من سرفصل هایی که نوشتم یک صفحه و نیم شده اما انصافا هرچه فکر کردم نفهمیدم چه می گویی بعدا هم مشخص شد او فضایی فکر می کند، ادامه دادم بالای ابری و فضایی فکر می کنی از همانجا از همه قهر کرد و در کنگره ما نیامد و بعدا گفت من با شما نیستم، نگاه کنید آقای عسگراولادی با کسی تعارف ندارد در آن جلسه رسما، راحت و جدی اما محترم نقدش را به احمدی نژاد گفت این مشخص می شود او آدمی است که حق را مؤدب می گوید و حق گویی او را به پرخاشگویی و پرخاشگری نمی کشاند ادب و اخلاق را رعایت می کند آقای عسگراولادی مجموعه ای از خصلت های نیکو بود.

منبع: ویژه نامه دهمین سالگرد ارتحال مرحوم عسگراولادی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین