|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۸
کد خبر: ۳۶۰۳۹۷
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۵
انگار خودرو هم عدد را دیده که بیشتر می‌خندد و می‌گوید، صافی همین الان سه برابر تو عایدی دارم. قبول نداری برویم بازار! خودم، خودم را ازت می‌خرم یک میلیارد و ۸۰ میلیون تومان! من مانده‌ام جواب خودم را بدهم یا برای "عالی جناب خودرو" پاسخ پیدا کنم.


غلامرضا بنی اسدی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: من با ماشینم وارد بازار کار شدیم. نه، ببخشید، من یک سال زودتر کار را شروع کردم.

این را مرد می‌گفت و می‌خندید. از آن خنده‌هایی که می‌گویند وقتی کار از گریه بگذرد، روی لب آدم می‌نشیند! می‌گفت: من سال ۱۳۹۶ وارد بازار کار شدم، خودرویم را سال ۱۳۹۷ خریدم به ۸۰ میلیون تومان. حالا که در اسفند ۱۴۰۱ با هم نشسته‌ایم به حساب و کتاب، با چراغ‌هایش به من می‌خندد! همان چراغ‌هایی که در روز هم روشن است! من با ماشین حسابِ گوشیم، دارم حساب می‌کنم که ماهی فلان قدر حقوق گرفته‌ام، بالاتر از دستمزد اعلامی قانون کار هم گرفته‌ام. سرجمع که حساب می‌کنم می‌شود چیزی حدود ۳۲۰ میلیون تومان. انگار خودرو هم عدد را دیده که بیشتر می‌خندد و می‌گوید، صافی همین الان سه برابر تو عایدی دارم. قبول نداری برویم بازار! خودم، خودم را ازت می‌خرم یک میلیارد و ۸۰ میلیون تومان! من مانده‌ام جواب خودم را بدهم یا برای "عالی جناب خودرو" پاسخ پیدا کنم.

در یک چیز دیگر هم مانده‌ام – البته - که از این به بعد با چه رویی سوار خودرو بشوم؟ تازه اگر مدعی نشود برای سوار شدن! البته منصفانه اگر نگاه کنیم و حساب براساس ریالی که خلق کرده‌ایم باشد، خودم حق را به خودرو می‌دهم که انتظار داشته باشد از این به بعد من کولش بگیرم. قصه من و خانه که واویلاست. اصلا به خودم جرأت نمی‌دهم با او کل، کل کنم. بفهمد و قصه را، در این سیاهِ زمستان پرتم می‌کند بیرون. نه پُشتِ در که باید چند کیلومتر آن طرف‌تر در پیاده‌رو بخوابم روی کارتن. اگر کاوشگران زباله، آن را – نیز - از زیر سرم نکشند!
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین