|
|
امروز: يکشنبه ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۸
کد خبر: ۳۵۶۹۹۵
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۲
من تصمیم خودم را گرفته بودم و در باند فرودگاه قدم می زدم که آقای رزم حسینی، استاندار وقت خراسان رضوی و از دوستان حاج قاسم پایین هواپیما ایستاده بود؛ دیدم دارد اشک می ریزد؛ گفت بیا برویم حرم؛ من آنجا به خودم نهیب زدم که تو که هستی؟ امام رضا، حاج قاسم را می خواهد و حاج قاسم هم امام رضا(علیه السلام) را؛ من استغفار کردم و گفتم برگردید اما جمعیت کف خیابان نبود.

ایسنا: جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام علی (علیه السلام) با اشاره به حوادث اخیر در کشور گفت: برخی خواص از لطمه خوردن و آسیب دیدن دنیایشان ترسیدند و سکوت کردند و رفوزه شدند و بدانید دینداری با آهسته آمدن و رفتن نیست، بلکه دینداری هزینه دارد.

سردار غلامحسین غیب پرور پیش از ظهر امروز ۱۰ دی ماه در یادواره شهدای مدافع سلامت استان کرمان به مناسبت سومین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی با یادآوری زمان شهادت سردار دلها و روایت چگونگی برگزاری مراسم تشییع ایشان در اهواز و مشهد گفت: بالاتر از روایتگری شهدا، تحلیل خوب راه آنهاست و مهم این است که از مکتب و راه شهدا بهره بگیریم.

به اعتقاد او، اکنون در دوران آخرالزمانی هستیم و این دوران خیلی حساس است و خدا کند که دینمان را تا آخر حفظ کنیم، در ادامه به اتفاقات چند ماه اخیر اشاره کرد و افزود: در این دو سه ماه خیلی ها رفوزه شدند؛ منکر مشکلات اقتصادی، گرانی ها، بیکاری ها و ... نیستیم اما حق نظام این بود که هر کس می رسد یک چاقو به پیکره نظام وارد کند؟ نوبت ما که رسید به ظاهر همه دلشان برای ما بسوزد و این جنگ احزاب مدرن را وارد کنند؟

جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام علی (علیه السلام) می افزاید: دروغ، نفاق و دورویی تا کجا؟ پاسخ راه حاج قاسم این بود؟ برخی خواص از لطمه خوردن و آسیب دیدن دنیایشان ترسیدند و سکوت کردند و رفوزه شدند و بدانید دینداری با آهسته آمدن و رفتن نیست بلکه دینداری هزینه دارد.

او بیان کرد: در آخرالزمان دو راه وجود دارد یا کفر یا حق. حتی نفاق هم سمت کفر می غلطد و هیچ راه سومی وجود ندارد ما باید راه‌مان را انتخاب کنیم.

سردار غیب پرور در ادامه روایت خود را از ساعات اولیه شهادت حاج قاسم تا تشییع پیکر مطهر ایشان و همرزمان را اینگونه تعریف کرد: نیمه شب بود که در دفتر سردار سلامی جمع شدیم؛ لحظات سختی بود؛ هوا که روشن شد تصمیم گرفتیم برویم منزل حاج قاسم و رفتیم. پس از آن جلسه ای تشکیل شد و برنامه تشییع را تقسیم می کردند؛ آنجا گفتند من مسئول تحویل پیکر شهدا در خوزستان و سردار نقدی مسئول تحویل در مشهد باشد اما در همان جلسه مجدد گفتند در مشهد هم مسئولیت با من باشد و قرار شد پیکرهای مطهر شهدا را در نجف تحویل بگیریم که موضوعی پیش آمد و این مسئله منتفی شد و من رفتم اهواز.

او ادامه می دهد: حوالی ساعت ۲ بامداد پرواز نشست و یادم هست امام جمعه اهواز حال و هوای خاصی داشت؛ ۸ صبح قرار بود تشییع انجام شود. گروهی از پزشکان که تخصص آنها ژنتیک و DNA بود آمده بودند؛ پیکر را تحویل گرفته بودیم اما مردم اطراف فرودگاه را گرفته بودند و من مسیر کوتاه را برای تشییع انتخاب کردم چون چاره ای نبود جمعیت زیادی آمده بود از موتورسوار و خودرو و زن و مرد و کوچک و بزرگ.

«پیکرها در ماشین دیگری بود که آنها را بردیم در حاشیه شهر اهواز در مجموعه شرکت نفت گذاشتیم و روی دو میز قرار دادیم به عرض یک متر و پیکرها در کاورهای زیپ دار بود اولی که اسم حاج قاسم بود و اربا اربا. زیرا ماشین اول را با دو موشک زده بودند و بعدی را که محافظان بودند با یک موشک و برای همین بقیه شهدا کاملا قابل تشخیص بودند» این روایت غیب پرور از پیکر شهدای ۱:۲۰ دقیقه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ بود.


او می افزاید: نحوه غسل که دیگر قصه طولانی است؛ گروه متخصص ژنتیک بخشی را در عراق و بخشی را در همان فاصله انجام دادند و مراسم تشییع با چه شوری انجام شد و من نگران(ازدحام جمعیت) فرودگاه اهواز در برگشت بودم که همینطور هم شد. وارد فرودگاه اهواز که شدیم ازدحام جمعیت شد و مردم حتی تا داخل باند آمده بودند؛ قبل از بلند شدن پرواز، به سردار نظری، استاندار فعلی خراسان رضوی زنگ زدم و گفتم داستان اهواز این بود، اوضاع مشهد چگونه است؟ گفت خیالت راحت، اینجا منظم است.

جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام علی (ع) در ادامه از تشییع پیکر مطهر شهدا در مشهد روایت کرد و گفت: مشهد که رسیدیم مردم قابل کنترل نبودند و من تصمیم گرفتم پیکرهای شهدا وارد حرم نشود و از زیرگذرهای قبل از حرم برگردیم فرودگاه و برای همین از زیرگذر باب الجواد برگشتیم فرودگاه و پیکرها را جا دادیم و کادر پرواز سوار شد سردار فدوی به من زنگ زد که چکار می کنی؟ آقای مروی، تولیت آستان قدس می گویند در حرم منتظریم؛ من گفتم اوضاع اینجوری است؛ گفت هر چه خودت تصمیم می گیری. سپس سردار سلامی تماس گرفت و گفت تولیت منتظر است و دوباره همان جواب من و سردار سلامی هم گفت هر چه خودت تصمیم می گیری.

او می افزاید: من تصمیم خودم را گرفته بودم و در باند فرودگاه قدم می زدم که آقای رزم حسینی، استاندار وقت خراسان رضوی و از دوستان حاج قاسم پایین هواپیما ایستاده بود؛ دیدم دارد اشک می ریزد؛ گفت بیا برویم حرم؛ من آنجا به خودم نهیب زدم که تو که هستی؟ امام رضا، حاج قاسم را می خواهد و حاج قاسم هم امام رضا(علیه السلام) را؛ من استغفار کردم و گفتم برگردید اما جمعیت کف خیابان نبود.

غیب پرور می گوید: نم نم باران بود پیکرها را یادم نیست از کجا بردیم حرم که سر از رواق امام خمینی درآوردیم؛ نگاه می کردم به پیکر وقتی که خادمان آن را چسباندند به ضریح، آن لحظه برای من عجیب بود و چه وصال زیبایی و چه پیوند قشنگی اتفاق افتاد.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین