سوم اینکه نسل جوان و برازندهای داریم که تریبون و رسانههای رسمی از آنها دریغ شده است. رسانه ملی که به صورت کاملا آشکار در اختیار یک جریان سیاسی و فرهنگی خاص قرار گرفته و روزنامهها و خبرگزاریها نیز میدان عرض اندام و سخنگفتن به آنان نمیدهند. حال آیا طبیعیترین رفتار این نیست که آنان به رسانههای مجازی و بیدر و پیکر پناه ببرند و حداقل در آنجا با تشکیل گروههای مجازی حرف و فکر خود را بیان کنند؟
«کدام مطالعه و کدام گفتگوی صریح و شفاف انجام شده و آیا نباید از چندین مورد اعتراضات جوانان و اعتصابات اصناف و حتی اغتشاشات نتایج و برنامهای مناسب حال و احوال کنونی برسیم؟»
در یادداشتی در روزنامه اطلاعات با عنوان «درنگ» به قلم سیدمسعود رضوی آمده است: «شیخ سعدی فرموده است:
چو حق معاینه دانی که میبباید داد
به لطف به، که به جنگاوری و دلتنگی
در شرایط کنونی که کیفیاتی از اضطراب و اعتراض در خیابانها، بهویژه از سوی بخشی از نیروهای جوان و نوجوان، در جریان است، باید به چند مسئله به دقت توجه کرد:
اول اینکه در سالهای میانی دهه نود تا امروز، تقریباً به صورت سالانه و گاه نزدیکتر از چندماه، برخی مسائل و مشکلات جاری، سببساز حادثههایی بوده و برخی از آنها بهسرعت تبدیل به اعتراض شده است. آیا تاکنون اندیشیدهایم یا چارهای جستهایم برای آنکه بستر قانونی اعتراضات عمومی یا اعتراض اصناف و گروههای اجتماعی را سازمان و سامانی ببخشیم؟ این در حالی است که قانون اساسی بهصراحت این حق را برای مردم به رسمیت شناخته و تصریح کرده است.
دوم اینکه بستر گفتگوهای عمومی، میتواند مهمترین امکان مطالعات آسیبشناسانه را برای جامعهشناسان، سیاستگران، روانشناسان فردی و اجتماعی و مدیریت تصمیمساز کشور فراهم کند. کدام مطالعه و کدام گفتگوی صریح و شفاف برای دستیابی به این هدف انجام شده و آیا نباید از چندین مورد اعتراضات جوانان و اعتصابات اصناف و حتی اغتشاشات به نتایج و برنامهای مناسب حال و احوال کنونی برسیم؟ آیا باید جامعه در دو سوی حکومت و مردم هزینه بدهند و به جای تعامل، تقابل داشته باشند و بر عمق شکافهای اجتماعی و سیاسی افزوده شود؟
سوم اینکه نسل جوان و برازندهای داریم که تریبون و رسانههای رسمی از آنها دریغ شده است. رسانه ملی که به صورت کاملا آشکار در اختیار یک جریان سیاسی و فرهنگی خاص قرار گرفته و روزنامهها و خبرگزاریها نیز میدان عرض اندام و سخنگفتن به آنان نمیدهند. حال آیا طبیعیترین رفتار این نیست که آنان به رسانههای مجازی و بیدر و پیکر پناه ببرند و حداقل در آنجا با تشکیل گروههای مجازی حرف و فکر خود را بیان کنند؟ حقیقت آن است که نسلهای جدید، هم باسواد و صاحب فن و آگاه به رسانهها و ارتباطات جدید هستند و هم ایدههای نو دارند. نادیدهگرفتن آنان تنها خسارتی برای آنها نیست بلکه محرومکردن جامعه از خون جوان در رگهای یک جامعه کهن و دیرینه و نیازمند تحول نیز هست.
چهارمین مسئله اقتصاد و آرزومندی جوانان برای دستیابی به امکانات اولیه زندگی است. شگفت آنکه جوانان و مردم ایران با سختکوشی و زحمت فراوان، میخواهند به امکانات ساده زندگی، یعنی یک مسکن آبرومند و حقوق و شغلی و حق زیستن و فراغت و شادی و آسایش برسند.
واپسین سخن اینکه اگر جریانی میتواند یا میخواهد در درون کشور خود زیست کند، باید از حق برابر همگانی برخوردار باشد و حقوق دیگران را به رسمیت بشناسد.
ابتدای سخن را با بیتی از شیخ سعدی آغاز کردم، پایان کلام را به عبارتی از شیخ در گلستان میپردازم:
«نیکبختان به حکایت به امثال پیشینیان پند گیرند.»»
در یادداشتی در روزنامه اطلاعات با عنوان «درنگ» به قلم سیدمسعود رضوی آمده است: «شیخ سعدی فرموده است:
چو حق معاینه دانی که میبباید داد
به لطف به، که به جنگاوری و دلتنگی
در شرایط کنونی که کیفیاتی از اضطراب و اعتراض در خیابانها، بهویژه از سوی بخشی از نیروهای جوان و نوجوان، در جریان است، باید به چند مسئله به دقت توجه کرد:
اول اینکه در سالهای میانی دهه نود تا امروز، تقریباً به صورت سالانه و گاه نزدیکتر از چندماه، برخی مسائل و مشکلات جاری، سببساز حادثههایی بوده و برخی از آنها بهسرعت تبدیل به اعتراض شده است. آیا تاکنون اندیشیدهایم یا چارهای جستهایم برای آنکه بستر قانونی اعتراضات عمومی یا اعتراض اصناف و گروههای اجتماعی را سازمان و سامانی ببخشیم؟ این در حالی است که قانون اساسی بهصراحت این حق را برای مردم به رسمیت شناخته و تصریح کرده است.
دوم اینکه بستر گفتگوهای عمومی، میتواند مهمترین امکان مطالعات آسیبشناسانه را برای جامعهشناسان، سیاستگران، روانشناسان فردی و اجتماعی و مدیریت تصمیمساز کشور فراهم کند. کدام مطالعه و کدام گفتگوی صریح و شفاف برای دستیابی به این هدف انجام شده و آیا نباید از چندین مورد اعتراضات جوانان و اعتصابات اصناف و حتی اغتشاشات به نتایج و برنامهای مناسب حال و احوال کنونی برسیم؟ آیا باید جامعه در دو سوی حکومت و مردم هزینه بدهند و به جای تعامل، تقابل داشته باشند و بر عمق شکافهای اجتماعی و سیاسی افزوده شود؟
سوم اینکه نسل جوان و برازندهای داریم که تریبون و رسانههای رسمی از آنها دریغ شده است. رسانه ملی که به صورت کاملا آشکار در اختیار یک جریان سیاسی و فرهنگی خاص قرار گرفته و روزنامهها و خبرگزاریها نیز میدان عرض اندام و سخنگفتن به آنان نمیدهند. حال آیا طبیعیترین رفتار این نیست که آنان به رسانههای مجازی و بیدر و پیکر پناه ببرند و حداقل در آنجا با تشکیل گروههای مجازی حرف و فکر خود را بیان کنند؟ حقیقت آن است که نسلهای جدید، هم باسواد و صاحب فن و آگاه به رسانهها و ارتباطات جدید هستند و هم ایدههای نو دارند. نادیدهگرفتن آنان تنها خسارتی برای آنها نیست بلکه محرومکردن جامعه از خون جوان در رگهای یک جامعه کهن و دیرینه و نیازمند تحول نیز هست.
چهارمین مسئله اقتصاد و آرزومندی جوانان برای دستیابی به امکانات اولیه زندگی است. شگفت آنکه جوانان و مردم ایران با سختکوشی و زحمت فراوان، میخواهند به امکانات ساده زندگی، یعنی یک مسکن آبرومند و حقوق و شغلی و حق زیستن و فراغت و شادی و آسایش برسند.
واپسین سخن اینکه اگر جریانی میتواند یا میخواهد در درون کشور خود زیست کند، باید از حق برابر همگانی برخوردار باشد و حقوق دیگران را به رسمیت بشناسد.
ابتدای سخن را با بیتی از شیخ سعدی آغاز کردم، پایان کلام را به عبارتی از شیخ در گلستان میپردازم:
«نیکبختان به حکایت به امثال پیشینیان پند گیرند.»»
در همین زمینه بخوانید
ارسال نظر