کد خبر: ۳۵۱۳۱
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۳

باختیم...! در استرالیا هم حذف شدیم، پیش تر در قطر و مالزی هم حذف شده بودیم، باز هم در یک چهارم و باز هم در ضربات پنالتی...

دیروز مهدوی کیا و خطیبی پنالتی خراب کردند، امروز حاج صفی و وحید امیری؛

باختیم و باز به نیمه نهایی نرسیدیم. قبلا که می باختیم همه چیز را می باختیم. هم نتیجه را، هم روحیه را و هم امیدمان را...

ولی امروز با بسته شدن درهای نیمه نهایی، در جدیدی به رویمان باز شد. حریف امروز ما هرچه داشت رو کرد. راه نفس کشیدن برای ایرانی ها تنگ شده بود. نگرانی و دلهره یک طرف، داوری که مدیریت بلد نبود یک طرف...

خوب شروع کردیم، گل هم زدیم. سردار شادمان کرد. شور، شادی و امید، صعود و رویارویی با کره؛ همه چیز بر وفق مراد تا لحظه ای که داور دست در جیب کرد و کارت قرمزش را درآورد...

پولادی اخراج شد؛ حقش بود؟ نمی دانم! کار داور اشتباه بود؟ باز هم نمی دانم!

هرجی بر داور نیست، شیطنت از بازیکن ما بود؛ ولی آیا داور با حرکت پولادی مجاب به کارت دادن شد؟ این را هم نمی دانم!

عراق حمله می کرد. قدر هدیه داور را دانستند، دلمان به دفاع فوق العاده مان قرص بود که آن هم شکسته شد. عراق گل مساوی را زد، تا کلین شیت حقیقی به باد رود.

تعویض هایمان به عدد سه رسیده بود، نه راه پس داشتیم و نه راه پیش؛ سی دقیقه... سی دقیقه لعنتی باید حملات همسایه را تحمل می کردیم. سه دقیقه از سی دقیقه گذشت، یونس محمود کار را تمام کرد. یعنی به طور معمول کار باید تمام می شد، ولی نه! انگار یوزهای ایرانی به همین راحتی ها پا پس نمی کشند. باز هم کرنر، باز هم آندو و باز هم گل! نه، این تیم ملی با آن تیم ترسوی 2001 فرق داشت. گل در وقت اضافه هم ما را زمین نزد، شاید باورش سخت باشد، برای باور این مسئله یک پنالتی به سود عراق کافی بود...

دقیقه 116، پنالتی برای عراق؛ عراق 3، ایران 2، مطمئن شدیم حالا دیگر کار تمام شده، مگر می توان در 4 دقیقه نتیجه را جبران کرد؟ کرنرهای دوست داشتنی... بار دیگر آندو، پرواز نکو، شوت سید جلال و تیر آخر گوچی...

باورنکردنی بود؛ ما باز هم برگشتیم... 80 دقیقه ده نفره... بالای 40 دقیقه بدون تعویضی... شاید معجزه برای ما هم اتفاق بیفتد.

120 دقیقه 3-3 مساوی؛ رسیدیم به ضرباتی که هیچ وقت به ما روی خوش نشان نداده...

"چپ پا ها ریسکی پنالتی می زنند"، این جمله را بارها و بارها شنیده ایم و بارها نمود آن را دیده ایم...

ارکستر پنالتی نواخته شد، آنها دقیق نواختند و ما "خارج" زدیم... . دیروز مهدوی کیا و خطیبی، امروز حاج صفی و امیری...

باختیم، ولی با کلاسه ای از انواع اشتباهات فردی، یک "تیم" ماندیم و وقتی قرار شد زمین نخوریم دست هم را گرفتیم. هر وقت تیم شدیم، خوب بودیم و هر وقت خودخواهانه دریبل زدیم و تکل رفتیم ضرر کردیم...

تیم ملی باخت، حال همه کسانی که منظر زمین خوردن این تیم بودند، شروع میکنند به انتقاد کردن، انتقاداتی که شاید خیلی هایشان بیراه هم نباشد؛

اما چیزی که در درون ما بیدار شد؛ جنگیدن و جنگیدن و جنگیدن تا آخرین لحظه بود... امیدی که پیش از این هرگز در تیم ملی ندیده بودیم، و فقدان تنش و عصبانیت و اعتراضی که با لگد اندازی به ساک و کلمن ادغام شده باشد.

اولین بار نیست که ساک می بندیم و راهی تهران می شویم، آخرین بار هم نخواهد بود؛ زنده ایم به آینده و امیدوار؛ امیدوار به روزهای خوبی که پیش رو داریم و یک تیم یکدل و یکدست، که سکو نشینش از بازیکنان اصلی اش بیشتر اشک می ریزد...

ایستاده مردن هنر مردان ما بود، نه عراق و نه هیچ تیم دیگری ما را نمی شکند و نخواهد شکست...

کلاه اگر به سر داریم، به افتخار کی روش و یارانش بر می داریم و به یوزهای ایرانی با همه اشتباهات کوچک و بزرگشان افتخار می کنیم... پرچم تا ابد بالاست...

 
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
|
در حال بررسی: ۰
|
انتشار یافته: ۱
لطف الله بهرو
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۴۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
0
2
خوب بود.
----------
----------
"حَرَج"
"منتظر"
"بر باد رفت"
و یکی دوتا اشتباه سجاوندی و...
اصلاح شود لطفاً.

در ضمن؛
(فکر کنم)
فینال جام جهانی 1986 بود که آلمان 2-3 به آرژانتین باخت ولی هر دو گل آلمان
روی دو تا ضربه ی کرنر شکل گرفت.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین