با نگاه به اوضاع اجتماعی و دیدگاههای مسلط زمانه است که باید آموزههای فرهنگی در متون سعدی را بررسی کنیم. دوران خونچکان مغول از یک سو و چپاولگری حکام از سوی دیگر امن عیش را به باد داده است.
تنوع صداها و پرسوناهای شعر سعدی چنان دیدگاههای متعددی دست میدهد که
پژوهش برای دستیابی به شخص شاعر ممکن است سردرگم شود: در باب عشق چنان
دیدگاههای متضادی در متن میبینیم که در تبیین نظرگاه شخص سعدی درمیمانیم
سعدی کدام است: دمیبا دوست در خلوت به از صد سال در عشرت/ من آزادی
نمیخواهم که با یوسف به زندانم. این تنوع فقط به موارد عاطفی محدود نیست؛
گواه نوشتههای فراوان از سعدی داریم که عملگرایی او را در مسائل اجتماعی
نشان میدهد. با اینهمه نمیتوانیم حکایتهای تقدیرگرای او را نادیده
بگیریم. در باب عدالت گاه خیالمان راحت میشود که سعدی فقر را دشمن
میدارد؛ ولی با توجیهاتی که برای اندوختن ثروت و تدارک سپاه میآورد چه
کنیم؟
با نگاه به اوضاع اجتماعی و دیدگاههای مسلط زمانه است که باید آموزههای فرهنگی در متون سعدی را بررسی کنیم. دوران خونچکان مغول از یک سو و چپاولگری حکام از سوی دیگر امن عیش را به باد داده است. روشنگران جامعه با تکیه بر آموزههای دینی مردم را تسکین میدادند؛ مردمانی خاکسترنشین که کینه از بیداد «سرهنگان» را زیرخاکستر خود روشن نگه میداشتند و - بر اساس حکایتی از گلستان- پی فرصتی میگشتند تا سرهنگ به چاه افتد و سنگی بر سرش فرو بارند. در حکایتی از گلستان: «حدثی را بر خبثی گرفنتد...»جوانی که مرتکب سیئهای شده و بیم مجازات داشت میگوید ای مسلمانان چه کنم که استطاعت زن گرفتن ندارم و گفتهاند «لارهبانیت فی الاسلام». این «ریاضت در اسلام جایی ندارد» در کلام سعدی جایی استفاده میشود که نازلترین نیاز روزمره گریبانگیر آدمی شده است. در متنهای سعدی همه مظاهر و آیات آسمانی مثل فرشتههای سرزمین عاد به کمک انسان فرو میآیند.
سعدی پیوسته در این مواقع به شکل کلی با عنوان نیکی یاد میکند: عدل، بذل و بخشش، تیمار درویش و یتیم، نواختن لشکر، شبخانه ساختن برای درویش و شادی آفریدن و عیش؛ و مثال زنده این وضع را با اشاره به دوران حکومتگری ابوبکر سعد در شیراز میآورد: خزاین تهی کرد و پر کرد جیش/چنان کز خلایق به هنگام عیش. البته این سخنان اصلاحگرانه سعدی و اوصاف کلی در همان روزگار هم اگر پاسخگوی مردم بود، امروزه ردی از آن منجر به جامعهای بهتر شده بود. در حد امور اصلاح طلبان؛ بلی! همین تعادل بین سیخ و کباب است که سعدی را امروز الگوی اصلاحطلبان میکند و بعد از 700سال دلخوش به وامیعقب مانده با بهره کلان نگه داشته است. او در صفت وضعیت شیراز در عهد بوبکر و اوصاف یک حاکم عادل مینویسد: خدیو خردمند فرخ نهاد/ که شاخ امیدش برومند باد. و درباره آن برادرعدل پیشه، با واژههایی حماسهساز میگوید:نیامد در ایام او بر دلی/نگویم که خاری که برگ گلی. در پایان باید نوشت، این ویژگیها سبب میشود تصور کنیم اگر سعدی امروز زنده بود به اصلاحطلبان روی داشت.
با نگاه به اوضاع اجتماعی و دیدگاههای مسلط زمانه است که باید آموزههای فرهنگی در متون سعدی را بررسی کنیم. دوران خونچکان مغول از یک سو و چپاولگری حکام از سوی دیگر امن عیش را به باد داده است. روشنگران جامعه با تکیه بر آموزههای دینی مردم را تسکین میدادند؛ مردمانی خاکسترنشین که کینه از بیداد «سرهنگان» را زیرخاکستر خود روشن نگه میداشتند و - بر اساس حکایتی از گلستان- پی فرصتی میگشتند تا سرهنگ به چاه افتد و سنگی بر سرش فرو بارند. در حکایتی از گلستان: «حدثی را بر خبثی گرفنتد...»جوانی که مرتکب سیئهای شده و بیم مجازات داشت میگوید ای مسلمانان چه کنم که استطاعت زن گرفتن ندارم و گفتهاند «لارهبانیت فی الاسلام». این «ریاضت در اسلام جایی ندارد» در کلام سعدی جایی استفاده میشود که نازلترین نیاز روزمره گریبانگیر آدمی شده است. در متنهای سعدی همه مظاهر و آیات آسمانی مثل فرشتههای سرزمین عاد به کمک انسان فرو میآیند.
سعدی پیوسته در این مواقع به شکل کلی با عنوان نیکی یاد میکند: عدل، بذل و بخشش، تیمار درویش و یتیم، نواختن لشکر، شبخانه ساختن برای درویش و شادی آفریدن و عیش؛ و مثال زنده این وضع را با اشاره به دوران حکومتگری ابوبکر سعد در شیراز میآورد: خزاین تهی کرد و پر کرد جیش/چنان کز خلایق به هنگام عیش. البته این سخنان اصلاحگرانه سعدی و اوصاف کلی در همان روزگار هم اگر پاسخگوی مردم بود، امروزه ردی از آن منجر به جامعهای بهتر شده بود. در حد امور اصلاح طلبان؛ بلی! همین تعادل بین سیخ و کباب است که سعدی را امروز الگوی اصلاحطلبان میکند و بعد از 700سال دلخوش به وامیعقب مانده با بهره کلان نگه داشته است. او در صفت وضعیت شیراز در عهد بوبکر و اوصاف یک حاکم عادل مینویسد: خدیو خردمند فرخ نهاد/ که شاخ امیدش برومند باد. و درباره آن برادرعدل پیشه، با واژههایی حماسهساز میگوید:نیامد در ایام او بر دلی/نگویم که خاری که برگ گلی. در پایان باید نوشت، این ویژگیها سبب میشود تصور کنیم اگر سعدی امروز زنده بود به اصلاحطلبان روی داشت.
ارسال نظر