|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۱
کد خبر: ۳۲۹۱۷۸
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۶

مرحوم آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی در خاطرات خود به اتفاقات سخت سال ۷۷ پرداخته که مرور آن و مقایسه آن با اتفاقات این روزهای افغانستان خالی از لطف نیست.

روزنامه شرق نوشت: «مانند سال ۷۷ خبر روز جهان و خاورمیانه، ظهور طالبان در افغانستان است. ۲۳ سال پیش، ایران تا مرز درگیری نظامی با طالبان جلو رفت و همان سال بود که خبرنگار و دیپلمات‌های ما در مزارشریف به‌ دست طالبان کشته شدند و از همان سال بود که نام «احمدشاه مسعود» بار دیگر در افغانستان شنیده شد. مرحوم آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی در خاطرات خود به اتفاقات سخت آن روزها پرداخته که مرور آن و مقایسه آن با اتفاقات این روزهای افغانستان خالی از لطف نیست. آیت‌الله در خاطره سوم مرداد این‌گونه از طالبان می‌نویسد: «طالبان در افغانستان، استفاده از تلویزیون را ممنوع کرده‌اند و مأموران برای جمع‌آوری تلویزیون‌ها، به خانه‌های مردم می‌روند و نیز از مأموران امداد خارجی خواسته‌اند که به یک منطقه خاص‌ که مشخص شده، منتقل شوند و آنها مخالفت‌ کرده‌اند و از افغانستان بیرون رفته‌اند. مقامات غربی و بین‌المللی به خاطر این دو موضوع، طالبان را تحت فشار گذاشته‌اند.»

او چند روز بعد از اوضاع بحرانی شمال عراق می‌نویسد که به ضرر جبهه متحد اسلامی است و شورای امنیت سازمان ملل نیز اخطار آتش‌بس داده است.

حملات و اشغالگری‌های طالبان چنان گسترده شد که مقامات ایران نیز خود را برای مقابله با آنها آماده می‌کردند اما هاشمی دیدگاه دیگری داشت. او در ۲۱ مرداد آن سال نوشت: «آقای علی لاریجانی، [رئیس سازمان صداوسیما] آمد و در مورد افغانستان مشورت کرد. گفت رهبری اجازه دخالت نظامی را داده‌اند؛ به شرط این که مناطقی که تصرف می‌شود، فورا در اختیار خود افغان‌های مورد قبول گذاشته شود و عقب‌نشینی شود. برای تحقق این شرط، مشکل دارند، چون آنجا و شمال، چنین مرجعی وجود ندارد. با اقدام نظامی در این شرایط، مخالفت‌ کردم.» هفدهم مرداد، نیروهای طالبان در مزارشریف به کنسولگری ایران حمله کرده و ۹ دیپلمات و خبرنگار ایرانی را به قتل می‌رسانند اما طالبان مسئولیت آن را بر عهده نمی‌گیرد. مرحوم هاشمی در ۲۳ مرداد نوشت: «در گزارش‌ها، محکومیت اقدام طالبان در ربودن کادر سیاسی ایران در مزارشریف، توسط شورای امنیت سازمان ملل قابل توجه است؛ گرچه طالبان منکرند و پاکستانی‌ها هم می‌گویند اینها به بامیان رفته‌اند. به هر حال این مسئله می‌تواند نقطه انفجاری باشد. ایران نمی‌تواند از این مسئله به آسانی بگذرد.» از سرنوشت این افراد تا مدتی خبری نبود تا این که پیکر آنان در یک گور دسته‌جمعی در پشت کنسولگری پیدا شد و در نهایت در ۲۲ شهریور به تهران منتقل شدند. محمود صارمی، خبرنگار و مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف یکی از افرادی بود که در این حمله تروریستی به شهادت رسید. آیت‌الله در خاطرات آن روز از مواضع جدید مسئولان ایران نیز سخن می‌گوید: «بمباران مکرر بامیان و منطقه شیعه‌نشین افغانستان توسط طالبان، حکایت از یک درگیری جدید دارد که ایران در آن بدون اقدام نخواهد ماند. آقای [علاءالدین] بروجردی، [نماینده ویژه ایران در امور افغانستان] به منزل آمد و گزارش وضع افغانستان و جلسه با سران جبهه متحد، برای تعیین نحوه ادامه‌ کار و اجازه رهبری برای آمادگی نظامی و نیز اقدام به تصرف هرات، در صورت وجود جریانی از خود افغان‌ها، برای تحویل‌گرفتن و حفظ میراث را داد و از انتقاداتی‌ که در رسانه‌ها از ایشان می‌شود، گله داشت و گفت [آقای سیدکمال خرازی]، وزیر امور خارجه، نامه‌ای به رهبری نوشته و با دخالت نظامی مخالفت‌ کرده و نظر وزارت امور خارجه، این است‌ که ‌کم‌کم با طالبان بسازیم. گفت، سردار ناصر، فرمانده قرارگاه انصار، جزء اُسرا در افغانستان است و لابد شناخته خواهد شد؛ گرچه پاسپورت او نام دیگری است.»

تمجید سردار سلیمانی از احمدشاه مسعود

فردای آن روز می‌نویسد که شورای عالی امنیت ملی درباره افغانستان سردرگم است و طرحی ندارد و او نیز راهنمایی‌هایی بر اساس تجربه جنگ کرده است.

از جمله نظامی‌هایی که در دوران حمله طالبان به افغانستان در آنجا حضور داشته سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه است. ۲۵ مرداد، او به دیدار آیت‌الله می‌رود و از وضع و اوضاع افغانستان گزارش می‌دهد: «سردار سلیمانی تا روز قبل از سقوط مزارشریف، در آنجا بوده و با دید خوب نظامی‌ که دارد، بهترین تحلیل را از وضع افغانستان ارائه داد. از روی کالک و نقشه، محورهای پیشرفت طالبان و عقب‌نشینی جبهه متحد را توضیح داد و گفت، جبهه متحد به خاطر اختلافات دفاع نکرده؛ فقط آقای [عبدالرشید] دوستم، دو هفته‌ای دفاع کرده است. در مزارشریف، اصلا دفاع مؤثری نشده، با این که نیروهای زیادی از [محمد] محقق و [کریم] خلیلی، [رهبران جهادی افغانستان] بوده‌اند. [برهان‌الدین] ربانی را عامل ضعف جبهه می‌داند و [احمد]شاه‌ مسعود، [وزیر دفاع دولت مجاهدین] را مرد عمل.»

مرحوم هاشمی در ادامه می‌نویسد: «طرحی برای اعاده وضع سابق ارائه شده، به این صورت‌ که نیروهای ایران، هرات را تصرف کنند و با توجه طالبان به هرات، [احمدشاه] مسعود، کابل را تصرف کند و با الحاق نیروهای مسعود به خلیلی و اتصال جبهه هرات به کابل، هرات را هم تحویل بگیرند و نیروهای ما برگردند. رهبری اصل طرح را پذیرفته‌اند؛ مشروط به زمان محدود ۴۸ ساعت و اطمینان از امکان تحویل به خود افغان‌ها. من اشکالات کار را تذکر دادم. قرار شد، برای مذاکره با [احمدشاه] مسعود، سفری به فیض‌آباد برود.»

۲۷ مرداد محسن رضایی نیز طرحی برای آیت‌الله هاشمی می‌برد: «آقای محسن رضایی [دبیر مجمع تشخیص مصلحت] آمد. طرحی در خصوص دخالت نظامی در افغانستان ارائه داد که نپسندیدم و گفتم به رهبری بدهد، من مسئولیتی در این جهت ندارم. اظهارات آقای سردار [قاسم] سلیمانی، [فرمانده نیروی قدس سپاه] را که از احمدشاه مسعود نقل کرده بود، برایش گفتم. مسعود گفته، ژنرال اسلم بیگ، فرمانده نیروی زمینی سابق ارتش پاکستان، به او گفته که برای کنترل کشورهای آسیای میانه و آوردن آنها در خط اسلام، فقط پاکستان می‌تواند از طریق افغانستان اقدام کند. ایران چون شیعه است، در منطقه سُنی‌نشین بُردی ندارد و کشورهای عربی هم راهی و انگیزه‌ای ندارند، ترکیه هم به فکر اسلام نیست و حمید گل، [رئیس آی‌اس‌آی - سازمان اطلاعات پاکستان -] هم از افغان‌ها خواسته است که فرشی برای او ببافند، با نقشه‌ای که نور اسلام را از پاکستان و از طریق افغانستان به آسیای میانه می‌برند. اگر این نقل‌قول‌ها درست باشد، نشان می‌دهد که نظامیان پاکستان در فکر دست‌اندازی به شمال جیحون هستند و مولوی [ملامحمد] عمر، رهبر طالبان هم اخیرا صحبت از خراسان بزرگ، شامل سمرقند و بخارا و تاشکند و مشهد داشته است.» یک روز بعد علی لاریجانی از این که در شورای عالی امنیت ملی، در مورد افغانستان به تصمیمی نرسیده‌اند، به آیت‌الله شکایت می‌برد. اما خبر جدیدی از یکی از دیپلمات‌های ایرانی در افغانستان می‌رسد: «آقای [سیدعلی‌اصغر] حجازی، از مشهد اطلاع داد که یک نفر از ۱۱ دیپلمات ایرانی در مزارشریف که موفق به فرار شده، گفته است که بقیه افراد، توسط طالبان شهید شده‌اند. ساعتی بعد آقای [علاءالدین] بروجردی، تلفنی اطلاع داد که وزارت اطلاعات، این خبر را قبول ندارد و می‌گوید زنده هستند.»

۳۰ مرداد آیت‌الله در خاطرات خود می‌نویسد که آمریکا به پایگاه‌های اُسامه بن‌لادن در افغانستان حمله کرده و از دولت پاکستان، به خاطر دادن اطلاعات دقیق در مورد پایگاه‌های بن‌لادن تشکر کرده است اما ملامحمد عمر رهبر طالبان، گفته موشک‌ها به نقاط مورد هدف اصابت نکرده و بن‌لادن سالم است و اعلان‌ کرده از او حمایت می‌کند و او را تحویل نمی‌دهد. یک روز بعد در خاطرات خود این‌گونه می‌نویسد: «شورای مجمع [تشخیص مصلحت نظام] جلسه داشت. قبل از جلسه، درباره طالبان و حمله آمریکا به افغانستان و سودان صحبت شد. مهندس [میرحسین] موسوی، [عضو مجمع] گفت این قراین نشان می‌دهد که طالبان وابسته به آمریکا هستند و من گفتم، ممکن است آمریکا با این عمل، خواسته آنها را تطهیر کند. آقای خاتمی، [رئیس‌جمهور]، از نداشتن اطلاعات در مورد افغانستان و علت حمله ‌آمریکا گفت‌ که نوعی تعرض به وزارت اطلاعات هم بود.»

مرحوم هاشمی همچنین در اول شهریور می‌نویسد: «مسئله همکاری پاکستان با آمریکا در زدن پایگاه [اُسامه] بن‌لادن، [رهبر القاعده] در افغانستان، کم‌کم تبدیل به مشکلی برای دولت پاکستان می‌شود و اعتراضات زیادی برانگیخته و باعث بی‌آبرویی است.» فردای آن روز او به دیدار مقام معظم رهبری می‌رود و درباره مسئله افغانستان با هم صحبت می‌کنند: «ایشان با ورود و اقدام نظامی ایران در افغانستان موافق نیستند و دو شرطی که کرده‌اند، تقریبا تعلیق به محال است؛ گرفتن هدف و تحویل آن به گروهی از افغان‌ها که قدرت حفظ آن را داشته باشند و مراجعت نیروها، ظرف ۴۸ ساعت، چون قابل اجرا نیست، نیروها از اقدام نظامی منصرف شده‌اند ولی دستور یافته‌اند که حدود شش لشکر از سپاه و ارتش را برای جلوگیری از شرارت طالبان و آمادگی برای اقدام احتمالی، در مرز مستقر کنند و نیز دستور یافته‌اند که طرح گرفتن گروگان‌های مهم از طالبان، به منظور نجات اُسرای ایرانی را آماده کنند.»

کابل در محاصره طالبان

اوضاع اما در افغانستان هر روز بدتر می‌شود؛ مرحوم هاشمی در چهارم شهریور می‌نویسد: «عصر نامه‌هایی از سران شیعیان افغانستان رسید. با اعلان محاصره کابل توسط طالبان، خواستار اقدام فوری ایران، سیاسی یا نظامی، برای نجات شیعه شده بودند. به رهبری و رئیس‌جمهور نامه نوشته‌اند. از دکتر روحانی، [دبیر شورای عالی امنیت ملی]، در مورد اقدام احتمالی پرسیدم. گفت، فکر اقدام سیاسی هستند و با آمدن یک نفر از محافظان که از مزارشریف آمده، تقریبا روشن است که دیپلمات‌ها شهید شده‌اند.»

موضوع شهادت دیپلمات‌های ایرانی همچنان جزء اخبار داغ در کشور است. آیت‌الله در دهم شهریور می‌نویسد: «سرهنگ [الله‌مدد] شاهسوند که در کنسولگری ما در مزارشریف بوده و با زحمت خود را به ایران رسانده، می‌گوید طالبان همه را به زیرزمین بردند و با شلیک گلوله شهید کردند. او خودش را به زمین انداخته و به مُردن زده و به پایش تیر خورده، بعدا بیرون آمده. یک نفر دیگر هم زنده و مجروح بوده که تلاش او برای نجاتش بی‌اثر مانده. خودش از کنسولگری بیرون آمده و راننده شیعه افغان ‌کنسولگری، او را به منزلش برده و سپس همراه خانواده او، با لباس افغان به ایران آمده‌اند و احتمالا فرد دوم هم زنده باشد.»

همان روز روحانی به هاشمی می‌گوید در مقر نظامی‌مان در خراسان دستگاه شنود گذاشته بودند که در افغانستان می‌شنیده‌اند و اسرار نظامی را کشف کرده بودند. بعد از کشف آن، سریعا جایگزین شده است. درباره نحوه عکس‌العمل ما در مقابل پیشنهاد مُلا [محمد] عمر، [رهبر طالبان]، درخصوص دخالت سازمان ملل، برای روشن‌شدن سرنوشت دیپلمات‌های ایران و عکس‌العمل احتمالی هم مذاکره‌ کردیم. او همچین نوشته: «آقای [علاءالدین] بروجردی، [نماینده ویژه در امور افغانستان] آمد. از وضع انفعالی وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی در مورد افغانستان و عدم آمادگی ستاد کل [نیروهای مسلح] در اقدام مناسب، انتقاد داشت و گفت، دستور صریح [آقای سیدکمال خرازی]، وزیر امور خارجه بود که دیپلمات‌ها در مزارشریف بمانند و اکنون رسانه‌ها از او انتقاد می‌کنند که چرا مانده‌اند و او نمی‌خواهد وزارت امور خارجه را زیر سؤال ببرد.»

علاءالدین بروجردی یک بار نیز در یک برنامه تلویزیونی گفت که او تلاش زیادی برای نجات جان محمود صارمی و سایر دیپلمات‌های کشته‌شده در افغانستان کرده بود اما خدیجه روزبهانی، همسر محمود صارمی، در گفت‌وگو با «شرق» گفته بود که بروجردی به آقای صارمی دستور داد که باید به افغانستان برگردد و بعدها خودش با هواپیمایی که محمود با آن به مزارشریف رفته بود، به ایران بازگشت. هاشمی در خاطره ۱۲ شهریور می‌نویسد که طالبان به‌ عنوان حُسن ‌نیت، پنج نفر از اُسرای ایرانی را آزاد ‌کرده که دو نفر از بازداشتی‌های سال قبل‌ و سه نفر راننده اسیرشده در حوادث اخیر هستند. روز ۱۵ شهریور سفیر ایران در افغانستان و همچنین خانواده دیپلمات‌ها به دیدار آیت‌الله می‌روند: «آقای غلامرضا حدادی گزارش وضع آنجا را داد و پیشنهادهایی برای جلوگیری از شرارت طالبان و آمادگی روسیه و تاجیکستان و اُزبکستان در این خصوص داشت و گفت، تقریبا اطمینان دارند که دیپلمات‌های ما در مزارشریف شهید شده‌اند. خانواده‌های دیپلمات‌هایمان در مزارشریف آمدند. در مورد سرنوشت آنها اظهار ناراحتی شدید نمودند. برادر آقای [محمود] صارمی، خبرنگار [خبرگزاری ایرنا در افغانستان]، به نمایندگی از آنها متنی را خواند و سؤالات زیادی مطرح کرد و اشکالات کار وزارت امور خارجه، سفیر و شورای عالی امنیت ملی را گفت. من هم صحبت ‌کردم و آنها را دلداری دادم ولی خیلی برای آنها متأثر شدم. اشاره‌ای به احتمال شهادت آنها نکردم و خبر سلامت و حیات آنها را ندادم.» دو روز بعد سردار سلیمانی دوباره به دیدار هاشمی‌ رفسنجانی می‌رود: «آقای قاسم سلیمانی، [فرمانده نیروی قدس سپاه] ‌آمد. گزارش سفر به روسیه و نوع کمک‌هایی را که روسیه درباره افغانستان خواهد کرد، ارائه داد و گزارش مقاومت خوب احمدشاه مسعود و حزب وحدت را داد و خواستار فعال‌شدن ایران در کمک و احیانا کارهای نظامی شد.»

درخواست ربانی از ایران

فردای آن روز برهان‌الدین ربانی به ایران می‌آید. آیت‌الله درباره دیدار با او می‌نویسد: «آقای [برهان‌الدین] ربانی، رئیس‌جمهور افغانستان آمد. از سفر به آفریقای‌ جنوبی و ترکیه و مذاکراتش با وزرای خارجه عربستان سعودی، پاکستان، نخست‌وزیر هند و رئیس‌جمهور ترکیه گفت از دست پاکستان خیلی ناراحت است و نیز از عربستان، به ‌خاطر حمایت از طالبان و از ایران تشکر کرد و خواست ‌که برای مسلح‌شدن افغان‌های داوطلب موجود در ایران و رفتن برای‌ گرفتن هرات ‌کمک‌ کنم. هنوز امیدوار است ‌که وضع‌ گذشته را بازیابد. آقای [علاءالدین] بروجردی، [نماینده ویژه ایران در امور افغانستان] و آقای [غلامرضا] حدادی، [سفیر ایران در افغانستان]، از روی نقشه، درباره موقعیت نیروهای جبهه متحد طالبان و راه‌های کمک و امکاناتی که از روسیه گرفته‌اند، توضیح دادند.» هاشمی در آن روز نوشت که سفیر ایران در پاکستان نیز به دیدارش آمده و تذکر داده که جنگ ایران با طالبان به مصلحت نیست.

بالاخره خبر شهادت دیپلمات‌ها در ۱۹ شهریور علنی می‌شود. هاشمی می‌نویسد: «طالبان رسما اعلان کرد که جنازه ۹ دیپلمات ایران را در مزارشریف به ‌دست آورده‌اند و در ایران، شهادت آنها رسما اعلان شد.» دو روز بعد مرحوم آیت‌الله می‌نویسد که طالبان به ‌سوی بامیان پیش رفته و خطر فاجعه عظیمی در مورد مردم شیعه هزاره‌جات وجود دارد که مشکل‌ساز است؛ چراکه طالبان، شیعه را کافر و مهدورالدم می‌داند. او همچنین در ۲۴ شهریور می‌نویسد که گزارش‌ها، حاکی از پیشرفت طالبان در هزاره‌جات است و وزارت اطلاعات می‌گوید مقاومتی در مقابلشان نیست و کشتار وسیعی صورت گرفته است. آن‌ طور که آیت‌الله در ۲۸ شهریور نوشته، مقاومت احمدشاه مسعود نیز در افغانستان مورد توجه مقامات ایرانی است: «آقای [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نفت] آمد. پیشنهاد داشت که پیشنهاد احمدشاه مسعود [وزیر دفاع دولت مجاهدین افغانستان] را بپذیریم که گفته حاضر است جمعی رزمنده بیاورد و از راه ایران به هرات حمله کند. در مورد رفتار با اهل سنت و روحانیون سُنّی پیشنهادی داشت. در جلسه شورای مجمع تشخیص مصلحت با پیشنهاد جمعی از اعضا قرار شد که تأییدی بر اظهارات رهبری، اعلان کنیم.» یک روز بعد، هاشمی درباره کمک ایران به احمدشاه مسعود این‌گونه می‌نویسد: «گیرافتادن قطار حامل اسلحه ایرانی برای [احمدشاه] مسعود [وزیر دفاع دولت مجاهدین افغانستان] در قرقیزستان، مورد توجه رسانه‌ها است و دولت قرقیزستان را هم در مخمصه قرار داده است.»

گزارش‌های سردار سلیمانی

از اینجای کار به بعد مشخص است که این احمد شاه مسعود است که در افغانستان با نیروهای خود در مقابل طالبان ایستادگی می‌کند. مرحوم هاشمی در ۲۷ آبان به این موضوع اشاره کرده و می‌نویسد: «در افغانستان، جنگ بین طالبان و [احمد شاه] مسعود ادامه دارد...» دیدار سردار سلیمانی در ۲۱ دی نیز این موضوع را تأیید می‌کند: «آقای سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس آمد. گزارشی از وضعیت افغانستان داد. معتقد است که وضع احمدشاه مسعود [وزیر دفاع مجاهدین افغانستان] محکم است و طالبان ضعیف‌تر شده‌اند.» یک ماه بعد سردار گزارش جدیدی به آیت‌الله می‌دهد: «آقای سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس آمد. از برنامه‌های مجاهدان افغان برای پس‌گرفتن مناطق شمال گزارش داد و از وزارت خارجه گلایه کرد که ناهماهنگ است و با طالبان مذاکره می‌کند که باعث دلسردی مجاهدان می‌شود.»

حالا کم‌کم نام اسامه بن‌لادن نیز در خبرها دیده می‌شود؛ مرحوم هاشمی در ۲۴ بهمن نوشت: «خبر ناپدیدشدن اسامه بن‌لادن رهبر گروه القاعده، در افغانستان پخش شده که عجیب است. طالبان از سوی آمریکا و عربستان سعودی، برای تحویل او در فشار است. گاهی گفته می‌شود به عراق یا به چچن رفته یا به ایران آمده و بعضی می‌گویند در همان افغانستان است.» هم‌زمان طالبان و جبهه متحد اسلامی افغانستان در مذاکره هستند. آیت‌الله در این خصوص نوشت: «در گزارش‌ها حصول توافق بین طالبان و جبهه متحد اسلامی شمال [افغانستان] پس از یک نشست چهارروزه در عشق‌آباد [پایتخت ترکمنستان] مورد توجه است که نوعی شرکت در دولت و مجلس و قوه قضائیه را پذیرفته‌اند. سازمان ملل هم شروع به مراجعت به افغانستان کرده‌اند.» اما یک ماه بعد دوباره همه‌ چیز مانند گذشته می‌شود؛ هاشمی در ۲۵ اسفند نوشت: «در گزارش‌ها، ظهور تردید در توفیق صلح در افغانستان پیش آمده است، طالبان عقب‌نشینی کرده‌اند و گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان و سیداحمد گیلانی رهبر حزب محاذ ملی هم اظهار بدبینی کرده‌اند.»

ماجراهای جنگ در همان سال ۷۷ به پایان نرسید. شهریور ۸۰ دو روز مانده به حمله القاعده به برج‌های دو قلو در نیویورک، احمد شاه مسعود که به «شیر دره پنجشیر» معروف شده بود در جنگ شوروی در افغانستان و جنگ با گروه طالبان نقش مهمی داشت، ترور شد و به شهادت رسید. ۲۰ سال بعد فرزند او «احمد مسعود» یک‌تنه از همان پنجشیر با طالبان می‌جنگد و نام پدر را زنده نگه داشته است.»



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین