کد خبر: ۳۲۵۶۷
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۹
در تمام دنیا به این صورت است که برای هنرمندان برنامه شش ماهه یا یکساله تعیین می‌کنند. خواننده‌های بزرگ دنیا مانند پاواروتی که فوت شد، از یکسال قبل برنامه‌هایشان و شهرهای محل برگزاری کنسرت‌هایش مشخص بود
سالار عقیلی گفت: من همین جا اعلام می‌کنم که چند سال دیگر خوانندگی را به کل کنار خواهم گذاشت و خودم را بازنشسته خواهم کرد و می‌روم دنبال حرفه دیگری. دیگر از حرف و حدیث‌ها خسته شده‌ام.
 
سالار عقیلی  اعلام کرد که دیگر از حرف و حدیث‌ها خسته شده‌ و می‌خواهد خوانندگی را کنار بگذارد.

این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم:
 
آقای عقیلی در ابتدای گفتگو اگر مایلید کمی راجع به آلبوم آخرتان یعنی «فصل عاشقی» و همکاری با آقای دربندی بگویید.

این آلبوم خوشبختانه اقبال عمومی خیلی خوبی داشت. در طول 2 هفته «فصل عاشقی» فروش بالایی داشت و شرکت آوای هنر و آقای جلیل‌پور هم خیلی خوب کار کردند و پخش‌شان بسیار خوب بود. این اولین کار من بود که بصورت پخش وَلِتی بود و خودم به رغم اینکه فکر می کردم پخش وَلِتی خوب نیست اما خیلی راضی بودم و بعد فهمیدم که شاید مردم وقت نداشته باشند که شهرکتاب یا نوارفروشی مراجعه کنند. بارها شده که عجله داشتم و نیاز به سی‌دی خودم داشتم و مجبور بودم که به‌دنبال یک سی‌دی فروشی معتبر بگردم و درنهایت هم نتوانستم پیدا کنم و دست‌خالی رفته‌ام. اما دسترسی آسانی به cd خودم دارم. البته هم به صورت وَلِتی و هم به صورت شیشه‌ای کار کردیم. از آنجا که ممکن است ماندگاری وَلِتی کم باشد و 6 ماه دیگر آن اثر را در بازار پیدا نکنید و تنها در یکی، دو ماه اول در بازار موجود باشد ولی با صحبتی که آقای جلیل‌پور، رئیس شرکت آوای هنر داشتیم، عنوان کردم که در صورت امکان به دلیل ماندگاری اثر، شیشه‌ای را بیشتر تولید کنید و ایشان هم قبول کردند.
 
بیشتر به خاطر مخاطب تخصصی و جدی موسیقی ایرانی این اقدام را انجام دادید؟

البته همین صحبت شما شبهه ایجاد می‌کند. چرا نباید مخاطب عام آن را بخرد؟ چرا باید مخاطب تخصصی، قاب شیشه‌ای بخرد؟ این حرف‌هایی است که همیشه مرا در این مملکت عذاب داده است. مگر برای مخاطب تخصصی مشکلی ایجاد می‌شود اگر وَلِتی گوش دهد؟ چه اشکالی دارد؟ بنده وقت ندارم به سی‌دی‌فروشی مراجعه کنم و از طرفداران سالار عقیلی هستم یا اینکه استاد موسیقی هستم به دلیل دسترسی سریع و آسان چه اشکالی دارد که تهیه کنم؟ مگر این همه کارهای موسیقی پاپ به صورت وَلِتی بیرون نمی‌آید؟ چه اشکالی دارد؟! مگر آقای شهرام ناظری کم است؟ اینجاست که یکسری حساسیت‌ها بی‌خود در جامعه ما ایجاد شده است. اینکه تلویزیون بد است و خواننده نباید در صداوسیما بخواند چراکه خراب می‌شود! کسی که تمکن مالی ندارد که به کنسرت سالار عقیلی بیاید چه اشکالی دارد که از جعبه جادویی مرا ببیند؟ چه ایرادی دارد؟ همه نمی‌توانند 120هزار تومان پول بلیت برج میلاد را بپردازند. مثلا کارمندی که ماهانه 800 تا 900هزار تومان حقوق می‌گیرد و به سالار عقیلی هم علاقه‌مند است با خانواده 4، 5 نفری خود و بلیت 120هزار تومانی چطور می‌تواند 600هزار تومان هزینه بلیت را تامین کند؟ این دوسوم حقوق ماهانه این کارمند است. چه اشکالی دارد که وقتی به من علاقه‌مند است مرا از تلویزیون مرا ببیند؟ من دوست دارم که خواننده مردمی باشم و همیشه بتوانم به مردمم و وطنم خدمت کنم و از صمیم  قلب می‌خوانم که همه جان و تنم، وطنم وطنم...
 
آقای عقیلی شما گلایه‌هایی از بحث‌هایی که هر از چند گاهی در خصوص شما در فضای مجازی و برخی از رسانه‌ها مطرح‌ می‌شود، داشتید.

این روزها متاسفانه هرکسی هر چیزی که می‌خواهد و هر چیزی که بر زبانش جاری می‌شود، در فضای مجازی علیه هنرمندی منتشر می‌کند. بالاخره کسی هم باید جلوی این گونه رفتارها را بگیرد. در مواجه با این گونه برخوردها، این سوال مطرح می‌شود که احترام و ادب چه جایی در میان این رفتارها دارد؟ وقتی هنرمندی زحمتی کشیده و اثری را خلق کرده، نباید در فضای مجازی به هنرمند توهین شود.
 
البته باید در این جا به نقد منصفانه هم اشاره کرد که در این فضاها منتشر می‌شود و همه را نباید به یک چشم دید.
نقد نباید به هیچ عنوان شخصی شود؛ اگر کسی نقدی هم می‌کند، باید شایستگی نقد کردن را داشته باشد. استادانی در حال حاضر هستند که به همه زوایا و بحث‌های تخصصی موسیقی واقفند. آن‌ها باید یک اثر موسیقایی را نقد کنند. اگر اثری هم در سلیقه شخصی فردی نیست نباید به آن توهین شود. بر فرض این که شخصی از اثری هم خوشش نیامد، می‌تواند آن اثر را گوش نکند و حق توهین ندارد. سالار عقیلی طرفدارهای خودش را دارد و هنرمند دیگری هم طرفداران خودش را. اگر شما طرفدار آن هنرمند هستید نباید به سالار عقیلی توهین بکنید.
 
البته این بی‌احترامی‌ها و بعضا توهین‌هایی که می‌فرمایید نسبت به شما ابراز  می‌شود، بر روی طرفداران شما تاثیری نمی‌گذارد.

بله درست است اما وقتی مدام و به طور مکرر این موضوع عنوان شود که اثری بد است و بد است و بد...، شاید بعد از چند سال مخاطب از خودش این سوال را بپرسد که آیا واقعا این اثر مناسب نیست؟ و بالاخره ضربه‌ای به هنرمند وارد می‌شود.
 
در خصوص آلبوم‌ها هم این موضوع گفته می‌شود

موضوع دیگری هم که می‌توان در این بحث به آن اشاره کرد، بحث مربوط به آلبوم‌ها است. خیلی‌ها می‌دانند که تولید آلبوم در کشور ما چه مشقاتی دارد. یک آلبوم که می‌خواهد تولید شود حداقل چیزی حدود 3 تا 4 ماه ضبط آن به طول می‌انجامد. بعد از این مرحله باید به دنبال شرکتی برای انتشار آن گشت که 2 ماه هم صرف انجام این کار می‌شود و در آخر هم 3 تا 4 ماه طول می‌کشد تا اثر از دفتر موسیقی مجوز بگیرد و کارهای مربوط به تکثیر آن انجام شود. در کل چیزی حدود 8 ماه زمان صرف تولید و عرضه یک آلبوم می‌شود. کار ما موسیقی است؛ ما نمی‌توانیم که وقتی یک اثری را ضبط کردیم، 8 ماه بیکار در خانه بنشینیم. به خاطر همین می‌رویم و کار بعدی را آغاز می‌کنیم و ضبط اثر دیگری را شروع می‌کنیم. جال اثری که قرار بوده منتشر شود، مجوزش به مشکل برمی‌خورد و چند ماهی زمان عرضه آن متوقف می‌شود. این در حالی است که کاری که تازه ضبط شده مشکلی پیدا نمی‌کند و بلافاصله عرضه می‌شود و این دو اثر با هم روانه بازار می‌شوند. آن وقت همه می‌گویند که سالار عقیلی پرکار است! یا چطور به نوازنده‌ها که مدام در حال کارکردن در کنسرت‌های مختلف و تولید آلبوم‌های مختلف هستند، نمی‌گوید پر کار است؟ چون ما مدام جلوی چشم هستیم همه نگاه‌ها متوجه ما می‌شود.

من همین‌جت اعلام می‌کنم که 26 اثر دارم و 14 سال است که آواز حرفه‌ای می‌خوانم. طی این 14 سال به طور متوسط در هر سال دو اثر از من منتشر شده است. به نظر شما این تعداد برای یک خواننده زیاد است؟  در عرصه بین‌المللی هنرمندان مطرح یک روز بیکار هم ندارند مدام از این شهر به آن شهر در سفر هستند و در عین حال آلبوم‌هایش را هم مدام منتشر می‌کنند. اما جالب این جا است که وقتی کار نکنی و هیچ اثر را منتشر نکنی، باز هم ایراد وارد می‌شود. وقتی استاد می‌شوید هیچکس حتی در نمی‌زند که بپرسد آیا زنده‌ای 4 - 5 سال است که به تلویزیون نیامده‌ای و کنسرت برگزار نکرده‌ای؟ فقط وقتی در چشم هستید همه ناسزا می‌گویند و انتقاد می‌کنند و زمانی هم که نیستی، هیچکس حتی حالت را هم نمی‌پرسد.

برای یکی از اساتید این اتفاق افتاده است و شاید دوست نداشته باشند که نامشان را ببرم درحالی که عنوان می‌کردند 10 سال است کنسرت برگزار نکرده‌اند، نواری نداده‌اند و تلویزیون هم نرفته‌اند و این درحالی است که هیچکس جویای احوالشان نیست و نمی‌پرسد که زنده است یا مرده؟ آیا احتیاج به پول ندارد؟
 
در تمام دنیا به این صورت است که برای هنرمندان برنامه شش ماهه یا یکساله تعیین می‌کنند.
خواننده‌های بزرگ دنیا مانند پاواروتی که فوت شد، از یکسال قبل برنامه‌هایشان و شهرهای محل برگزاری کنسرت‌هایش مشخص بود. هرچند به علت شرایط موجود جامعه و مشکلاتی که وجود دارد به هر حال شاید امکان این که تا یکسال برنامه‌ریزی شود وجود نداشته باشد اما اگر بتوانیم حتی تا یک فصل را برنامه‌ریزی کنیم چه ایرادی دارد؟ فرضا اگر زمانی فردی کار بدی انجام می‌دهد محل ایراد است اما ما که کار خلاف شرع انجام نمی‌دهیم که مثلا در تلویزیون بخوانیم. اینکه من سالانه چند سی‌دی روانه بازار کنم، کیفیت کارم پایین نمی‌آید. می‌توانید کارنامه کاری مرا ببینید که با چه کسانی کار کرده‌ام. همه بزرگان موسیقی بوده‌اند؛ استاد فخرالدینی، استاد مجید انتظامی، گروه دستان،  استاد سعید فرج‌پوری، آقای حمید متبسم، استاد محمد موسوی و تمام بزرگان موسیقی. اگر زیاد کنسرت برگزار کرده‌ام یا سی‌دی زیادی ارائه کرده‌ام، کیفیت کارم را پایین نیاورده است. ما مخاطبانی داریم که منتظر کارهای ما هستند و دوست دارند از سالار آلبوم بشنوند. ما برای آنها کار می‌کنیم درحالی که نمی‌دانم ایراد این کار کجاست؟
 
خود هنرمندان هم در این ماجرا کم مقصر نیستند به عنوان نمونه وقتی انتقادهای این چنین مطرح می‌شود از هم صنف‌شان دفاع نمی‌کنند و خاموش و خنثی می‌مانند.

متاسفانه هنرمندان ما فقط در مجالس ترحیم همدیگر را می‌بینند. هیچ وقت از خوانندگان خواسته نشد که بیایند و در کنار هم صنف رسمی خوانندگان را راه‌اندازی کنند. متاسفانه همه در برابر هم موضع‌گیری می‌کنند.
 
بله. متاسفانه در هنرهای دیگر از جمله سینما بر خلاف موسیقی شاهد این موضوع هستیم که همه هنرمندان در کوچکترین رسته‌های این هنر دارای یک تشکل و صنف رسمی هستند. اما در موسیقی این چنین نیست. شاید در این زمینه تمام انتقادها متوجه خانه موسیقی باشد که نتوانسته یا شاید نخواسته که هنرمندان را در کنار هم جمع کند.
من هم دلیل این موضوع را نمی‌دانم.
 
البته بخشی از این موضوع به خود هنرمندان باز می‌گردد. همواره در عرصه موسیقی شاهد رابطه مرید و مراد بوده‌ایم؛ به این معنا که هر هنرمندی جمعی مرید دارد و دیگر هنرمندان مطرح هم در عرصه موسیقی شیوه مرید و مرادی دارند و نمی‌خواهند که در کنار یکدیگر قرار بگیرند. با تمام این احوالات خود شما اقدامی در این زمینه کرده‌اید؟

خیر. من همین جا اعلام می‌کنم که چند سال دیگر خوانندگی را به کل کنار خواهم گذاشت و خودم را بازنشسته خواهم کرد و می‌روم دنبال حرفه دیگری. دیگر از حرف و حدیث‌ها خسته شده‌ام.
 
چند سالی است یکسری از همکاران شما کارهای جدیدی یا به قولی نوآوری انجام می‌دهند. مثلا در موسیقی سنتی سازهایی مانند گیتار الکترونیک به کار اضافه می‌کنند و ... چرا شما سراغ کنجکاوی‌های موسیقایی این شکلی نرفته‌اید؟

من هیچوقت اجازه نمی‌دهم در کاری که می‌خواهم بخوانم از این قبیل سازها به صورت وضوح و روشن وجود داشته باشد. چندی پیش قراردادی برای کاری بستم که در آن گیتار داشت و شرط گذاشتم که اگر گیتار را حذف می‌کنید، من می‌خوانم. نه اینکه بخواهم خدای‌ ناکرده به گیتاریست‌ها توهین کنم اما براساس تفکرم پیش می‌روم و پیشنهاد دادم به جای گیتار، عود بگذارند که همان لطافت و همان صدا را حدودا داشته باشد.
 
یعنی به هیچ عنوان نمی‌خواهید از دایره موسیقی سنتی خارج شوید؟

سعی می‌کنم نشوم، ولی در برخی جاها هم از دست آدم درمی‌رود! ارکستر بزرگی با آقای مجید انتظامی، سمفونی کارون را که خواندم خیلی کار بزرگی بود و به آقای مجید انتظامی به خاطر ساخت سمفونی کارون تبریک می گویم. در آن کار، درامز داشت ولی به خاطر فضای کار مجبور بودند چراکه 120 نفر روی صحنه حضور داشتند ولی اینکه بخواهد خیلی واضح باشد و برحول محور سازهای غربی بچرخد را نمی‌پسندم.
 
شما علاقه زیادی هم به بازخوانی آثار قدیمی دارید؟ چرا؟
خیلی از آهنگسازان می‌خواهند من این کار را انجام دهند البته بازخوانی را به این کار نمی‌توان اطلاق کرد و بهتر است که از واژه بازسازی در این ارتباط استفاده شود. در بازسازی یک قطعه یک اثر را شما دوباره درست می‌کند مانند یک خانه قدیم که کهنه شده و باید آن را دوباره بازسازی کنید و می‌ایید و کمی از هنر خودتان را هم به آن اضافه می کنید. من شاید دو قطعه را بازسازی کرده‌ام. قطعه اول خوشه چین کار استاد روح الله خالقی بود و قطعه دیگری هم فکر می‌کنم کار «امید دل» به آهنگسازی پرویز یاحقی بود. بقیه آثار که من در آلبومی مثل «مایه ناز» خواندم شاید یک بار هم شنیده نشده باشد. ما در واقع خواسته‌ایم که یک سری از این کارها را به مخاطبان جوان‌تر بشناسانیم. در کار جدیدمان نیز قرار چند کار قدیمی را بازسازی کنیم. دلیل آن هم این است که این آثار را بیشتر معرفی کنیم. چرا که وقتی این کار را انجام ندهیم این آثار به فراموشی سپرده می‌شود. ما این آثار را با کیفیت عالی و بدون دخل و تصرف عرضه می‌کنیم و به جوان‌ها معرفی می‌کنیم.
 
آقای عقیلی شما اشاره کردید که بیشتر آهنگسازان در انتخاب و یا ساخت یک اثر دخیل هستند اما از سویی دیگر وقتی به سراغ آهنگسازان می‌رویم عکس صحبت های شما را بیان می‌کنند و می‌گویند خواننده امروز همه کاره است در موسیقی و مدت هاست که جریان خواننده سالاری به راه افتاده است و حرف اول آخر را هم خواننده می‌زند. نظر شما در این ارتباط چیست؟ 

موسیقی ما موسیقی آوازی است و نقش پررنگی در موسیقی سنتی دارد. اما من با واژه خواننده سالاری مشکل دارم و مفهمو آن را درک نمی‌کنم. خواننده مجری آثار آهنگساز و از طرفی معرف آن نیز هست. برای همین هم همه چیز از چشم خواننده دیده می‌شود. اگر اثری آهنگسازی‌اش ضعیف باشد، به نام خواننده ثبت می‌شود! در صورتی که این ربطی به خواننده ندارد. اما متاسفانه مردم همه چیز را از چشم خواننده می‌بینند. در صورتی که باید به این نکته مهم اشاره کرد که به نقل از استاد دادبه تنبک در اختیار ساز، ساز در اختیار آواز و آواز در اختیار کلام و کلام برای رساندن پیام است.  این پروسه‌ای است که در مورد ساختن یک اثر مورد توجه قرار می‌گیرد. این یعنی همه آن نوازنده ها دارند می‌نوازند تا پیام قطعه از طریق خواننده بیان شود. ما در واقع سخنگوی همه اجزا سازنده یک اثر هستیم.
 
در موسیقی ایرانی آیا کسی بوده که دوست داشتید با او کار بکنید اما نشده؟

بله. استاد پرویز مشکاتیان که به رحمت خدا رفتند. در اواخر عمر ایشان بنا بود با ایشان کار کنیم. من از طریق نوید دهقان به ایشان معرفی شدم. به منزل ایشان هم رفتیم که قرار بود کاری بکنیم و اما متاسفانه من همیشه نسبت به این موضوع افسوس خورده‌ام. با مرحوم محمد رضا لطفی هم خیلی دوست داشتم کار کنم. و استاد حسین علیزاده با ایشان هم دوست دارم کار بکنم. استاد علیزاده را خدا ان‌شاالله که حفظشان کند. امیدوارم روزی لیاقت این را داشته باشم که روزی با ایشان کار بکنم.
 
حضور شما نسبت به قبل در صداوسیما کمتر شده است؛ چرا؟
می‌خواهم یکی، دو سال حضور کمرنگ‌تری داشته باشم. البته کارهای قدیمی‌ام درحال پخش است. زمانی که نوجوان بودم و حالا با دیدن خودم تعجب می‌کنم!
 
البته در بحث تیتراژ سریال‌ها هم فعال بوده‌اید.

بله، با آقای فخرالدینی تیتراژ «شهریار» را خواندم. سریال « سریال «شیخ بهایی» را با آقای استاد مجید انتظامی کار کردم. سریال «تبریز درمه» را آقای بابک زرین و «سال‌های مشروطه» را آقای ستار اورکی به کارگردانی آقای محمدرضا ورزی کار کردم. «دختری به نام آهو» را نیز با ستار اورکی کار کردم. «معمای شاه» را امسال کار کرده‌ام که هنوز پخش نشده و تیتراژش را من خوانده‌ام با آقای محمدرضا ورزی و بابک زرین. «پریدخت» را با آقای آریا عظیمی‌نژاد کار کرده‌ام. تیتراژ «کلاه پهلوی» را استاد مجید انتظامی کار کرده‌ام و...
 
در سینما برخلاف تلویزیون کمتر حضور داشتید.

در ایران در سینما کار نکردم ولی در فرانسه کاری به‌نام «باباعزیز» به آهنگسازی آقای آرموند آما انجام دادم.
 
شما بازیگری هم خوانده‌اید. احیانا پیشنهادی از اهالی سینما نداشته‌اید؟

سه پیشنهاد بازیگری در فیلم داشتم ولی قبول نکردم چراکه ترسیدم به کار خوانندگی‌ام آسیب بزند. چراکه اعتقاد دارم خواننده نباید بازیگر شود و بازیگر هم نباید خواننده شود. متاسفانه برخی دوستان ندانسته این کار را می‌کنند و توصیه‌ام به آنها این است که این کار را انجام ندهند. بازیگران همان بازیگری را انجام دهند دستمزد بیشتری از خوانندگی هم خواهند داشت. ولی اگر روزی فیلم خیلی خوبی باشد، یکبار حاضرم این کار را انجام دهم، فقط یکبار در زندگی‌ام آنهم فیلمی که واقعا بدانم ماندگار خواهد شد.
 
مثلا شما در نقش یک موسیقیدان باشید.

اتفاقا همین بود! دو پیشنهادی که داشتم سناریوها نقش موسیقیدانی بود که پدرش مایل نبود پسر موسیقی کار کند و در مسیر سنگ‌اندازی می‌کرد که نتواند کار کند. و در نهایت پسر به تمام سختی‌ها و مشقت‌ها تبدیل به یک خواننده معروف و مشهور می‌شود و داستان‌های بعدی... اما من به چندین دلیل قبول نکردم اما اگر کاری باشد که به این موضوع به درستی بپردازد و از سناریو خوشم بیاید و کارگردان هم فرد مطرحی باشد و بازیگرانی هم کنار من هستند، همینطور بازی در آن فیلم را حتما قبول خواهم کرد. تازه کسی نمی‌تواند از من ایراد بگیرد چراکه رشته من بازیگری بوده است و لیسانس بازیگری تئاتر را از دانشکده هنرهای تخصصی دارم. ولی خودم کلا نسبت به این کار راغب نیستم.
 
در خصوص همکاری با ارکستر ملی بفرمایید.


ارکستر ملی حدود 4، 5 است که منحل شده است. من ارکستری را با آقای فخرالدینی به نام خودم تحت عنوان ارکستر «مهرنوازان» در ارشاد ثبت کردم و کنسرت‌های زیادی هم تاکنون با استاد فخرالدینی در جاهای مختلف اجرا کردیم. قبل از ماه محرم هم قرار بود به کیش برویم اما به دلیل نزدیکی به ماه محرم کنسرت لغو و به بعد از ماه‌های محرم و صفر موکول شد. قرار است با استاد فخرالدینی و ارکستر مهرنوازان کنسرتی را در کیش برگزار کنیم. در 10 سال اخیر، کارهای خوبی با ارکستر انجام دادیم. خودم با ارکستر ملی کارهایی را اجرا می‌کردم که زنده از رادیو فرهنگ پخش می‌شد و ماشین واحدسیار به صورت زنده این کار را پوشش می‌داد و برای مردم پخش می‌کرد.

مرتبا ارکستر ملی از این شهر به آن شهر می‌رفت. از کیش به شیراز و از شیراز به اهواز و... می‌رفتیم و کنسرت‌هایی برگزار می‌کردیم. باید از اساتید تا سلامت هستند و می‌توانند کار کنند، استفاده کرد. خدای‌ناکرده اگر اتفاقی برای هرکدام از اساتید بیفتد، تنها حسرت می‌خوریم. ببنید درهمین 3، 4 سال گذشته 5، 6 نفر از بزرگان موسیقی را از دست دادیم؛ استاد ذوالفنون، استاد محمدرضا لطفی، استاد فریدون حافظی، استاد خرم، استاد پرویز مشکاتیان، استاد فرامرز پایور، استاد جلیل شهناز... اگر اساتید باقیمانده هم خدای ناکرده از بین ما بروند، دیگر موسیقی نابود خواهد شد. بعد از فوت این اساتید می‌بینیم که موسیقی کمرنگ شده و کارهایی که قبلا بود، لااقل دلخوشی اینکه چند کار فاخر می‌شنویم، وجود داشت اما حالا چه؟ ما هم که دنباله‌رو این اساتید هستیم به تنهایی نمی‌توانیم کاری کنیم و باید دستی به ما کمک برساند.
 
آقای عقیلی کاری که خودتان در حوزه موسیقی علاقه دارید که بشنوید ازجمله چه آثاری است؟

آثار استاد بنان را همواره گوش می‌کنم. کارهای علیرضا قربانی را هم دوست دارم. وقت زیادی برای گوش دادن به آلبوم‌های موسیقی را ندارم و معمولا در ماشین موسیقی گوش می‌کنم.
منبع: فارس
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین