حکم دادهاند کارلوس کروش باید از استرالیا دست پر برگردد. حکم کردهاند حتی مدال برنز جام ملتهای آسیا هم کافی نیست و این تیم باید قهرمان و حد نهایت - با تخفیف و ارفاق - نایبقهرمان شود!
اشتباه نكنيد، ما به پشتوانه قهرماني در دورههای قبلي از كروش قهرماني
نميخواهيم، ما به مربي حرفهاي پول دادهايم و حالا توقع داريم همين
دستمزد چشمگير براي قهرماني كافي باشد، غافل از اينكه قهرماني «ابزار» و
امكانات هم ميخواهد.
آخرين قهرماني ما تقريباً به دورهاي برميگردد كه فوتبال را با كاموا و چرم (!) به جاي توپ بازي ميكردند... از شوخي گذشته بعد از هتتريك قهرمانيمان در آسيا كه سال 1976 تكميل شد، هرگز حتي به فينال جام ملتها هم نرسيديم... در 9 دوره اخير سهم ما فقط 3 نشان برنز و مقام سومي بوده كه در جام ملتهاي 1988 قطر با زندهياد استاد پرويز دهداري، در 1996 امارات با محمد مايليكهن و در 2004 چين با برانكو به دست آمد اما حالا چه شده كه تصور ميكنيم بايد قهرمان آسيا شويم؟! در تيممان 10 تا علي دايي و يك عابدزاده داريم؟! خداداد عزيزي جديد از مادر زاييده شده است؟! جادوگرتر از علي كريمي ستاره تيممان است؟! تيممان را با لژيونرهاي بينالمللي بستهايم؟! يا بقيه رقبا دلشان براي ما سوخته و ميخواهند اين بار را اجازه بدهند ايران قهرمان شود؟! واقعيتش اين است كه پشت توقع ما هيچ يك از اين دلايل نيست، ما پول خوب دادهايم و حالا توقع جام داريم و يك نفر هم نيست بگويد قهرماني با كدام بازي تداركاتي؟! با كدام ستاره؟! با كدام لژيونر؟! با كدام ابزار و امكانات؟!
اين درست كه فدراسيون فوتبال هر چه كروش خواسته - بعد از هزار بار داد و هوار، دعوا، كنفرانس، تهديد و... - چند درصدش را براي او فراهم كرده تا صدايش درنيايد اما آيا اين نيمچه امكانات و ابزار براي قهرماني كافي است؟! بله كه كافي است... حتماً كافي است... گفتيم كه پول دادهايم و حالا جام ميخواهيم!
هنر نزد ايرانيان است و بس
نميخواهيم در فضاي عمومي فوتبال بذر نااميدي بپاشيم اما توقع قهرماني داشتن از اين تيم ملي در حضور استرالياي ميزبان، ژاپن مدعي و كره جنوبي حرفهاي مثل اين است كه از پرايد توقع داشته باشيد اندازه مينيبوس مسافر بزند... البته در اين شك نداريم كه هنر نزد ايرانيان است و بس... ما مرد روزهاي سختيم و فقط كافي است خودمان را باور داشته باشيم... هميشه در سختترين شرايط دست به كارهاي بزرگ زدهايم. اين را آسيا كه چه عرض كنيم، دنيا هم باور كرده است. همين چند سال پيش كه از بازي سخت ملبورن، حماسه ساختيم و به جام جهاني 1998 فرانسه صعود كرديم، چه كسي تصورش را ميكرد؟! ما هنوز همان هستيم...
منبع: خبر ورزشی
آخرين قهرماني ما تقريباً به دورهاي برميگردد كه فوتبال را با كاموا و چرم (!) به جاي توپ بازي ميكردند... از شوخي گذشته بعد از هتتريك قهرمانيمان در آسيا كه سال 1976 تكميل شد، هرگز حتي به فينال جام ملتها هم نرسيديم... در 9 دوره اخير سهم ما فقط 3 نشان برنز و مقام سومي بوده كه در جام ملتهاي 1988 قطر با زندهياد استاد پرويز دهداري، در 1996 امارات با محمد مايليكهن و در 2004 چين با برانكو به دست آمد اما حالا چه شده كه تصور ميكنيم بايد قهرمان آسيا شويم؟! در تيممان 10 تا علي دايي و يك عابدزاده داريم؟! خداداد عزيزي جديد از مادر زاييده شده است؟! جادوگرتر از علي كريمي ستاره تيممان است؟! تيممان را با لژيونرهاي بينالمللي بستهايم؟! يا بقيه رقبا دلشان براي ما سوخته و ميخواهند اين بار را اجازه بدهند ايران قهرمان شود؟! واقعيتش اين است كه پشت توقع ما هيچ يك از اين دلايل نيست، ما پول خوب دادهايم و حالا توقع جام داريم و يك نفر هم نيست بگويد قهرماني با كدام بازي تداركاتي؟! با كدام ستاره؟! با كدام لژيونر؟! با كدام ابزار و امكانات؟!
اين درست كه فدراسيون فوتبال هر چه كروش خواسته - بعد از هزار بار داد و هوار، دعوا، كنفرانس، تهديد و... - چند درصدش را براي او فراهم كرده تا صدايش درنيايد اما آيا اين نيمچه امكانات و ابزار براي قهرماني كافي است؟! بله كه كافي است... حتماً كافي است... گفتيم كه پول دادهايم و حالا جام ميخواهيم!
هنر نزد ايرانيان است و بس
نميخواهيم در فضاي عمومي فوتبال بذر نااميدي بپاشيم اما توقع قهرماني داشتن از اين تيم ملي در حضور استرالياي ميزبان، ژاپن مدعي و كره جنوبي حرفهاي مثل اين است كه از پرايد توقع داشته باشيد اندازه مينيبوس مسافر بزند... البته در اين شك نداريم كه هنر نزد ايرانيان است و بس... ما مرد روزهاي سختيم و فقط كافي است خودمان را باور داشته باشيم... هميشه در سختترين شرايط دست به كارهاي بزرگ زدهايم. اين را آسيا كه چه عرض كنيم، دنيا هم باور كرده است. همين چند سال پيش كه از بازي سخت ملبورن، حماسه ساختيم و به جام جهاني 1998 فرانسه صعود كرديم، چه كسي تصورش را ميكرد؟! ما هنوز همان هستيم...
منبع: خبر ورزشی
ارسال نظر