کد خبر: ۳۲۴۷۵
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۱
از طرف دیگر به دلیل موج جنبش‌های آزادیبخش در آمریکای لاتین و به‌خصوص بعد از ظهور جنبش «بولیواری» در منطقه یک سیکل معکوس هم انجام گرفت که این بار واشنگتن را در بین کشورهای آمریکای لاتین به انزوا برده و بزرگ‌ترین هژمون بین‌المللی در حوزه نفوذ سنتی خود، دست خویش را از نقش‌آفرینی در منطقه کوتاه می‌دید.
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم اردشیر زارعی‌قنواتی نوشت :

برگ جدیدی از تاریخ ورق خورد و پس از ٥٢ سال قطع روابط بین آمریکا و کوبا روز چهارشنبه ١٧ دسامبر ٢٠١٤ با بیانیه‌های تلویزیونی و جداگانه که توسط «باراک اوباما» رییس‌جمهوری آمریکا و «رائول کاسترو» همتای کوبایی وی اعلان شد، واشنگتن و هاوانا روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتند. سخنان تاریخی دو رهبر مبنی بر عبور از گذشته و روابط خصمانه که بعد از نیم قرن جواب نداده است، به خوبی نشان می‌دهد که هیچ کدام از دو کشور در تمام طول این مدت نسبت به تداوم روابط به شدت تنش‌آلود خود، بهره لازم را در مقایسه با پرداخت هزینه‌های فراوان، نبرده‌اند. به عکس تصور عمومی بعد از انقلاب ١٩٥٩ در کوبا به رهبری «فیدل کاسترو» و شروع تحریم‌های همه‌جانبه از سوی واشنگتن در بین سال‌های ١٩٦١ و ١٩٦٢ که منجر به قطع رابطه کامل بین دو کشور شد، چنین تحریم‌های کمرشکن و قطع رابطه هرگز در دستور کار طرف کوبایی نبوده و آنان همواره تمام تلاش خود را برای تنش‌زدایی در مناسبات خود با همسایه شمالی به عمل آورده‌اند. دولت سوسیالیستی کوبا در این برهه زمانی به واسطه این سیاست تنبیهی از سوی واشنگتن، هزینه بسیار سنگینی را پرداخت کرده است و به خصوص پس از فروپاشی شوروی به‌عنوان متحد نزدیک خود چنین فشارهایی را به سختی تحمل کرده است.

 از طرف دیگر به دلیل موج جنبش‌های آزادیبخش در آمریکای لاتین و به‌خصوص بعد از ظهور جنبش «بولیواری» در منطقه یک سیکل معکوس هم انجام گرفت که این بار واشنگتن را در بین کشورهای آمریکای لاتین به انزوا برده و بزرگ‌ترین هژمون بین‌المللی در حوزه نفوذ سنتی خود، دست خویش را از نقش‌آفرینی در منطقه کوتاه می‌دید. به همین دلیل شطرنج سیاسی بین واشنگتن- هاوانا بعد از نیم‌قرن بازی در موقعیت «پات» قرار گرفته و هر دو بازیگر بر اساس پذیرش منطق سیاسی و الزامات کسب منافع ملی به این نتیجه رسیدند که باید نقطه پایانی بر این روابط خصمانه بگذارند. این ورق‌خوردن برگی از تاریخ، دقیقا ناشی از یک الزام تاریخی بوده که امروز رهبران دو کشور را متقاعد به پذیرش مصالحه کرده است. در این بین می‌توان بسیاری از دلایل و اهداف ذهنی و عینی را برشمرد اما در تحلیل کلان موضوع همین ضرورت پذیرش الزامات تاریخی کانون اصلی پیروزی تفکر دیپلماسی بر دیدگاه جنگ در روابط بین دو کشور بوده است. به یک مفهوم با توجه به فشار و ایزولاسیونی که حول کوبا به لحاظ روابط تنش آلود و اعمال تحریم‌های کمرشکن واشنگتن بر این کشور تحمیل می‌شد، راه رشد و توسعه متوازن را برای هاوانا مشکل و سخت کرده بود که رهبری سیاسی جامعه باید از این فضای «سلبی» خارج می‌شد.

از طرف دیگر واشنگتن بعد از آزمودن تمام راه‌های فشار بر کوبا در تمام دوران صدارت ١١رییس‌جمهور از دموکرات تا جمهوریخواه در بیش از نیم قرن تجربه شکست‌خورده گذشته به این نتیجه رسیده است که دروازه ورود دوباره به آمریکای‌لاتین تنها از راه هاوانا خواهد گذشت و تصویر ناخوشایند آمریکا در حمایت از کودتاهای نظامی و دیکتاتوری‌های تاریخ مصرف گذشته، هنوز در اذعان توده‌ها و رهبران آمریکای لاتین در چارچوب روابط واشنگتن- هاوانا زنده است و برای گذر از این فضا باید با همسایه کارائیبی کنار آمد.

در چنین شرایطی منطق سیاسی و دیپلماسی مصالحه به‌خوبی نشان داد در وضعیتی که در یک جنگ و تنش مزمن هیچ پیروزی حاصل نمی‌شود، تنها راه عبور از این فضای سلبی پذیرش و تمکین به دیپلماسی مصالحه است که منافع حداقلی هر دو طرف بحران را تا حدودی تامین می‌کند. بدون شک کوبا طی تمام این پنج‌دهه در چارچوب آرمان‌های سوسیالیستی و انقلابی خود توانسته است دستاوردهای زیادی را در زمینه اعتبار سیاسی- اجتماعی هم در حوزه داخلی و هم در عرصه بین‌المللی کسب کند. اهمیت آنچه کوبا در این سال‌ها و در زیر شدیدترین تحرم‌های ظالمانه امپریالیستی آمریکا در زمینه ایجاد و تداوم معتبرترین نظام آموزشی و سیستم بهداشت همگانی کسب کرده است، دیگر بر کسی و حتی دشمنان قسم‌خورده «رفیق فیدل» نیز پوشیده نیست.

در این بین برای بسیاری از تحلیلگران انتزاعی‌محور و چپ‌ستیز تنها چیزی که مهم جلوه می‌کند ظاهرا ایزولاسیون و تنگناهای اقتصادی این کشور در زیر فشارهای انجام شده توسط واشنگتن است که به‌زعم آنان امروز توسعه اقتصادی این کشور را بسیار کند کرده است. آنان فراموش می‌کنند که این کوبا نبوده که به استقبال قطع رابطه و تحریم‌های کمرشکن اقتصادی رفته است و رقیبی که ادعای برتری ساختار سیاسی لیبرال دموکراسی را بر ساختار سوسیالیستی کوبا داشته، تنها راه برای مهار و شکست رقیب را در ترک میدان بازی دموکراتیک و انتخاب یک میدان تنش و جنگ سرد دنبال کرده است. در بطن سخنان اوباما در آنجا که اشاره به شکست سیاست تحریم ٥٠ساله واشنگتن علیه کوبا می‌کند به خوبی نشان‌دهنده این واقعیت است که شروع‌کننده این بازی امروز متقاعد به پایان آن شده است. البته این واقعیت را نیز نباید نادیده گرفت که همین سیاست قطع رابطه و تحریم آمریکا علیه کوبا توانسته است ساختار مردمی این کشور انقلابی را در زیر فشار از بسیاری آرمان‌ها و اهداف بنیادین خود برای توسعه و رشد اقتصادی- اجتماعی محروم کند. ازسر‌گیری روابط دیپلماتیک بین کوبا و آمریکا و عبور از پنج‌دهه تنش دشوار برای هر دو کشور به نوعی یک پیروزی بزرگ خواهد بود و تصور اینکه یک استحاله اساسی در ذات و ماهیت هر کدام از دو دولت انجام خواهد گرفت، دور از واقع‌بینی سیاسی خواهد بود. روابط دیپلماتیک جدید بین هاوانا و واشنگتن در چارچوب یک «پروسه دوران گذار» قابل فهم است که هر کدام از طرفین در قبال امتیازهایی که به طرف مقابل می‌دهند قادر خواهند بود در چارچوب منافع ملی خود امتیازهای مطلوب خویش را نیز کسب کنند.

 در بطن این واقعیت نه آمریکا یک شبه تغییر می‌کند و نه کوبا ساختار سوسیالیستی خود را در بزنگاه صلح قربانی خواهد کرد. حمایت جامعه بین‌الملل و به خصوص استقبال کشورهای متحد کوبا در آمریکای‌لاتین از این پروسه دیپلماسی صلح، به خوبی گویای این امر است که از این پس کوبای سوسیالیستی در کنار آمریکای امپریالیست می‌توانند در چارچوب موازین و حقوق بین‌الملل در یک فضای مصالحه‌جویانه و روابط مبتنی بر رقابت- همکاری، روابط خود را فارغ از سیاست خصمانه و فضای سلبی دنبال کنند، بدون اینکه هیچ کدام اجباری برای تغییرات اساسی در درون ساختار خودی و دیگری را هدف گرفته باشند. در چارچوب این روند دیپلماتیک در آینده فرجام نهایی هر کدام از این دو ساختار سیاسی و نوع روابط بین دو کشور بستگی به توازن قدرت، الزامات روابط منطقه، مطالبات توده‌های مردم دو کشور و سیر دیالکتیکی تاریخ دارد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین