کد خبر: ۳۲۴۰۶۱
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۲

روزنامه کیهان نوشت: مدتی است خبر‌های مهم و در عین حال عجیب و «مبهمی» از افغانستان، کشور همسایه ایران منتشر می‌شود: «پیشروی سریع طالبان در شهر‌های مختلف افغانستان و سقوط یک به یک شهر‌های این کشور»!

طی ۱۰ روز گذشته، تقریبا روزی نبوده که خبری از سقوط شهری در افغانستان مخابره نشده باشد. اگرچه در لابه‌لای اخبار این سقوط‌ها، خبر‌هایی هم از بازپس‌گیری برخی شهر‌ها به دست نیرو‌های دولتی مخابره شده، اما خبر پیشروی‌های سریع طالبان، چیزی نبود که سایر اخبار بتواند آن را تحت‌الشعاع خود قرار دهد. کار به جایی رسید که در برخی روز‌ها اعلام می‌شد، ۸ شهر افغانستان در یک روز به دست طالبان افتاد! حالا هم خبر رسیده که، طالبان مدعی است، کنترل ۸۰ درصد این کشور را در اختیار گرفته و هیچ بعید نیست، خبر سقوط کابل را هم طی هفته‌ها یا حداکثر چند ماه آینده بشنویم! دیروز «ان‌بی‌سی نیوز» نوشت: «طالبان، خود نیز از سرعت پیشروی‌هایی که می‌کند، غافلگیر شده است»؟

در افغانستان چه خبر است؟ آیا پیشروی‌های طالبان، عجیب و مشکوک نیست؟ آیا این تحولات با خروج نیرو‌های آمریکایی از این کشور مرتبط است؟ با مذاکراتی که آمریکا و طالبان داشت چطور؟ و بالاخره اینکه، آیا این تحولات خطری برای ایران خواهد داشت؟

برای رسیدن به پاسخ‌های این سؤال، ابتدا باید نکاتی روشن شود. نکاتی مثل اینکه، آیا این طالبانی که از آن حرف می‌زنیم، همان طالبانی است که مثل داعش سر می‌برد و قتل شیعیان را مباح و در برخی جا‌ها حتی حلال می‌داند؟ بخوانید:

۱- آنچه در رسانه‌های افغانستان و سایر کشور‌های جهان درباره تحولات جاری در این کشور منتشر شده نشان می‌دهد، در این پیشروی‌ها خبری از جنایت‌های هولناک، شبیه جنایات داعش در عراق نیست. طالبان حتی اعلام کرده کاری با شیعیان این کشور هم ندارد (و تا لحظه تنظیم این گزارش نیز خبری درباره جنایت این گروه علیه شیعیان افغان لااقل، مخابره نشده است). طبق این گزارش‌ها، خبری از قتل‌عام غیرنظامیان بی‌گناه و تخریب خانه‌ها هم نیست و آنچه هست، صرفا درگیری با نیرو‌های مسلح دولتی است. منابع خبری در این کشور حتی می‌گویند، درگیری‌ها با نیرو‌های نظامی دولت افغانستان است و غالبا نیز، همین نیرو‌های مسلح به همراه مقامات محلی خیلی راحت و بدون مقاومت به طالبان می‌پیوندند. شاید پاسخ یکی از سؤال‌های این یادداشت و «راز پیشروی‌های سریع طالبان»، در همین نکته نهفته باشد! اینکه چرا نیرو‌های مسلح و مقامات محلی مقاومت نمی‌کنند نیز در جای خود، نیاز به بررسی دارد که اینجا ما، فقط به گوشه‌ای از آن اشاره‌ای کرده و می‌گذریم. طبق گفته‌های کارشناسان افغان که در ایران زندگی می‌کنند، طالبان، نیروی یکدست و منسجم نیست که صدر تا ذیل آن با هم هماهنگ بوده و مثل یک نیروی آموزش‌دیده ارتش عمل کند. بسیاری از اعضای این گروه، چه‌بسا، قربانیان جنگ و جوانانی هستند که خانواده خود را در ناآرامی‌ها از دست داده‌اند و به دلیل فقر و برای گذران زندگی یا حتی انتقام و یا داشتن یک نوع احساس تکلیف به این گروه پیوسته‌اند. جمعیت قابل توجهی از مردم افغانستان نیز بنا به دلایلی از جمله بی‌اعتمادی به دولت‌های خود، در بسیاری مواقع، مشکلات خود را نه با مراجعه به مراکز دولتی که، رجوع به ریش سفید‌ها یا همین بزرگان طالبان حل و فصل می‌کنند. به عبارتی، نیرو‌های طالبانی که امروز از آن حرف می‌زنیم، اولا نیروی یکدست و هماهنگی نیست ثانیا، با طالبانی که می‌شناختیم و مثلا سر می‌برید، تفاوت‌هایی کرده است. طالبان این تغییر رویه را رسما نیز اعلام کرده اما میزان صحت و سقم این ادعا‌ها نیاز به بررسی جدی دارد.

۲- فضای حاکم بر تحلیل رسانه‌های غرب به ویژه آمریکا از تحولات افغانستان این است که، چون آمریکایی‌ها در حال خروج از افغانستان هستند، این کشور در حال سقوط است که در این باره هم باید گفت، اولا آمریکایی‌ها با هماهنگی با همین طالبان و طی مذاکرات رسمی که با آن‌ها داشتند، در حال خروج از افغانستان هستند و چنانچه بپذیریم، «این خروج آمریکاست که باعث سقوط افغانستان می‌شود»، خود به خود به این نتیجه خواهیم رسید که، طالبان در این پیشروی‌ها کاملا با آمریکا هماهنگ است. به این نکته هم باید توجه داشت که آمریکا، همزمان با خروج از افغانستان، در حال لنگر انداختن در پاکستان است تا دلایلی که در این ۲۰ سال به خاطر آن‌ها در افغانستان حضور داشت را از دست ندهد! طی هفته‌های اخیر بار‌ها اخباری از سفر مقامات نظامی و اطلاعاتی آمریکا به پاکستان در بالاترین سطح برای تاسیس دو پایگاه بزرگ نظامی و اطلاعاتی منتشر شده است! این یعنی، آمریکا هنوز در منطقه حضور دارد. اما آنچه در این بین مهم است اینکه، آمریکا با هدف اعلامی مبارزه با تروریسم (القاعده و بعد‌ها طالبان) به افغانستان لشکرکشی کرد و همه این تحولات که برشمردیم (مذاکره با طالبان، هماهنگی با این گروه شبه‌نظامی و...) نشان می‌دهد، آمریکا در رسیدن به هدفش شکست خورده است. از نوع تحلیل رسانه‌های آمریکایی (که در خطوط ابتدایی بند ۲ این یادداشت به آن اشاره شد) این برداشت را هم می‌شود کرد که، آمریکا با هماهنگی کامل با طالبان در حال انتقام‌گیری از مردم افغانستان است. آمریکایی‌ها چند تریلیون دلار در منطقه هزینه کرده‌اند و به اهداف اعلامی خود نرسیده‌اند لذا بعید است، به راحتی از این کشور خارج شوند. با نیم‌نگاهی به مذاکرات پیدا و پنهان آمریکا با طالبان شاید تحولات جاری در افغانستان حاصل یک تقسیم کار بین این دو باشد. هدف نیز، تشکیل یک «دولت طالبانی» که در ظاهر با طالبان قبلی فرق دارد باشد. برای چه؟ برای آزردن کشوری که اصلا، هدف از لشکرکشی به منطقه، آن بوده است: ایران!

۳- بررسی اینکه تحولات جاری در افغانستان، چقدر می‌تواند برای ما که همسایه‌اش هستیم، مخاطراتی داشته باشد هنوز زود است. طبق آخرین گزارش‌ها، مردم افغانستان برای مقابله با پیشروی طالبان مسلح شده‌اند و اگر تحولات به همین شکل جلو برود، این کشور روز‌های خونینی به خود خواهد دید. درباره ورود شیعیان افغانستان به این جنگ به طور مستقل نیز، خبر قابل توجهی مطرح نشده است، با این نظریه که آمریکایی‌ها به راحتی می‌توانند، این جنگ را به جنگ «شیعه و سنی» بدل کرده و به یکی از آرزو‌های طولانی خود در منطقه دست یابند. ضمن اینکه، چنانچه این جنگ به همین شکل ادامه یابد، ما باید منتظر سیل پناهجویان افغان به کشورمان باشیم.

۴- یک نکته مهم درباره تحولات افغانستان، به دولت آقای «اشرف غنی» باز می‌گردد. بسیاری رئیس‌جمهور فعلی افغانستان را فردی غربگرا می‌دانند که هر آنچه آمریکایی‌ها طی این سال‌ها گفته، مو به مو اجرا کرده است. نتیجه این رویکرد نیز، امروز خود را نشان داده است! همین حالا که در حال مطالعه این یادداشت هستید هم، ایشان برای گفتگو با مقامات آمریکایی (و احتمالا گرفتن کمک) به واشنگتن سفر کرده است. ریشه اصلی آنچه در افغانستان جریان دارد، به همان دلیلی که رسانه‌های آمریکایی در تحلیل خود می‌آورند، همین آمریکاست. اگر این تحلیل را که، «طالبان پس از مذاکره با آمریکا و هماهنگ با این کشور در حال پیشروی است» درست بگیریم، آقای اشرف غنی باید متوجه شده باشد که، راه را اشتباه رفته است. نزدیک‌ترین دلیل برای اینکه، نمی‌شود به آمریکایی‌ها اعتماد کرد، همین وضعیت افغانستان است. بحران‌های داخلی قبل از همه، راه‌حل‌های داخلی می‌طلبد. قطعا راه‌حل بحران افغانستان، رجوع به عامل بحران نیست. اگر آمریکا قرار بود افغانستان را آباد کند، در این ۲۰ سال آبادش کرده بود.

۵- اگر طالبان، همان طالبان ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰ شمسی باشد، قدرت گرفتن آن در افغانستان نه به صلاح ایران و نه به صلاح هیچ کشور دیگری در منطقه نخواهد بود؛ اما به صلاح آمریکا؛ چرا، خواهد بود! مگر اینکه، این گروه پرنفوذ تغییر رویه داده و صرفا قصد سهیم شدن در قدرت را داشته باشد که در این صورت، ماجرا متفاوت خواهد بود. شاید این گروه در حال پیشروی است تا پس از خروج آمریکا، با دستان پر وارد مذاکره شده و سهم بیشتری از قدرت را از آن خود کند. در این بین، اما حواس‌ها به کشور‌های فرصت‌طلبی مثل ترکیه نیز باید باشد. این کشور نشان داده برای رسیدن به برخی بلندپروازی‌ها، به استقبال ماجراجویی می‌رود. ماجراجویی‌های این کشور در ماجرای قره‌باغ، سوریه، عراق، یونان، لیبی و... نشان می‌دهد، برخی کشور‌ها نانشان در بحران‌سازی است!

۶- می‌گویند «ناپلئون بناپارت»، برای حل برخی مشکلات و مسائل بعضا پیچیده کشوری، راه‌حل جالبی داشت. وقتی نامه‌های وزرا و فرماندهان نظامی و سایر مقامات را درباره برخی مشکلات و مسائل جاری حکومت دریافت می‌کرد، آن‌ها را روی میز گذاشته و نمی‌خواند، چون معتقد بود «مرور زمان» حلال برخی از این مشکلات خواهد بود یا به حل شدن برخی از آن‌ها کمک خواهد کرد. مسئله افغانستان به دلیل داشتن بازیگران متعدد داخلی و خارجی پیچیده است و تحلیل و پیش‌بینی تحولات بعدی آن سخت. در تحولات جاری افغانستان نیز روز‌ها و هفته‌های آینده به شدت حساس خواهند بود و بهتر از هر کارشناس و تحلیلگری آینده پیش روی افغانستان را، نشان خواهد داد. باید منتظر بود و اقدامات بعدی طالبان، آمریکا، ترکیه، دولت فعلی افغانستان و از همه مهم‌تر مردم این کشور را دید تا بتوان تحلیل دقیق‌تری از این تحولات داشت. در این بین هوشیاری و اقدام هیچ یک از بازیگرانی که برشمردیم، مهم‌تر و موثرتر از مردم شجاع افغانستان نخواهد بود.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین