اسیدپاشی
و تصاویر دلخراش آن که در فضاهای مجازی منتشر میشود، موضوعی است که این
روزها بیشتر از قبل افکار عمومی را به خودش مشغول کرده است. اسیدپاشی ها در
اصفهان، یک مورد اسیدپاشی نمایشی در تهران (اینجا)، یک مورد دیگر با انگیزه شخصی دو پزشک باز هم در تهران (اینجا). چند مورد اسیدپاشی در شهرهای دیگر.
شاید
اگر اسیدپاشی های اصفهان نبود، دوباره نگاه عمومی به اسیدپاشی، جلب نمی
شد. هنوز مردم منتظرند تا تکلید اسیدپاشی های اصفهان مشخص شود. اما سوالی
که در این زمینه پیش میآید این است که «اصلا چه میشود که عدهای به این
عمل هولناک اقدام میکنند؟» و «چرا با این که پیش از این هم موارد دیگری
اسیدپاشی رخ داده بود، حالا جامعه چنین واکنش گستردهای به آن نشان
میدهد؟» و اصلا «نقش مسئولان و قانونگذاران در این زمینه چیست؟»
این پرسشها را در میزگردی با حضور دکتر
اصغر مهاجری، جامعهشناس، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل اجتماعی و همچنین
عبدالصمد خرمشاهی، حقوقدان و وکیل دادگستری مطرح کردیم.
مشروح این میزگرد را که در کافه خبر برگزار شد، می خوانید؛
آقای مهاجری، اسیدپاشیهای اخیر چه با انگیزه انتقام شخصی و چه با انگیزههای دیگر صورت گرفته باشد، نشانگر نوعی خشونت افراطی است. چه میشود که افرادی دست به چنین اقداماتی میزنند؟
مهاجری:اینها خشونتهایی است که در جامعه به افراد منتقل میشود. به نظر شما رفتارها در ایران بیشتر از جنس خشونت است یا لطافت؟ این رفتارهای خشن را در ترافیک هم میتوان دید یا مثلا درون خانواده یا در آموزش و پرورش چه برخوردهایی صورت میگیرد؟ طبق مطالعاتی که اخیرا چاپ شده، در یک جامعه آماری در مراجعه به متخصصین گوش، بررسی شده که بیشترین و مرکزیترین خشونت از سمت خانواده بوده است. به این صورت که گوش مراجعهکنندگان به خاطر ضربهای که دیدهاند و از طرف افراد خودی مورد اصابت قرار گرفته، دچار مشکل شده است و این عدد نزدیک به 80 درصد از بیمارانی را که به سمت ناشنوایی میروند شامل شده است. در عین حال ادبیاتی را که پشت تریبونهای عمومی و رسانهها بیان میشود را بررسی کنید. در کار تحقیقاتی که در زمینه جابجایی ادبیات سیاسی دو گروه اصلاحطلب و اصولگرا دیدهام، در زمانی که با هم تخاصم میکنند واژهها بسیار خشن میشود. با در نظر گرفتن این شرایط عمومی و آنچه هر روزه در اطرافمان مشاهده میکنیم، این را باید بپذیریم که رفتارهای ما رفتارهای خشنی است و از میانگین خشونت رفتارهای جهانی بالاتر است.
ریشه این خشونتورزی در کجاست؟
مهاجری: در چرایی این موضوع باید گفت اولا ما خودمان را مطلقگرا دانسته و تفکر، ارزشها و باورهای خودمان را حق و مطلق یدانیم، دوما این که آستانه تحمل پایینی داریم. درواقع به لحاظ روانشتاختی آستانه تحملمان کم است و به لحاظ معرفتشناسی مطلقگراییم. اگر خودمان را مطلق ندانیم و آستانه تحملمان را بالا ببریم بسیاری از نابهنجاریهای اجتماعی را کاهش خواهید داد و بسیاری از مشکلاتی را که جبران ناپذیرند تحت همین پیشگیری جبران شده میبینیم. اگر رسانهها، دولت و نهادهای متولی، برای پیشگیری در این دو مورد هزینه کنند، میتوان سود بسیاری برد اما میبینیم که بعد از واقعه به فکر چارهاندیشی میافتیم.
در ماجرای اسیدپاشیهای اخیر شهر اصفهان، نه تنها مردم اصفهان بلکه ساکنان شهرهای دیگر هم به این قضایا واکنش نشان دادند. علت این نگرانیها را در چه میدانید؟ این مساله را ناشی از التهاب جامعه میدانید یا صرفا ناشی از اعتراض به همین موارد اسیدپاشی است؟
مهاجری: در نظریههای جامعهشناسی فرد یا افراد به صورت گروهی قبل از اینکه یک کنش را انجام بدهند اول وضعیت را تعریف یا تفسیر میکنند بعد فهم میکنند و بعد تصمیم به کنش میگیرند. کنش فردی یا جمعی نداریم که این فرمول در آن اجرا نشده باشد. با توجه به این موضوع، میتوانم بگویم در یک دهه اخیر جامعه به سمت التهاب رفته و سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کرده و هر روز هم رو به کاهش است؛ سرمایه اجتماعی که سه ضلع طلایی اعتماد، شفافیت و پویایی گروهها را دارد. دوم اینکه ما وارد عرصههای ارتباطاتی شدیم و به خاطر اینکه شفافیت اجتماعی هم وجود ندارد دچار آنارشیسم خبری و تحلیلی هستیم. به تعبیر دیگر چون سواد رسانهای زیادی نداریم و به دلیل فقدان سواد رسانهای فاقد تحلیل میشویم، سر دوراهی اخباری که به ما میرسد قرار میگیریم، شک میکنیم چه کسی درست میگوید و التهاب ایجاد میشود. یکی از التهابها و پیامدهای منفی آینده ممکن است این باشد که رسانه ملی به عنوان یک تمام کننده خبر جایگاه خود را از دست بدهد یعنی اعتماد مردم به آن روز به روز کمتر شود و چون سواد رسانهای وجود ندارد، به التهاب نزدیک شویم. عامل سوم این است که در ایران شفاهیات بسیار قوی و محکم است و این عاملی هزاران ساله است و زمانی هم که خبری، التهابی وارد موج رسانه شفاهی میشود بسیار سریع بزرگ میشود. در عین حال باید به شرایط منطقه هم اشاره کرد که از لحاظ سیاسی جامعه ما را ملتهب کرده است چرا که به تبع این که همسایههایمان ناآرامند، ناآرامی جامعه ما هم افزایش پیدا کرده است.
آقای خرمشاهی، شما به عنوان یک حقوقدان
فکر میکنید چرا اسیدپاشی به یک بحران اجتماعی در جامعه امروز ما تبدیل شده
است؟ این که مجازات بازدارنده مناسبی برای این بزه نداریم چقدر در تکرار
این موضوع یا واکنش نسبت به این اتفاق موثر است؟
خرمشاهی: من بارها و بارها در مبحث اسیدپاشی مطلب نوشتم و هشدار دادم که این قضیه را جدی بگیرید اما نمیدانم چرا ما در ایران میگذاریم تا به بحران میرسیم به سراغ موضوعات میرویم در حالی که اقدامات پیشگیرانه در مکتب جزا جایگاه مناسبی دارد. در اسید پاشی بار جنبه عمومی آن بر جنبه خصوصی آن غلبه میکند. بزهی اینچنین که امنیت یک جامعه را به چالش میکشد بار عمومیاش بیشتر از جنبه خصوصی آن است. این موضوع در سالهای قبل و در چندین مورد تکرار شده بود که من و بسیاری از کارشناسان دیگر نسبت به آن اخطار دادیم. به عقیده من با توجه به اثری که این کار برجامیگذارد، جرمی سنگینتر از اسیدپاشی نداریم. ما هرچقدر هم که از این موضوع حرف بزنیم یا بخواهیم با آنهایی که این اتفاق درموردشان افتاده همدردی کنیم باز هم نمیتوانیم درک کنیم که یک قربانی اسیدپاشی چه میکشد. من موکلانی داشتهام که این اتفاق برایشان رخ داده و واقعا نمیتوان توصیف کرد که چه آزارهای جسمی و روحی را تحمل میکنند.
با توجه به ابعاد فاجعهآمیز این قضیه، مجازات مناسبی برای مرتکبان اسیدپاشی اعمال میشود؟
خرمشاهی: در بحث مجازات باید ابتدا هدف مجازات را بدانیم. مجازاتها صرفا در یک مقطعی میتوانند بازدارنده باشند. باید ببینم دنبال چه چیزی هستیم. مثلا در این خصوص آیا با قوانین و مقررات شدید و برخورد با مرتکبین موضوع حل میشود؟ اگر فقط از زاویه تنبیه و مجازات به مسئله نگاه کنیم راه به جایی نمیبریم. مجازاتها در کنار سایر اقداماتی که باید صورت بگیرد، تاثیرگذار است.
قانون ما درباره مجازات مرتکبان اسیدپاشی چه میگوید؟
خرمشاهی: در اسفندماه سال 1337 لایحهای قانونی راجع به افراد اسیدپاش تصویب شد. صدر این لایحه عنوان شده بود اگر کسی با اسید مرتکب قتل دیگری بشود مجازاتش اعدام است که این امر طبیعی است. در قسمت دیگری از آن هم عنوان شده بود که اگر موجب نقصان یکی از اعضا شود مجازات حبس ابد دارد. میزان حبس در شروع به جرم هم ذکر شده است یا به تناسب صدماتی که به قربانی وارد میشود حبسهایی تعیین شده بود. متاسفانه یا خوشبختانه مجرمان این قضیه کم بودند و این قانون زیاد به کار گرفته نشد تا محک بخورد و بدانیم که چقدر بازدارندگی دارد. در سال 1352 به بخشی از این قانون اصلاحیهای خورد که البته تاثیر چندانی نداشت. بعد از انقلاب و در سال 1370 با تصویب قانون مجازات اسلامی مواجه شدیم با بحث قصاص و باز هم تا آن سالها موارد جرم کمی صورت میگرفت و چندان نمیشد بررسی کرد که این قصاص تا چه اندازه کارایی دارد. تا اینکه چندین مورد اسیدپاشی با انگیزههای شخصی رخ داد و اغلب در حد شخصی باقی ماند. در ماده 272 قانون مجازات اسلامی سابق، 5 شرط برای اجرای قصاص عضو گذاشته بودند. یکی از این شرایط تساوی در اجرای قصاص بود؛ اما درعمل شعب اجرای احکام با این معضل مواجه شدند که چگونه این حکم را اجرایی کنیم. بعد راهکارهایی اندیشیدند که به عنوان مثال در مورد خانم بهرامی گفتند بینایی را از مرتکب این جرم بگیریم و اسید در چشمش تزریق کنیم و بقیه جراحتها با دیه کیفری پرداخت شود. اما باز هم در عمل این کار مقدور نشد و به عقیده من این نوع مجازات خودش وحشت ایجاد کرده و با عواطف و احساسات جمعی سازگار نیست بنابراین باید بگویم تا این تاریخ حتی یک مورد هم مجازات قصاص عضو انجام نشده است.
مهاجری: بعضی از قوانین ما به عنوان مثال همین قوانین در مورد همین مساله اسیدپاشی عدالت اجتماعی ندارند، ایجاد نمیکنند و نمیتوانند ایجاد کنند. به عنوان نمونه اگر هم با فناوری بسیار بالایی قانون قصاص عضو را همانطور که قانونگذار پیشبینی کرده انجام دهیم، آیا زیبایی یک زن را گرفتن معادل زیبایی یک مرد را گرفتن است؟ هرگز. این قانون در دل خودش بذرهای عدالت اجتماعی را نمی کارد.
با تشدید مجازات مرتکبان اسیدپاشی موافقید؟
خرمشاهی: مجازات باید بازدارنگی داشته باشد؛ مثلا مجازاتهای تکمیلی داریم و پلهها و مراتب مختلفی برای تشدید مجازاتها هست که باید اعمال شود. به عقیده من حالت جرمیه و تنبیه مجرم نباید کم رنگ شود اما در عین حال مخالف مجازاتهای شدید هستم و به نظرم اگر کارهای زیر بنایی را انجام بدهیم دیگر نیازی به مجازاتهای شدید وجود ندارد. در کنار مجازاتهایی که داریم، باید کارهای آموزشی و زیربنایی صورت بگیرد تا مردم جامعه حقوق یکدیگر را رعایت کنند و افراد خودشان مجری قانون شوند. مادامی که علتهای بزه از بین نرود و آموزش و مسائل زیربنای فرهنگی جامعه شکل نگیرد چگونه انتظار داریم که صرفا از طریق مجازات جامعه رو به کمال برود؟
مهاجری: علاوه بر قانون، باید به نکات ظریف دیگری نیز توجه کرد و این که نباید شرایط را برای وقوع جرم در جامعه فراهم کرد.
در دو مورد اسیدپاشی در تهران، مجرمان به
سرعت بازداشت شدند و مشخص شد انگیزه شخصی بوده است. اما سوالی که با وقوع
اسیدپاشیهای اصفهان پیش آمد این است که با این که هنوز مرتکبان اصلی
شناسایی نشدهاند و انگیزه عاملان اسیدپاشی مشخص نشده، چرا گزینههایی
مانند انتقامگیری شخصی حذف شد و افکار عمومی به سمت مسائلی مانند مبارزه
با بدحجابی و امر به معروف رفت؟
مهاجری: دو عامل به تفسیر مردم از این واقعه کمک کرده است. یکی این که دستگاههای حفاظتی و امنیتی ما دیر این مجرمان را دستگیر کرده و مردم احساس کردند شفافیت آنها در این زمینه کم است و عامل دیگر اینکه رسانههای توجیهگر به رد این اتفاقات و مسائل پرداختند. واکنش دوگانه رسانه و مسئولین به این عوامل کمک کرد و اجازه داد که برخی از مردم تفسیر کنند که این موضوع با یک امر عامدانه و مداخلهجویانه ارتباط دارد.
خرمشاهی: ما در عرصه قانونگذاری بیشتر شعار میدهیم و حرف میزنیم تا این که عمل کنیم در حالی که اگر بپذیریم که یکی از اهداف مجازات بازدارندگی است، اجرای مجازات به موقع مجرمین یکی از عوامل تاثیرگذار در احترام به قانون است.
مهاجری: بله، ضمن این که رسانه ملی قادر است بسترسازی فرهنگی کند و به طور مستقیم و غیرمستقیم آموزشهای لازم را ارائه دهد؛ اما ما این آمادگی را ایجاد نمیکنیم و جامعه در حالت پویایی قرار ندارد و اسباب برای تخاصم اجتماعی آماده است. در چنین زمانهایی برخی از رسانهها و جناحهای سیاسی به کنشگری که سواد رسانهای کمتری دارد اجازه میدهند وضعیت را اینگونه تفسیر و فهم کند و آنگونه واکنش نشان بدهد. طبیعتا مسئولین هم علاوه بر پاسخگویی شفاف و صریح در چنین مواردی، باید حواسشان به چگونگی طرحهایی که ارائه و درباره آنها حرف زده و تصمیم گرفته میشود باشد تا جامعه دچار تنش نشود.
آقای خرمشاهی، شما نقش مسئولان در تعیین قوانین را در پیشگیری یا بروز چنین جرایمی چقدر تاثیرگذار میدانید؟ به عنوان مثال این که در ماجرای اسیدپاشیهای اخیر، گفته میشد برخی قوانین تبعیضآمیزی که نسبت به زنان وجود دارد میتواند در نهایت به چنین نگاه و واکنشهایی نسبت به آنها منجر شود.
خرمشاهی: من با این موافقم که برخی از قوانین به خودی خود مشکلساز هستند و باعث میشوند ناهنجاریهایی بوجود بیاید. باید در قوانینی که وضع میشوند، اقتضائات زمان و مکان را در نظر بگیریم. قوانین وضع نمیشوند که در کتابهای قانون و در کتابخانهها خاک بخورند. قوانینی که با روح و عرف جامعه همخوانی نداشته باشند خود به خود متروک خواهند شد. نباید با وضع قوانین ناهمگون با جامعه، ارزش قانون را پایین بیاوریم. یکی از علل موفقیت کشورهای توسعه یافته احترام به قوانین است و یکی از دلایل قانونگریزی در جامعه ما وضع قوانین نامتناسب در جامعه است. وضع قوانین نامناسب و قوانینی که با جامعه پیوند نمیخورد خودش موجب رفتار ضد قانون میشود. قوانین مردسالارانه است اما تحت هر شرایطی از حالت اعتدال نباید خارج شویم.
مهاجری: قانون اگر عادلانه نوشته شود به نفع همه است. در جامعه ما مردان و قدرتمردان قانون را مینویسند، میخوانند، تفسیر و اجرا میکنند. در مورد اسیدپاشی چه با کنش فردی و چه با کنش جمعی صورت گرفته باشد، اولین متهمان مردان هستند. اگر نسبت بگیریم میبینیم که مردان بیشتر اسید میپاشند تا زنان، پس این جرم و انحراف را میتوان مردانه خواند. ما باید جامعه را به شکلی هدایت کنیم که قدرت از حوزههای خشونتمحور به حوزههای نرم بیاید تا کسانی که زور بیشتری در بازو دارند بیشترین جرایم را مرتکب نشوند. مردان باید بپذیرند که باوجود همه امکانات اجتماعی که دارند از بلوغ اجتماعی کمتری برخوردارند. البته دلیل این نوع تربیت مردان مادران هستند. مادران مردان را مردانه تربیت میکنند به مفهوم اعمال خشونت. یکی از متهمان این قضیه فرهنگ ماست. در بحث فرهنگ و خاصه در مورد مقوله اسیدپاشی میبینیم که تجلی رفتارهایمان با نمادهای خاصی انجام میشود در حالی که نمادهای دیگری هم برای نشان دادن این اعتراضها هست. این فرهنگ، فرهنگ خشونت زاست و باید تعدیل شود. همه باید تلاش کنند التهاب را کاهش بدهند. التهاب با رفتارهای خوشبو، خوشمنش و رفتارهایی که منافع جمعی را تقویت میکند و بالا بردن سواد رسانهای کاهش پیدا میکند.
به خوشمنشی در رفتار اشاره شد؛ اما عدهای میگویند بخشش آمنه موجب شد که این اسیدپاشیهای اخیر هم اتفاق بیفتد.
خرمشاهی: اینطور نیست. این اسیدپاشیها هیچ ربطی به بخشش آمنه ندارد و اگر او فرد اسیدپاش را بخشیده یا نبخشیده بود باز هم این اتفاقها ممکن بود رخ بدهد. آیا درمورد مواد مخدر شدیدترین مجازاتها اعمال نشد؟ اما امروز به چه نتیجهای رسیدهایم جز این که آمار قاچاق موادمخدر روزافزون شده است؟
مهاجری: اگر میخواهیم از وقوع چنین اتفاقاتی پیشگیری کنیم، باید از مجرای صحیح آن وارد شویم به طوری که اصلا چنین وقایعی امکان بروز و ظهور پیدا نکنند، نه این که بعد از آن بگوییم حالا اگر مجرم بخشیده شود یا مجازات شود کدام تاثیرگذارتر است؟ باید کاری کنیم که اصلا بستر برای چنین اقداماتی فراهم نباشد و در این میان مجلس قانونگذاری ما نقش بسیار مهمی دارد. قانون اساسی ما میگوید که قوانین محلی را باید شوراها بگذارند ولی مجلس برای همه قانون میگذارد. اگر پژوهشی هم میشود خودشان پژوهش میکنند. مگر میشود موضوع را متولی خودش پژوهش کند و خودش هم ناظرش باشد!؟ باید دیوار بیاعتمادی نظام پژوهشی دانشگاه و مجلس در مسئله قانونگذاری بشکند ضمن این که در جاهایی که مجلس صلاحیت قانونگذاری ندارد باید این قانونگذاری بر اساس قانون اساسی به حوزههای محلی سپرده شود. باید در مجلس این امر مورد نظر باشد که برای قانونی که وضع میشود بستر فهم و اجرای درست آن در جامعه ایجاد شده است یا نه.
منبع: خبرآنلاین