کد خبر: ۳۰۲۸۶
تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۵
شاید اگر در دیار ما توجه و درک از هنر والای موسیقی همان طور که نزد مردم است، نزد مسوولان – که باید خدمتگزاران تاریخ و فرهنگ و هنر باشند- می بود، یک هدیه و عنوان غیر خودی این همه انعکاس نداشت.
روز گذشته نامه یی از سوی آقای حسین علیزاده موسیقیدان و هنرمند معتبر ایرانی منتشر شد که شایسته توجه و بررسی است. ایشان در این نامه ضمن تشکر از مسوولان فرانسه و سفارت آن کشور در ایران از پذیرش نشان شوالیه که نشان بالای هنری فرانسه است عذرخواهی کرد. جایزه یی که ممکن است برای بسیاری مطلوب بوده و خواهان به دست آوردن آن باشند، هر چند قصد تخطئه کسی در میان نیست ولی تحلیل این ماجرا به ما کمک می کند که درک بهتری از این پدیده پیدا کنیم.

آقای علیزاده در نامه خود نوشته اند که: «شاید اگر در دیار ما توجه و درک از هنر والای موسیقی همان طور که نزد مردم است، نزد مسوولان – که باید خدمتگزاران تاریخ و فرهنگ و هنر باشند- می بود، یک هدیه و عنوان غیر خودی این همه انعکاس نداشت. وقتی در فضای هنری نور کافی نباشد، چراغی کوچک خورشید می شود. من ضمن قدردانی از مسوولان کشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنر پرور و هنر دوست ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده و تا آخر عمر به آن پیشوند یا پسوندی نخواهم افزود. در آخر ضمن تبریک به تمام بزرگان ایران و جهان که نشان با ارزش شوالیه را دریافت کرده اند، خود را بی نیاز از دریافت هر نشانی دانسته، همچنان اندر خم کوی دوست و به شوق عشق تا آخر عمر خواهم ایستاد. با سپاس از تمام مردم هنردوست ایران و جهان».

اعتماد می نویسد: در واقع باید نتیجه گرفت که دو نارسایی مهم در این میان به وجود آمده است که موجب چنین واکنش هایی می شود. مشکل اصلی به جامعه خودمان برمی گردد که هنر و به ویژه موسیقی جایگاه بایسته و شایسته خود را در میان مدیریت جامعه پیدا نکرده است و به همین دلیل هم هنرمندان ایرانی که برخی از آنان حتی با معیارهای جهانی هم در مراتب بالا هستند قدرشان شناخته نمی شود و در پی همین مشکل جوایز و نشان های هنری ناب که فارغ از ملاحظات سیاسی باشد در جامعه ما وجود ندارد. یک نمونه موید بخش نخست ادعای فوق را می توان شکاف میان واکنش مردم و صاحبان قدرت در جریان فوت آقای پاشایی دید. نمونه دیگر در تایید بخش اخیر ادعای فوق، فقدان جوایز هنری و ادبی که به گرایش های سیاسی آلوده نباشد از جمله جایزه جلال آل احمد و تا حدودی هم جشنواره فیلم فجر است که نمی توانند با جوایز ناب هنری رقابت کنند و بیشتر به محلی برای توزیع جوایز میان دوستان همفکر تبدیل شده اند. بنابر این تا وقتی که نشان ها و جوایز داخلی از اعتبار حرفه یی برخوردار نشوند گرایش به جوایز خارجی زیاد خواهد بود .

ولی همیشه این خطر وجود دارد که با شرایط فعلی جوایز خارجی نیز معنای سیاسی هم پیدا کنند. در طرف دیگر ماجرا یعنی جایزه دهندگان خارجی هم مشکل سیاست زدگی وجود دارد. البته نه در همه موارد. برای نمونه تعلق گرفتن جایزه اسکار به فیلم آقای فرهادی معنای خاصی جز بالا بودن کیفیت فیلم نداشت یا پیدا نکرد. ولی برخی از جوایز ممکن است به گونه دیگری تعبیر شوند حتی اگر به افراد شایسته داده شوند. یا آنکه در برخی از موارد با اعمال نظرهای سیاسی معنای جایزه را به کلی دگرگون می کنند که آخرین نمونه آن جایزه یی است که به نمایشگاه عکس خانم نیوشا توکلیان تعلق گرفت، که این هنرمند ایرانی به دلیل دخالت های غیر حرفه یی در کارهایش از پذیرش جایزه معتبر ٢٠٠ میلیون تومانی بنیاد فتو ژورنالیسم کارمینیک اجتناب کردند که نشانه اقدام حرفه یی و نیز میهن دوستانه این خانم هنرمند بود که در همین جا باید از ایشان تشکر کرد. این نوع رفتار به طور قطع هنرمند را از برخی امتیازات محروم می کند ولی دو نتیجه بسیار مهم دارد. اول اینکه جایگاه هنرمند را در جامعه و نزد مردم ارتقا می دهد و معنای روشنی از تعهد هنری را در عمل معرفی می کند. دستاورد مهم تر آن، همراه و همدل کردن بخش های مهمی از مخالفان یا بی تفاوت ها نسبت به هنر است و موجب می شود که هنر جایگاهی را که از آن محروم شده است به دست آورد.

منبع:اعتماد
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین