|
|
امروز: چهارشنبه ۰۶ تير ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۴
کد خبر: ۳۰۲۳۸
تاریخ انتشار: ۰۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۵
تحولات 88 و اتفاقات پس از آن، اما، ریزش های گفتمانی بسیاری به همراه آورد. برخی از نیروها، بخصوص در جریان اصلاح طلب، به هر دلیل تغییر کرده و از دایره خرده گفتمانهایی ذیل جمهوری اسلامی خارج و چارچوب گفتمانی جدیدی را برگزیدند.
روزنامه «ابتکار» در سرمقاله امروز -شنبه- خود به قلم «محمدعلی وکیلی»نوشته است: اقتضای تحولات در سه دهه گذشته، تکثر در رفتارِ سیاسی است. نگاهی به مقاطعِ مختلف، منحنی رو به صعودِ این تکثر را نمایان می کند. انتخابات همواره به انشعاب منجر شده است. چپ و راستِ گذشته به اصولگرا و اصلاح طلب و سپس هر کدام به تحول خواه، سنتی و رادیکال تقسیم شدند.

نویسنده معتقد است: اما تا مقطعِ 88 همه انشعابات، درون گفتمانی و تحول خواه بودند. به عبارتی چارچوب گفتمانی حفظ می شد و عناصر گفتمانی تغییر می کرد. خرده گفتمان ها همچنان خود را ذیل گفتمان جمهوری اسلامی تعریف و تفسیر می کردند. اصولاً هر کدام از خرده گفتمان های اصلاح طلب و اصولگرا، با مقیاس گفتمان بالا دست (جمهوری اسلامی)، دیگری را دچار انحراف و خود را نزدیکتر معرفی می کردند. تعارضِ اساسی بر سر دوری و نزدیکی به گفتمان مرکزی بود. هر کدام برداشتِ خود را به جمهوری اسلامی نزدیکترین می دانستند و برداشتِ رقیب را دورتر معرفی می کردند. اصلاح طلبان مدعی اند تفسیرِ اصولگرایان باعث نادیده انگاشتن بُعد جمهوریت نظام می شود و اصولگرایان ادعا می کنند که برداشتِ اصلاح طلبان با اسلامیت نظام در تعارض است. هیچکدام تاکنون ذیل این تابلوها سر بالا نگرفته و مدعی تعارض گفتمانی با اصل گفتمان جمهوری اسلامی نشده اند، بلکه ماراتن آنها در همه این سالها با محوریت جمهوری اسلامی و در خطوط آن بوده است.

اگر چه با تحولِ گفتمانی هر کدام از این خرده گفتمانها، عناصرِ سنتی پیوستگی و وابستگی به عناصر گفتمانی جمهوری اسلامی تحلیل رفته و گهگاه کم رنگ شده است؛ چنانچه دلبستگی و محافظه کاری، که در گروههای سنتی دو طرف وجود داشت، در گروههای نوگرا و تحول خواه مثل مشارکت و مجاهدین در اصلاح طلبان و جریانات وابسته به احمدی نژاد و قالیباف در اصولگرایان وجود نداشت. اما حتی همین گروههای نوگرا هم به تحول گفتمانی معتقد بودند و هیچکدام فریاد تغییر گفتمانی سر ندادند.

تحولات 88 و اتفاقات پس از آن، اما، ریزش های گفتمانی بسیاری به همراه آورد. برخی از نیروها، بخصوص در جریان اصلاح طلب، به هر دلیل تغییر کرده و از دایره خرده گفتمانهایی ذیل جمهوری اسلامی خارج و چارچوب گفتمانی جدیدی را برگزیدند. در این دوره، تکثر صرفا حفظِ وحدت با گفتمان بالا دست نبود، بلکه تکثر به گفتمان بالا دست هم سرایت کرد. در حقیقت اتفاقات 88 اصلاح طلبان را به دو جریانِ درون نظام (پوزسیون) و برون نظام(اپوزسیون) تقسیم کرد. گر چه سوءرفتار و سخت گیریهای بی مورد همین انقباض و انبساط را در اردوگاه اصولگرایان نیز به شکل دیگری به وجود آورد، اما انتخابات خرداد 92 ترمزی بر روند انشعاب و ریزش در این اردوگاه شد و اگر خرداد 92 نبود اکنون همچنان شاهد اپوزسیون سازی در اردوگاه اصولگرایان تحت عنوان ساکتین فتنه بودیم. اما متاسفانه این اتفاق در اردوگاه اصلاح طلبان رخ نمود. عده ای از پوزسیون نظام خارج و در اردوگاه اپوزسیون قرار گرفتند. این عده که غالباً خارج نشینند و البته کمتر هم از عنوان اصلاح طلب استفاده می کنند، ترجیح می دهند تابلو را عوض کنند. عده ای اما در داخل گرفتار چنین تغییر گفتمانی شده اند. این عده هیچ نسبتی بین امروز و دیروزشان قایل نیستند، همه گذشته را به یکباره انکار کرده و هیچکدام از عناصر گفتمانی اصلاح طلبی را قبول ندارند. اینان کسانی بودند که در دولت دوم خاتمی، به دلیل پایبندی سید محمد خاتمی به گفتمان جمهوری اسلامی، شعار عبور از خاتمی را سر دادند و رأی خاتمی در زمان انتخابات مجلس نهم را خیانت تفسیر کردند.

ادعاهای اخیرِ آقای سحرخیز، مبنی بر عدم علاقه اصلاح طلبان به مکتب امام، از همین سنخ می باشد. آقای سحرخیز که خود گرفتار تغییر گفتمانی شده و هیچ نسبتی بین گفتمان کنونی اش و گفتمان اصلاح طلبی وجود ندارد، قیم مابانه توصیفی ارایه می دهد که هیچ نسبتی با واقعیت ندارد. آقای سحر خیز حق دارد که خود را متعلق به گفتمانی دیگر بداند، حق اوست که در چرخه زمان از گذشته خود پشیمان باشد و گذشته خود را انکار کند و به باد دهد و این حق را در قالب تحلیل و تبیین ارائه دهد، همچنانکه چنین کرد. اما او حق ندارد به نام جریان و گفتمانی سخن براند و ذیل تابلویی سینه بزند که هیچ نسبت گفتمانی و سنخیت فکری با آن ندارد.

مهمترین عنصر گفتمان اصلاح طلبی همچنان پاسداری از میراث امام (ره) است و تمام عناصر این میراث اصلاح طلبانه می باشد. تبار اصلاح طلبان به امام ختم می شود و تمایز آنان در علایقشان نسبت به مکتب امام است. اصلاح طلبِ واقعی کسی است که تحت فشارهای زمانه اصل را رها نکرده و قبله را تغییر ندهد. بی اصل ماندن، به تذبذب و بیگانه گرایی منتهی می شود و اتفاقاً رفتار امثال آقای سحرخیز مُهر تایید بر ادعاهای بخشی از اصولگرایان است. زیرا در همه این سالها برخی اصولگرایان مدام تلاش می کردند به اصلاح طلبان اتهام براندازی و استحاله وارد کنند. مقاومت بدنه اصلی اصلاح طلبان، که با هزینه سرسام آوری همراه بود، نشان داد که این اتهامات ناروا، ناعادلانه و غیر منصافانه است. اما تعداد انگشت شماری مصداق این اتهام هستند و البته هیچ نسبتی با اصلاح طلبان ندارند.

بر همین اساس معتقدم که تغییر گفتمان با انتخاب تابلوی جدید هیچ اشکالی ندارد، چرا که مردم تکلیف خود را می دانند و بی شک این اشخاص جایگاهی در بین مردم نخواهند داشت. اما ناجوانمردانه است که کسی به عناصر گفتمانی اصلاح طلبی پشت کرده باشد، اما همچنان با تابلوی اصلاح طلبی اظهار موضع کند. این شیوه باعث گیجی مردم و حراج سرمایه های اجتماعی و سوء استفاده رقیب می شود.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین