کد خبر: ۲۹۸۱۴
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۲
روسیه و چین دو چالش متمایز هستند. روسیه قدرت رو به افولی است که بر کسب سرزمین در قاره ای که ملی گرایی را پشت سر گذاشته، متمرکز است. چین قدرت رو به رشدی است که بر گسترش قلمروی دریایی خود در منطقه ای با احساسات ملی گرایانه متمرکز است.
به نوشته سایت خبری فرارو ،ناآرامی های در خاورمیانه در کنار خیزش داعش آنقدر چالش امنیت ملی برای آمریکا ایجاد کرده که این کشور برای یک دهه یا بیشتر دغدغه داشته باشد. اما با توجه به افزایش تعداد مشاوران آمریکایی در عراق- و جریان مداوم ویدئوهایی از جنایات داعش در اینترنت- این خطر وجود دارد که واشنگتن باردیگر به سیاست خارجی متمرکز بر این منطقه بازگردد.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از واشنگتن پست، آمریکا منافع مهمی در خاورمیانه دارد: امنیت اسرائیل، منع گسترش سلاح های هسته ای، عرضه باثبات انرژی و مبارزه با تروریسم. اما نمی توان به روی مهمترین چالش مربوط به قدرت و رهبری آمریکا در ربع قرن اخیر چشم پوشید: چین و روسیه مانند قدرت های تجدیدنظرطلب عمل می کنند و سعی دارند عناصر اصلی نظم موجود بین المللی از جمله مرزهای سرزمینی و مشارکت های امنیتی درازمدت را تضعیف کنند. اگر این چالش مورد توجه قرار نگیرد، ممکن است جهان به چندین حوزه نفوذ با خطر همیشگی ایجاد درگیری میان قدرت های اصلی تقسیم شود.

از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مفروض سیاست خارجی آمریکا این بوده که قدرت های اصلی دارای منافع و تهدیدات مشترک بسیاری هستند یا در گذر زمان با ادغام قدرت های نوظهور در اقتصاد جهانی به چنین منافع مشترکی خواهند رسید. در نتیجه، سیاست گذاران آسیا و اروپا را در مقایسه با دولت های سقوط کرده و تهدیدهای فراملی در خاورمیانه، مناطقی باثبات و خودکفا می دانند.
اما بزرگترین درسی که می توان در آغاز قرن حاضر تا به امروز گرفت این است که نظم آمریکایی نه به طور جهانی پذیرفته شده و نه آنطور که بسیاری در واشنگتن تصور کرده اند، الزام آور بوده است. پس از بحران اقتصادی جهانی که رهبری آمریکا را زیر سوال برد، روسیه و چین به طور روزافزون در اقداماتی مشارکت داشته اند که بازتابی از نگرش رقابت با حاصل جمع صفر با آمریکا بوده است. هر دو کشور با شاخ و شانه کشیدن برای همسایگان در حال ترسیم دوباره نقشه منطقه ای خود هستند.

در اروپا، روسیه در نخستین نمونه حاضر پس از جنگ جهانی دوم، کریمه را به خاک خود الحاق می کند و به شرق اوکراین حمله می کند. و کشورهای حوزه بالتیک به درستی نگرانند که ولادیمیر پوتین ممکن است تعهد امنیتی ناتو را مورد آزمایش قرار دهد. در آُیا، چین از اهرم های نظامی، اقتصادی و قانونی خود استفاده کرده تا ادعاهای دریایی رو به گسترش خود در دریای جنوب چین را تحقق بخشد.
اکونومیست اخیرا گزارش داد که «خوشبختانه، شواهد اندکی در حمایت از ایده یک تلاش جهانی چینی برای تغییر نظم بین الملل وجود دارد.» اما این مسئله آرامش خیال چندانی را به دنبال ندارد. از نظر تاریخی اکثر تجدیدنظرطلبی ها به صورت منطقه ای آغاز شده اند. قدرت های نوظهور معمولا بیشتر به همسایگان خود اهمیت می دهند تا قاره های دور.

خبر خوب این است که چین برخلاف روسیه متعهد به پیگیری مسیر تجدیدنظرطلبی نیست. سفر باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا به پکن طی ماه جاری نشان داد امکان تغییر مسیر روابط با چین به سمت شرایطی باثبات تر وجود دارد اما این مسئله مستلزم تمرکز کامل دولت آمریکا است.
به همین دلیل است که واشنگتن نباید یک دهه دیگر را صرف مبارزه با شورشیان و مقابله با درگیری های فرقه ای و قبیله ای در جهان اسلام کند. ممانعت از بروز رویکرد تجدیدنظرطلبی نیازمند ابزارهای نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی متفاوتی نسبت به آنچه طی 13 سال صرف ملت سازی در عراق و افغانستان شد، است.

روسیه و چین دو چالش متمایز هستند. روسیه قدرت رو به افولی است که بر کسب سرزمین در قاره ای که ملی گرایی را پشت سر گذاشته، متمرکز است. چین قدرت رو به رشدی است که بر گسترش قلمروی دریایی خود در منطقه ای با احساسات ملی گرایانه متمرکز است. اما در هر دو مورد آمریکا باید سیاست های خود را بر حفظ رقابت صلح آمیز متمرکز کند.

اگر آمریکا سر خود را در شن های خاورمیانه فرو ببرد، دیگر هیچ تضمینی برای حفظ منافع حیاتی ایالات متحده در آسیا و اروپا وجود نخواهد داشت.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین