واقعیت این است جامعه ایرانی اکنون به واسطه ابزارهای جدید ارتباطی وارد دورانی شده که در آن ارزشها و هنجارهای گذشته کمتر مورد پذیرش است و نسل جوانی که اتفاقا این ابزارها را در اختیار دارند به دنبال ارزشها و هنجارهای جدیدی میگردند.

وقتی ماجراهایی را که پیرامون درگذشت خواننده جوان پاپ به وجود آمده بررسی کنیم، خواهیم دید وی در عرصه موسیقی آن جایگاه را نداشت که مردمی که نسبت به مرگ بسیاری از هنرمندان بیاعتنا بودهاند چنین به ابراز احساسات بپردازند. همین موضوع باعث شده بسیاری از کارشناسان و نخبگان جامعه انگشت به دهان بمانند و بگویند چه اتفاقی افتاده است؟ در تحلیلهایی که در روزهای گذشته در این زمینه ارایه شده است گاه به <جوگیر شدن> ، گاه به <مردهپرست بودن> و گاه به تاثیر ابزارهای جدید ارتباطی در تهییج شهروندان و گاه به نیاز مردم به حضور بیرونی و برپایی چنین مراسمی اشاره شده است. دو دلیل آخر پذیرفتنیتر و منطقیتر به نظر میرسد. واقعیت این است جامعه ایرانی اکنون به واسطه ابزارهای جدید ارتباطی وارد دورانی شده که در آن ارزشها و هنجارهای گذشته کمتر مورد پذیرش است و نسل جوانی که اتفاقا این ابزارها را در اختیار دارند به دنبال ارزشها و هنجارهای جدیدی میگردند.
بر این اساس، سیاستها به جای اینکه در راستای حذف ابزارهای جدید ارتباطی باشد، باید در راستای هدفمند کردن کردن آنها و آموزش مهارتهایی در زمینه به کار گیری این ابزار باشد. در مورد ابراز احساسات شدید پیرامون درگذشت شادروان پاشایی حداقل باید به دو مسئله مهم نیاز به موسیقی و نیاز به ارتباطات و اطلاعات تاکید کرد. بررسیها نشان میدهد در هر دو زمینه با مشکلاتی روبهرو هستیم. در نظر بگیرید در کشور کنسرت برگزار میشود اما ابراز احساسات کنترل میشود. این نقض غرض است چرا که کنسرت برگزار کردن برای ابراز احساسات است. از طرف دیگر، ابزارهای جدید که تبادل آزاد اخبار و اطلاعات را به وجود میآورد در جامعه وجود دارد اما بناست آنها را فیلتر کنیم. باید عنوان کرد ارزشها و هنجارهای جدیدی به وجود آمده و مرگ پاشایی و اتفاقات پیرامون تشییع جنازه او یک تلنگر است و مسئولان باید به فکر برنامهریزیها و رویکردهای تازه بیفتند.
ارسال نظر