|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۴
کد خبر: ۲۹۱۵۲۹
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۷
من در یک آزمایشگاه کار می‌کنم و جالب است بدانید اولین برخورد مدیرم این بود که گفت اگر بروی من تا چند ماه نمی‌پذیرمت و دست کم دو - سه ماه بیکار می‌شوی. مخالفت‌های خانواده هم بود و اگر تجهیزات مناسب بدهند من و خیلی‌ها داوطلبانه خدمت می‌کنیم. بالاخره نمی‌شود دست روی دست گذاشت.»
حتی همین حالا هم برخی دوستان ما وقتی درباره شیوع کرونا حرف می‌زنیم داستان را جدی نمی‌گیرند و مثلاً می‌گویند مرگ و زندگی دست خداست. این حرف درست ولی یک ویروس به این خطرناکی آمده و همه باید مراعات کنند. تعطیل نکردن خیلی از شرکت‌ها و ادارات هم به این وضعیت بد دامن زد. مثلاً همین چند روز پیش وکیلی برای پیگیری کارهای موکلش آمده بود گیلان. خب چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ این ترددها مشکلات زیادی را به‌ وجود می‌آورد باید از همه بخواهیم توی خانه‌هایشان بمانند.

روزنامه ایران نوشت: «گفتند کار داوطلبانه در این شرایط یعنی خودکشی. خیلی‌ها مرا ترساندند اما رفتم و پای کار ایستادم. نمی‌گویم شرایط خوب است که اصلاً خوب نیست اما مگر می‌شود دست روی دست گذاشت؟» این‌ها حرف‌های یک جوان اهل رشت است که داوطلبانه در یکی از بیمارستان‌های این شهر به کادر درمان کمک می‌کند. این روزها استان گیلان یکی از کانون‌های اصلی درگیری با کروناست. وضعیت بیمارستان‌ها چندان خوب نیست و کادر درمان و پزشکان اگرچه خسته اما با تمام وجود همچنان مشغول کارند. با این همه خیلی‌ها داوطلبانه وارد بیمارستان‌ها شدند تا به‌ کادر درمان کمک کنند؛ آن هم در شرایطی که با کمبود تجهیزات رو به رو بودند. آن طور که می‌گویند هفته‌ای یک بار لباس محافظ به داوطلبان می‌دهند و ماسکی که چند روز یک بار عوض می‌شود. هر چند آنها می‌گویند این روزها برخی خیران دست به کار شده‌اند و از این نظر وضعیت کمی بهتر شده است.

میلاد یکی از داوطلبانی است که تقاضا داشت در بیمارستان رازی رشت کار کند اما آن قدر سطح حفاظت پایین بود که نتوانست. او حالا به‌ همراه چند جوان دیگر اهل این شهر مکان‌های عمومی را ضد عفونی می‌کند: «باید چندین روز از لباس‌هایی استفاده می‌کردیم که چندان مناسب نبودند. این لباس‌ها حتی ممکن است راحت پاره شوند، چون خیلی دوخت قوی ندارند اما باز این‌ها هم مانع کار ما نشد. من در یک آزمایشگاه کار می‌کنم و جالب است بدانید اولین برخورد مدیرم این بود که گفت اگر بروی من تا چند ماه نمی‌پذیرمت و دست کم دو - سه ماه بیکار می‌شوی. مخالفت‌های خانواده هم بود و اگر تجهیزات مناسب بدهند من و خیلی‌ها داوطلبانه خدمت می‌کنیم. بالاخره نمی‌شود دست روی دست گذاشت.»

پسر جوانی که داوطلبانه برای یکی از بیمارستان‌های دولتی رشت کار می‌کند می‌گوید: «خیلی‌ها به سختی می‌توانند وارد بیمارستان رازی شوند و به سختی پذیرش می‌شوند. همراهان بیمار به سختی می‌توانند کسی را راضی کنند تا به بیمارشان خوب رسیدگی کند. چون پروتکل‌هایی برای این بیماری وجود دارد که باید بر اساس آن برخی را در بیمارستان و برخی را در خانه بستری کنند. خیلی‌ها اصرار می‌کنند بیمار حتماً بستری شود و فکر می‌کنند این طور بهتر است اگر هم بیمار را پذیرش نکنند دوباره داخل ماشین می‌برند و منتظر می‌مانند. در همان ماشین‌های اطراف بیمارستان بیمارها سرفه‌های شدیدی می‌کنند و همین به گسترش بیماری دامن می‌زند؛ از همراه بیمار گرفته تا راننده و همه و همه در خطرهستند. اینجا صحنه‌هایی می‌بینی که واقعاً می‌ترسی در حالی که با تدبیر می‌شود دست کم این بخش را کنترل کرد.»

یکی دیگر از داوطلب‌ها می‌گوید: «تجهیزات در همه بیمارستان‌ها کم است و ضعف زیادی در این زمینه وجود دارد؛ در لنگرود، سنگسر و انزلی همه پرستارها نمی‌توانند تجهیزات قابل قبولی داشته باشند. در بیمارستان‌های دیگر هم این تجهیزات کم است یا اصلاً وجود ندارد.»

مردی که هفت روز با بیماری کرونا در بیمارستان قائم رشت بستری بوده و الان چند روزی است که مرخص شده می‌گوید: «از ۲۹ بهمن علائم سرماخوردگی داشتم، دو - سه روز ماندم خانه. سوم اسفند رفتم گرافی ریه دادم. هفت اسفند باز هم گرافی ریه دادم که خیلی بد بود. بعد رفتم بیمارستان رازی که دولتی است از صبح تا شب نتوانستم پذیرش شوم. هشتم گرافی‌ها را بردیم بیمارستان قائم که گفتند مشکوک به کرونا هستی، در خانه بمان و تامی فلو بخور و از بقیه خانواده دور باش! سطح اکسیژن خونم نباید از ۹۰ کمتر می‌شد. چهار روز خانه ماندم حالم خراب شد. دوباره اسکن و آزمایش دادم. گفتند ریه‌ات تخریب شده و احتمالاً کروناست. کیت نداشتند اما از علائم و شمارش گلبول‌ها معلوم شد. خلاصه در بخش نسترن ماندم که برای بیماران اعصاب و روان است. آنجا بیماران کرونایی را نگه می‌داشتند. وضع تنفسم بهتر شد بعد از چند روز دیگر اکسیژن نمی‌گرفتم. نهایت این که بعد از هفت روز بستری مرخص شدم.»

او می‌گوید: «رسیدگی خوب بود. بیمارستان قائم بیمارستان بدی نیست اما در بستری کردن کسی که مشکوک به کروناست محدودیت دارند، یعنی سقفی برای خودشان دارند. اما سطح خدمات بیمارستان بد نبود؛ هرچند همه کلافه بودند. من می‌دیدم دلشان نمی‌خواهد بیمار کرونایی را بستری کنند. برخی بیمارستان‌ها که اصلاً بستری نمی‌کنند. برادرم برای تهیه تامی فلو یک شب تا صبح توی صف مانده بود و یک بار هم شش صبح تا دوازده و نیم ظهر. اگر دیر بروی و ته صف باشی تا می‌آیند دارو را توزیع کنند، تمام شده. خوبی‌اش این است که اول اسم می‌نویسی و بعد هم کسی نمی‌تواند داروها را در بازار سیاه بخرد یا بفروشد. گویا پلیس همانجا کنار صف مراقب است.»

علی یکی از اهالی رشت می‌گوید: «حتی همین حالا هم برخی دوستان ما وقتی درباره شیوع کرونا حرف می‌زنیم داستان را جدی نمی‌گیرند و مثلاً می‌گویند مرگ و زندگی دست خداست. این حرف درست ولی یک ویروس به این خطرناکی آمده و همه باید مراعات کنند. تعطیل نکردن خیلی از شرکت‌ها و ادارات هم به این وضعیت بد دامن زد. مثلاً همین چند روز پیش وکیلی برای پیگیری کارهای موکلش آمده بود گیلان. خب چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ این ترددها مشکلات زیادی را به‌ وجود می‌آورد باید از همه بخواهیم توی خانه‌هایشان بمانند.»

یکی از بستگان یک بیمار مبتلا به کرونا در رشت می‌گوید: «وضعیت تهیه دارو واقعاً در رشت سخت است. فقط سه داروخانه داروهای مرتبط را به‌همراهان بیمار می‌دهند. داروها هم عمدتاً سه نوع است که یک موردش یعنی تامی فلو واقعاً کمیاب است.»

محمد نمایندگی یکی از برندهای تصویر‌برداری را دارد. او می‌گوید: «همین دیروز برای نصب دستگاه سی تی اسکن به بیمارستان کامکار قم رفتم. فکرش را بکنید! دستگاه سی‌تی‌اسکن نداشتند آن هم اولین بیمارستانی که برای بیماران مبتلا به کرونا در کشور در نظر گرفته شد. بعد هم به شیراز رفتم برای نصب دستگاه سی‌تی اسکن و تصویر‌برداری از ریه که سطح پیشرفت بیماری را نشان می‌دهد. توی این مدت یک سری دستکش‌ و محلول‌ ضد عفونی هم تهیه می‌کردم و به بیمارستان‌ها می‌رساندم اما از اوایل هفته تهیه این‌ها هم سخت شده و گویا از ادارات مختلف بهداشت مأمور فرستاده‌اند و همه شرکت‌ها را از توزیع منع کرده‌اند و خواسته‌اند این محصولات مستقیم به بیمارستان‌ها داده شود، با این همه هنوز هم بیمارستان‌هایی می‌شناسم که بشدت کمبود دارند و حاضرند با هر قیمتی که شده این محصولات را از بازار آزاد تهیه کنند.»

او که این روزها از نزدیک در جریان امکانات و کادر درمان قرار گرفته، با اشاره به کمبودها بویژ‌ه در زمینه تجهیزات پزشکی می‌گوید: «فرسوده شدن کادر درمان را همه باید جدی بگیرند؛ مسئول تصویربرداری بیمارستان کامکار قم می‌گفت سه روز است خانه نرفته. پرسنل بیمارستان رازی رشت هم همین طور هستند هم خسته و هم در معرض ابتلا. نمی‌دانید چه فشاری را دارند تحمل می‌کنند؛ هر چند جانانه پای کار ایستاده‌اند. با این حال به نظر من از الان باید برای مدیریت این مسأله فکری اساسی کرد.»

پزشک یکی از بیمارستان‌های خصوصی رشت نیز با تأیید این حرف می‌گوید: «کادر درمان این روزها ریزش داشته. تعدادی از پرستارها استعفا داده‌اند و از ترس بیماری خودشان را خانه‌نشین کرده‌اند که البته ترس‌شان هم قابل درک است. برخی از کادر درمان هم که فوت کرده‌اند. همین الان دکتر رضا نادری و دکتر رهنما از همکاران ما بیمارند. از بیمارستان‌های خصوصی حمایتی نمی‌شود اما هر روز به ما دستور‌العمل‌های جدیدی می‌دهد. ما آن قدر این روزها کمبود داشتیم که از بازار سیاه تجهیزات تهیه کردیم. خب چرا نباید دولت این تجهیزات را به بیمارستان‌های خصوصی بفروشد؟ این روزها همه باید کنار هم باشیم. بیمارستان دولتی و خصوصی ندارد. فقط در کنار یکدیگر می‌توانیم بر این بیماری غلبه کنیم.»



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین