کد خبر: ۲۸۷۷۳۸
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۹
گام‌هایی متوازن در حوزه‌های زنان و فوتبال پایه. گام‌هایی استوار در ساختار لیگ داخلی. گام‌هایی حساب‌ شده برای تیم ‌ملی. قدم‌هایی حساب‌ شده برای بازگرداندن اعتبارِ کمرنگ ‌شده، برای جایگاه‌های از دست رفته و به‌دست‌ نیامده. این مهم جز با مدیران و کارمندان پرانگیزه اتفاق نمی‌افتد تا قطار فوتبال ایران را به حرکت دربیاورند.
 این روزها اعضای مجمع فوتبال ایران چون تنِ بی‌سر به‌دنبال چهره‌ای هستند تا آنان را رهبری کند. روزهایی که فوتبال ایران «بی‌پناه» است و اخبارِ بد، کامِ فوتبال‌دوستان را تلخ می‌کند. آخرین خبر، شوکه‌کننده بود و محرومیت ایران از میزبانی نشان می‌دهد با وجود اینکه رئیس سابق فدراسیون فوتبال عضو کمیته ۲۴ نفره هیأت اجرایی است اما همچنان قدمی برداشته نمی‌شود.

 علی عالی در ادامه یادداشت خود در روزنامه ایران ورزشی نوشت: پیکانِ سیاست به‌سوی فوتبال ایران هدف‌گذاری شده است و فوتبال، رئیسی ندارد که با حقوق بین‌الملل، افکار عمومی و مردانِ تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیرِ فوتبال آسیا را اقناع کند. بحرانِ اعتماد؛ حلقه مفقوده چهره‌هایی که بر مسند کار نشسته‌اند و هواداران در نازل‌ترین سطح، حامی‌شان هستند. بر سرِ این فوتبالِ بی‌سر چه آمده که چنین بی ‌سر و صاحب شده است؟

داستانِ سراشیبی فوتبال ایران را باید از سال‌ها دورتر روایت کرد؛ نوزدهم دی‌ماه ۱۳۸۶. اواسط دهه هشتاد، دو نام در ابتدای لیست منتخبینِ مجمع فدراسیون فوتبال قرار گرفت: علی کفاشیان رئیس و مهدی تاج نایب ‌رئیس. علی کفاشیان وقتی به عنوان یکی از گزینه‌های ریاست فدراسیون فوتبال مطرح شد، کمتر عضو مجمعی او را جدی می‌گرفت. او برنامه‌ای هم برای اداره فوتبال نداشت؛ هیچ طرح مکتوبی برای اقناع اعضای مجمع فوتبال از سوی او ارائه نشد. همان زمان محسن صفایی ‌فراهانی رئیس کمیته انتقالی وقت و مسئول برگزاری انتخابات بعد از تعلیق به کفاشیان گفت: «برای چه به فوتبال آمدی؟ اینجا با فدراسیون دوومیدانی متفاوت است. اصلاً برنامه‌ای داری؟» و تنها نامزد ریاست فوتبالِ ایران در مواجهه با چنین پرسشی فقط خندید و گفت: «من همین‌ جوری آمدم و علی‌آبادی رئیس فدراسیون خواهد شد.» و بعد خنده‌ها و بی‌برنامگی‌هایی که دیگر جزوی از سیستمِ مدیریتی کشور شده بود، خرابی‌هایی به بار آورد که قابل مقایسه با هیچ دوره‌ای در فدراسیون فوتبال ایران نیست. داستان مهدی تاج اما متفاوت بود. با شعار «برنامه محوری» آمد اما نتوانست تا آخرین روز طبق برنامه بر سر کار بماند. این مهم‌ترین پیچِ تاریخی فوتبال ایران در یک دهه گذشته است. مهدی تاج استعفا کرده است و حیدر بهاروند، یکی از مدیران کم‌حاشیه و آرامِ فوتبال ایران زمام امور را به دست گرفته و همین می‌تواند تضمین انتخاباتِ سالم برای فدراسیون فوتبال باشد. سرپرستی که می‌خواهد در آرامش، انتخابات را برگزار کند و صندلی را تحویل رئیس آینده دهد. دورانِ پر تنشِ ریاست علی کفاشیان و مهدی تاج به‌ پایان رسید. جایگزین او کیست؟ رئیس بعدی فدراسیونِ فوتبال ایران احتمالاً یک «ویرانه» تحویل خواهد گرفت. فدراسیون به سکون رسید و از حرکت بازماند. قدم‌های برداشته ‌شده به مقصد نرسید و هیچ‌کدام از دو رئیسِ سابق، گزارشی ارائه نکردند تا چشم‌ها بازتر و گوش‌ها شنواتر شود. یکی از پرسش‌هایی که کمتر به آن پرداخته می‌شود، این است که رئیسِ آینده فدراسیون فوتبال ایران باید چه خصوصیاتی برای اداره فوتبال داشته باشد؟

۱-انگیزه؛ مدیر و کارکنان دو عنصر مهم در مدیریت فدراسیون فوتبال ایران هستند. آنها اگر برنامه‌ای در کار باشد باید با هم کار کنند، پشتیبان هم باشند و به ‌وظایف خود عمل کنند. اساسِ کارِ موفق، «انگیزه» است. استمرارِ موفقیت‌های یک فعالیت مرهون همین نکته است. فوتبال ایران نیازمند انگیزه‌های تازه است تا گام‌های مهم در درون کشور، آسیا و جهان بردارد. گام‌هایی متوازن در حوزه‌های زنان و فوتبال پایه. گام‌هایی استوار در ساختار لیگ داخلی. گام‌هایی حساب‌ شده برای تیم ‌ملی. قدم‌هایی حساب‌ شده برای بازگرداندن اعتبارِ کمرنگ ‌شده، برای جایگاه‌های از دست رفته و به‌دست‌ نیامده. این مهم جز با مدیران و کارمندان پرانگیزه اتفاق نمی‌افتد تا قطار فوتبال ایران را به حرکت دربیاورند.

۲-هنوز اساسنامه؟ در حالی‌که کنارِ گوشِ ما، قطر، خود را برای برگزاری جام‌جهانی آماده می‌کند، فوتبال ایران درگیر این سؤال است: «چرا فوتبال هنوز اساسنامه ندارد؟‌» نیاز قطر به ساخت ورزشگاه‌ها و مراکز تفریحی و اقامتی برای مسابقات جام جهانی فوتبال باعث شده که بزرگترین و موفق‌ترین شرکت‌های عمرانی برای ساخت این ورزشگاه‌ها و مراکز به قطر بیایند و اقتصاد قطر را دستخوش تغییرات مثبتی کنند. بانک ملی قطر در گزارشی قید کرده که سرمایه‎گذاری‌ها در صنعت ساخت‌وساز، نقطه‌ عطفی برای ایجاد یک اقتصاد مبتنی بر دانش در این کشور موسوم به «چشم‌انداز ۲۰۳۰» است. علاوه بر آن، میزبانی جام جهانی ابزاری کلیدی برای دستیابی این کشور به هدف بلندمدتِ مدرن‌سازی اقتصاد محسوب می‌شود. با توجه به اینکه ایجاد و رشد یک اقتصاد مبتنی بر دانش، نیازمند سرمایه و نیروی انسانی است، میزبانی جام جهانی ۲۰۲۲ را می‌توان فرصتی برای اقتصاد قطر دانست. برگزاری این رویداد بزرگ ورزشی به این کشور کمک می‎کند تا نیروی انسانی ماهر و متخصص خود را از سایر نقاط جهان جذب کند اما بحث‌ها در فوتبالِ ایران در نازل‌ترین سطح است؛ هنوز در بدیهیات مانده‌ایم و پاسخی برای پرسش‌های ابتدایی نداریم و ابتدایی‌ترین مسائل، محلِ نزاع است. فوتبال ایران اسیرِ آدم‌های تکراری است. افرادی که در تولیدِ ادبیاتِ فوتبال ناتوان هستند و ایده‌ای برای اداره خانواده بزرگ فوتبال ندارند. نویسنده اعتقاد دارد نمی‌توان همه افراد باتجربه را کنار گذاشت، اتفاقاً باید از این افراد استفاده برد اما این روشی که در پیش گرفتیم نیاز به بازنگری جدی دارد. تنها راه برون‌رفت از این وضعیت، «فعالیتِ جمعی» است. مدلِ مطلوب برای وضع موجود همین است. راهی جز استفاده از مردان و زنانی دانا، جوان، باتجربه، برنامه‌محور، دنیا دیده و با تفکری اقتصادی نداریم. اشتباه را نباید با اشتباه جبران کرد. جبرانِ اشتباه را باید با راهکار همراه کرد. باید بپذیریم روش‌های گذشته منسوخ بوده که نتیجه‌‌اش وضع موجود است؛ حرکت بر سطح و دوری از عمق. ادبیاتِ جاری فوتبال ایران نیاز به بازنگری تازه دارد.

۳- اداره جمعی؛ فوتبال فراتر از یک بازی معمولی است. همانند اجرای یک نمایشنامه، روی سن به نام مستطیل سبز که هم دیالوگ دارد، هم میزان‌سن، هم بازیگر و البته کارگردان. فوتبال پدیده اجتماعی است و به ما می‌آموزد چگونه تمرین، تکرار و تجربه کنیم. فوتبال به ما یاد می‌دهد چگونه با کارِ گروهی به نتیجه برسیم. چگونه کنار همدیگر به موفقیت برسیم. چگونه با همدیگر بیاموزیم و چگونه زندگی کنیم، بجنگیم و شجاع باشیم. فدراسیون فوتبال ایران هم باید جمعی اداره شود. محسن صفایی‌فراهانی بیست‌وپنجم دی‌ماه ۱۳۸۶ در روز معارفه علی کفاشیان و اعضای جدید هیأت‌رئیسه فدراسیون فوتبال گفت: «در انتخابات فدراسیون فوتبال نیز گفتم که اساسنامه جدید با اساسنامه گذشته، ماهیتش تفاوت کرده است. در هیأت رئیسه گذشته رئیس با هیأت رئیسه مسئولیت مشترک نداشتند، ولی هم‌اکنون رئیس به همراه دیگر اعضا به صورت یک تیم این مسئولیت سنگین را انجام می‌دهند و همه فشارها بر دوش یک فرد نیست. امروزه دیگر مسائل و مشکلات فوتبال، تنها مربوط به زمین فوتبال نیست و باید خیلی گسترده‌تر از آن فکر کنیم. فوتبال مقوله‌ای است که می‌تواند در شرایط یک کشور نیز تأثیرگذار باشد. بنابراین فدراسیون جدید با توجه به مسئولیت چهار‌ساله‌ای که از مجمع گرفته می‌تواند با حمایت مجمع به کار خود ادامه دهد.»* فوتبال ایران نیازمندِ «اجماع ملی» برای «نجات فوتبال» است. افرادی انتخاب شوند که بتوانند چرخ‌های به ‌گِل ‌نشسته فوتبال ایران را به‌ حرکت درآورد و این افراد، ویژگی‌های منحصر به ‌فردی داشته باشند. ما در همه این سال‌ها مدیر نساختیم اما می‌شود مدیرانی را یافت که در قالبِ اجماع ملی کار کنند، نوآوری داشته باشند و با برنامه حرکت کنند. افرادی که از دلِ اجماع ‌ملی انتخاب می‌شوند، همراه‌تر، هماهنگ‌تر، مشورت‌پذیرتر و عقلانی‌تر هستند. توقع از وزیر ورزش و دیگر اعضای مجمع فدراسیون فوتبال این است که آغاز کننده این موج باشند. این راه، نزدیک‌ترین، مهم‌ترین و کوتاه‌ترین مسیر برای تحول است. آنچه امروز می‌بینیم، فرسنگ‌ها با فضای داخلی و بین‌المللی فاصله دارد و شاهد ضربات جبران‌ناپذیری به‌دلیل فقدان این نقشه راه در همه این سال‌ها بودیم. در همه این سال‌ها اگر رویه‌ درست‌تر و حساب‌شده‌تری داشتیم، منجر به پرورش بسیاری از نیروها می‌شد اما نگاه حذفی موجب شد هرگز شاهد رویش‌های تازه در سطح بالا نباشیم. خط‌کش گذاشتیم و آدم‌ها را حذف کردیم. به‌جای نگاه انبساطی، نگاهِ انقباضی داشتیم. به‌جای نگاهِ جمعی، نگاه فردی داشتیم. به‌جای کارِ گروهی، فردی تلاش کردیم؛ دور از چشمِ دیگران. اگر اجماع ملی برای فدراسیون فوتبال ایران شکل بگیرد، افراد با مشورت‌پذیری بالا انتخاب خواهند شد چون خود را وامدار گروه بزرگی در پشت‌سر خود می‌بینند و آنگاه به رفتارِ متعهدانه‌تری می‌رسیم. مشورت در این گزاره به‌معنای دخالت نیست، به‌معنای بازی ‌دادن همه نیروهای فعال برای نجاتِ فوتبال است.

۴-شهامت؛ دیوید ویسکات در کتابش می‌نویسد: «اگر نتوانید تغییر کنید، نمی‌توانید رشد کنید. اگر نتوانید رشد کنید، نمی‌توانید بهترین باشید. اگر نتوانید بهترین باشید، نمی‌توانید شاد باشید و اگر نتوانید شاد باشید، چه چیز دیگر مهم است؟» فوتبال ایران نیاز به تغییر، رشد، بهترین بودن و شاد زیستن دارد. فوتبال ایران باید محلی برای «لذت بردن» باشد. اگر فوتبال ایران بخواهد مثل همیشه همان کاری را انجام ‌دهد که قبلاً انجام می‌داد، دیگر آنچه قبلاً به دست می‌آوردیم را به‌دست نخواهیم آورد، چراکه دنیا تغییر کرده است. شهامت تغییر کردن به فرد این امکان را می‌دهد که بتواند واقعیت‌های وجودی‌اش که برای او کاربردی ندارند و مانع پیشرفتش می‌شوند را رها کند. فوتبال ایران محتاجِ رها شدن از مدیریت سنتی است. محتاج رها شدن از کمک‌های دولتی. محتاج فاصله گرفتن از ابهامات مالی. فاصله از اداره هیأتی. فوتبال ایران سال‌هاست اعتماد به نفسش را از دست داده است. «شهامت» حلقه مفقوده مدیریت فوتبال ایران است. از آن‌سو، قبولِ مسئولیتِ اداره فدراسیون فوتبال در این شرایط بغرنجِ اقتصادی نیازمند شهامت و شجاعت است و پیدا کردن افرادی که حاضر باشند بیایند و در «این فوتبال» کارِ بزرگی کنند، کار آسانی نیست؛ البته اگر نخواهیم دنبالِ همان آدم‌های تکراری باشیم.

۵- کارآفرین به جای مدیر؛ در نظر گرفتن فوتبال به عنوان استعاره برای هر مقوله مرتبط به کسب و کار ممکن است عجیب به نظر بیاید اما باید پذیرفت کنترل بودجه در یک فدراسیون یا یک باشگاه با فراست می‌تواند شباهت‌های زیادی به کارآفرینی داشته باشد. خروجی مدیریت در این سال‌ها مشخص و نتیجه روشن است؛ ورشکستگی فوتبال. فوتبال نیاز به چهره‌ای اقتصادی، جوان اما پرتجربه و به روز دارد تا در قامت یک «کارآفرین» وارد شود. فردی که از فرصت‌های حاصل از شبکه‌های تحت مدیریتش استفاده می‌کند و با شناسایی حوزه‌هایی که می‌تواند در آنها مؤثر باشد، منابعِ موجود را بهبود می‌بخشد. هدف این خواهد بود که به شناسایی شرایط و رویه‌هایی منجر شود که سرمایه‌گذاری‌های تجاری ناگهانی با گرایش اجتماعی در آنها شکل گرفته باشد. این مورد می‌تواند شامل ایجاد سازمان‌های جدیدی باشد که به محیط اجتماعی، اقتصادی وابسته هستند. کارآفرینی در فدراسیون فوتبال، تکوینِ استحکامِ سرمایه‌گذاری را با فراهم آوردن فعالیت‌های تجاری بهبود می‌بخشد. این حوزه از کارآفرینی با بهره‌گیری از جهانی ‌شدن و سبک زندگی کارآفرینانه، ترغیب به سرمایه‌گذاری‌های تجاری جدید می‌کند و می‌تواند برای گسترش سرمایه‌گذاری‌های تجاری، در مسیری فراتر از منابع موجود حرکت کند. استفاده از مهارت‌های اجتماعی و دانشِ بازار، اولیه‌ترین رویه‌های این تفکر است. از یاد نبریم فوتبال در بسیاری از کشورها، محلِ درآمدهای کلان است. مدیرِ کارآفرین به دنبال نوآوری است. به دنبالِ چشم‌اندازی رشدگرا، ریسک‌پذیری حساب شده، انعطاف‌پذیری، خلاقیت و تکرار است. فرق یک کارآفرین سازمانی با یک مدیر در همین است که به‌احتمال زیاد به‌صورت فعالانه برای منابع سود بکر و بالقوه در جست‌وجو است. آنها با شناختی که به دست می‌آورند، محصولات و خدمات جدیدی را که در حال حاضر وجود ندارند، شناسایی می‌کنند.

۶-  آینده فوتبال؛ ما نیاز به افرادی داریم که اصولِ مدرن را برای فوتبال طراحی کنند. بتوانند گسلِ عمیقی که میانِ فوتبال و افکار عمومی ایجاد شده است را پر کنند چراکه فوتبال، آسیبِ سنگینی در حوزه سرمایه اجتماعی به بار آورده است که به‌همین راحتی‌ها فراموش نمی‌شود. اشتباهات بعدی سنگین‌تر و هزینه‌هایش به‌مراتب بیشتر خواهد بود. ما نیاز به نگاهِ جمعی و جذبی داریم. فوتبال ایران در نقطه عطفی تاریخی قرار گرفته است. فرصتی که می‌تواند منجر به انتخاب فردی شود که فراتر از مسائل جناحی، خطی و سیاسی باشد. همه ما -مخاطبان، مدیران و حتی اعضای مجمع- که این سطور را می‌خوانیم، گزینه‌هایی در ذهن داریم اما باید رئیس و اعضای هیأت‌ رئیسه‌ای را انتخاب کنیم که «کارآمدی» داشته باشند، حرفه‌ای مدیریت کنند و مسئولیت‌پذیر و متعهد باشند چون این تصمیم بی‌سابقه است، خروجی، کاری تازه، مدرن، نو و بی‌سابقه خواهد بود. برای کارِ نو، نیاز به افرادی نو و تفکراتی نو داریم. در این تیم، آدم‌های باتجربه و کارآمد هم حضور دارند و بخشی از این پازل خواهند بود. فدراسیون‌داری در این سال‌ها کاملاً غلط جلو رفت و «مدل مطلوب»، تغییر وضع موجود است. این دردِ مشترک، درمانِ مشترک می‌طلبد و افرادی که این فاکتورها را دارند، «خیرِ مشترک» به فوتبال ایران می‌رسانند. از تجربیاتِ پرهزینه دوری کنیم، ورود ناکارآمدها را محدود کنیم. با ذره‌بین دنبال افرادی باشیم که به فعالیتِ تیمی اعتقاد دارند و خودشان هم تیم داشته باشند. افرادی که کارآمدی دارند و مسئولیت‌پذیرند. در عینِ تعامل به مسئولیتِ دوطرفه معتقدند. باتوجه به وضعیت بحرانی و اسفباری که در تاریخ فوتبال ایران کم‌سابقه یا بی‌سابقه است، باید به این تصمیم برسیم. تصمیمی با رگه‌های عقلانی که کمترین خطا را دارد و گرایش به نخبه‌گرایی دارد. آیا بیست‌وپنجم اسفندماه امسال به این نقطه خواهیم رسید؟

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین