در بخش هایی از این تحلیل آمده است:
«هفت سال پیش باراک اوباما به عنوان نامزد ریاست جمهوری، جهان سیاست خارجی را تکان داد و گفت طرفدار دیپلماسی مستقیم برای احیای دوباره روابط آمریکا با دشمنان دیرینه این کشور نظیر سوریه، کوبا و کره شمالی است. منتقدان، از جمله هیلاری کلینتون او را خام خواندند و تاکنون هم ثابت شده که حق داشتند. با این حال او اکنون، در اواخر دوران ریاستجمهوری خود، سعی دارد در آخرین پرونده که ایران است به پیروزی برسد و حرف خود را ثابت کند.
در حالیکه مذاکرهکنندگان آمریکا سعی دارند در مهلت تعیین شده ۲۴ نوامبر با ایران به توافق نهایی بر سر برنامه هستهای این کشور دست یابند، هفته گذشته خبرها حاکی از آن بود که باراک اوباما نامه دیگری به رهبر ایران نوشته است.
باید نگاهی به گذشته انداخت و دید اوباما چقدر از سیاست گذشته آمریکا در خاورمیانه فاصله گرفته است. هنوز این سئوال باقی میماند که آیا برخورد جدید اوباما برای آمریکا و متحدان سنتی این کشور در خاورمیانه عمل خواهد کرد یا نه. دولت بنیامین نتانیاهو به وضوح این طور فکر نمیکند و اکثر رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز همین نظر را دارند. آنها ایران را تهدیدی علیه موجودیت خود میبینند و میگویند بهترین برخورد با این کشور تحریمهای سخت اقتصادی، جنگ نیابتی علیه متحدانش در سوریه و لبنان و اگر لازم باشد اقدام نظامی مستقیم علیه تجهیزات هستهای ایران است. اکثریت نمایندگان کنگره آمریکا از دو حزب با این نظر موافق هستند.
به نظر میرسد اوباما با این ایده شدیدا مخالف است. او نتانیاهوی راستگرا را نادیده میگیرد. اغلب از بالا گرفتن شکاف شیعه و سنی در خاورمیانه میگوید و اینکه «نباید خود را درگیر جنگ داخلی دیگران کنیم.» به عبارت دیگر، آمریکا نباید با احساسات ضدایرانی کشورهای سنی نظیر عربستان و ترکیه تحریک شود.
رابطه با ایران یکی از دلایلی است که اوباما هنوز نمیخواهد حملات نظامی به سوریه را افزایش دهد. آمریکا باید در خاورمیانه یک تصمیم مهم بگیرد و آن اینکه آیا از منافعش در این منطقه در کنار ایران دفاع کند یا علیه ایران. اگر بخواهد ایران را به حاشیه براند به این معنی است که ارتش اسد را شکست دهد، کاری کند که دولت عراق شبهنظامیان شیعه را تضعیف کند و تحریمهای علیه ایران را افزایش دهد. اوباما بر روی این موضوع شرط بندی کرده است که مسیر دیپلماسی مستقیم احتمال پیروزی بیشتری دارد.»