کد خبر: ۲۸۴۲۵۱
تاریخ انتشار: ۰۲ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۳
  اعتراضات اخیر در کشور اگر چه به بهانه اقتصادی و افزایش قیمت بنزین صورت گرفت اما دارای جنبه جامعه شناختی هم بود و نمی‌توان جنس این اعتراضات را تنها اقتصادی قلمداد کرد. جامعه ایران مدت‌هاست با بحران‌های اجتماعی مانند شکاف طبقاتی، فروپاشی ساحت خانواده، افزایش بزهکاری اجتماعی و افزایش طلاق مواجه شده و به‌رغم هشدارهای جامعه شناسان هنوز راه‌حل مناسبی برای این چالش‌ها پیدا نشده است. در چنین شرایطی مشکلات معیشتی مردم نیز به این چالش‌های اجتماعی اضافه شده و شرایطی را فراهم کرده که جامعه به سمت واکنش‌های اعتراض‌آمیز حرکت کند. اعتراضاتی که در برخی مقاطع به التهاب و تخریب اموال عمومی نیز منجر شده است. به همین دلیل و برای تحلیل دلایل و پیامدهای اعتراضات اخیر «آرمان ملی» با دکتر ابراهیم فیاض استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران گفت‌وگو کرده است که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

تحليل شما از دلايل اعتراضات اخير چيست؟

در مرحله نخست اين اعتراضات را ساده نمي‌دانم و بلکه معتقدم اعتراضات شکل پيچيده‌اي داشته است. برخي اين اعتراضات را ساده قلمداد مي‌کنند. البته اين اعتراضات از خارج از کشور حمايت مي‌شود و اين نکته غيرقابل انکار است. در گذشته ارتش‌ها در کشورهاي ديگر دخالت مي‌کردند اين در حالي است که امروز سازمان‌هاي امنيتي جاي ارتش‌ها را گرفته‌اند و با شگردهاي جديد در تحولات جوامع مختلف نقش‌آفريني مي‌کنند. يکي از دانشگاه‌هاي آمريکا به‌صورت ويژه در مورد مسائل ايران مطالعه مي‌کند و نتايج مطالعات خود را در اختيار دولتمردان آمريکا قرار مي‌دهد. در نتيجه موضوع بيش از آنکه سخت‌افزاري باشد شکل نرم‌افزاري دارد. بنده در گذشته معتقد بودم امر سياسي به امر اجتماعي تبديل شده است. اين در حالي است که در شرايط کنوني خطر فروپاشي برخي ساختارها وجود دارد. به همين دليل جامعه ايران براي جلوگيري از انقلاب اجتماعي نياز به نقد اجتماعي دارد. اين در حالي است که هنگامي که نقد اجتماعي صورت مي‌گيرد نقد‌کننده تحت فشار قرار مي‌گيرد. به‌صورت طبيعي هنگامي که نقد اجتماعي صورت نگيرد اصلاح اجتماعي نيز رخ نخواهد داد. امروز جامعه ايران با التهابات کور مواجه شده و مانند سيلي است که آغاز مي‌شود و با خود خرابي به بار مي‌آورد و پس از مدتي فروکش مي‌کند.

جنس اين اعتراضات اجتماعي بود يا اقتصادي؟ آيا تنها طبقه پايين جامعه در اين اعتراضات حضور داشت؟

در نوسازي دولت سازندگي نيز چنين اعتراضاتي اتفاق افتاد که بيشتر در اسلامشهر بود و در حدود70 نفر نيز کشته شدند. در نوسازي احمدي‌نژادي اتفاقات سال88 رخ داد که عمدتا در تهران بود و پيامدهاي اجتماعي و سياسي به همراه داشت. در نوسازي ليبراليستي حسن روحاني محوريت اعتراضات در حاشيه شهرها و شهرهاي کوچک است. اغلب اين معترضين نيز به اقشار پايين جامعه تعلق دارند. نکته مهم اينکه در اين اعتراضات طبقه متوسط نيز حضور دارد. با اين وجود اين حضور در شبکه‌هاي اجتماعي و به شکل توليد محتوا بوده است. در نتيجه طبقه متوسط توليد محتوا کرده و طبقه پايين در خيابان‌ها حضور پيدا کرده است. در اعتراض نسبت به نوسازي ليبراليستي همه چيز ممکن است اتفاق بيفتد. ممکن است فردي کشته شود يا ديگري را بکشد. اعتراضات امروز با سال88 در نوع ويرانگري و تخريب گري خود متفاوت است. در سال88 طبقه متوسط به بالا به دلايل سياسي و مدني معترض بودند اين در حالي است که در شرايط کنوني طبقه پايين جامعه در خيابان‌ها حضور پيدا کرده است. در نتيجه جنس اعتراض‌ها با هم متفاوت است. در سال88 اگر اموال عمومي تخريب شد بيشتر به دست طبقه پاييني بود که به تبعيت از طبقه متوسط و طبقه بالا وارد صحنه شده بود و واکنش‌هايي از خود نشان مي‌داد که از جنس اين طبقه اجتماعي بود.

محدوده و حد و مرز اين اعتراضات کجاست؟ هدف اصلي اين اعتراضات چه بود؟ اين نوع اعتراضات بي‌برنامه و بدون رهبري به چه دلايلي در جامعه ايران رخ مي‌دهد؟

محدوده و حد و مرز اعتراضات بستگي به واکنش مسئولان کشور دارد. در نتيجه در شرايط کنوني نمي‌توان به‌صورت قطعي در اين زمينه اظهار نظر کرد. در هر جامعه‌اي هنگامي که ثروت و قدرت با هم عجين مي‌شوند توليد رانت مي‌کنند. در نتيجه ويژه‌خواري و رانت‌خواري به يک الگوي اجتماعي تبديل مي‌شود. اين اتفاقي است که در برخي مقاطع در جامعه ايران رخ داده است. هنگامي که ثروت و قدرت با خانواده عجين مي‌شود اشرافيت به وجود مي‌آيد. در سال‌هاي گذشته ما با اين نوع اشرافيت که نتيجه گره خوردن قدرت، ثروت و خانواده بود مواجه بوده‌ايم. اين اتفاق در هر دو جريان سياسي اصلاح‌طلب و اصولگرا نيز وجود دارد. 70‌درصد اين اشرافيت در جريان اصولگرايي وجود داشت و 30‌درصد بقيه نيز شامل اصلاح‌طلبان مي‌شود. در شرايط کنوني ميزان اشرافيت در بين اصلاح‌طلبان نيز نسبت به گذشته افزايش پيدا کرده است. به‌عنوان مثال موضوع ژن خوب در ابتدا توسط اصلاح‌طلبان مطرح شد. نمونه بارز اين مساله سخنان خانمي بود که در تلويزيون به‌صورت علني عنوان کرد ما به‌دليل تربيت بهتر فرزندمان براي وي مدرسه ساختيم. مساله زماني شکل حاد به خود گرفته که ثروت، قدرت و خانواده با هم عجين شده است. در اعتراضات اخير شعارهايي مطرح شد که به‌دليل تنفر از اشرافيت و به‌خصوص اين نوع اشرافيت بود. در «کتاب و دين و دولت در عصر قاجار» نوشته «حامد الگار» به موضوع اشرافيت مذهبي در ايران به خوبي پرداخته شده است. بنده معتقدم تاريخ در حال تکرار شدن است و جامعه امروز ايران نيز با اشرافيت مواجه شده است. در دوران قاجار زندگي اغلب ملاکين و خوانين داراي ابعاد مذهبي بود. با اين وجود پس از قاجاريه رضاخان به مقابله با آنها پرداخت و همه زمين‌ها را از آنها گرفت. نکته ديگر اينکه در شرايط کنوني برخي ساختارهاي جامعه ما نيز به آن دوران شبيه شده است. در نتيجه جنبه آرامش بخشي دين مانند گذشته پررنگ نيست و مردم با اين وجهه دين بيشتر مواجه هستند. مشکل اين جاست که برخي دوست ندارند براي مشکلات راه‌حل علمي پيدا کنند و بلکه بيشتر به‌دنبال پاک کردن صورت مساله يا تحريف آن هستند. اگر به کتاب‌هاي قديمي حاضر در کتابخانه‌هاي برخي دانشگاه‌ها دقت کنيم متوجه مي‌شويم که پس از دوران رضا شاه اغلب نويسندگان و متفکران تلاش مي‌کردند وجهه عقلاني دين را پررنگ‌تر جلوه بدهند. اين وضعيت درباره برخي روحانيون که به نوسازي ديني تعلق داشتند نيز وجود داشته است. اين در حالي است که امروز کساني که در اين زمينه مسئوليت دارند تلاش مي‌کنند راه‌حل‌ها را به هم پاس بدهند. در گذشته اصلاح‌طلبان تلاش مي‌کردند رويکرد ضداشرافي در پيش بگيرند. با اين وجود اصلاح‌طلبان نيز از اين رويکرد فاصله گرفته‌اند و به سمت اشرافي گري گرايش بيشتري پيدا کرده‌اند. در چنين وضعيتي اقشار پايين جامعه دچار سرخوردگي و نااميدي شده است. در اين وضعيت نااميدي طبقه پايين جامعه نتوانسته با طبقه متوسط به يک تفاهم برسد. بنده روزي در محله سعادت‌آباد تهران عبور مي‌کردم و به‌صورت اتفاقي با مکاني برخورد کردم که در آنجا در حال ساختن مسجد بودند. مسئول ساخت و ساز بنده را شناخت و شروع به گفت‌وگو کرد. وي به من گفت که قصد داريم در محله سعادت‌آباد حسينيه ارشاد تاسيس کنيم. اين سخن من را شوکه کرد. اين مساله نشان مي‌دهد که اشرافيت مذهبي که در جامعه ايران به وجود آمده است نياز به امثال شريعتي دارد. در چنين شرايطي اگر متفکري مانند شريعتي پيدا شود مي‌تواند با ديدگاه‌هايي که مطرح مي‌کند طبقه پايين جامعه را به طبقه متوسط پيوند بدهد و در چنين وضعيتي احتمال دگرگون شدن فضاي اجتماعي بيشتر وجود خواهد داشت. در اعتراضات اخير بيشتر طبقه پايين جامعه در خيابان حضور داشت و ما شاهد التهابات کوري بوديم که نتيجه‌اي جز کشتن و کشته شدن به همراه نداشت.

چرا طبقه پايين جامعه با طبقه متوسط به تفاهم نرسيده است؟ در چه شرايطي اين تفاهم حاصل خواهد شد؟

اين يک موضوع جهاني است که در جوامع مختلف مطرح است. اگر در دهه چهل و پنجاه متفکري مانند شريعتي در ايران ظهور مي‌کند به‌دليل تحولات جهاني است که از فرانسه و متفکراني مانند ژان پل سارتر آغاز شده و به کشورهاي ديگر سرايت کرده است. اين در حالي است که امروز مردم جهان به‌دنبال انقلاب اجتماعي نيستند و بلکه به‌دنبال اصلاح اجتماعي هستند. با اين وجود برخي ساختارهاي جامعه ايران اجازه اين اصلاح را نمي‌دهد. نکته ديگر اينکه اشرافيتي که امروز در جامعه ايران وجود دارد تمايل به غرب دارد. اين غرب‌گرايي در بين مسئولان جمهوري اسلامي نيز وجود دارد. گاهي اين غرب‌گرايي در بين برخي مسئولان چنان شدتي پيدا مي‌کند که حتي در دوران قبل از جمهوري اسلامي نيز وجود نداشت. در شرايط کنوني سرمايه اجتماعي در ايران تهي شده است. سرمايه اجتماعي به معناي اين است که گروه‌هاي کوچک اجتماعي بتوانند با خلاقيت بين گروه‌هاي اجتماعي ارتباط برقرار کنند و سرمايه اجتماعي را افزايش بدهند. نوسازي آمرانه اجتماعي سرمايه اجتماعي را از بين مي‌برد. هنگامي که سرمايه اجتماعي از بين برود روابط بين مردم و گروه‌هاي اجتماعي از بين مي‌رود و رفتار خشن جايگزين رفتار محترمانه مي‌شود. در چنين وضعيتي ميزان پرخاشگري اجتماعي افزايش پيدا مي‌کند و در نتيجه آمار خودکشي نسبت به گذشته افزايش پيدا مي‌کند. نوسازي آمرانه اجتماعي در ايران پس از جنگ آغاز شد و پس از مدتي شکل خشني به خود گرفت. به همين دليل نيز در شرايط کنوني جامعه ايران فاقد ارتباط اجتماعي و خلاقيت در اين زمينه است. بزرگترين سرمايه جامعه ما دانشگاه‌ها و حوزه علميه بوده است. در گذشته شخصيت‌هايي مانند آقايان مکارم شيرازي، جعفر سبحاني، امام موسي صدر و هاشمي رفسنجاني در زمينه مکتب تشيع کتاب مي‌نوشتند که مورد استفاده طلاب در حوزه علميه قرار مي‌گرفت. اين در حالي است که در شرايط کنوني کتاب براي حوزه و دانشگاه و در سطح کلي‌تر براي جامعه داراي اهميت نيست. در چنين شرايطي آن چيزي که داراي اهميت است «آي‌اس‌آي» و رتبه‌بندي دانشگاه‌ها در سطح جهاني داراي اهميت است. دانشگاه‌هاي ما به جاي اينکه کتاب توليد کنند و طبقه متوسط جامعه را تغذيه فکري کنند تا زمينه نوآوري اجتماعي به وجود بيايد تنها به موضوع «آي‌اس‌آي» اکتفا مي‌کنند. اين وضعيت در حوزه‌هاي علميه نيز وجود دارد.

قطع اينترنت در اعتراضات اخير چه نقشي داشت؟ آيا اين مساله سبب مبهم‌بودن وضعيت و ادامه اين اعتراضات در يک چشم انداز نامعلوم نشد؟

شبکه‌هاي اجتماعي در تحولات ايران نقش مهمي داشته است. نکته مهم اينجاست که به جاي اينکه نخبگان اجتماعي در شبکه‌هاي اجتماعي توليد محتوا و تفکر‌سازي کنند برخي با استفاده ناصحيحي از شبکه‌هاي اجتماعي زمينه ويرانگري اجتماعي را به وجود آورده‌اند. هنگامي که شبکه‌هاي اجتماعي در ايران از محتواي علمي و سازنده تهي باشد نتيجه‌اي جز ويرانگري اجتماعي به همراه نخواهد داشت. امروز در کشورهايي مانند لبنان مردم نسبت به سياست‌هاي اقتصادي دولت اعتراض خياباني کرده‌اند. در لبنان نوعي قبيله‌گرايي سياسي وجود دارد که اين قبيله‌گرايي سياسي در کنار قوميت‌گرايي و مذهب‌گرايي قرار گرفته است. به همين دليل نيز نسل جديد جامعه لبنان با حضور در خيابان‌ها عنوان مي‌کند که فئوداليسم سياسي بايد در اين کشور از بين برود. در عراق در دوران صدام نوعي سوسياليسم ايلي وجود داشت. اين در حالي است که پس از صدام اين سوسياليسم ايلي از بين رفت. هرچند امروز حزب بعث در مناسبات اجتماعي و سياسي عراق نقش آفريني مي‌کند. بنده چند بار به عراق سفر کرده‌ام. نکته جالبي که در اين کشور وجود داشت اين بود که هيچ‌شکل اقتصادي در اين کشور وجود نداشت و به‌نظر مي‌رسيد اين کشور فاقد سيستم اقتصادي است. در چنين شرايطي برخي با قبيله‌هاي اقتصادي که تشکيل داده‌اند از اين وضعيت سوءاستفاده مي‌کنند. به همين دليل فساد اقتصادي در اين کشور به شکل گسترده‌اي وجود دارد. کار به اندازه‌اي براي مردم اين کشور از نظر اقتصادي سخت شده که در شعارهاي خياباني خود خواستار بازگشت دوران صدام و يا يک صدام جديد هستند. اين فسادهاي اقتصادي در ايران نيز وجود دارد و پرونده‌هاي متعددي که در اين زمينه افشا شده بيانگر اين مساله است. ما درموضوع اينترنت نيز نقش مفيدي ايفا نکرده ايم. کارکرد اينترنت در ايران بيشتر حول مسائل سياسي و جنسي است و کمتر از اينترنت در زمينه اقتصادي استفاده مي‌شود. بدون شک اگر نقش اقتصادي استفاده از اينترنت بيشتر بود ما با چنين وضعيتي مواجه نبوديم. هنگامي که اينترنت و شبکه‌هاي اجتماعي نقش سياسي و اجتماعي پيدا مي‌کنند جنبه‌هاي ويرانگري آن افزايش پيدا مي‌کند. تنها راهي که مي‌توانست از ويرانگري اجتماعي جلوگيري کند غلبه کارکرد اقتصادي شبکه‌هاي اجتماعي بود. در ايران با اينترنت وحشي مواجه هستيم که هيچ‌حساب و کتابي ندارد و هر محتوايي مي‌تواند در دسترس عموم قرار بگيرد. اين اينترنت وحشي نيز زمينه‌هاي ايجاد شورش‌هاي اجتماعي را به وجود مي‌آورد. به همين دليل هنگامي که اينترنت قطع مي‌شود اين شورش‌ها پايان پيدا مي‌کند و دوباره هنگامي که وصل مي‌شود اين شورش‌ها به وجود مي‌آيد. اين در حالي است که ساختار رسانه‌اي در ايران به‌دنبال حرکت چراغ خاموش به سوي انتخابات هستند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین