|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۵
کد خبر: ۲۸۴۲۴۸
تاریخ انتشار: ۰۲ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۳۵
بزرگترین بحران ایران ناشی از هشت سال دوران فاجعه‌بار ۸۴ تا ۹۲ است که فاقد رشد اشتغال بود و عملاً در این هشت سال شغل چندانی به تعداد خالص مشاغل کشور اضافه نشد. در حالی که در این دوره بیشترین تقاضای شغلی وجود داشت و متولدین دهه ۶۰ به مرور وارد بازار کار می‌شدند ولی به‌دلیل پیدا نکردن شغل به حاشیه رفتند.
 روزنامه ایران در یادداشتی به قلم عباس عبدی؛نوشت:

از چند سال پیش پنج موضوع اجتماعی به‌عنوان مسائل محوری و با اولویت بالای جامعه ایران تعیین و قرار بود که برای آنها فکری شود. حاشیه‌نشینی، اعتیاد، نقاط بحرانی و حاد که با نسبت بالای آسیب اجتماعی همراه است در کنار طلاق و بالاخره مفاسد اخلاقی، پنج مسأله اجتماعی با اولویت کشور شناخته شدند. سه مورد اول بشدت درهم تنیده‌اند. فارغ از اینکه آیا این پنج مسأله اولویت اصلی کشور هستند یا خیر که به نظرم موارد مهم دیگری هم هست، ولی آنچه را که می‌توان با قاطعیت گفت این است که در چند سال اخیر هر پنج آسیب مزبور تشدید شده که تخفیف نیافته‌اند. علت هم روشن است. با نگرش رسمی موجود نمی‌توان مسائل فوق را درست فهمید و به طریق اولی نمی‌توان آنها را حل کرد.اتفاقات روزهای گذشته نشان داد که مناطق حاشیه‌نشین و نقاط بحرانی به‌عنوان پاشنه آشیل ثبات اجتماعی تبدیل شده‌اند.

در واقع آنها هیچ مشکل ذاتی ندارند و شهروندان زحمتکش و محترمی هستند که به حاشیه رانده شدن آنان موجب شکل‌گیری وضعیتی شده است که خشم و کینه‌ و نفرت علیه متن یکی از محصولات طبیعی آن است. حاشیه‌نشینی ابعاد گوناگونی دارد. اولین آن به‌ لحاظ مکانی و اقتصادی است. افراد حاشیه‌نشین در مناطق به نسبت مشخصی هستند که متمایز از فضای کلی شهر است. از حیث خدمات، ظاهر، ترکیب جمعیتی و نیز احساس تعلق به شهر در حاشیه هستند. بیکاری بویژه در جوانان در میان آنها بالاست، اشتغال ناقص دارند، بیشترشان کارکن مستقل هستند. بویژه مزدبگیر و حقوق‌بگیر دولتی در میان آنان کم است و امنیت شغلی کافی ندارند. آسیب‌های اجتماعی در آنجا زیاد است.

حاشیه‌نشینی فرهنگی و سیاسی نیز می‌تواند مهم‌تر باشد. آنان در شهر هستند ولی طرفدار ارزش‌ها و عناصر فرهنگی تا حدی متمایز از ارزش‌های رسمی تبلیغ شده هستند و احساس می‌کنند که از طرف متن سیاسی مورد توجه قرار نمی‌گیرند و به نوعی درجه دوم محسوب می‌شوند. آنها احساس می‌کنند که از طرف متنِ سیاسی تحقیر می‌شوند و به همین علت نوعی کینه و عداوت در آنان جوانه می‌زند. در نتیجه این وضعیت، امید به آینده اجتماعی در هر دو نوع حاشیه‌نشین ضعیف است و این ناامیدی عوارض جبران‌ناپذیری در رفتار اجتماعی آنان ایجاد می‌کند. هر نوع برنامه برای حاشیه‌نشینی در درجه اول باید معطوف به منتفی کردن حاشیه‌نشینی چه از حیث مکانی و کالبدی و خدمات شهری و اقتصادی و چه از حیث ساختار اشتغال و ارزش‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باشد. واقعیت این است که ریشه بخش بزرگی از مشکلات کشور در عدم پیشرفت اقتصادی و انسدادها و تکانه‌های فرهنگی و سیاسی است.

 بزرگترین بحران ایران ناشی از هشت سال دوران فاجعه‌بار ۸۴ تا ۹۲ است که فاقد رشد اشتغال بود و عملاً در این هشت سال شغل چندانی به تعداد خالص مشاغل کشور اضافه نشد. در حالی که در این دوره بیشترین تقاضای شغلی وجود داشت و متولدین دهه ۶۰ به مرور وارد بازار کار می‌شدند ولی به‌دلیل پیدا نکردن شغل به حاشیه رفتند. کاهش ازدواج، تأخیر در ازدواج، بی‌علاقگی به فرزند‌آوری و فاصله گرفتن از فضای عمومی جامعه و به حاشیه رفتن، محصول این دوره است.حاشیه‌نشینی سیاسی و فرهنگی اگرچه از ابتدای انقلاب کمابیش بود ولی به علت تفوق عددی و انگیزشی متن، برجسته نمی‌شد و در دوره اصلاحات هم قدری تعدیل شد و از سال ۸۴ بویژه ۸۸ تشدید گردید و بخش مهمی از جامعه بویژه نسل جوان، خود را در حاشیه فرهنگی و سیاسی احساس می‌کنند.

 هیچ راهی نیز جز تحرک اقتصادی و ایجاد اشتغال و گشایش فرهنگی و سیاسی وجود ندارد. سیاست‌های توسعه شهری و اقتصادی کنونی فاقد کارایی لازم برای حل مشکلات شهر‌های اقماری و مناطق حاشیه‌نشین است. همچنان که برنامه‌های فرهنگی و سیاسی نیز در جهت تشدید این بحران است. برای نمونه در استان تهران بجز تهران بزرگ، تعداد زیادی شهر داریم که بزرگ‌ترین آنها اسلامشهر است. در ناآرامی‌های اخیر اکثر این شهر‌ها دچار خشونت‌‌های غیرقابل تصور بودند و تخریب آنها زیاد بود. یک دلیل آن سیاست اقتصادی متمرکز در تهران و توسعه مهاجرت به این استان و سکونت در شهرهای اقماری فاقد پیشینه شهری مؤثر است.در 10 سال اخیر یعنی از ۸۵ تا ۹۵، میزان افزایش مهاجرت در بسیاری از این شهرها بالای ۵۰ درصد بوده است. اسلامشهر ۲۵ درصد، شهریار ۶۵ درصد، قدس ۳۵ درصد، پاکدشت ۹۰ درصد، صباشهر ۲۰۰ درصد، صفادشت ۱۱۵ درصد، نسیم‌شهر ۵۰ درصد و..... طبیعی است که چنین رشد جمعیتی امکان شکل‌گیری مناطق شهری پایدار و با زیرساخت شهری و فرهنگی مناسب را فراهم نمی‌کند و تبعات آن را در اتفاقات روزهای اخیر می‌بینیم. در مجموع باید به‌سوی سیاست توسعه شهری جدید و ادغام فرهنگی و سیاسی جمعیت‌های حاشیه‌ای حرکت کرد تا بتوان از این وضعیت نامناسب و خطرناک خارج شد.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین