در حالی که صدها هزار هموطن او در چند شهر و دهها روستا تحت حملات ترکیه بودند، او سکوت کرده بود و این بیاعتنایی نشان داد که با وجود سپری شدن چند سال از بحران سوریه، بشار و همفکران او، تغییر چندانی نکردهاند. این نکته در تاریخ معاصر سوریه ثبت شد و در اذهان میماند.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم
محمدعلی دستمالی؛تحلیلگر مسائل بینالملل نوشت:
عملیات نظامی ترکیه در مناطق کردنشین شرق فرات در سوریه از هر منظری که نگریسته شود، فاقد مشروعیت حقوقی است و نمیتواند معنایی جز اشغال و تجاوز داشته باشد. این اقدام، موجب افزایش نفوذ ترکیه در سوریه شد و کردها، اصلیترین بازنده این آوردگاه هستند. همه دیدیم که از ابرقدرتها و قدرتهای فرامنطقهای گرفته تا کشورهای مجاور تقریباً همه، حرف خود را با ضرب شمشیر پیش میبرند و بر کرسی مینشانند. اما حالا که پس از توافق پنس – اردوغان، گرد و غبار تا حدی فرو نشسته و شاهد مواجهات هیجانی روزهای نخست نیستیم، میتوان در مورد ابعاد و پیامدهای حمله بیشتر صحبت کرد. ترکیه در این مسیر با اعتراضات، واکنشها و حتی با تهدیداتی روبهرو شد. اما اردوغان کوتاه نیامد و نشان داد که باکی ندارد و حاضر است برای رسیدن به اهداف منطقهایاش، هزینه بپردازد و دست به مخاطره بزند. او نشان داد که میتواند برادران دینیاش را در اتحادیه عرب به سادگی تحقیر کند، در برابر اروپا کارت تهدید آوارگان را بر میز بگذارد و تحقیر و توهینهای ترامپ را نیز مسکوت و بیجواب بگذارد. اردوغان و تیم او، حمله به شرق فرات را به یک حماسه ملی و دینی تبدیل کرده و از مردم خواسته برای پیروزی «ارتش ترک» دعا کنند و سوره مبارکه فتح را بخوانند! آنان اعلام کردند که در این حمله کاری به «برادران کُرد» ندارند و فقط به ی.پ.گ حملهور میشوند. اما واقعیت این است که در شرق فرات، کردها، آشوریان و اعراب زندگی میکنند و نه اسکیموها! اخبار میدانی حاکی از آن است که دستکم 150 هزار نفر آواره شدند، بیش از20 غیرنظامی به خاطر حملات ترکیه و ۱۶ غیرنظامی نیز بر اثر اصابت خمپارههای مدافعین کُرد، کشته شدند و بیش از ۸۰ معارض سوری، ۸ نظامی ترک و بیش از ۲۰۰ مدافع کُرد در درگیریها جان خود را از دست دادند. اما حتی اشاره به این آمارها نمیتواند اثبات کند که ترکیه گزینه قتلعام کردها را در دستور کار قرار داده است. مسأله، اندکی پیچیدهتر است و ابعادی دارد که باید آنها را بخوبی شناخت و تحلیل کرد.
یکی از مهمترین چالشهای حمله ترکیه به شرق فرات، این است که هنوز هم نه امریکا و نه هیچ کدام از کشورهای اروپایی و عربی، ی.پ.گ و «قسد» را به عنوان تروریست قلمداد نکردهاند. اما مدافعین در خطایی استراتژیک و آشکار، فضای جنگ و خصومت بین ترکیه و پ.ک.ک را به شرق فرات کشاندند، مداوماً بر اطاعت از اوجالان و تبعیت از دستورات سران پ.ک.ک تأکید کرده و پرچمها و نمادهای این گروه را مقدس پنداشتند و بهانه حمله را در سینی طلا به ترکها پیشکش کردند. اردوغان و جریانات ملیگرای همسو با او در این جنگ نابرابر به ستیز با پ.ک.ک رفتند و نه جنگ با کُرد کانهُ کُرد. یعنی اگر سران و مدافعین کُرد در شرق فرات در فضای سیاسی، دفاعی، آموزشی و رسانهای خود تا این اندازه بر ایدئولوژی و اهداف پ.ک.ک اصرار و تعصب نمیورزیدند و اجازه میدانند که دیگر احزاب کُردی خارج از شمولیت تفکرات اوجالان نیز در کنار آنها باشند قطعاً ترکیه نمیتوانست به شرق فرات حملهور شود و برای گسترش تعمیق نفوذ خود در خاک سوریه و تزریق یکصد هزار معارض سوری مسلح برای استقرار در آن کشور و تداوم ضدیت با اسد، راههای دیگری را میآزمود. اما تمامیتخواهی و لجاجت سران پ.ک.ک، زمینه آن را فراهم کرد که ارتش ترکیه به شرق فرات حمله کند و کردها در موقعیت بسیار دشواری قرار بگیرند. برخی از سادهترین تبعات حمله عبارتند از:
۱.احساس ترس و ناامنی ساکنان شرق فرات و هراس از آینده. ۲. به چالش کشیده شدن تشکیلات دوفاکتوی اقماری پ.ک.ک در شمال سوریه و ابهام در سرنوشت و جایگاه کردها در سوریه. ۳. استقرار معارضین سوری وابسته به اردوغان در شرق فرات و ابهام در مورد میزان تداوم حضور ارتش ترکیه در این مناطق. ۴. آشکارشدن ضعف و آسیبپذیری بنیه دفاعی و توان رزمی مدافعین کُرد و تلفات سنگین آنان.
از دیگر سو، ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که بشار اسد در اثنای این حمله برای اتخاذ موضع و اظهار نظر، بیش از هشت روز درنگ و تأخیر کرد! در حالی که صدها هزار هموطن او در چند شهر و دهها روستا تحت حملات ترکیه بودند، او سکوت کرده بود و این بیاعتنایی نشان داد که با وجود سپری شدن چند سال از بحران سوریه، بشار و همفکران او، تغییر چندانی نکردهاند. این نکته در تاریخ معاصر سوریه ثبت شد و در اذهان میماند.
در پایان باید به این موضوع اشاره کرد که دستگاه دیپلماسی ایران در قبال این حمله تا حدی خنثی ماند. این در حالی است که تجمع اعتراضآمیز کردها در چند شهر و همچنین در برابر سفارت ترکیه در تهران و ماجرای تنش فوتبالیستها، نشان داد که نمیتوان به سادگی از کنار چنین موضوعاتی گذشت و این حوزه نیاز به تأمل جدی دارد.
عملیات نظامی ترکیه در مناطق کردنشین شرق فرات در سوریه از هر منظری که نگریسته شود، فاقد مشروعیت حقوقی است و نمیتواند معنایی جز اشغال و تجاوز داشته باشد. این اقدام، موجب افزایش نفوذ ترکیه در سوریه شد و کردها، اصلیترین بازنده این آوردگاه هستند. همه دیدیم که از ابرقدرتها و قدرتهای فرامنطقهای گرفته تا کشورهای مجاور تقریباً همه، حرف خود را با ضرب شمشیر پیش میبرند و بر کرسی مینشانند. اما حالا که پس از توافق پنس – اردوغان، گرد و غبار تا حدی فرو نشسته و شاهد مواجهات هیجانی روزهای نخست نیستیم، میتوان در مورد ابعاد و پیامدهای حمله بیشتر صحبت کرد. ترکیه در این مسیر با اعتراضات، واکنشها و حتی با تهدیداتی روبهرو شد. اما اردوغان کوتاه نیامد و نشان داد که باکی ندارد و حاضر است برای رسیدن به اهداف منطقهایاش، هزینه بپردازد و دست به مخاطره بزند. او نشان داد که میتواند برادران دینیاش را در اتحادیه عرب به سادگی تحقیر کند، در برابر اروپا کارت تهدید آوارگان را بر میز بگذارد و تحقیر و توهینهای ترامپ را نیز مسکوت و بیجواب بگذارد. اردوغان و تیم او، حمله به شرق فرات را به یک حماسه ملی و دینی تبدیل کرده و از مردم خواسته برای پیروزی «ارتش ترک» دعا کنند و سوره مبارکه فتح را بخوانند! آنان اعلام کردند که در این حمله کاری به «برادران کُرد» ندارند و فقط به ی.پ.گ حملهور میشوند. اما واقعیت این است که در شرق فرات، کردها، آشوریان و اعراب زندگی میکنند و نه اسکیموها! اخبار میدانی حاکی از آن است که دستکم 150 هزار نفر آواره شدند، بیش از20 غیرنظامی به خاطر حملات ترکیه و ۱۶ غیرنظامی نیز بر اثر اصابت خمپارههای مدافعین کُرد، کشته شدند و بیش از ۸۰ معارض سوری، ۸ نظامی ترک و بیش از ۲۰۰ مدافع کُرد در درگیریها جان خود را از دست دادند. اما حتی اشاره به این آمارها نمیتواند اثبات کند که ترکیه گزینه قتلعام کردها را در دستور کار قرار داده است. مسأله، اندکی پیچیدهتر است و ابعادی دارد که باید آنها را بخوبی شناخت و تحلیل کرد.
یکی از مهمترین چالشهای حمله ترکیه به شرق فرات، این است که هنوز هم نه امریکا و نه هیچ کدام از کشورهای اروپایی و عربی، ی.پ.گ و «قسد» را به عنوان تروریست قلمداد نکردهاند. اما مدافعین در خطایی استراتژیک و آشکار، فضای جنگ و خصومت بین ترکیه و پ.ک.ک را به شرق فرات کشاندند، مداوماً بر اطاعت از اوجالان و تبعیت از دستورات سران پ.ک.ک تأکید کرده و پرچمها و نمادهای این گروه را مقدس پنداشتند و بهانه حمله را در سینی طلا به ترکها پیشکش کردند. اردوغان و جریانات ملیگرای همسو با او در این جنگ نابرابر به ستیز با پ.ک.ک رفتند و نه جنگ با کُرد کانهُ کُرد. یعنی اگر سران و مدافعین کُرد در شرق فرات در فضای سیاسی، دفاعی، آموزشی و رسانهای خود تا این اندازه بر ایدئولوژی و اهداف پ.ک.ک اصرار و تعصب نمیورزیدند و اجازه میدانند که دیگر احزاب کُردی خارج از شمولیت تفکرات اوجالان نیز در کنار آنها باشند قطعاً ترکیه نمیتوانست به شرق فرات حملهور شود و برای گسترش تعمیق نفوذ خود در خاک سوریه و تزریق یکصد هزار معارض سوری مسلح برای استقرار در آن کشور و تداوم ضدیت با اسد، راههای دیگری را میآزمود. اما تمامیتخواهی و لجاجت سران پ.ک.ک، زمینه آن را فراهم کرد که ارتش ترکیه به شرق فرات حمله کند و کردها در موقعیت بسیار دشواری قرار بگیرند. برخی از سادهترین تبعات حمله عبارتند از:
۱.احساس ترس و ناامنی ساکنان شرق فرات و هراس از آینده. ۲. به چالش کشیده شدن تشکیلات دوفاکتوی اقماری پ.ک.ک در شمال سوریه و ابهام در سرنوشت و جایگاه کردها در سوریه. ۳. استقرار معارضین سوری وابسته به اردوغان در شرق فرات و ابهام در مورد میزان تداوم حضور ارتش ترکیه در این مناطق. ۴. آشکارشدن ضعف و آسیبپذیری بنیه دفاعی و توان رزمی مدافعین کُرد و تلفات سنگین آنان.
از دیگر سو، ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که بشار اسد در اثنای این حمله برای اتخاذ موضع و اظهار نظر، بیش از هشت روز درنگ و تأخیر کرد! در حالی که صدها هزار هموطن او در چند شهر و دهها روستا تحت حملات ترکیه بودند، او سکوت کرده بود و این بیاعتنایی نشان داد که با وجود سپری شدن چند سال از بحران سوریه، بشار و همفکران او، تغییر چندانی نکردهاند. این نکته در تاریخ معاصر سوریه ثبت شد و در اذهان میماند.
در پایان باید به این موضوع اشاره کرد که دستگاه دیپلماسی ایران در قبال این حمله تا حدی خنثی ماند. این در حالی است که تجمع اعتراضآمیز کردها در چند شهر و همچنین در برابر سفارت ترکیه در تهران و ماجرای تنش فوتبالیستها، نشان داد که نمیتوان به سادگی از کنار چنین موضوعاتی گذشت و این حوزه نیاز به تأمل جدی دارد.
ارسال نظر