در اين ميان جبهه اصلاحات در سپهر سياسي كشور برخوردار از يك امتياز ويژه و يك ظرفيت ارتقا بخش بالقوه است. در نقطه كانوني اين جريان سياسي فردي قرار دارد كه به عنوان نقطه ثقل اردوگاه اصلاحطلبي، تمامي فاكتورهاي لازم براي ايفاي نقش محوري در انسجام بخشي به اين اردوگاه را برخوردار است
هر طيف و نحله سياسي براي حركت موزون و منسجم نيازمند راهبري و ميدان داري چهرهاي است كه مورد وثوق و التفات كنش گران خرد و كلان آن سازه و ساختار باشد. در كشور ما كه تشكيلات فراگير و منسجم حزبي موضوعيت چنداني نداشته و ميل به گريز از فرآيندهاي كنش جمعي به عنوان يك رفتار نهادينه شده فرهنگي و اجتماعي در كنشگران عام و خاص ما نمود دارد، اين نكته اهميت مضاعفتري نيز دارد. نكته آنكه برآمدن چنين شخصيتهاي مرجع و مورد اقبال و استقبالي به سادگي ممكن و ميسر نيست و بايد مولفههاي فراواني دست به دست هم داده و در هم افزايي و همپوشاني با يكديگر چنين سرمايههاي انساني را براي ميدان داري در بزنگاههاي حساس و تاريخي به جلوت آورند. اين روزها در قالب دو اردوگاه كلان اصلاحطلبي و اصولگرايي، طيفهاي مختلف سياسي بر حجم فعاليتها افزوده و درصدد انسجام بخشي به فعاليتهاي سياسي هستند تا كرسيهاي پارلماني بيشتري را از آن خود كنند. در اين ميان جبهه اصلاحات در سپهر سياسي كشور برخوردار از يك امتياز ويژه و يك ظرفيت ارتقا بخش بالقوه است. در نقطه كانوني اين جريان سياسي فردي قرار دارد كه به عنوان نقطه ثقل اردوگاه اصلاحطلبي، تمامي فاكتورهاي لازم براي ايفاي نقش محوري در انسجام بخشي به اين اردوگاه را برخوردار است. سيد محمد خاتمي اين جايگاه را نه فقط بواسطه هشت سال رياستجمهوري يا محبوبيت كاريزماتيك خود كه بواسطه درايت ورزي سنجيده، حركتهاي حساب شده و بهدور از هيجان زدگيهاي مرسوم، در پيچهاي صعب و سخت سياست ورزي چند سال گذشته، به تدريج و با طمانينه كسب كرده و در واقع ميتوان گفت بخش اعظم استقبال درخور و غير قابل انكاري كه وي اين روزها در اردوگاه اصلاحات دارد و او را چهرهاي متمايز در اين ميانه كرده است، نه معطوف به گرايشهاي احساسي اوايل دهه هفتاد كه بر آمده از نگرشهاي عقلاني به يك سياستمدار كارآزموده و از آن مهمتر كار بلدي است كه ميداند چگونه بايد از شرايط سخت و خطير از تهديد، فرصت ساخت. «سيد خندان» اكنون در گرانيگاهي ايستاده كه هيچ كس را ياراي هماوردي با وي در اردوگاه اصلاحات نيست، او محبوبيت و مقبوليت را با هم درآميخته و سياستمداري را بر ساخته كه ميتواند قطار اصلاحطلبي را از پيچهاي سخت عبور دهد. اويي كه در دوران رياستجمهوري و حتي تا چند سال پس از آن همواره از پذيرش ليدري جريان اصلاحات سر باز ميزد اما در سال 92 با نقش آفريني در ماجراي اجماع راهبردي و نيز اعلام كنارهگيري از عرصه قدرت رسمي، رداي راهبري جريان اصلاحات را پوشيد تا فارغ از كشاكشهاي مرسوم صحنه ميداني سياسي به سمت و سوي نقش آفريني آرماني خود نيل يابد. حال با همه اين اوصاف دو نكته را نبايد از نظر دور داشت. اول آنكه منتقدين جريان اصلاحات بيكار ننشسته و درصدد خواهند بود تا در اين فرآيند امتياز افزاي اردوگاه اصلاحات، رخنه و خلل ايجاد كنند و از طرف ديگر اين نكته را نبايد به فراموشي سپرد كه ماهيت قدرت ميل به تك روي و زياده خواهي را افزايش داده و كنشگران شاخص اردوگاه اصلاحطلبي بايد بدانند كه همواره در معرض اين تهديد بالقوه هستند. شايد برخي از چهرههاي شاخص جريان اصلاحات براي خود جايگاه بالادستي و شيخوخيت قائل باشند و اين ادعا نيز گاه بيراه نباشد اما نگرش منطقي، معطوف به نتيجه و منطبق بر مصالح كلي جريان اصلاحات، حكم بر اين حقيقت بديهي ميدهد كه بايد در قالب محوريت وميدان داري يك فرد اردوگاه اصلاحطلبي را آرايش بخشيد و بدون هيچ شك و شبهاي فرد جامع الشرايط در اردوگاه اصلاحات در شرايط و بزنگاه فعلي، كسي جز سيد محمد خاتمي نيست. بيگمان هر كدام از چهرههاي شاخص جريان اصلاحات ميبايست در جايگاه و رسته خود به گردآوري و هم افزايي ميان نيروهاي مختلف اهتمام ورزند اما نقش هماهنگكننده و توازن بخش بايد بر عهده و در حيطه وظايف يك فرد باشد و همگان بدين فرآيند التفات و اعتنا داشته باشند.
منبع: آرمان
ارسال نظر