بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
حیات و ممات مؤمن مبارک است، دارای برکات است؛ و آقای عسگراولادی این جوری بود، هم حیاتش حیات بابرکتی بود، هم بعد از ممات برکاتی داشته، به نظر من مرحوم عسگراولادی در سه بخش آدم برجسته ای بود:
یک بخش، بخش دینی بود؛ تدیّن. ایشان انصافاً متدیّن به معنای واقعی، متعبّد، پایبند به مسائل شرعی و دینی به معنای واقعی کلمه بود. انگیزه ی این مبارزاتی هم که ایشان میکرد - چه از دوران جوانی و در مجموعه ی مؤتلفه؛ و بعد داخل زندان، چون ایشان داخل زندان هم مبارزه، میکرد و بعد از زندان تا پیروزی انقلاب؛ و بعد از پیروزی انقلاب تا آخر؛ و در این اواخر هم با این نامه نگاری ها و این کارهایی که ایشان میکرد؛ همه ی اینها مبارزه بود دیگر - تدیّن بود، یعنی واقعاً احساس مسئولیّت میکرد. ایشان برای من همین اواخر در نامه ای نوشته بودند - مضمون نامه این است - که به نظرم رسید که حالا مثلاً در این اواخر زندگی ام، هرچه توان دارم، امکان تلاش دارم، به کار ببرم؛ این نامه ها را دارم مینویسم، این ارتباطات را برقرار میکنم به عنوان یک وظیفه ی شرعی و دینی. یعنی حقیقتاً انگیزه ی تدیّن بود که ایشان را وادار میکرد به کار، به این مبارزات دشوار در طول این سالهای متمادی، از قبل از مبارزات انقلاب و آن طور که شنیده ام من زمان فدائیان و بعضی دیگر از اینها، تا دوره ی مبارزات روحانیّت و سال 41 و 42 تا آخر عمر؛ یعنی انگیزه ی ایشان انگیزه ی دینی بود. این یک نقطه ی برجسته است که به نظر من در شخصیّت یک انسان خیلی تأثیر دارد.
جنبه ی دوّمی که در آقای عسگراولادی بود جنبه ی اخلاقی بود؛ ایشان انسانی بود دارای اخلاق حَسَن شرعی؛ بسیار متین، بسیار پُرحوصله، صبور، باانصاف؛ خب روح تدّین اینها است دیگر، و الّا کسی نماز هم بخواند، نوافل هم بخواند، نماز شب هم بخواند، امّا در برخوردش با مردم آدم بی انصافی باشد، این نیست دیگر. مرحوم عسگراولادی از لحاظ خلقیّاتی، انسان اخلاقیِ دینی بود، یعنی آدم صبوری بود، آدم بسیار متینی بود، آدم بسیار باانصافی بود - که این را ما در رفتارهای ایشان میدیدیم - آدم مراقبی بود؛ مراقب خودش بود، مراقب حرف زدنش بود - اینها خیلی مهم است که هرچه از دهنمان درمی آید نگوییم و نپرانیم - و خود را کنترل میکرد؛ این هم جنبه ی دوّم که جنبه ی اخلاقی است، که این اخلاق، روح دین است؛ اخلاق انسانی برای هر انسانی روح دینداری او است: بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق؛ مکارم اخلاق یعنی همین، یعنی انسان صبور باشد، متین باشد، باانصاف باشد، خوش ذات باشد، نسبت به مردم خیرخواه باشد، خدوم باشد، اهل کار باشد، مبتکر باشد، پیشرو باشد، تنبلی نکند؛ اینها همین اخلاقیّات اسلامی است؛ همه ی اینها در آقای عسگراولادی بود؛ اینها را همه میدانید، دیده اید.
جنبه ی سوم آقای عسگراولادی جنبه ی فکری بود، ایشان یک آدم فکری بود؛ آدم بسیار خوش فکر در مسائل سیاسی و در مسائل اجتماعی بود و به هیچ وجه ایشان یک آدم عامی نبود؛ در همه ی مسائلی که وارد میشد اهل فکر بود، هم در مسائل اقتصادی. در مسائل سیاسی هم همین جور؛ آدمی بود اهل فکر، اهل فهم، میفهمید، تشخیص میداد. من آقای عسگراولادی را خب دورادور می شناختم، از نزدیک ندیده بودم؛ ایشان خب زندان بود، تا اینکه آزاد شدند. ایشان با آقای حیدری آمدند منزل ما مشهد؛ خب من بار اوّلی بود که آقای عسگراولادی را از نزدیک میدیدم، قبل از آن ایشان را ندیده بودم. ایشان آمدند نشستند و شروع کردند به گزارش دادنِ مسائل زندان و یک تحلیلی و در واقع تصویری از آن دوستانی که هم زندان شان بودند و با همدیگر درگیری و مشکل داشتند، برای من بیان کرد. من واقعاً مجذوب شدم؛ ایشان وضعیّت اینها را - که همین منافقین بودند دیگر - به قدری خوب و زیبا و واقعی و مستدل، خیلی آرام آرام، تبیین کرد که من واقعاً گفتم این انسان چقدر خوب میفهمد و میشناسد. عنصر فکری بود. همیشه با بنده هم که ملاقات داشتند - ایشان گاهی می آمدند اینجا - و راجع به مسائل گوناگون صحبت میشد، همین جور وجهه ی ایشان وجهه ی فکری بود؛ یعنی آدمی بود اهل فکر، خوش فکر، اهل استدلال، اهل منطق، واقعاً در مسائل گوناگون ذهنش کار میکرد، انسان جامعی بود.
خدا ایشان را رحمت کند؛ کارهای زیادی کردند و امیدواریم ان شاءاللَّه خداوند ایشان را مأجور بدارد. باید یاد بگیریم. همین سه خصوصیّتی که من در مورد ایشان گفتم، هر سه خصوصیّت برای ما در واقع درس است: هم خصوصیّت تدیّن، هم خصوصیّت تخلّق، هم خصوصیّت تفکّر؛ که آدم حقیقتاً، هم پایبند به مبانی دینی و پایبند به شرع و تشرّع باشد - از محرّمات الهی اجتناب کنیم؛ حالا محرّمات الهی برای افراد مختلف است؛ محرّمات الهی بعضی یک چیزهایی است، محرّمات الهی ماها یک چیزهای دیگر است؛ غیبت میکنیم، غیبت میشنویم، خلاف واقع میگوییم، قضاوت نادرست میکنیم، آنجایی که باید حرف بزنیم سکوت میکنیم، آنجایی که باید سکوت کنیم حرف میزنیم؛ تخلّفات شرعی ما اینها است؛ باید اینها را مراعات کرد، مراقبت کرد - هم آن جهت تخلّق را که عرض کردیم؛ این تخلّق به معنای واقعی کلمه، روح تدیّن است؛ صبر را، حوصله را، انصاف را، متانت را، گذشت را، تلاش را، تنبلی نکردن را - این چیزهایی که لازم است - باید یاد بگیریم. خب ایشان در سنین مثلاً هشتاد و خرده ای، از تحرّک سیاسی دست بر نداشته بود؛ این خیلی مهمّ است که انسان احساس پیری نکند در میدان مبارزه و در کار مبارزه؛ احساس خستگی و تنبلی و انزوا و گوشه نشینی نکند؛ اینها خیلی مهم است.
امیدواریم ان شاءاللَّه خداوند با ایشان و با ما با لطفش رفتار کند؛ ان شاءاللَّه با رحمتش رفتار کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته