|
|
امروز: يکشنبه ۰۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۸
کد خبر: ۲۶۸۷۲۲
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۳۹۸ - ۲۳:۴۲
 یک عضو حزب جمهوری اسلامی که در جلسه هفتم تیر سال 60 حزب غایب بوده است می گوید: کلاهی بسیار اصرار داشت که در جلسه آن روز شرکت کنم.

 فرشاد مومنی، اقتصاددان که جزو حلقه های اولیه حزب جمهوری اسلامی بوده است در جلسه هفتم تیر سال 60 این حزب غایب بوده است.

او که مسئول واحد دانش آموزی حزب بوده در بخشی از گفتگوی خود با خبرآنلاین درباره عدم حضورش در جلسه آن روز حزب گفت: من بیماری میگرن داشتم و آن روز دچار سردردهای شدید شدم. آقای کلاهی ۴۰ دقیقه روی من وقت گذاشت و گفت با وجود اینکه حالت اینقدر خراب است، جلسه امشب آنقدر مهم و جذاب هست که اگر نیایید خیلی نکات را از دست می‌دهید.
وی افزود: در نهایت من به خاطر شدت سردردم نتوانستم در جلسه بمانم و وقتی که به منزل رسیدم، دوست عزیزم آقای بهرام قاسمی هم‌دانشگاهی بنده در زمان  قبل از انقلاب که چندی پیش سخنگوی وزارت امورخارجه هم بودند به منزل ما زنگ زد. در آن زمان بهرام قاسمی عضو شورای سردبیری روزنامه اطلاعات بود. ایشان در تماس تلفنی از من پرسیدند که چه اتفاقی در حزب افتاده است؟ من هم جواب دادم که هیچ اتفاقی. ایشان گفتند که فکر کنم یک اتفاقاتی افتاده باشد. من هم با قطعیت گفتم که من همین چند دقیقه پیش از حزب بیرون آمدم و به منزل رسیدم. بعد بهرام به من گفت که احمد آقای خمینی با آقای دعایی تماس گرفتند و گفتند که مثل اینکه انفجاری در حزب اتفاق افتاده است.آن زمان تبلیغات شدیدی از طرف مجاهدین خلق علیه حزب انجام می‌شد و من هم بر همین اساس گفتم که بهرام این خبرها جوسازی مجاهدین خلق است.

فرشاد مومنی که می گوید اصلا باور نمی‌کردم خبر انفجار واقعیت داشته باشد ادامه می دهد: بعد که ایشان خیلی اصرار کردند و گفتند که احمد آقا این حرف را زده‌اند، من گفتم که چرا اصلا با هم بحث می‌کنیم. شما تلفن را قطع کن و ۵ دقیقه دیگر به من زنگ بزن. من به دفتر مجله عروه الوثقی که مسئولیتش با شهید حسن اجاره‌دار -ایشان در همان حادثه هفتم تیر به شهادت رسیدند- بود زنگ زدم. چون شهید اجاره‌دار همیشه در حزب بود، خواستم تا از این طریق ایشان خبر بگیرم. تلفن را یک آقایی برداشت که فقط گریه می‌کرد. از آن آقا پرسیدم در حزب چه خبر شده است، ایشان گفتند که «خدا به داد مردم برسد. تا میتونید دعا کنید.» گفتم پس انفجار واقعیت دارد؟ ایشان هم گفتند: «آری» من تلفن را قطع کردم و بهرام زنگ زد و به ایشان هم گفتم که انفجار صحت دارد. با همان حال به دفتر حزب بازگشتم تا صبح در آنجا ماندیم به امید اینکه زنده شهید بهشتی را ببینیم که متأسفانه نشد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین