کد خبر: ۲۶۵۳۸۶
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۸:۲۳
بالاخره آقای رئیس‌جمهور زمانی که بخواهد مطالب مهمی را به‌صورت عمومی و در رسانه‌ها بیان کند تمامی این مطالب را با مقام معظم رهبری هماهنگ کرده و سپس مطرح می‌کند. به‌نظر من منظور آقای روحانی این است که در مسائل کلان اقتصادی، سیاست داخلی و خارجی یک جا باید برای کشور و نظام تصمیم‌‌گیری کند.
  در شرایطی که جامعه در حوزه‌های مختلف با مشکل مواجه است، برخی اظهارات و رویکردها در نوع خود جای تأمل دارد. مثل اینکه رئیس‌جمهور در جمع دانشجویان و جوانان به لزوم رجوع به اصول مترقی قانون اساسی مانند همه‌پرسی برای خروج از مشکلات کشور اشاره کرد. البته اینکه در مسائل مورد اختلاف به آرای عمومی مراجعه صورت گیرد امر پسندیده‌ای است، اما بسیاری معتقدند که رئیس‌جمهور به جهت عملکرد ناموفق به‌خصوص در حوزه اقتصادی بحث همه‌پرسی را مطرح کرده است. البته لزوم این مساله و بازنگری و اصلاح قانون اساسی بر هیچ‌کس پوشیده نیست؛ همانطور که در نامه ۱۰۰ نفر از نمایندگان مجلس خطاب به مقام معظم رهبری این مساله تاکید شده است. از طرف دیگر این روزها مسائل اجتماعی با رنگ و بوی سیاسی بیشتر در تیررس نگاه جامعه هستند و افراد و رسانه‌های موافق و مخالف از ظن خود به این مسائل واکنش نشان می‌دهند. در این راستا شاید بتوان قتل ناگهانی میترا استاد همسر دوم محمدعلی نجفی شهردار سابق تهران به دست خود او را یکی از مهم‌ترین اتفاقات ماه جاری در نظر گرفت، اما نحوه رویکرد و پوشش دهی رسانه‌های مخالف مثل صداوسیما و رسانه‌های دلواپس و بهره‌برداری سیاسی و جناحی از این موضوع را می‌توان نمونه بارزی از بد‌اخلاقی سیاسی در جامعه برشمرد، هرچند که نمی‌توان از کنار قتل امام جمعه کازرون و آثار و تبعات این مساله در جامعه نیز به آسانی گذشت. برای بررسی بازنگری در قانون اساسی، اختیارات رئیس‌جمهور، رویکرد رسانه‌ها به موضوع قتل همسر شهردار سابق و آنچه در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران می‌گذرد، «آرمان» با آیت‌ا... محسن غرویان، عضو جامعه روحانیت مبارز و استاد حوزه و دانشگاه به گفت‌وگو پرداخته است که می‌خوانید.

رئیس‌جمهور چندی پیش در دیدار با جوانان و دانشجویان به لزوم استفاده از اصول مترقی قانون اساسی مثل همه‌پرسی اشاره کرد؛ از دید شما در حال حاضر این مساله چه میزان جای پرداخت و بررسی دارد؟

من معتقدم قانون اساسی کشورمان ظرفیت بسیار بالایی دارد و برای همه مشکلات راه‌حل‌های مشخصی طراحی و پیش‌بینی شده است. در مسائل کلان که بین مسئولان اختلافاتی بروز می‌کند قانون اساسی راه‌حل را به همه‌پرسی واگذار کرده، چراکه پشتوانه اصلی نظام و حکومت ملت هستند و در نهایت این خود ملت هستند که باید مصالح خویش را مشخص کنند. لذا قانون اساسی این زمینه را فراهم کرده که مثلا برای مذاکره با اروپا، آمریکا، کشورهای منطقه و تصمیمات کلان نظام اگر مسئولان نمی‌توانند تصمیم بگیرند به قانون اساسی مراجعه کنند. مثلا اگر مجمع تشخیص مصلحت نظام نمی‌تواند تصمیم بگیرد یا مجلس با شورای نگهبان و شورای نگهبان با مجمع نمی‌توانند به راه‌حل جامع و مشترکی برسند، می‌توانند این امر را به رفراندوم و همه‌پرسی بگذارند تا ملت نظر خود را در انتخابات آزاد بیان کنند. منظور رئیس‌جمهور نیز از اینکه می‌گوید باید به اصول مترقی قانون اساسی مثل همه‌پرسی رجوع کنیم این است که قانون اساسی ظرفیت آن را دارد و در مسائل کلان داخلی و دیپلماسی خارجی بن‌بست نداریم و اصل همه‌پرسی همواره می‌تواند بن‌بست شکن باشد و کشور را از شرایط بحرانی برهاند. حال تشخیص زمان، موضوع و مصداق برای این همه‌پرسی خود کار مشکلی است و شاید پروسه زمانی طولانی طی کند. چون در خود این تشخیص مصداق نیز اختلاف پیش می‌آید. به هر حال آقای روحانی به‌عنوان یک راه‌حل گفته که ما بن‌بستی نداریم و می‌توانیم از همه‌پرسی نیز استفاده کنیم.

برخی از منتقدین و مخالفین دولت براین نظرند که آقای روحانی در مقاطع مختلف برای سرپوش گذاشتن بر نقاط ضعف عملکردی خود برای انحراف افکار عمومی مسائلی چون رفراندوم را مطرح می‌کند؛ ارزیابی شما از این رویکرد چیست؟

من معتقدم اینها تحلیل‌های عجیب و غریبی است که ذهن‌های برخی افراد مطرح می‌کنند. بله؛ یک تحلیل هم این است که افراد و جریاناتی موانعی را بر سر راه دولت ایجاد کرده و می‌کنند که دولت نمی‌تواند به برنامه‌های خود عمل کرده و به اهداف خود دست پیدا کند. بالاخره عده‌ای نیز هستند که با مخالفت‌های خود و ایجاد جوسازی‌های اجتماعی پروژه‌ها و تصمیمات دولت را راکد می‌کنند و از کار می‌اندازند. لذا اینگونه نیست که بگوییم دولت فقط برای توجیه ضعف‌های خود این کار را می‌کند. افرادی هم هستند که باید در نوع رفتار خود با دولت منتخب اکثریت ملت تجدید نظر کنند، مخالف‌خوانی و جوسازی علیه دولت نکنند تا دولت بتواند کار خود را به نحو احسن پیش ببرد. به‌نظر من آقای روحانی به آنچه که می‌گوید اعتقاد دارد و زمانی که می‌گوید همه‌پرسی بن‌بست شکن است و در مواقع لزوم می‌توان از اصول مترقی قانون اساسی استفاده کرد، به این گزاره باور دارد. لذا معتقد نیستم که گفتن این سخنان صرفا برای شانه خالی کردن از ضعف‌ها و ناکارآمدی‌ها باشد.

اخیرا 100 نماینده مجلس در نامه‌ای خطاب به مقام معظم رهبری خواهان اصلاح در قانون اساسی شده‌اند، با توجه به گام دوم انقلاب از دیدگاه شما ظرفیت‌های این اصلاح و بازنگری چه میزان در جامعه وجود دارد؟

خود مقام معظم رهبری نیز در یکی از این دیدارهای اخیرشان فرمودند که قانون اساسی هم می‌تواند تغییر کند و جا برای تغییر و تحول دارد. حتی ایشان فرمودند که «ما کارگزاران نیز ضعف‌هایی داریم.» از این جهت به‌نظرم یکسری از مشکلات به کارگزاران و بخشی از آن به خلأهایی در قانون باز می‌گردد. مقام معظم رهبری خودشان نیز تایید کرده‌اند و این نشان می‌دهد که جا برای تجدیدنظر هست. منظور آقای رئیس‌جمهور نیز که مطرح کردند باید مقداری تغییر در ساختارها ایجاد شود، همین است. به هر حال من فکر می‌کنم که اجماعی در حال شکل‌گیری است که پس از چهل سال باید تجدیدنظرهایی در قانون اساسی صورت گیرد تا بیش از پیش شاهد بالندگی، رشد و شکوفایی نظام در ورود به دهه پنجم انقلاب باشیم.

چندی است که نظرات بسیاری در ارتباط با اختیارات رئیس‌جمهور مطرح می‌شود و برخی معتقدند که رئیس‌جمهور از اختیارات خود نیز نتوانسته به درستی استفاده کند و اختیارات ویژه آدرس غلط به جامعه است؛ تحلیل شما چیست؟

بالاخره آقای رئیس‌جمهور زمانی که بخواهد مطالب مهمی را به‌صورت عمومی و در رسانه‌ها بیان کند تمامی این مطالب را با مقام معظم رهبری هماهنگ کرده و سپس مطرح می‌کند. به‌نظر من منظور آقای روحانی این است که در مسائل کلان اقتصادی، سیاست داخلی و خارجی یک جا باید برای کشور و نظام تصمیم‌‌گیری کند. اینگونه نباشد که آقای بشار اسد به ایران بیاید و آن وقت وزیر امور خارجه کشور اصلا در آن جلسه دعوت نشود، بی‌خبر باشد و در نهایت این قضیه منجر به استعفای او شود. اینها ناهماهنگی‌هایی است که جامعه آن را مشاهده می‌کند. لذا آقای رئیس‌جمهور معتقد است که در مسائل دیگر مثل برجام که مساله کلان ملی است و اکنون که در شرایط جنگی قرار داریم باید مثل زمان جنگ تمام اختیارات به دولت تفویض شده و از اتخاذ هرگونه تصمیم و سیاستگذاری در جایی غیر از دولت پرهیز گردد. گلایه رئیس‌جمهور از این است که دولت در جلسات خود با کار کارشناسی تصمیماتی اتخاذ می‌کند، اما از جای دیگر می‌بینیم که تصمیماتی مغایر با سیاست‌های دولت گرفته و اجرا می‌شود. این معنایی جز فشل کردن دولت ندارد. لذا مقصود وی این است که باید تمرکزی باشد که نیروها و قدرت‌های نظام اینگونه پاره‌پاره نشده و هدر نروند. از طرف دیگر درست است که دولت در دوسال گذشته کاستی‌های بسیاری در حوزه‌های مختلف داشته و این مسائل به‌خصوص در حوزه اقتصاد و معیشت مردم نارضایتی جامعه را در پی داشته؛ اما در دو سال آینده نحوه عملکرد دولت بر اساس شش سال گذشته خواهد بود و نوع رویکرد دولت به سمت حل مشکلات بین‌المللی و استفاده از دیپلماسی بین‌المللی برای حل مسائل اقتصادی داخل کشور است. من فکر می‌کنم که اگر این اختیارات ویژه به رئیس‌جمهور اعطا گردد دولت سریع‌تر می‌تواند به اهداف و برنامه‌های مورد نظر خود برسد. اینکه ما بنشینیم و بگوییم که از کجا یقین کنیم که دولت با اختیارات ویژه بهتر و موثر‌تر می‌تواند عمل کند در مباحث اجتماعی هیچ‌وقت به یقین 100‌درصد نمی‌رسیم ولی گذشته چراغ راه آینده است. به‌نظر من تلاش دولت این بوده که مشکلات را با گفت‌وگو و مذاکره حل کند و اگر این اختیارات داده شود حداقل می‌تواند فشار بین‌المللی را روی کشور و ملت کمتر کند و قدم‌های سریع‌تری به سمت حل مشکلات بر دارد.

با توجه به آنچه در ساحت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه مشاهده می‌شود راهکار برون رفت کشور از شرایط حساس و بحرانی فعلی را چه می‌دانید؟

من معتقدم که جهان امروز جهان گفت‌وگو است و با سیاست‌های لجبازانه و درگیری نمی‌شود به حل و فصل مسائل پرداخت. بالاخره باید راه تعاملی پیدا کنیم که مقدمه آن گفت‌وگو است. به‌خصوص اینکه رابطه اقتصاد با سیاست مساله مهمی است. امروزه در هیچ‌ کجای دنیا اقتصاد مستقل از سیاست نیست و سیاست‌های ما باید سیاست‌های تعاملی بر مبنای گفت‌وگو باشد. بر اساس آن سیاست‌ها می‌توانیم مشکلات اقتصادی و بحران‌های مالی و مسائل حاد اقتصادی درون کشور را نیز حل کنیم. البته نه 100درصد، اما به سمت و سوی راه‌حل‌های بیشتری می‌توانیم حرکت کنیم. به‌نظر من در عرصه داخلی نیز دولت باید عملکرد بهتری از خود نشان دهد و سایر نهادها نیز به دولت کمک کنند تا بتواند هرچه زودتر جامعه از این شرایط نجات دهد. مخالفان دولت نیز باید بدانند تخریب، هجمه و چوب لای چرخ دولت گذاشتن جز توقف چرخ پیشرفت و توسعه کشور رهاورد دیگری برایشان به ارمغان نخواهد آورد.

چندی است که نوعی مواجهه منفی با نهاد روحانیت در جامعه شکل گرفته که منجر به حوادث دردناکی شده است؛ از دیدگاه شما چه اتفاقی رخ داده که جامعه ایرانی که تا یک دهه پیش نهاد روحانیت را مهم‌ترین قشر و مأمن خود می‌دانستند اکنون رویکردهای دیگری را نسبت به این نهاد پیاده می‌کنند؟

من معتقدم که تحلیل‌های مختلفی از این قضایا هست، اما به‌طور کلی احساس می‌شود که برخی عملکردها و عدم تحقق اهداف و وعده‌هایی که مردم شنیده بودند موجب شده تا نوعی بی‌اعتمادی در جامعه نسبت به این نهاد به‌وجود آید. به هر حال همین جو باعث شده که آن اعتماد و احترام نسبت به روحانیت در بین توده مردم کمتر شده و به هر حال روحانیتی که زمانی برای مردم حالت مرجعیت داشت و مردم برای مشکلات خود به آنها رجوع می‌کردند حال می‌بینند که خود روحانیت نیز به یکسری آسیب‌ها، آفت‌ها و نواقص مبتلا شدند. بنابراین آن حالت مرجعیت علما و روحانیت در نظر مردم به‌خصوص در مدیریت مسائل اجتماعی کم شده است. به هر حال این واقعیتی است که ما در میان مردم می‌شنویم. خود من اتفاقا وقتی برای خرید مایحتاج روزانه به سوپرمارکت می‌روم کاملا این مسائل را از مردم سوال می‌کنم و به هر حال حشر و نشر و معاشرت داریم و کاملا حس می‌کنم. لذا اگر مقداری زمینه را باز بگذاریم، درد دل‌های مردم را بشنویم، تشریفات را کم کنیم و در میان مردم باشیم کاملا این مساله را حس می‌کنیم که گلایه‌ها زیاد است و این اقتضا دارد که ما یک تجدیدنظر اساسی کنیم تا حوادثی مثل قتل امام جمعه کازرون کمتر اتفاق بیفتد. از طرف دیگر برای اینکه نهاد روحانیت بتواند جایگاه اصلی خود را در میان آحاد مردم و جامعه پیدا کند باید گام‌های مهمی برداشته شود. در این راستا نهاد روحانیت باید 3 کار مهم انجام دهد؛ نخست اینکه عالم به زمان شود؛ یعنی عالم به زمان باشیم و بدانیم که در چه دنیایی زندگی می‌کنیم؛ در چه شرایط جهانی زیست می‌کنیم و آخرین تحولات علمی در دنیا چیست. مدیریت و اداره کشور و مدیریت نظام باید با آخرین داده‌های علمی و دانشی که در جهان امروز مطرح هست هماهنگ باشد. نکته دیگر اینکه باید حاجب‌ها برداشته شود و این مانع‌هایی که میان روحانیت و مردم ایجاد شده و مردم به راحتی دسترسی ندارند از بین برود. خیلی از مردم می‌گویند که ما حرف‌ها و مشکلاتی داریم، اما دستمان به فلان مسئول نمی‌رسد. خب؛ این گزاره بسیار معنا دارد اینکه بین حاکمیت و ملت فاصله است و این فاصله‌ها باید خیلی کم شده و تنهایتا به صفر برسد تا مردم بتوانند حرف بزنند. از سوی دیگر شعارزدگی و شعارگرایی باید کنار زده شود. اینکه ما فقط شعار دهیم و حرف بزنیم هیچ ‌ثمره و سودی ندارد. باید عملگرایی به جای شعار بنشیند که متاسفانه اکنون به‌نحوی است که در صداوسیما و همه تریبون‌ها و بلندگوها حرف و شعار زیاد است اما مردم از عمل چیزی نمی‌بینند و اگر هم بینند خیلی کم است. اگر مجموع این مسائل در جامعه حل شود مسلما نهاد روحانیت می‌تواند جایگاه اصلی خود را در جامعه پیدا کند و بازهم مثل قدیم مورد اعتماد مردم قرار گیرد و حالت مرجعیت روحانیت برای مردم نیز احیا خواهد شد.

انتقادات بسیاری به نحوه رویکردهای صداوسیما وجود دارد و اخیرا مقام معظم رهبری نیز گلایه‌هایی را نسبت به این سازمان داشتند؛ اساسا چه رویکردهایی باید اتخاذ گردد که از حاشیه‌های صداوسیما کاسته شود؟

مساله عملکرد صداوسیما مکررا توسط ما و بسیاری دیگر مورد انتقاد قرار گرفته است. صداوسیما کاری کرده که مردم به رسانه‌های خارجی و ماهواره‌ها روی بیاورند و حتی اخبار واقعی داخل کشور را از رسانه‌های خارجی دنبال کنند. صداوسیما مسئولیت دارد و باید کاری کند که مردم به این رسانه اعتماد کنند و تماما به رسانه ملی تبدیل شود. حزب و جناح و اینها اگر در رسانه ملی رسوخ پیدا کند موجب سقوط جایگاه رسانه ملی است. متاسفانه اکنون روال به همین گونه است و کارشناسانی که در صداوسیما حضور دارند انگار همه یک جور حرف می‌زنند و از قبل سفارش شده که به‌نحوی خاص صحبت کنند. صداوسیما با این رویکرد نمی‌تواند رسانه ملی باشد. به هر حال تنوع در کشور وجود دارد؛ در دیدگاه‌های سیاسی، احزاب و گروه‌ها که همه در چارچوب اسلام و انقلاب است اما رویکرد صداوسیما به یک جناح خاص و گرایش فکری خاص بیشتر است که همین موضوع موقعیت صداوسیما را کاهش داده است.

طی روزهای گذشته در اتفاقی تلخ شاهد قتل همسر دوم شهردار سابق تهران به دست وی بودیم. فارغ از جزئیات این مساله، شاهد نوعی بهره‌برداری سیاسی از این موضوع توسط رسانه‌های جریان رقیب هستیم. از دیدگاه شما این نوع رویکرد به تفرقه و بد اخلاقی سیاسی در جامعه دامن نمی‌زند؟

به‌نظر من کار صداوسیما و رسانه‌های مخالف در این قضیه اشتباه بود. من سه‌شنبه شب در اخبار دیدم که این مساله را بدین شکل مطرح کردند. ما در اخلاق و فقه اسلامی داریم که حوادث قتل، جنایت، فحشا و منکرات را نباید افشا کرد. یعنی سیاست باید بر پوشاندن اینها باشد نه اینکه اینها را اشاعه بدهیم، شایع کنیم و بدین شکل در صداوسیما بر روی آن مانور دهیم. اینها کار اشتباهی بود که صداوسیما انجام داد و عده‌ای هم مساله را سیاسی کرده‌اند و بهانه‌ای شده برای بحث‌های سیاسی. همیشه از این اتفاقات می‌افتد اما اینکه بدین شکل به مساله رنگ و بوی حزبی و جناحی دادن یکی از مصادیق بد اخلاقی‌هایی است که در کشور ما نظایر آن فراوان است. به هر حال نگاه من این است که اینگونه حوادث باید مورد تجزیه و تحلیل‌های اخلاقی قرار بگیرد نه اینکه ما همه چیز حتی این حوادث را سیاسی کنیم.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین