کد خبر: ۲۶۲۰۴
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۳
"لیندون بی. جانسون، رییس جمهور اسبق آمریکا سال‌ها پیش اجازه بمبارانی راهبردی علیه اهدافی در ویتنام شمالی را صادر کرد که منجر به تشدید درگیری در جنوب شرق آسیا و متعاقبا استقرار نیروهای زمینی آمریکا شد. ماه گذشته میلادی باراک اوباما نیز دستور به گسترش بمباران راهبردی علیه شبه نظامیان داعش در خاورمیانه و تشدید حملات علیه این گروه فراتر از مرز عراق در داخل خاک سوریه را داد. اکنون این سوال مطرح است که آیا سوریه تبدیل به ویتنام اوباما می‌شود؟"
فردریک لاجوال و گوردون ام. گلدشتاین، دو نویسنده مشهور آمریکایی در زمینه وقایع سیاسی این کشور در تحلیلی در روزنامه نیویورک تایمز آمریکا، کمپین اخیر مربوط به بمباران هوایی آمریکا علیه داعش در سوریه و عراق را با بمباران ویتنام توسط آمریکا در سال‌های دهه 1960 مقایسه کرده‌اند.

این دو در تحلیل خود می‌نویسند: «آیا اوباما مجددا تاریخ را تکرار می‌کند و سربازان نیروی زمینی آمریکا را متعهد به یک جنگ محکوم به شکست دیگر می‌کند؟ بسیاری از تحلیل‌گران چنین اعتقادی دارند و مقامات بلندپایه آمریکا نیز چنین تقاضایی می‌کنند اما رییس جمهور آمریکا نسبت به اینکه نیروهای آمریکایی در چنین جنگی چه دستاوردی می‌توانند داشته باشند اظهار تردید می‌کند و در مقابل تقاضاهای جنگ‌طلبان در داخل و خارج از دولتش که خواهان دخالت عمیق‌تر در این جنگ هستند مقاومت کرده است. حامیان اوباما می‌گویند که وی یک "واقع‌گرای غم انگیز" است که درس تاریخ را یاد گرفته است: قدرت نظامی آمریکا صرف نظر از اینکه به لحاظ نسبی چه قدر بزرگ است در نهایت تاثیر محدودی در جنگ‌هایی که ریشه سیاسی یا ایدئولوژیک دارند خواهد داشت. این یک استدلال قدرتمند و سنجیده است که تاریخچه مداخله آمریکا در ویتنام آن را تصدیق می‌کند. اما این تاریخ در عین حال نشان می‌دهد که نگرش و ارزیابی تحلیلی رییس جمهور آمریکا هرچقدر هم که به طرز "غم‌انگیزی واقع‌گرایانه" باشد لزوما پادزهری برای یک اقدام نظامی نسنجیده نیست. مداخله خارجی منطق خاص خود را دارد!

امروزه ما لیندون بی. جانسون را فردی می‌دانیم که به طرزی تزلزل ناپذیر متعهد به پیروزی در ویتنام بود. اما دست‌کم وی در ابتدای کار آن نوع بدبینی مشابه اوباما را داشت. او و مشاورانش می‌دانستند که در تلاش برای سرکوب شورش در ویتنام جنوبی با چالش عظیمی روبرو هستند.

وی زمانی در اوایل مارس 1965 در محفلی خصوصی گفته بود: "انسان تا زمانی که می‌تواند در انتهای جاده روشنایی روز را ببیند قادر به جنگیدن است. اما در ویتنام روشنایی روز وجود ندارد."

جانسون همچنین می‌دانست که رهبران دموکرات مجلس سنا نگرانی‌های مشترکی با وی دارند و در عین حال دولت‌های هم پیمان اصلی آمریکا نسبت به تشدید جنگ در ویتنام هشدار داده و حامی راه حل سیاسی بودند.

رییس جمهور اسبق آمریکا حتی یک بار به خود اجازه داد تا بپرسد: آیا نتیجه جنگ در ویتنام واقعا برای آمریکا و امنیت کشورهای غربی مهم است؟ جانسون در سال 1964 به طرزی ناامیدکننده به رغم مطرح کردن طرح‌هایی برای گسترش مداخله آمریکا در ویتنام پرسید: ویتنام چه ارزشی برای من دارد؟ ارزش ویتنام برای کشور ما چیست؟

در زمان‌های دیگری جانسون توانست در زمینه اهمیت ژئوپولتیک جنگ ویتنام استدلال کند. او با مهارت می‌توانست تحلیل درباره ویتنام را با نیازهای خود در همان لحظه تطبیق دهد. اما در اسناد داخلی مربوط به دولت آمریکا برای سالهای 1964 و 1965 تصویر کلی این است که رییس جمهور آمریکا عمیقا نسبت به پیروزی در جنگ ویتنام به رغم تشدید جنگ در ابعاد گسترده، تردید دارد و هنوز اطمینانی درخصوص اینکه آیا چنین جنگی لازم است، ندارد. بنابراین چرا جانسون درخصوص جنگ ویتنام دل به دریا زد؟ بخشی از این مساله به این خاطر بود که جانسون در تله افتاد و فریب خورد. وی صرفا فریب 15 سال افزایش مداوم مداخله آمریکا در منطقه هندوچین را نخورد بلکه مهم تر از آن وی فریب لفاظی‌های آتشین خود و مشاورانش در زمینه توصیف منافع موجود در ویتنام و همچنین ابراز اطمینان نسبت به پیروزی در این جنگ را خورد.

به عبارت دیگر او جنبه شخصی به جنگ ویتنام داد و پس از آن هرگونه انتقاد درخصوص پیشرفت در این جنگ را حمله‌ای به شخص خود تلقی می‌کرد. این موجب شد که قابلیت وی برای داشتن نگرشی عینی نسبت به جنگ ویتنام به خطر بیفتد. ما هم نتایج این رویکرد را می‌دانیم. در همان هفته‌ای که جانسون تایید کرد در جنگ ویتنام روشنایی روز را نمی‌بیند عملیات موسوم به "تندر غلتان" را به راه انداخت. این عملیات یک بمباران پایدار و بی‌وقفه علیه ویتنام شمالی بود.

وی در همان هفته همچنین نخستین بخش از سربازان نیروی زمینی آمریکا را به منطقه ویتنام گسیل کرد و تا پایان سال 1965 نزدیک به 180 هزار سرباز آمریکایی در ویتنام جنوبی مستقر بودند و نهایتا این عدد به نیم میلیون نفر رسید. تصور این مساله سخت است که اوباما دستور به افزایش تعداد سربازان زمینی آمریکا در عراق یا سوریه به سبک جانسون را دهد. شرایط موجود در دو میدان جنگ مشابه نیستند و اوباما نقش آمریکا و همچنین وضعیت جهان را به نسبت جانسون به طرزی متفاوت می‌بیند. در مجموع اوباما تمایل چندانی به شخصی کردن آزمون‌های سیاست خارجی ندارد و تهدید مربوط به دیدگاه‌های متنوع در میان مشاورانش کم‌تر از همین تهدید علیه جانسون است. در این زمینه اوباما به لحاظ رویکرد و حساسیت بسیار به جان. اف. کندی، رییس جمهور دیگر دوران جنگ ویتنام در آمریکا نزدیک است.

وی مصرانه پیشنهادهای دستیاران غیرنظامی و رهبران نظامی برای فرستادن نیروهای زمینی به ویتنام را رد کرد اما در عین حال به طرزی چشم‌گیر مداخله آمریکا در این جنگ در زمان هزار روز ریاست جمهوری خود را گسترش داد و گزینه‌های پیش روی جانشینش را پیچیده کرد. اینکه آیا اوباما چنین خط مشی‌ای در پیش بگیرد یا چنین تلاشی انجام دهد سوالی بی‌پاسخ است.

اما در حال حاضر مساله مربوط به بیوگرافی نیست بلکه مربوط به ناتوانی یک رییس جمهور در کنترل مسیر وقایع به مجرد متعهد شدن به مداخله نظامی است. جنگ مسیری متعلق به خود دارد. بخش عمده اقدامات مهم جانسون در خصوص تشدید جنگ در ویتنام در پاسخ به موانعی غیرقابل پیش‌بینی و شکست‌ها و ناتوانی‌ها بودند. دلیلی وجود ندارد که چنین دینامیکی در سال 2014 خود را تکرار نکند. یک منطق سیاسی نیز وجود دارد. در آن زمان نیز همچون زمان حال حاضر رییس جمهور آمریکا با فشارهای بی وقفه محافل گوناگون به منظور مداخله بیشتر و تشدید جنگ روبه رو بود. در آن زمان نیز همچون زمان حال حاضر لفاظی‌های هشداردهنده رییس جمهور و مقامات بلندپایه آمریکا توانست قابلیت مانور آن‌ها را به ویژه در زمینه مسائل سیاسی داخلی کاهش دهد. جانسون یک جنگ‌طلب نبود و به درستی نگران بود که ویتنام تبدیل به خلف وعده خودش شود. به هر ترتیب وی کشورش را وارد جنگی طولانی کرد که به شکستی تلخ ختم شد.

جانسون در سال 1964 به مک‌جورج باندی، مشاور امنیت ملی‌اش گفت: من فکر نمی‌کنم که جنگ ویتنام ارزش جنگیدن داشته باشد و من فکر نمی‌کنم که ما بتوانیم از ویتنام خارج شویم.

می‌توانیم امیدوار باشیم که همین احساس امروز در دفتر بیضی شکل رییس جمهور آمریکا بار دیگر بیان نشود.»

منبع: ایسنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین