در شناخت ترامپ باید به این امر توجه داشت که او دائما دنبال حاشیهسازی برای دیدهشدن است. هر روز تمایل دارد از طرح و ایده جدیدش حرف بزند. برای او، امکان و شرایط عملیاتیشدن ایدهاش مهم نیست، هدف گفتن و جوسازی است. بارها اتفاق افتاده که رئیسجمهوری آمریکا تز و طرحی نسبت به خیلی از مسائل بینالملل مانند ناتو یا مسئله تنشزدایی با روسیه داده که بههیچوجه شرایط اجرائیشدن را نداشته است.
در تاریخ 40ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، هیچ دورهای به
اندازه دوره کنونی شاهد اوجگرفتن کشمکشها و نزاعهای کلامی برای اعمال
تحریمها میان ایران و آمریکا نبودهایم. همواره سطحی از نرمش در روابط دو
قدرت نسبت به طیف موضوعات مهم امنیتی، سیاسی و اقتصادی وجود داشته اما
اکنون ترامپ رئیسجمهوری آمریکا همه پردهها را کنار زده و شمشیر را از رو
بسته است.
طرح این سؤال از این جهت حائز اهمیت است که بسیاری در داخل و خارج آمریکا بر این باورند که رئیسجمهوری آمریکا فاقد جهانبینی مشخص و استراتژی بلندمدت است. به عبارتی، ترامپ بیشتر صدا و صوت است تا اجرا و عمل. بیشتر حرف میزند و توییتهای جنجالی مینویسد. تجربه رفتار سیاسی شخصیتهای بزرگ تاریخ مثل چرچیل و روزولت نشان از این دارد که برای کارهای بزرگ نیازی به تبلیغ و درشتگویی نیست. اساسا تاریخ روابط بینالملل گویای این است که اتفاقات بزرگ سیاسی با کمترین آگاهی و خبررسانی انجام شده است.
از این جهت، هنر ترامپ بیشتر در همین جار و جنجالهای سیاسی و حرفهای بزرگ است. دوره ریاستجمهوری تقریبا سه سالهاش در کاخ سفید هم مؤید این است که قادر به راهبری سیاست و استراتژی بزرگ و مدتدار نیست. بنبست در مذاکرات با کرهشمالی، جنگ تعرفهها با چین، اتحادیه اروپا و حوزه نفتا نشانگر این است که رئیسجمهوری آمریکا دچار یک روزمرگی سیاسی و سیاستزدگی شده است. بیگمان، قصه ایران هم جدای از سبک رفتاری ترامپ با سایر بازیگران بینالمللی نیست. اما تفاوت در اینجاست که ایران هم دشمنان قسمخوردهای در منطقه (عربستان سعودی و اسرائیل) دارد و هم در داخل آمریکا جناحهای تندرو محافظهکاران بیمیل به افزایش فشارها و سیاستهای تحریمی علیه ایران نیستند.
برای همین است که هر طرح و رویکردی از سوی ترامپ تقریبا بدون مخالفت جدی در داخل آمریکا و با استقبال کشورهای منطقه روبهرو میشود. ترامپ تاکنون هر طرحی که برای افزایش فشار و تحریم ایران به کنگره داده، با بیشترین رأی مواجه شده است. دشواری مسئله ایران در همینجاست که در موضوع ایران تقریبا اجماع در هیئت حاکمه آمریکا شکل گرفته است. البته این امر نافی این نیست که ایران در برابر رویکرد فشار حداکثری ترامپ بیتفاوت بماند و صرفا به نظاره بنشیند. مهار و کنترل ترامپ در وهله اول نیازمند شناخت ماهیت ترامپ و در سطح بعدی استفاده از نقطهضعفهای اوست.
در شناخت ترامپ باید به این امر توجه داشت که او دائما دنبال حاشیهسازی برای دیدهشدن است. هر روز تمایل دارد از طرح و ایده جدیدش حرف بزند. برای او، امکان و شرایط عملیاتیشدن ایدهاش مهم نیست، هدف گفتن و جوسازی است. بارها اتفاق افتاده که رئیسجمهوری آمریکا تز و طرحی نسبت به خیلی از مسائل بینالملل مانند ناتو یا مسئله تنشزدایی با روسیه داده که بههیچوجه شرایط اجرائیشدن را نداشته است. در رابطه با ایران هم رئیسجمهوری آمریکا سناریوهای مختلفی را برای تضعیف ایران در منطقه پیشنهاد داده که بهخاطر عدم امکان عملیاتیشدن، از سوی حامیان داخلیاش هم مورد توجه قرار نگرفته است.
امروز هم داستان از همین قرار است. صداهای مخالف جدی در داخل کنگره آمریکا از تبعات جدی قرارگرفتن نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی خارجی برای امنیت نیروهای آمریکایی در خاورمیانه شنیده میشود. از سوی دیگر، در بحث تحریمهای نفتی و تمدیدنکردن معافیت هشت کشور بزرگ واردکننده، دیدگاهها در داخل و خارج از آمریکا، از اجرائینشدن سیاست ترامپ حکایت دارد. صرفنظر از مخالفت جدی دو قدرت بزرگ جهانی با تصمیم اخیر ترامپ در جایگزینی واردات نفتشان، به نظر میرسد به لحاظ منطق تجاری و ماهیت درهمتنیده اقتصاد جهانی، امکان محدودکردن صادرات نفتی ایران وجود ندارد.
همانطور که کشورها و شرکتهای بزرگ نفتی به خاطر ترس از مجازاتهای نفتی وزارت خزانهداری آمریکا، دنبال جایگزینکردن بازار نفتیشان هستند تا دچار ضرر و زیان اقتصادی نشوند؛ منطق بازار ایجاب میکند که نفت ارزان ایران در بازار جهانی مشتری بیشتری داشته باشد. فرض ما این است که در صورت تحریم کامل، ایران برای جلب رضایت بیشتر مشتری، نفتش را ارزانتر از بازار جهانی به فروش برساند.
این اصل طبیعی در بازار است که جنس با قیمت پایینتر مشتری بیشتری داشته باشد. البته ذکر این نکته به این مفهوم نیست که فروش نفت ارزان، برای ایران ایدئال بوده یا بهعنوان استراتژی مطرح باشد. مقصود این است که به لحاظ تجاری امکان صفرکردن فروش نفت ایران ممکن نیست. کمااینکه امروز در خود آمریکا، نگرانیهای جدی نسبت به تبعات منفی کاهش فروش نفت ایران از نظر بههمخوردن تعادل بازار وجود دارد. بیجهت نیست که گزارشهایی از تخفیف در تحریم نفتی ایران به گوش میرسد.
این زمزمه رسانهای در حالی در برخی رسانهها ازجمله آسوشیتدپرس مطرح شده که رئیسجمهور آمریکا میتواند از اختیارات گستردهاش استفاده کند و این، بخشی از مانور جمهوریخواهان در مبارزات انتخاباتیشان به شمار میآید. با این حال، شاید بزرگترین نگرانی آمریکاییها هنوز ثبات خاورمیانه است که فضایی پیش نیاید که یک خاورمیانه بیثباتتر را پیشرو داشته باشند. نکته دیگر اینکه باید پاسخی به این پرسش یافت که اصولا از نظر آمریکاییها مسیر تلاشهای دیپلماتیک هنوز چقدر باز است و میتواند کاربرد داشته باشد یا نه؟شاید این پرسش نیز مطرح باشد که آیا با این اقدام ترامپ، راه تلاشهای دیپلماتیک و میانجیگریها کاملا مسدود خواهد شد؟
رفتار بازیگران بینالمللی تابعی از منطق منفعت و فایده و با نگاهی به تبعات و آثاری است که هر رویداد در حال وقوع میتواند برای اتمسفر سیاست و امنیت منطقهای و بینالمللی ایجاد کند. بنابراین، در تحلیل رویدادهایی که به پارامترهای متعدد برخورد خواهد کرد، هرگز از منطق تکعلتی نمیتوان استفاده کرد. چراکه درباره ایران نیز این تنها یک رویداد منحصر به روابط ایران و آمریکا با تبعات محدود نیست. از این رو، به موازات اطمیناندهی از سوی برخی دولتهای منطقهای برای تشدید خصومت تجاری و سیاسی میان ایران و آمریکا، هنوز قوه عاقله قدرتهای دیگر درگیر تبعات ناگوار آتی این اتفاق بوده و در حال پردازش است.
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم ضیاالدین صبوری رییس انجمن روابط بینالملل نوشت: به عبارت دیگر، تعارفات رسمی سیاسی و دیپلماتیک جایی در مرام فکری و رفتاری ترامپ و یاران تندروی او ندارد و دست به هر ابزار و وسیلهای برای تضعیف ایران زدهاند. قراردادن نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی خارجی و دست آخر تلاش برای بهصفررساندن فروش نفتی ایران، اوج دشمنی و رفتار حداکثری و نهایت تلاشهای ترامپ در مواجهه با ایران است. در این بین، این پرسش پیشروی نخبگان مطرح است که آیا راه چاره و گریزگاهی برای عبور از تهدید و خطر ترامپ وجود دارد و مهمتر از آن، آیا واقعا ترامپ تهدیدی جدی برای امنیت ملی ایران به شمار میآید؟
طرح این سؤال از این جهت حائز اهمیت است که بسیاری در داخل و خارج آمریکا بر این باورند که رئیسجمهوری آمریکا فاقد جهانبینی مشخص و استراتژی بلندمدت است. به عبارتی، ترامپ بیشتر صدا و صوت است تا اجرا و عمل. بیشتر حرف میزند و توییتهای جنجالی مینویسد. تجربه رفتار سیاسی شخصیتهای بزرگ تاریخ مثل چرچیل و روزولت نشان از این دارد که برای کارهای بزرگ نیازی به تبلیغ و درشتگویی نیست. اساسا تاریخ روابط بینالملل گویای این است که اتفاقات بزرگ سیاسی با کمترین آگاهی و خبررسانی انجام شده است.
از این جهت، هنر ترامپ بیشتر در همین جار و جنجالهای سیاسی و حرفهای بزرگ است. دوره ریاستجمهوری تقریبا سه سالهاش در کاخ سفید هم مؤید این است که قادر به راهبری سیاست و استراتژی بزرگ و مدتدار نیست. بنبست در مذاکرات با کرهشمالی، جنگ تعرفهها با چین، اتحادیه اروپا و حوزه نفتا نشانگر این است که رئیسجمهوری آمریکا دچار یک روزمرگی سیاسی و سیاستزدگی شده است. بیگمان، قصه ایران هم جدای از سبک رفتاری ترامپ با سایر بازیگران بینالمللی نیست. اما تفاوت در اینجاست که ایران هم دشمنان قسمخوردهای در منطقه (عربستان سعودی و اسرائیل) دارد و هم در داخل آمریکا جناحهای تندرو محافظهکاران بیمیل به افزایش فشارها و سیاستهای تحریمی علیه ایران نیستند.
برای همین است که هر طرح و رویکردی از سوی ترامپ تقریبا بدون مخالفت جدی در داخل آمریکا و با استقبال کشورهای منطقه روبهرو میشود. ترامپ تاکنون هر طرحی که برای افزایش فشار و تحریم ایران به کنگره داده، با بیشترین رأی مواجه شده است. دشواری مسئله ایران در همینجاست که در موضوع ایران تقریبا اجماع در هیئت حاکمه آمریکا شکل گرفته است. البته این امر نافی این نیست که ایران در برابر رویکرد فشار حداکثری ترامپ بیتفاوت بماند و صرفا به نظاره بنشیند. مهار و کنترل ترامپ در وهله اول نیازمند شناخت ماهیت ترامپ و در سطح بعدی استفاده از نقطهضعفهای اوست.
در شناخت ترامپ باید به این امر توجه داشت که او دائما دنبال حاشیهسازی برای دیدهشدن است. هر روز تمایل دارد از طرح و ایده جدیدش حرف بزند. برای او، امکان و شرایط عملیاتیشدن ایدهاش مهم نیست، هدف گفتن و جوسازی است. بارها اتفاق افتاده که رئیسجمهوری آمریکا تز و طرحی نسبت به خیلی از مسائل بینالملل مانند ناتو یا مسئله تنشزدایی با روسیه داده که بههیچوجه شرایط اجرائیشدن را نداشته است. در رابطه با ایران هم رئیسجمهوری آمریکا سناریوهای مختلفی را برای تضعیف ایران در منطقه پیشنهاد داده که بهخاطر عدم امکان عملیاتیشدن، از سوی حامیان داخلیاش هم مورد توجه قرار نگرفته است.
امروز هم داستان از همین قرار است. صداهای مخالف جدی در داخل کنگره آمریکا از تبعات جدی قرارگرفتن نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی خارجی برای امنیت نیروهای آمریکایی در خاورمیانه شنیده میشود. از سوی دیگر، در بحث تحریمهای نفتی و تمدیدنکردن معافیت هشت کشور بزرگ واردکننده، دیدگاهها در داخل و خارج از آمریکا، از اجرائینشدن سیاست ترامپ حکایت دارد. صرفنظر از مخالفت جدی دو قدرت بزرگ جهانی با تصمیم اخیر ترامپ در جایگزینی واردات نفتشان، به نظر میرسد به لحاظ منطق تجاری و ماهیت درهمتنیده اقتصاد جهانی، امکان محدودکردن صادرات نفتی ایران وجود ندارد.
همانطور که کشورها و شرکتهای بزرگ نفتی به خاطر ترس از مجازاتهای نفتی وزارت خزانهداری آمریکا، دنبال جایگزینکردن بازار نفتیشان هستند تا دچار ضرر و زیان اقتصادی نشوند؛ منطق بازار ایجاب میکند که نفت ارزان ایران در بازار جهانی مشتری بیشتری داشته باشد. فرض ما این است که در صورت تحریم کامل، ایران برای جلب رضایت بیشتر مشتری، نفتش را ارزانتر از بازار جهانی به فروش برساند.
این اصل طبیعی در بازار است که جنس با قیمت پایینتر مشتری بیشتری داشته باشد. البته ذکر این نکته به این مفهوم نیست که فروش نفت ارزان، برای ایران ایدئال بوده یا بهعنوان استراتژی مطرح باشد. مقصود این است که به لحاظ تجاری امکان صفرکردن فروش نفت ایران ممکن نیست. کمااینکه امروز در خود آمریکا، نگرانیهای جدی نسبت به تبعات منفی کاهش فروش نفت ایران از نظر بههمخوردن تعادل بازار وجود دارد. بیجهت نیست که گزارشهایی از تخفیف در تحریم نفتی ایران به گوش میرسد.
این زمزمه رسانهای در حالی در برخی رسانهها ازجمله آسوشیتدپرس مطرح شده که رئیسجمهور آمریکا میتواند از اختیارات گستردهاش استفاده کند و این، بخشی از مانور جمهوریخواهان در مبارزات انتخاباتیشان به شمار میآید. با این حال، شاید بزرگترین نگرانی آمریکاییها هنوز ثبات خاورمیانه است که فضایی پیش نیاید که یک خاورمیانه بیثباتتر را پیشرو داشته باشند. نکته دیگر اینکه باید پاسخی به این پرسش یافت که اصولا از نظر آمریکاییها مسیر تلاشهای دیپلماتیک هنوز چقدر باز است و میتواند کاربرد داشته باشد یا نه؟شاید این پرسش نیز مطرح باشد که آیا با این اقدام ترامپ، راه تلاشهای دیپلماتیک و میانجیگریها کاملا مسدود خواهد شد؟
رفتار بازیگران بینالمللی تابعی از منطق منفعت و فایده و با نگاهی به تبعات و آثاری است که هر رویداد در حال وقوع میتواند برای اتمسفر سیاست و امنیت منطقهای و بینالمللی ایجاد کند. بنابراین، در تحلیل رویدادهایی که به پارامترهای متعدد برخورد خواهد کرد، هرگز از منطق تکعلتی نمیتوان استفاده کرد. چراکه درباره ایران نیز این تنها یک رویداد منحصر به روابط ایران و آمریکا با تبعات محدود نیست. از این رو، به موازات اطمیناندهی از سوی برخی دولتهای منطقهای برای تشدید خصومت تجاری و سیاسی میان ایران و آمریکا، هنوز قوه عاقله قدرتهای دیگر درگیر تبعات ناگوار آتی این اتفاق بوده و در حال پردازش است.
ارسال نظر