کد خبر: ۲۵۷۳۷۱
تاریخ انتشار: ۱۱ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۹
نتیجه این شد که پدر گفتند برو دانشکده الهیات. در آن زمان دانشکده الهیات هنرهای زیبا، کنکور اختصاصی داشت و من به لطف جزوه‌ای که پدرم برایم نوشتند، بین 636 نفر، ششم شدم. خیلی‌ها ازجمله طلبه‌ها از قم آمده بودند و با ما در آن امتحان شرکت کردند.
با برادرش «علی» فرسنگ‌ها فاصله دارد؛ اگر مطهری مجلس گاه آتشین و تند اظهارنظر می‌کند، او ترجیح می‌دهد حرف‌هایش را در لفافه و آرام بگوید، اگر برادر کوچک اهل صراحت است، او دوست دارد برخی حرف‌ها را ناگفته باقی بگذارد.
  
با برادرش «علی» فرسنگ‌ها فاصله دارد؛ اگر مطهری مجلس گاه آتشین و تند اظهارنظر می‌کند، او ترجیح می‌دهد حرف‌هایش را در لفافه و آرام بگوید، اگر برادر کوچک اهل صراحت است، او دوست دارد برخی حرف‌ها را ناگفته باقی بگذارد و خلاصه هرقدر علی مرد سیاسی و مشهور خاندان مطهری است (اگر داماد خانواده را حساب نکنیم!)، مجتبی سیاستمدار نیست و علاقه‌ای هم ندارد که باشد: «می‌دانید! غیر از علاقه، فکر می‌کنم دلش را نداشتم و ندارم. وقتی عده مشخصی در راهپیمایی‌ها به‌سوی علی حمله‌ور‌می شوند، همیشه خدا را شکر می‌کنم که جای او نیستم!» همین امسال بازنشسته شده، نه از اجازه خاصه خبری هست و نه تلاش کرده که هر طور شده پشت میزش بنشیند. چون میز و صندلی‌اش در دانشگاه علامه طباطبایی میز درس و دانش الهیات است، نه چیز دیگر و وسوسه‌انگیزتر. نیم این سی سال کار را معلم بوده و نیم دیگر را استاد دانشگاه و حالا در همان کوچه و منزلی که سال‌هاست به نام شهید مطهری سند خورده، همسایه طبقه بالایی مادر است و همنشین این روزهای سالخوردگی‌اش. 26سال هم‌نفس و همراه پدر بوده. در گوشه‌گوشه نوجوانی و جوانی‌اش ردپای تصمیمات و حرف‌های مطهریِ بزرگ مشخص است و برای همه اینها، معتمدترین فرزند است برای بیان خاطرات و نظرات بزرگترین نظریه‌پرداز و متفکر انقلاب اسلامی.

شهید مطهری به شما جهت داد که به سمت الهیات و معارف اسلامی بروید؟

بله، پدر خیلی به من در این زمینه مشورت پیشنهاد دادند. سال 54 وارد دانشکده الهیات شدم وقتی پدر شهید شدند، من هنوز لیسانس نگرفته بودم و سال آخر دانشگاه بودم. ایشان اردیبهشت 58 شهید شدند و من بهمن همان سال لیسانس الهیات گرفتم. همیشه می‌گفتند من اگر جای مجتبی بودم، طلبه می‌شدم. می‌گفتند رشته‌های دانشگاه آخرش چیست؟ و همین توصیه‌ها عاملی بود که باعث شد من اگر به محیط مدرن‌تر دانشگاه علاقه دارم، به‌سوی الهیات کشیده شوم. نکته‌ای که باید از اثر خواسته پدر بگویم این است که من حقیقتا اول نمی‌خواستم سمت الهیات بروم. هرقدر درس می‌خواندم چه از طریق کنکور سراسری و چه به شکل خصوصی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی قبول نمی‌شدم، با این‌که وضع تحصیلی‌ام خوب بود. نمی‌دانم پدر چه دعایی کرده بودند و چه چیزی را خالصانه ازخدا خواسته بودند که پای من در این محیط‌ها باز نشود. آن زمان وضع دانشگاه‌ها مطلوب نبود. دانشگاه هم قید نداشت. پدر البته خیلی بزرگوار بود و چیزی به من نمی‌گفت، اما در قلبش این‌طور بود که دوست نداشت من به این‌جور جاها بروم. خلاصه من هر جا امتحان دادم، نتیجه نگرفتم. آخرسر گریه کردم که من این همه درس خوانده‌ام، ولی نتیجه نگرفتم.

نتیجه آن گریه چه شد؟

نتیجه این شد که پدر گفتند برو دانشکده الهیات. در آن زمان دانشکده الهیات هنرهای زیبا، کنکور اختصاصی داشت و من به لطف جزوه‌ای که پدرم برایم نوشتند، بین 636 نفر، ششم شدم. خیلی‌ها ازجمله طلبه‌ها از قم آمده بودند و با ما در آن امتحان شرکت کردند.

خب، چرا به حوزه نرفتید با وجود این‌که شهید مطهری علاقه داشت؟

حوزه هم رفتم، منتهی در مدرسه چیذر درس حوزه خواندم. در کنار الهیات، پدر دست من را گرفتند و من را بردند حوزه پیش خودشان و همین باعث شد درکشش به الهیات، حوزه به وجود بیاید. قبل از آن اصلا فکر این‌که بروم حوزه وجود نداشت.

علاقه نداشتید یا فکرش را نمی‌کردید؟

فکرش را نمی‌کردم. در خیالات کودکانه‌ام بودم مثل این‌که دانشگاه پرستیژش بالاست، حوزه بروم که چه بشود، با خودم فکر می‌کردم محیط حوزه خیلی سنتی و قدیمی است، اما دانشگاه رفتن چه پزی دارد! وقتی به دیگران بگویم دانشگاه می‌روم. بالاخره در رویاهای بچگانه بودم، اما بعد یک مقدار به خودم آمدم، فهمم بالا رفت، در کنارش پدرم هم مرا نصیحت می‌کردند.

این‌طور که پیداست با توجه به سن و سال‌تان، ایشان شمارا بیشتر از بقیه فرزندان هدایت کرد؟

همین‌طور است. من حتی با پدرم دایما به جلسات تفسیر قرآن می‌رفتم. پدر مراقب ما بودند، نصیحت می‌کردند، راه را نشانمان می‌دادند، می‌گفتند زندگی بدون خدا هیچ ارزشی ندارد. می‌گفتند اگر از حیات روحانی، حیات طیبه، اخلاق، انسانیت و معارف الهی جدا باشید 20سال هم بروید آمریکا جامعه‌شناسی، روانشناسی، فلسفه یا هر چیزی بخوانید هیچ‌ چیزی از آب درنمی‌آیید. این حرف‌ها خیلی من را عذاب می‌داد و فکر خارج رفتن را ازسرم بیرون کرد.

خود شما در رفتار با بچه‌های خودتان چطور عمل کردید؟

هر دو پسرم سمت علوم انسانی آمدند. شاید یکی از علت‌هایی که سمت فنی و پزشکی نرفتند، وضع من بوده باشد. یکی از فرزندانم حقوق می‌خواند و دیگری فلسفه.

منظورم این بود که همانند شهید مطهری هدایتشان کردید یا چیزی نمی‌گفتید؟

من بیشتر می‌گفتم ارزش علوم انسانی و معارف اسلامی بیشتر از دیگر رشته‌هاست، اما زیاد نه. سعی می‌کردم خودشان راهشان را پیدا کنند و حرف من چندان حالت تحمیل نداشته باشد. من فقط قصد داشتم نشانشان بدهم تا خودشان بفهمند و درک کنند.

بین نوه‌های شهید مطهری هم همگی این راه را رفتند یا نه؟

نه، مثلا فرزندان علی آقای ما هر دو فنی هستند. فرزندان خواهرم یکی‌شان فنی است و دیگری هم از مهندسی به سمت زبان انگلیسی رفت. یکی دیگر تغذیه می‌خواند. پسر آقا محمد در دانشگاه امام صادق (ع) فلسفه می‌خواند. البته خواهرزاده من هم اول مهندسی خواند، ولی بعدش سراغ طلبگی و حوزه را گرفت. درهرحال رشته‌های مختلفی خوانده‌اند و این‌طور نبود همگی سمت علوم انسانی و معارف اسلامی بروند.

اگر بخواهیم تقسیم‌بندی کنیم، تحصیلات آکادمیک شهید مطهری را شما ادامه دادید، تحصیلات حوزوی را آقا محمد و علی آقا هم رفت در حیطه سیاست.

بله، دقیقا همین‌طور است. پدر هر سه اینها را باهم داشتند، ما سه نفر هم هرکدام یکی از این راه‌ها را ادامه دادیم. به من خیلی گفته می‌شود که بُعد تفکر سیاسی شهید مطهری را علی آقا به ارث برده‌اند، روحانیت و حوزه را محمد آقا، فرهنگ و دانشگاهشان را هم من.

با این‌همه دانشجو در حوزه‌های مختلف، دورهمنشینی خانوادگی هم دارید؟ به‌طور مفصل یا مرتب؟

بله، هرچند وقت یک‌بار. آقای لاریجانی می‌آیند، دامادهای ما می‌آیند، بیشتر طبقه پایین که منزل مادر است دورهم جمع می‌شویم و خود بچه‌ها میزبان می‌شوند. مادرم چندان سلامت نیستند و کمتر به‌زحمت جایی می‌روند. مادر به دلیل زحمت زیاد و میهمان‌داری شدید خیلی اذیت شدند. با این‌که پدرم هر وقت می‌توانستند خرید می‌کردند که بار از دوش مادر بردارند و به ایشان کمک می‌کردند، اما خب، زندگی ما طوری نبود که خدمتکار داشته باشیم و زحمت مادر با هفت فرزند خیلی زیاد بود در آن سال‌ها.

در خانواده شما ازیک‌طرف اسم شهید مطهری که به‌نوعی نظریه‌پرداز جمهوری اسلامی است، مطرح می‌شود. از طرف دیگر نسبت فامیلی که با لاریجانی‌ها دارید. در کل، خانواده شما خانواده‌ای سیاسی است. هرکس اسم شمارا بشنود و در جامعه قضاوتی درباره شما دارد یا خیر؟

بله، دارد. علی آقای لاریجانی مخصوصا جنبه سیاسی قوی دارد. علی آقای ما هم همین‌طور.

تا به حال پیش آمده‌ بیایند به شما نقدی داشته باشند یا با شما درددلی کنند؟

دانشجویان گاهی چیزهایی به من می‌گویند، اما آدم‌های سیاسی نه.

دانشجوها چه چیزی می‌گویند مثلا؟

خیلی‌ها تعریف می‌کنند. حتی یک‌وقتی ممکن است استادی هم رفتار علی را نقد کند؛ خط فکری‌اش ازنظر سیاسی با علی ما منطبق نباشد و نپسندد. با این افراد مواجه شده‌ام.

معمولا شما در جواب چه می‌گویید؟

می‌گویم ایشان نظر خودش را گفته و حالا شما نظرتان این‌طور نیست. سعی می‌کنم وارد موضوع‌های سیاسی نشوم. البته در دانشگاه غالبا در مورد ایشان نظر مثبت وجود دارد. درمجموع به نظر من علی در راهی که رفته موفق شده است. می‌گفت ذوق من بیشتر به سیاست است. اوایل باعلاقه خاصی مقالاتی در روزنامه‌ها می‌نوشت. همین باعث شد آقای لاریجانی بگوید علی به درد مجلس می‌خورد. علی ما بعد از آن با توصیه آقای لاریجانی وارد انتخابات شد و حالا هم نایب‌رئیس مجلس است.

معمولا در این مواقع سوال وسوسه کننده‌ای به وجود می‌آید؛ این‌که اگر شهید مطهری الان بودند چه‌کاری می‌کردند؟ ایشان اگر در این شرایطی که فشار اقتصادی و نقد اجتماعی زیاد است، بودند چه می‌کردند؟

به نظرم اگر پدر و شهید بهشتی الان بودند، این شرایط را الان نداشتیم. عقیده قلبی‌ام این است که انتخاب‌ها بهترین بوده است؛ اگر بگویند بین علما بهترین کیست؟ می‌گویم آقا. اگر بگویند بهترین نظام دنیا چه می‌تواند باشد؛ می‌گویم جمهوری اسلامی. البته نظرم اصل نظام جمهوری اسلامی است نه چیزی که الان هست. اما اگر پدرم و شهید بهشتی در کنار آقا بودند، به نظر من مسیر انقلاب خیلی بهتر طی می‌شد. بعضی اتفاقات و حوادثی که پیش آمد شاید به این صورت اتفاق نمی‌افتاد، یعنی آنها با همفکری‌شان اجازه نمی‌دادند فقط آقای هاشمی کافی نبود. آقای هاشمی گوهر و نعمتی بودند ولی وجود ایشان به‌تنهایی کافی نبود. باید گوهرهای دیگری مثل پدرم و شهید بهشتی هم می‌بودند تا این راه را پخته‌تر طی می‌کردند.

در مورد همین پخته شدن انقلاب ادامه بدهیم؛ آیا پس از 40سال با توجه به اقتضائات زمان، تغییرات جامعه و تجربیات حکومت‌داری، نباید نظریه‌های جمهوری اسلامی دوباره مورد بررسی قرار بگیرد؟

من معتقدم یک مقدار بله. اندیشه‌های شهید بهشتی و شهید مطهری آن‌طور که باید موردتوجه قرار نگرفت؛ مثل آزادی‌های اجتماعی. اینها یک مقدار تحت‌الشعاع قرار گرفت. اندیشه‌های شهید مطهری و شهید بهشتی عملا و دقیقا در نظام موردتوجه قرار نگرفت. قطعا اگر آنها بودند، آزادی‌های فکری و بیان صورت دیگری داشت و به این شکل کنونی نبود. به‌هرحال، این موضوعات یک صورت بهتر و دقیق‌تری پیدا می‌کرد و نبودن آنها واقعا لطمه زده است. الان ما این مشکل را می‌بینیم؛ مثل نارضایتی‌هایی که در دانشگاه هست، یا در عالم سیاست آزادی فکری و آزادی بیان آن‌طور که باید وجود ندارد. به نظرم بعضی از اندیشمندان ما که اسمشان را نمی‌برم و با آزادی رأی ملت موافق نبودند، آنها هم لطمه زدند به جامعه. علامه طباطبایی و پدرم، همین‌طور مقام معظم رهبری برای جامعه هویتی مستقل قائل‌اند. جامعه و رأی و انتخابش شخصیت دارد. اما برخی برای جامعه هویت مستقل قائل نیستند، لذا برای رأی مردم هم اصالت قائل نیستند؛ این یکی از مشکلات ماست. درصورتی‌که شهید مطهری، امام خمینی (ره) و خود مقام معظم رهبری این نظر را ندارند. عده‌ای می‌گویند مردم خیلی مهم نیستند، درحالی‌که جامعه اصالت دارد؛ حتی اگر اشتباه کند، باز باید انتخاب کند تا دفعه دیگر اشتباه نکند. نه این‌که بگوییم چون ممکن است مردم اشتباه کنند، پس برایشان اصالتی قائل نباشیم؛ این درست نیست. مردم باید رشد سیاسی و فکری کنند. حتی اشتباه هم کنند، دفعه بعد پخته‌تر می‌شوند. به‌هرحال انسان و جامعه تکامل پیدا می‌کند. جامعه الان با سال 60 اصلا یکسان نیست و روزبه‌روز رشد سیاسی و رشد علمی بیشتری پیدا می‌کند.

همین‌جا که گفتید جامعه الان جامعه سال 60 نیست، ازلحاظ آزادی اجتماعی هم نیست. انتقادهایی که در خصوص نظریاتش در این حوزه می‌شود. آیا به نظر شما لازم نیست این نگاه‌ها هم روتوش شود؟

الان آقا محمدحسین ما در شورای انقلاب فرهنگی راجع به حجاب یک‌سری کارهایی کردند؛ مصاحبه‌ها، میزگردها، بحث و نظر، خیلی کار قشنگی انجام داده‌اند که یک مقدار این مسائل بحث و تحلیل و نقد شود.

یعنی هیچ‌کس تا حالا در این زمینه کارنکرده است؟

نه، من اتفاقا در دانشگاه علامه طباطبایی فریاد زدم جلوی مدیر دانشگاه و گفتم شما برای علامه این همه مجلس می‌گیرید چرا برای شهید مطهری هرسال مجلس نمی‌گیرید. اندیشه‌های شهید مطهری خیلی فوق‌العاده و بکر است. لازم است دانشگاه هرسال میزگرد بگذارد و روی اندیشه‌های شهید مطهری تبلیغ کند.

حکمت مطهر برگزار شد.

این کار یکسال می‌شود، پنج سال نمی‌شود. منابعی مثل اسلام و مقتضیات زمان، اسلام و حماسه حسینی، مطهری و شریعتی، مطهری و اخلاق و... دانشجوها به اینها نیاز دارند. خیلی از اندیشه‌های ایشان هنوز بکر مانده است. خیلی از آثارشان ترجمه نشده و خیلی از اروپایی‌ها از این مسائل خبری ندارند.

به هر حال، این نظر هم مطرح می‌شود که اگر ما اندیشه‌های شهید مطهری را کنار بگذاریم، کدام نظریه‌پرداز را می‌توانیم جایگزین کنیم. چه کسی را تربیت‌کرده‌ایم؟

ما افراد برجسته داریم، ولی مثل شهید مطهری قطعا نداریم؛ مثلا آقای جوادی آملی هست که به‌واقع عالم گرانقدری است ولی خیلی دربند مسائل دانشگاهی نیست، با این‌که عالم بزرگی است. پدر خیلی به‌روز بود، چون دانشگاه بود، حسینیه ارشاد رفته بود، با دکتر شریعتی ارتباط داشت و... حقیقت این است که مثل شهید مطهری نداریم. خیلی از علمای ما فقه‌شان باب روز نیست. برخی مراجع فقه‌شان فقه سنتی است. من نمی‌دانم حالا این چه حرفی است که ما همه دردمان این شده که چرا فلان هنرپیشه زن کلاه‌گیس گذاشته است؛ آن‌هم در تئاتر، نه در خیابان. تو را به خدا این بدبختی نیست؟ حالا این شده درد ما نه مسائل اساسی اقتصادی و تبعیض‌ها و... انسان عالم باید به چیزهایی حساس باشد که دردهای جامعه را تسکین بدهد؛ این خیلی سطح پایین و خیلی غم‌انگیز است. برخی از آقایان در حوزه با عرفان و حکمت مخالفند. اما راحت بگویم خیلی از علمای ما اسلام‌شناس نیستند.

منظورتان از اسلام‌شناس چیست؟

یعنی آگاهی به همه اسلام؛ این حرف آیت‌الله فاضل لنکرانی هم بود، گفتند بعد از رسول خدا و اهل‌بیت، امام خمینی، بعد از ایشان علامه طباطبایی و بعد هم به‌زحمت شهید مطهری اسلام‌شناس است؛ اسلام فقه می‌خواهد، اصول می‌خواهد، تفسیر می‌خواهد و حکمت. کسی که فقط فقه و اصول خوانده است، فقیه است، گرانقدر هم هست ولی اسلام‌شناس بالاتر از فقیه است. حکمت، عرفان و تفسیر و مسائل روز همگی جزو اسلام است. بعضی آقایان می‌گویند فقیه یعنی اسلام‌شناس؛ بله مهمترین بدنه و ستون اسلام فقه است ولی تنها فقیه اسلام‌شناس نیست. فقیه و مفسر و حکیم و عارف می‌شود اسلام‌شناس. دکتر نصر هم می‌گوید ما افرادی لازم داریم که معارف اسلامی را دقیق بشناسند، درس حوزه را دقیق خوانده باشند، معارف جدید را بفهمند و بعد معارف اسلامی را به زبان روز و با ادبیات جدید عرضه کنند.

شریعتی را این وسط جا انداختید...

نقصش این بود که با معارف اسلامی عمیقا آشنا نبود، اما آنچه می‌دانست با زبان و ادبیات روز عرضه می‌کرد. چرا استادان دانشگاه و جوان‌ها به پدرم علاقه دارند؟ چون زبانشان زبان روز بود و زبان سنتی خشک قدیم نبود. پدرم همیشه به من می‌گفتند نقص من این است که زبان انگلیسی نمی‌دانم. ای‌کاش زبان بلد بودم و به اروپا می‌رفتم. با متفکران اروپایی سر یک میز می‌نشستیم و درباره اسلام و مسیحیت بحث می‌کردیم. فکر می‌کنم بعضی از آثار پدر، علامه طباطبایی و امام اگر به زبان‌های دیگر ترجمه شود می‌تواند تأثیر زیادی در شناخت اسلام صحیح داشته باشد. مثلا الان ببینید آثار مولانا و حافظ را با چه عشقی در آمریکا می‌خوانند. اگر آنها آثار پدرم را متوجه شوند و به زبان‌های خودشان مطالعه کنند، می‌فهمند اسلام چیست. می‌خواهم بگویم اگر این مسائل مثلا زن و مسائل سیاسی اجتماعی، زن در آینه جمال و جلال آیت‌الله جوادی، زن در کلام امام خمینی (ره) اگر اینها موردبررسی قرار می‌گرفت، اوضاع متفاوت بود. خیلی از زن‌ها با تعدد زوج مشکل دارند. اما پدرم نوشته‌اند این مسأله برای هوسرانی مردها درست نشده است. تعدد زوجات در شرایط ویژه باز شده است نه در شرایط بدون ضابطه. متأسفانه چون مردها این مسأله را به نفع خودشان تفسیر می‌کنند که هر وقت هوس‌شان جور شد به دنبال تعدد زوجات بروند، آبروی اسلام را در دنیا برده‌اند. اگر اینطور باشد واقعا علامه طباطبایی، امام خمینی، پدرم و شهید بهشتی این کار را نکردند؟ خود پیامبر هم تحت شرایط سیاسی فلسفی خاص به تعدد زوجات دست زدند. اگر مطالعه نکنیم، اگر در متن معارف اسلامی تفکر نکنیم، از اسلام برمی‌گردیم. کماآنکه خیلی از افراد برگشتند. شما باید خودتان بروید عرفان و آثار شهید مطهری را بخوانید. خانم‌ها باید آثار ایشان در مورد زن را بخوانند تا اصل قضایا را متوجه شوند.

البته قبول دارید اگر همه اینها را هم بخوانند باز قابل نقد است؟

بله باید بررسی کنند. سوال برایشان پیش بیاید. نقد و تحلیل بکنند. میزگرد تشکیل بدهند. به همین خاطر هم گفتم برای شهید مطهری باید هرسال میزگرد برگزار شود. گفتم اینها نیاز جامعه ماست. سوال پیش می‌آید و ما نیاز حیاتی به این مسائل داریم. بعدا می‌گویند جوان چرا به انقلاب انس ندارد. چون شما به وظیفه خودتان عمل نکردید. ما کار فرهنگی عمیق نکردیم واقعا. با این دنیای ماهواره و تلگرام و اینستاگرام و... چقدر مسئولیت رو دوش ما سنگین است.

خود شما چقدر از تلگرام و اینستاگرام استفاده می‌کنید؟

من خیلی کم حقیقتا.

با بستن و تعطیل کردنش موافقید؟

نه

چرا؟

چون باید هدایت بشود. و تعطیل کردن کار درستی نیست بلکه باید مدیریت شود. این مثالی که می‌گویند آدم از آنچه که منع می‌شود به آن حریص می‌شود مثال درستی است. من این کارها را صلاح نمی‌دانم. حتی ماهواره هم هدایت و مدیریت می‌خواهد.

مثلا شما موافقید دم در دانشگاه بایستید و خانم‌هایی را که حجابشان کامل نیست به دانشگاه راه ندهند؟

نه این به نظر من درست نیست.

خب حجاب کامل یکی از چیزهایی است که خود شهید در محیط دانشگاه بهش اعتقاد دارند.

درست است. ولی این را اگر ما بنویسیم تبلیغ کنیم و به دانشجوها بگوییم عالی است. ولی نباید اینطور باشد که مثلا دختری اگر یک ذره از مویش بیرون بود بگوییم برو بیرون و دیگر به محیط دانشگاه نیا. این برخوردها تأثیر سو دارد. ولی ما باید هدایت کنیم، تذکر بدهیم. دانشگاه محیط مقدسی است و باید حجاب رعایت شود ولی من با برخورد قهری موافق نیستم. باید با ممارست و هدایت دانشجو را ترغیب کنیم. با تندی و رفتار قهریه فقط به نفاق می‌رسیم. این‌که دانشجو در دانشگاه حجاب را رعایت کند بعد بیرون از دانشگاه جور دیگری باشد.

جمهوری اسلامی بیشتر مدیون شهید مطهری است یا شهید مطهری مدیون جمهوری اسلامی؟

فکر می‌کنم هر دو. جمهوری اسلامی ازنظر فرهنگی و هسته‌ای مدیون شهید مطهری است. از طرفی شهید مطهری مدیون جمهوری اسلامی است. به‌هرحال جمهوری اسلامی شهید مطهری را هضم و درک کرده است. شاید اگر حکومت طاغوت بود شهید مطهری هرگز این‌قدر مطرح نمی‌شد. هر دو برای هم موهبت بوده‌اند.

شما دوگانگی شهید مطهری و دکتر شریعتی را قبول دارید؟

دوگانگی به این صورت را قبول ندارم. دکتر شریعتی آدم خوش استعداد و خوش‌ذوقی بود، مورخ و جامعه‌شناس بود، خیلی انسان خوش‌بیان و خوش‌فکری بود. اما اسلام‌شناس نبود. با همان تعریفی که قبل‌تر توضیح دادم. نه این‌که بخواهم بگویم دکتر شریعتی چون کراوات می‌زد پس اسلام‌شناس نبوده. نه! خیلی از علما هم اسلام‌شناس نیستند. اشتباه ایشان این بود که وارد یک سری مسائل شد که در تخصصش نبود اما مطمئنم که نیت ایشان خیر بوده است و واقعا می‌خواسته حرکت و شوق ایجاد کند، تمدن اسلامی را زنده کند و اسلام واقعی را به دانشجویان نشان بدهد؛ مثل پدرم. مهندس بازرگان هم همینطور. ایشان هم عالمی بود ولی اسلام‌شناس نبود. اسلام‌شناس به کسی گفته می‌شود که به روی همه جنبه‌ها و ابعاد اسلام کارکرده باشد.

شما خودتان هیچ‌وقت نخواستید وارد فضای سیاسی بشوید مثل علی آقا؟

راستش علاقه‌ای ندارم. دلش را هم ندارم. باور کنید من یک‌زمان شاهد این بودم که عده‌ای به علی توهین می‌کردند و می‌گفتند منافق، با خودم می‌گفتم وای اگر من باشم سکته می‌کنم! من در این موقعیت‌ها خیلی ضعیف هستم. برعکس، علی خیلی سفت و محکم می‌ایستد. به خودش هم گفتم واقعا به درد سیاست می‌خورد و در مقابل توهین‌ها اصلا تکان نمی‌خورد. و روحیه من روحیه عرفانی و هنری و ادبی است و چندان با مسائل سیاسی کنار نمی‌آیم. مثلا در راهپیمایی 22 بهمن یک عده آمده بودند به علی حرف‌های نامربوط می‌زدند، خیلی‌های دیگر هم از او تمجید می‌کردند. من خیلی ناراحت شده بودم از آن حرف‌های اول اما علی اصلا. اگر من جای علی بودم اصلا نمی‌توانستم تحمل کنم. سیاست واقعا پرپیچ‌وتاب است. البته منظورم این نیست که من اندیشه سیاسی ندارم اما با کار سیاسی و مجلس و کار اجرایی چندان سازگار نیستم. روحیه‌ام اینطور نیست.

برادرتان آقا محمد چطور؟ او دلش نمی‌خواهد سری به سیاست بزند؟

محمد از من بهتر است. ایشان گاهی مقالات سیاسی می‌نویسد و برای سایت‌ها می‌فرستد، اما کم. محمد ما خیلی پخته و معقول است. او خیلی دقیق و علمی می‌نویسد و لذا نوشته‌هایش تأثیرگذارتر هم هست. البته محمد چندان دوست ندارد در جامعه مطرح شود مگر این‌که مجبور باشد. خیلی دلش نمی‌خواهد در تلویزیون یا در مجالس مختلف ظاهر شود. اما یک‌وقت‌هایی پیش می‌آید که مثلا برای پدر دعوتش کنند می‌رود. اما علی ما غوغا کرد درسال حداقل 02-03جای مختلف دعوت می‌شود.

الان شما دعا نمی‌کنید که علی آقا بی‌خیال سیاست شود؟

والا چه عرض کنم. به‌هرحال علی ما نکته‌ها و تلاش‌های بسیار خوبی دارد.

مثلا نمی‌ترسید از این‌که با حضور در سیاست، نام شهید مطهری به شکل دیگری سر زبان‌ها بیفتد. مثل همان اتفاقی که در 22بهمن تعریفش کردید. هرچند این افراد عده قلیلی هستند و همه ما می‌دانیم ایشان اگر قرار باشد رأی بیاورد، نفر اول تهران است.

من معتقدم که مجموعه کار علی آقا برآیند مثبتی دارد، اما مثل هر کار دیگری بی‌نقص نیست. شاید بعضی نکاتی وجود داشته باشد که ناپخته است و من هم خیلی نپسندم. اما معمولاً در برآیند کارش خوب و مثبت است یعنی فکر می‌کنم علی حرف دل خیلی‌ها را می‌زند. حرف کسانی که جرات نمی‌کنند حرف بزنند و به نظر من باعث تسکین دل خیلی‌ها می‌شود.

شهید مطهری هم این‌طور بودند و حرف دل خیلی‌ها را می‌زدند؟ صریح بودند این‌قدر یا خیر؟

خب شهید مطهری هم حرف خدا و حق را می‌زد که می‌توانست حرف دل خیلی‌ها هم باشد. حرف‌های ایشان به خاطر خوشایند مردم نبود. حرف‌های حق را می‌زدند به خاطر خدا و پیشرفت فرهنگ مردم. چون ایشان دلش فقط باخدا بود خداوند هم قلب مردم رو به‌سوی ایشان جذب می‌کرد. ولی درهرحال من معتقدم علی آقای ما علاقه‌مند به کار سیاسی است و در سیاست هم موفق بوده. سراغ سیاست رفت و نایب‌رئیس مجلس شد. در کار سیاسی واقعا موفق بود.

به نظر شما اگر این طرحی که در مجلس تصویب‌شده تأیید شود که اجازه نمی‌دهد هیچ نماینده ای بیش از 3 دوره نماینده مجلس باشد، در این صورت علی مطهری کجا می‌رود؟

ایشان مدیرعامل صدرا هستند دانشگاه هم درس می دهند و هیأت‌علمی دانشگاه هستند. مشکلی ندارند و نیازی به مجلس ندارند. البته آقای لاریجانی هم ندارند. ایشان هم بروند دانشگاه و خیلی موسسات علمی دیگر ایشان را می‌خواهند و ایشان هم محتاج نیست.

منبع:شهروند


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین