بله ما خوشبختانه در گذر از موانع خیلی تجربه داریم اما این شرایط پیش رو متفاوت است. حجم فسادهای کشور و احساسی که مردم از ناسالم بودن سیستم اقتصادی و اداری دارند در حال گسترش است. ارتباطات خیلی بیشتر شده و به همین نسبت امکان توزیع شایعه هم زیادتر شده و جنگ رسانهای اصلاً در همین دو سه سال اخیر ابعادش به کلی فرق کرده. انتظارات مردم کاملاً با چند سال قبل متفاوت است.
سخنان رئیس دولت اصلاحات در جمع نمایندگان فراکسیون امید تازه بهنظر میرسید، خصوصاً جایی که وی از سخت بودن دعوت مردم به مشارکت دوباره در انتخابات سال بعد و موکول کردن موفقیت آن به تحولاتی در طول یک سال آینده سخن گفته است. محمدرضا تابش، نایب رئیس فراکسیون امید در گفتوگو با «ایران» درباره دلیل طرح این مسأله توسط رئیس دولت اصلاحات و نظر اصلاحطلبان درباره آن توضیح داده است.
رئیس دولت اصلاحات نگرانیهایی درباره فضای احتمالی انتخابات سال 98 مطرح کردهاند. این نگرانیها و خصوصاً بخشهایی که مربوط به عملکرد جریان اصلاحات میشود را خود اصلاحطلبان چگونه ارزیابی میکنند؟
سخنان رئیس دولت اصلاحات محدود به این موضوع نبود و ما باید کل آن را مدنظر قرار دهیم. یعنی آن بخشی که قدری ناامیدانه جلوه کرده یک مقدمه و مؤخرهای دارد. اول اینکه ایشان همچنان از موضع داخل نظام این حرفها را میزند و هشدار میدهد که از سر دلسوزی است. دوم این نکته بود که ایشان ناراحت بودند و نقد داشتند که ما باید هویت اصلاحطلبی را حفظ کنیم که هم باید سمت مردم و رأی مردم بایستیم و هم اینکه تغییر را در چارچوبهای مسالمتآمیز بخواهیم.
نقد ایشان در اینجا چه بود؟
یکی همان بحث قدیمی که رقبا فکر میکنند زدن اصلاحطلبان یعنی رأی بیشتر برای خودشان، حال آنکه این رأی یا به سمت اپوزیسیون برانداز میرود یا منفعل میشود. یک نقد هم به عملکرد خودمان داشتند که به هر صورت با این روش و مسیر و طریق اصلاحطلبی آنچه میخواهیم حاصل نمیشود و مردم از ما فاصله میگیرند. یعنی میگفتند ما با بهرهوری بسیار بیشتری میتوانستیم کار کنیم و نکردیم. اینکه ما باید بهتر عمل میکردیم هم ناظر به دو جنبه بود؛ یکی اینکه خودمان باید برنامه، استراتژی، تاکتیک و نگاه قوی تری میداشتیم و نسبت به عملکرد خودمان در جاهای مختلف مثل مجلس، شوراها، دولت و جاهای دیگر نظارت بهتری میداشتیم و یکی هم اینکه حاکمیت میتوانست و باید بهتر عمل کند و رقبای سیاسی هم موانع جدی ایجاد کردند. بر همین مبنا ایشان پیشبینی خودش را که یک هشدار بود، صادقانه مطرح کرد.
این بحث در صحبتهای رئیس دولت اصلاحات که رقیب یا قسمتی از حاکمیت مانع اصلاحطلبان بوده آیا به نظر خودتان بیش از اندازه تکراری نشده؟ یعنی فکر نمیکنید قدرت اقناعکنندگی آن برای جامعه کم شده باشد؟
بله خیلی تکرار شده اما واقعیت دارد. این موانع واقعی هستند. مسأله تأسفبار این نیست که اصلاحطلبان همچنان این بحث تکراری را مطرح میکنند. تأسفبار این است که مخاطب این بحث از نتیجه عینی این رویکرد که بارها در شکلهای مختلفی دیده، درس نمیگیرد و سیاستش را تغییر نمیدهد. از این واضحتر نمیتوانیم هشدار دهیم که ناامیدی از اصلاحطلبان یعنی باز کردن میدان برای اپوزیسیون برانداز؛ چه بواسطه گرایش پیدا کردن بخشی از جامعه به آن سمت و چه بواسطه منفعل شدن بخش عظیمتری از مردم در این نزاع سیاسی.
کدام نزاع؟
نزاع بین موافقان و مخالفان نظام. بزرگترین خطر الان همین انفعال بخش بزرگی از جامعه در این میدان است.
من میخواهم باز برگردم به داخل جریان اصلاحات. بحثهای دیگر بارها مطرح شدهاند. با توجه به صحبتهای رئیس دولت اصلاحات که به نظر جدیدتر میآمد، سهم مستقل خود اصلاحطلبان در وضعیت فعلی و شرایطی که هشدار داده شده چقدر است؟ منظور آن بخش از سهمی است که در همین شرایط میتوانستند بهتر عمل کنند.
من اول این را بگویم که این مسائل تقریباً در همه ملاقاتهای ما با ایشان و جلسات دیگر ایشان از قبل مطرح میشد و این هشدار جدیدی نیست که ایشان داده. تنها مسأله تازه این است که این بار رسانهای شد.قبلا این مسائل و دیدگاهها هم در جلسات مطرح بود و هم به جاها و سطوح دیگری منتقل میشد. یعنی فقط این نبود که در جلسات خود اصلاحطلبان طرح بحث شود. این مسائل به طرق مختلف سعی میشد منتقل شود و دیگرانی هم در جریان هشدارها و نگرانیها باشند. اما خب اینها بدون بازخورد بود که یک جور نادیده گرفته شدن و بیاهمیت بودن بحث را القا میکرد. حالا اما مردم واقعاً در تنگنا هستند و این شرایط جای تعارف ندارد. ما یک افقی پیش رو داریم که جریان اصلاحات درباره آن یک تفسیر و تحلیلی دارد که باید مطرح کند. بقیه شاید بگویند خطری نیست و اهمیت ندارد. اما از نظر ما خطراتی وجود دارد و ما شرایط عادی در پیش نداریم. ما از اول عزممان این بود که اتفاقی در این عرصه بیفتد. گره مشکل مردم و کشور هم سیاسی است و بقیه مشکلات تابع و ناشی از مشکل سیاسی هستند.
شما میگویید شرایط عادی نیست اما خیلیها معتقدند نظام در این 40 سال برههها و شرایط غیرعادی زیادی را رد کرده و این را هم طی خواهد کرد.
بله ما خوشبختانه در گذر از موانع خیلی تجربه داریم اما این شرایط پیش رو متفاوت است. حجم فسادهای کشور و احساسی که مردم از ناسالم بودن سیستم اقتصادی و اداری دارند در حال گسترش است. ارتباطات خیلی بیشتر شده و به همین نسبت امکان توزیع شایعه هم زیادتر شده و جنگ رسانهای اصلاً در همین دو سه سال اخیر ابعادش به کلی فرق کرده. انتظارات مردم کاملاً با چند سال قبل متفاوت است. بدتر از همه اینها تعدد دفعاتی است که مردم با رجوع به صندوق رأی خواستهاند تغییری مطابق میل آنها صورت بگیرد و نیرویی در کشور مانع آن شده و این یعنی ناامیدی از تغییر در داخل نظام. از این مسائل زیاد داریم که ابعاد ماجرا را با مسائلی که قبلاً داشتیم متفاوت میکند. الان اعتماد عمومی در جامعه تنزل یافته و به تبع آن اعتماد بین پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان با ماهایی که این جناح را تشکیل میدهیم کمتر شده.
خب ایده شما و جریان اصلاحات برای رفع این مشکل چیست؟
ما باید سه کار را بکنیم؛ اول اینکه از اینجا به بعد صریح و شفاف حرف خودمان را با بخشهای مختلف حاکمیت که خود ما هم جزئی از آن هستیم بزنیم. نمیشود که ما بخش زیادی از شیوهها و اقدامات را قبول نداشته باشیم اما در ساحت اجتماعی در نتیجه آن شریک باشیم. ما باید به یک تفاهمی در این سطح برسیم و اگر جایی گرهای باز نشد برای مردم تبیین کنیم. دوم هم اینکه باید با مردم هم به شیوه دیگری حرف بزنیم و تعارف را کنار بگذاریم. یعنی چیزهایی را که قبول نداریم باید به مردم بگوییم. در سومین سطح هم باید نسبت واقعیتر و شفافتری با دولت برقرار کنیم. در قبال دولت هم باز باید بگوییم نمیشود بر مبنای برخی شعارها حمایت بکنیم، بعد آن شعارها و برنامهها مورد توجه قرار نگیرند و در نهایت باز ما در نتیجه منفی و تبعات سوء آن شریک باشیم. یعنی تکلیفمان باید با دولت هم مشخص شود.
حالا با توجه به صحبتهای رئیس دولت اصلاحات و هشدار برای فرصت یک ساله آینده، آیا این اتفاقات و بیشتر از آنها، مجموعه اقداماتی که منجر به تغییر شوند چقدر قابلیت عملی شدن دارند؟ در جریان اصلاحات چقدر برای این مسأله اهتمام وجود دارد؟
متأسفانه در هر دو بخش سؤال شما باید بگویم هم قابلیت عملی شدنش کم است و هم اهتمام داخلی در جریان اصلاحات.
چرا؟
بخشی از آن مسائل دو سویه است و یک طرف ماجرا اصلاً صحنه را جور دیگری میبیند و اصلاً برداشت دیگری از شرایط دارد. ما مثلاً میگوییم اوضاع خطرناک است و باید وفاق داخلی بیشتر باشد، آن طرف برخی معتقدند شرایط مساعد است برای کنار زدن دولت و برکناری رئیس جمهوری. یعنی فاصله دریافتها اینقدر زیاد است. در جریان اصلاحات هم که خب ما با یک سازماندهی واحد و منسجمی روبهرو نیستیم. برنامهها و طرحهای خوبی برای اجرا داده میشود اما در اجرا به مشکل جدی میخوریم همیشه. چون اصلاً کادر توانمند، ساختارمند و دارای سازوکار اجرایی نداریم.
خب مجموعههایی مثل شورای عالی اصلاحطلبان این وسط چه کار میکنند؟
آن مجموعه واقعاً نمیتواند، یعنی بههیچ عنوان نمیتواند خلأ سازماندهی را پر کند. اصلاً این توان را ندارد. نه فقط اینکه چون کادر ندارد. وقتی در این شورا حضور برخی از افراد که وابسته به احزاب پر توان ما هستند به هر شکلی منع میشود دیگر چه توقعی میماند؟ خود این شورا را هم خودمان میدانیم به اندازه کافی دموکراتیک نیست. برای این شورا دوستان ما زحمت زیاد میکشند و تقصیر خودشان هم صرفاً نیست. وقتی جلوی کار حزبی را به هر شکل میگیرند و با هر حزبی که قدری در این طرف قوی میشود بلافاصله برخورد صورت میگیرد، کار خیلی سخت میشود. ما ظرف تشکیلاتی مناسبی نداریم که راضی به چیزهایی مثل شورای عالی شدهایم.
باز هم من میخواهم برگردم به مسائل و انتقادات ناظر به داخل جریان اصلاحات که شاید ربطی به بیرون نداشته باشند. دو مسأله وجود دارد؛ اول اینکه خود اصلاحطلبان هم درگیر مسائل منفی زیادی شدهاند. جاهایی بحث فساد بوده، جاهایی بحث تصمیمات مغایر با خواست عمومی بوده، جاهایی بحث ژن خوب و امثالهم. اینها را میخواهید چه کنید؟ اصلاً اینها را قبول دارید؟
صدر درصد. بله متأسفانه بخشی از اصلاحطلبان درگیر این آسیبها هستند و ما باید این واقعیت را بپذیریم. یک بعد قضیه بالاخره چه شما بگویید بهانه کلیشهای است و چه نگویید، این است که با این ابزارهای مختلفی که برای به حاشیه راندن چهرههای سیاسی از عرصههای مختلف از انتخابات گرفته تا کار حزبی و تشکیلاتی وجود دارد، این اتفاق میافتد. یک طرف هم خب اشتباه ما است که باید بپذیریم که هر کسی که اسمش شد اصلاحطلب، گذاشتیم توی لیست و با هر کسی که چراغ سبز نشان دهد، فالوده میخوریم.
اما برخی از این مسائل مربوط به اصلاحطلبان شناخته شده است که نمیتوانید بگویید ناشناس بودند.
بله این مشکل ماست. باید به آن اعتراف کنیم. باید با این افراد برخورد میشد و باید در آینده برخورد کنیم و آنها را طرد کنیم. بخش زیادی از ناامیدی از اصلاحطلبان ناشی از وجود همین دست افراد است. من قبول دارم که مناسبات ناسالم در جریان اصلاحات هم نفوذ کرده و درگیر آن شدهایم. ما باید با مسائلی برخورد میکردیم که نکردیم.
مسأله دوم هم بحث عملکرد بخشهای انتخابی اصلاحطلبان مثل فراکسیون امید در مجلس یا شورای شهر تهران است. شاید شما دفاع جانانهای از این عملکرد داشته باشید اما واقعیت این است که اگر همه صد عضو امید در مجلس هم مدام کار کنند، در نهایت چیزی که دیده میشود، سکوت آقای عارف است و این میشود کارنامه امید.
بله ببینید من خودم به عنوان نایب رئیس فراکسیون میتوانم هزار تا نقد مطرح کنم که تا الان هیچ کسی نگفته. ما در فراکسیون دهها مورد تخطی از آییننامه و مسائل دیگر داشتیم اما هیأت داوری ما هنوز 5 تا جلسه هم تشکیل نداده است.
چرا؟ وقت نشده یا نمیخواهند؟
نه، اهتمامی نیست. هم کار تشکیلاتی ضعیف است و هم اهتمام نیست. مثلاً ما در مشاوره گرفتن از مراجع تخصصی و دانشگاهی در حوزههای مختلف موفق عمل نکردیم. هر چند در چند مورد این اتفاق افتاد اما یک رفتار پیوسته نبود. هر نمایندهای میتواند و حق دارد پنج کارشناس را به عنوان مشاور در کنار خود داشته باشد. خب وقتی میبینیم که دوستان از چه کسانی در این ظرفیت بهره میگیرند، خیلی جای دفاع چندانی ندارد. یا نمایندگان ما در هیأت رئیسه خیلی کار تشکیلاتی در جهت پیشبرد اصلاحات نکردند، البته مواضع اصلاحطلبانه شخصی داشتند ولی تشکیلاتی نبود. اما من این مسائل را نمیتوانم به آقای عارف تقلیل دهم. اتفاقاً ایشان به نظر من به عنوان یک شخصیت قابل احترام عملکرد خوبی داشت و خیلی جاها منشأ خیر و اثر بود. بخشی از عملکرد ایشان و فراکسیون امید هم خوب اطلاعرسانی نشده. یعنی اینها را باید در کنار ضعفهای واضح دیگر گذاشت که نقاط مثبتی هستند.
این صحبتهای آقای خاتمی در بین اعضای فراکسیون چه بازتابی داشت؟ با این تصویری که آقای خاتمی میدهد سیاست و راهبرد اصلاحطلبان و خصوصاً اصلاحطلبان مجلس برای انتخابات سال آینده چیست؟
این صحبتها منطبق با واقعیت است و دوستان ما در فراکسیون هم نه امروز، از قبلتر همین نتیجهگیری از شرایط را داشتند. ما نه دنبال ناامید شدن از شرایط هستیم و نه انفعال در قبال فرآیند انتخابات. اما میدانیم که با این مسیر همه کشور نیازمند یک گشایش به مراتب بیشتر است و نیاز داریم که فضای مشارکت سیاسی فراهم شود.
یعنی برآورد شما با این فضا شکست در انتخابات آینده است؟
این صرفاً مسأله ما نیست، هر چند از افق پیش رو چنین برمیآید. مسأله مهمتر این است که ما چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم، چه مجلس را کامل بگیریم و چه کامل از دست بدهیم خروجی فرآیند انتخابات 98، با این مختصات و در این شرایط آیا منجر به شرایط بهتر خواهد شد یا خیر؟ ما اصلاً بحثمان به نتیجه انتخابات به معنای جناحی آن محدود نمیشود. مسأله اصلاحطلبان این است که آیا از دل این فرآیند نتیجه منطبق با نیازهای کشور بیرون خواهد آمد یا خیر؟ نگرانی ما بیشتر ناظر به این موضوع است. اینکه آقای خاتمی گفت دیگر خیلی سخت است که به مردم بگوییم بیایید رأی بدهید هم ناظر به همین نگرانی و سؤالی است که مردم میکنند که مگر با رأی دادن در دفعات قبل مطالبه ما پاسخ داده شد که باز هم حرف شما را بپذیریم؟ نگرانی بابت وجود این احساس و سؤال را باید جدی بگیریم.
ارسال نظر