کد خبر: ۲۵۴۶۴۵
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۶
سخنگوی دولت در آینده هم تعیین می‌شود، اما تا همین جا رئیس جمهوری دستور دادند که همه وزیران باید خود نقش سخنگویی وزارتخانه خود را ایفا کنند
 آیا جایگاه محمود واعظی فراتر از رئیس دفتر رئیس جمهوری است؟ یا اینکه آیا او تلاش دارد بیش از این ظاهر شود؟ این پرسشی است که درست از روز انتصاب او به این سمت، آن هم باشدت و حدت به آن دامن زده می‌شود. خودش اما تصریح دارد که او، همچنان که در وزارت ارتباطات، تنها مجری سیاست‌ها و رویکردهای مدنظر رئیس جمهوری است. البته اضافه می‌کند ابایی از این ندارد که از ظرفیت‌های خود، فراتر از رئیس دفتر رئیس جمهوری، برای تألیف قلوب اعضای کابینه استفاده کند. چنانکه در ماجرای استعفای وزیران بهداشت و راه و شهرسازی چنین کرد. او درعین حال تأکید دارد که درمقابل این فضاسازی‌ها، چه درباره او باشد و چه کلیت دولت، مشی دولت پاسخ دادن و دامن زدن به حاشیه‌ها نیست. چرا که به باور واعظی، راه برون رفت از وضعیت فعلی و ایستادن مقابل فشارهای خارجی، تنها انسجام و وحدت داخلی است. او می‌گوید هرچه این انسجام بیشتر باشد، دوره تحریم‌ها کوتاه‌تر خواهد بود و هرچه پیام تفرقه به بیرون ارسال شود، طرف خارجی بر صحت عملکرد خود یقین می‌کند. با رئیس دفتر روحانی درباره موضوعات مختلفی گفت‌و‌گو شد، از کارآمدی دولت تا استعفاهای اعضای کابینه. پاسخ‌های او به این پرسش‌ها را بخوانید.

در نخستین سال دولت دوازدهم، اتفاقات دی ماه 96 روی داد و اندکی بعد در سال 97 ترامپ از برجام خارج شد. مجموعه این شرایط باعث شد 97، سال سختی هم برای مردم و هم دولتمردان باشد. بفرمایید دولت و رئیس جمهوری این سال را چطور گذراندند و آیا از قبل پیش‌بینی می‌کردید که با چنین مشکلاتی مواجه شوید؟

بله، 97 سال سختی بود. اما درباره پیش‌بینی این فرآیند، براساس حرف‌هایی که آقای ترامپ در انتخابات زد یا وقتی رفتار او با کشورهای مختلف، حتی دوستان امریکا را رصد می‌کردیم، می‌شد پیش‌بینی کرد که با توجه به تأثیری که ایشان و خانواده‌اش از رژیم صهیونیستی می‌برند، قطعاً شرایط ایران سخت‌تر از گذشته خواهد بود. هرچند ترامپ همواره می‌گفت از برجام خارج خواهد شد، اما ما احتمال می‌دادیم سیاستمداران عاقل تری که در وزارت خارجه امریکا و حتی حزب جمهوریخواه هستند، به او خواهند گفت که این تصمیم درستی نیست، بویژه اینکه وقتی دولت و کشوری پس از این همه مذاکره و تلاش، تعهد و توافقی بین‌المللی و تأیید شده از سوی شورای امنیت را امضا می‌کند، آن هم به این ترتیب زیر امضای خود نمی‌زند و اعتبار کشور خود را زیر سؤال نمی‌برد. اما هنگامی که با خروج ترامپ از کنوانسیون‌های مختلف مانند معاهده پاریس مواجه شدیم، مسجل شد که از برجام هم خارج خواهد شد. پس از آنکه در تحلیل‌های خود خروج امریکا از برجام را قطعی دیدیم، سعی کردیم خودمان را برای شرایط جدید آماده کنیم. البته ابتدا بر این باور بودیم که تحریم‌های جدید تنها از جانب امریکا است، پس می‌توانیم با بسیاری از کشورها روابط اقتصادی داشته باشیم. به عبارت دیگر پیش‌بینی ما این بود که شرایط این دوره از تحریم‌ها آسان‌تر از تحریم‌های 91 خواهد بود، زیرا ایران اکنون تحت تحریم شورای امنیت سازمان ملل نیست و با برجام از آن تحریم‌ها خارج شده است، یا دیگر ما تحریم اتحادیه اروپا یا تحریم دوجانبه هیچ کشور دیگری را نداریم، اما نوع خصومت و فشاری که امریکا بر کشورهای مختلف برای ارتباط اقتصادی با ایران می‌گذارد، دیگر نمی‌توان گفت که آنچه در جریان است تنها تحریم یا شبیه به تحریم‌های سال 91 است، بلکه همان طور که رهبر معظم انقلاب اشاره کردند، این یک جنگ تمام عیار اقتصادی است و نه صرفاً تحریم.
شرایط چرا نسبت به سال 91 بدتر است، روابط ما با دنیای بین‌الملل که نسبت به سال 91 بهتر شده بود. این تغییرات به نظرتان بیشتر معطوف به حوزه بین‌الملل است یا در داخل هم هست؟ اساساً در حوزه داخلی، آیا قبل و بعد از خروج امریکا از برجام، همراهی جریان‌های سیاسی با دولت تغییر کرده و بهتر شده است یا خیر؟

همان‌طور که گفتم شرایط امروز با گذشته متفاوت است، زیرا اگرچه قبلاً تحریم امریکا، اتحادیه اروپا و شورای امنیت بود، اما امروز تحریم‌ها به‌صورت لحظه‌ای رصد می‌شود. حتی سرویس اطلاعاتی امریکا پشت تحریم هاست درحالی که در گذشته این گونه نبود. یا در گذشته دست اندرکاران تحریم ایران در خزانه‌داری امریکا 18 نفر بودند، اما امروز نزدیک به 400 نفر در این زمینه کار می‌کنند که نشان می‌دهد با چه دقتی تحریم‌ها را دنبال می‌کنند. این‌ها نشان می‌دهد در گذشته تحریم ایران، اولویت امریکا نبود، اما در این دوره گویا اصلاً موضوع دیگری ندارند. به‌همین دلیل در هیچ یک از سخنرانی‌ها یا ملاقات‌های ترامپ نیست که به ایران حمله نکند. همه این‌ها یعنی ما شاهد یک فشار خارجی همه جانبه علیه ملت ایران هستیم. در چنین شرایطی، انتظار ما این است که درست به همان شدتی که این جنگ اقتصادی علیه ما اعمال شد که به همراه آن، جنگ تبلیغاتی گسترده هم اعمال می‌شود و همزمان اتاق عملیات روانی هم در منطقه از سوی برخی کشورها اداره می‌شود، ما به همین شدت نیازمند انسجام داخلی هستیم. به عبارت دیگر، الزامات این شرایط در داخل، در درجه اول انسجام و همبستگی است. به این معنی که درون کشور باید باور کنیم که این یک جنگ اقتصادی است. وقتی هم اسم جنگ به میان می‌آید، به این معنی است که باید اختلاف نظر‌ها را کنار گذاشت، دعواهایی که در انتخابات آغاز شده را پایان داد و همه برای مبارزه با دشمن و پیداکردن راه حل‌های مدیریت کشور با هم همکاری کنیم. به همین دلیل بود که رهبر معظم انقلاب دستور دادند سران سه قوه شورای عالی هماهنگی اقتصادی را تشکیل بدهند. این امر هم در داخل کشور برای همه جناح‌ها و نهادها این پیام را داشت که همه با هم یکی هستیم، همچنین پیامی به خارج داشت. زیرا وقتی در داخل همکاری، صمیمیت و همدلی وجود دارد، تحریم‌ها نمی‌تواند آن طور که دشمنان انتظار دارند اثرگذار باشد. معتقدم قطعاً حاصل تحریم‌های جدید این خواهد بود که ملت ایران پیروز میدان باشد. اما نکته این جاست که ما باید با همبستگی و انسجام خود پیام مقاومت صادر کنیم و یقین بدانیم که هرچه انسجام ما بیشتر باشد، دوران تحریم هم کوتاه‌تر خواهد بود. اما اگر پیام ما به خارج تفرقه، اختلاف و جدایی ملت و دولت و نظام باشد، دوران تحریم طولانی‌تر خواهد بود زیرا در این صورت امید دشمن به اثرگذاری تحریم‌ها و فشارها بیشتر می‌شود.

به نظر می‌رسد همراه انسجام درون کشور، ما به انسجام درون دولت هم نیاز داریم. آیا کابینه دوم آقای روحانی کابینه منسجم و مناسبی برای مواجهه با این شرایط است؟ زیرا به قول آقای ظریف، نمی‌توان همواره از مردم انتظار داشت که فقط آنها مقاومت کنند بلکه مسئولان هم باید تدبیری بیندیشند.

کابینه دوازدهم از کابینه یازدهم، منسجم‌تر و قوی‌تر است، اما شرایط این دولت با دولت یازدهم بسیار تفاوت دارد. در چهار سال نخست، با آرامش تصمیم گرفته می‌شد که اثرات مثبت آن هم دیده شد. حالا گرچه برخی ضعف‌های کابینه برطرف شده و افراد آن تجربه بیشتری پیدا کرده‌اند، اما هنگامی که با فشارهای گسترده رو به رو می‌شویم، طبیعی است که مردم یا رسانه‌ها بیشتر درباره کابینه قضاوت کنند و نه شرایطی که به کابینه تحمیل شد. به عبارت دیگر، چون شرایط سخت است، راحت‌ترین قضاوت این است که کابینه آن‌طور که باید مأموریت خود را انجام نمی‌دهد. درصورتی که شاهد هستیم همه وزیران و اعضای کابینه، بیش از گذشته وقت می‌گذارند و بسیار هم تلاش می‌کنند. اما طبیعی است که همه مشکلات ما منشأ داخلی ندارد، هرچند راه حل داخلی دارد، اما ریشه اصلی بروز مشکلات بیرونی است. لذا مقداری طول کشید تا هر دستگاهی آرام آرام به روش و سبک جدید مورد نیاز برای مقابله با فشارها رو بیاورد و تغییراتی ایجاد کند. حتی آقای رئیس جمهوری هم چنین تغییراتی در رویکرد خود دادند، به این معنی که براساس شرایط سخت تر، تغییراتی در کابینه اعمال کردند. ایشان مانند گذشته، امروز هم مرتباً عملکرد کابینه را رصد و ارزیابی می‌کنند تا مطالبات و رفاه و معیشت مردم تأمین شود. اساساً امنیت و معیشت دو مأموریت جدی همه حکومت هاست. ما امروز امنیت خوبی داریم که حاصل تلاش همه نیروها است، در مسائل اقتصادی هم که دغدغه اصلی مردم است، ما وظیفه خود می‌دانیم رفاه مردم را تأمین کنیم. بویژه اینکه این دولت تنها به اتکای مردم روی کار آمد، مردمی که در سال 92 و بعد سال 96 به برنامه‌ها و سیاست‌های دکتر روحانی اعتماد کردند. طبیعی است که اگر لحظه‌ای ارتباط مردم و دولت قطع یا تضعیف شود، دولت با مشکل مواجه می‌شود زیرا این دولت گروه و احزاب آنچنانی ندارد تا از او حمایت کنند، بلکه مهم‌ترین سرمایه دکتر روحانی و این دولت، مردم هستند. اینکه می‌گوییم همه مشکلات را با مردم حل می‌کنیم، به این معنا نیست که دولت می خواهد وظیفه خود را گردن مردم بیندازد، بلکه دولت می‌خواهد به پشتوانه این مردم، قوی‌تر کار کند. زیرا هرجا که مردم از دولت و نظام خود حمایت کردند، موفق‌تر و نتیجه‌اش بهتر بوده است. لذا قبول دارم که باید مسئولیت بپذیریم و دولت در این شرایط از حل مسائل مردم که وظیفه اوست، شانه خالی نمی‌کند. مرتباً در دولت درحال برنامه‌ریزی هستیم تا مشکلات برطرف شود. اما در زمینه اطلاع رسانی، معتقدم که دولت باید بهتر از این عمل کند. انتظار می‌رود بخش‌های مختلف صداوسیما هم با دولت مهربان‌تر باشند. برخی بخش‌ها و برنامه‌هایی به بهانه حمایت از مردم تخریب و سیاه نمایی می‌کنند، درحالی که این رویکرد باعث می‌شود همین مردمی را که مدعی حمایت از آنان هستند مأیوس و ناامید می‌کنند. چنین رویکردی در این موقعیت یک سم است. در این شرایط روابط عمومی‌های بخش‌های مختلف دولت هم باید فعال‌تر از قبل عمل کنند.

ما در روزنامه ایران برای کسب اطلاع از اتفاقات و برنامه‌های دولت با مشکل مواجه هستیم آنوقت روابط عمومی‌ها چه باید بکنند؟

انتقاد شما بجاست که وقتی روزنامه ایران در گرفتن اطلاعات از دولت با مشکل مواجه است، پس تکلیف سایر رسانه‌ها هم معلوم است. به باور من، این وظیفه روابط عمومی‌ها و سازمان هاست که متأسفانه برخی بدرستی به وظایف خود عمل نمی‌کنند. ضمن اینکه اصولاً دولت ما یک دولت تبلیغاتی نیست. در دولت یازدهم هم برخی از وزرا، معاونان یا استانداران کمتر با مردم حرف می‌زدند که اشتباه بود. دوستان ما فکر می‌کنند تنها باید به مأموریت‌های تخصصی خود بپردازند، درصورتی که آنان باید برنامه‌ها و دستاوردهای خود را به مردم منتقل کنند. این تنها وظیفه رئیس جمهوری یا سخنگوی دولت به تنهایی نیست.

البته دولت سخنگو هم ندارد.

سخنگوی دولت در آینده هم تعیین می‌شود، اما تا همین جا رئیس جمهوری دستور دادند که همه وزیران باید خود نقش سخنگویی وزارتخانه خود را ایفا کنند. به همین دلیل هم در چند ماه گذشته شاهد پاسخگویی وزیران چه در سفرهای استانی یا برگزاری نشست‌های خبری بودیم.

در چند ماه گذشته که به هر روی با شرایط خاصی در بازار خودرو و برخی اقلام ضروری روبه رو بودیم ما فقط یک نشست خبری از آقای زنگنه وزیر نفت دیدیم حتی وزیر جهاد کشاورزی و صنعت هم نشست خبری نداشتند.

«باید چنین نشست‌هایی برگزار کنند». این دستور رئیس جمهوری است که وزیران باید در این زمینه فعال شوند. ضمن اینکه اطلاع‌رسانی روابط عمومی‌ها، استانداران و فرمانداران هم باید بیشتر شود. اکنون مردم از حجم گسترده کاری که دولت انجام می‌دهد، مطلع نیستند یا کم به مردم گفته می‌شود. البته این امر هم می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد، در دولت گذشته (نهم و دهم)، هم صدا و سیما به مراتب بیشتر از امروز مطالب دولت را منتقل می‌کرد و هم رسانه‌های بیشتری در اختیار داشتند. اما این دولت، نه تنها از حمایت مشابه در صدا و سیما برخوردار نیست، بلکه در برنامه‌های آن بشدت به دولت انتقاد می‌شود و حتی رسانه‌های مکتوب هم از دایره انصاف خارج می‌شوند. یک نمونه اخیر بی‌انصافی، همین تصمیمی است که مجلس برای عرضه کوپنی کالاهای وارد شده از محل 14 میلیارد دلاری است که دولت برای کالاهای اساسی در نظر گرفت. مجلس تصویب کرد که یکی از روش‌ها عرضه کوپنی این کالاها باشد. اما یکی از روزنامه‌ها عکسی از رئیس جمهوری چاپ کرد که یک کوپن در دست دارند و تیتر زدند که «به عقب برنمی گردیم.» درحالی که این اساساً تصمیم مجلس بود، نه دولت. درثانی، همین رسانه‌ها مطلقاً نمی‌توانند چنین رفتار و تیتری برای قوه قضائیه انجام دهند، اما با دولت می‌توانند این طور رفتار کنند. گویا فعلاً دیوار دولت کوتاه است و هرکسی هر کاری که می‌خواهد انجام می‌دهد.

درباره برجام، رئیس جمهوری در دیدار با اصلاح‌طلبان گفت که «ماندن در برجام، سخت و مهم‌تر از خود برجام بود.» از این جمله این طور بر می‌آید که فشار زیادی روی دولت وجود داشت که از برجام خارج شود. این فشارها چه بود؟

درست پس از امضای برجام، عده‌ای از رقبا و مخالفان دولت هرچه خواستند در مذمت برجام گفتند. دولت انتقادهایی از سر دلسوزی را با جان و دل می‌پذیرد، یا هنگامی که رهبر معظم انقلاب درباره برجام مطلبی می‌گویند، دولت می‌داند پشت این سخنان حکمتی نهفته است تا ما بتوانیم به اهداف خود دست یابیم، اما گاهی می‌بینیم که عده‌ای از گروه‌های سیاسی و جناحی، فقط تخریب می‌کنند درحالی که برجام برای دولت نیست، بلکه دستاورد نظام و ملت است. همه تلاش، راهنمایی و حمایت کردند تا توفیقی به‌نام برجام حاصل شد. اما عده‌ای از روز اول دنبال این بودند که برجام به درد نمی‌خورد.

این عده در بخش‌های حاکمیتی هستند؟

در بخش‌های حاکمیتی چنین رویکردی نداشتیم. اگر بخش‌های حاکمیتی مطلبی می‌گفتند، از سر دلسوزی بود که ما با جان و دل این سخنان را می‌پذیرفتیم و حالا هم می‌پذیریم. حرف من ناظر بر بخش تخریبی برجام است که اتفاقاً بخش حاکمیتی نیست. زیرا همین حالا هم کار، دست بخش حاکمیتی است، به این معنی که سران سه قوه می‌توانند تصمیم بگیرند و هر تصمیمی گرفته شود، مطیع هستیم، همچنان که هر تصمیمی که رهبر معظم انقلاب اتخاذ کنند، برای ما لازم الاجرا است. بنابراین باید میان تخریب در بخش‌های غیرحاکمیتی و نقد دلسوزانه در بخش‌های حاکمیتی تفکیک قائل شد.

اما افکارعمومی می‌گوید گروه تخریب‌گر که رسانه هم دارد، اگر پشتوانه حاکمیتی را نداشت، نمی‌توانست این همه مدت هجمه و تخریب خود را ادامه بدهد. چه بسا خود این بخش هم دوست دارد این پیام را به افکارعمومی القا کند که از حمایت حاکمیت برخوردار است.
من اطلاع دارم که جریان تخریب گر از بخش حاکمیتی حمایت نمی‌شود، هرچند این قضاوت افکار عمومی یعنی کسانی که به اطلاعات دقیق دسترسی ندارند، تا حدی می‌تواند درست باشد اما چون برخی از این‌ها منطق ندارند، پشت سر حاکمیت پنهان می‌شوند که همین امر می‌تواند تداعی‌کننده آن ذهنیت باشد. این درحالی است که حاکمیت یا رهبر معظم انقلاب اصلاً نیازی به این طور مسائل ندارند. هرچه ایشان دستور بدهند، بلافاصله انجام می‌شود. پس کسانی که تخریب می‌کنند، می‌خواهند از این اسم و مقام برای اهداف خود استفاده کنند. مثال‌های بسیاری در این زمینه وجود دارد که اتفاقاتی در کشور افتاد که بعدها با مخالفت رهبر معظم انقلاب رو به رو شد. در زمان حمله به سفارت عربستان، در افواه گفته می‌شد این‌ها خودسر نبودند و حتماً مسأله‌ای پشت آن است. اما بعد، ما با ناراحتی و تذکر رهبر معظم انقلاب رو به رو شدیم که قوه قضائیه هم مطلب را دنبال کرد. بنابراین این گروه دوست دارند نیت و برنامه‌های خود را به برنامه‌های حاکمیت گره بزنند، درصورتی که به هیچ وجه این‌طور نیست. لذا وقتی از فشار صحبت می‌کنیم، منظور گروه‌های مخالف است. تا زمانی که ترامپ از برجام خارج نشد، آنان نتوانستند کاری بکنند، اما وقتی خارج شد، تمام فشارشان را وارد کردند تا ما هم از برجام خارج شویم.

اینجا هم فشارها از سوی نهادهای حاکمیتی نبود؟

به هیچ وجه. بیشتر این‌ها فشارهای تبلیغاتی گسترده‌ای بود که انجام شد و هنوز هم انجام می‌شود. در این میان همه مسائل را بهم گره می‌زنند. هیچ ارتباطی میان برجام و FATF نیست، اما آنان این دو را به هم گره می‌زنند. البته وقتی هم از فشار برای خروج از برجام حرف می‌زنیم، باید توجه کنیم که این فشار تنها به ایران وارد نشد، بلکه بر اروپا، روسیه و چین هم فشار می‌آمد تا به وظایف برجامی خود عمل نکنند. اما با‌وجود این فشارها، می‌بینیم که در زمینه سیاسی، همه این کشورها همچنان از برجام حمایت می‌کنند. اما بخش‌های غیرسیاسی که به بانک‌ها و شرکت‌هایی که به بازار یا دلار امریکا گره خورده‌اند، از این رویکرد تبعیت نمی‌کنند.

اشاره‎ کردید که رئیس جمهوری فشارها را تحمل می‌کنند. اتفاقاً یکی از انتقادات به آقای روحانی همین است که بسیاری از مسائل را با مردم در میان نمی‌گذارند، درحالی که در گذشته که فشارها کمتر بود بیشتر با مردم حرف می‌زدند. دلیل این رویکرد چیست و آیا آقای روحانی می‌خواستند شرایط را سخت‌تر نکنند؟

دکتر روحانی در یک سال گذشته بیشتر با مردم صحبت کرده است، هرچند برخی از حرف‌ها را نگفته است. ایشان تقریباً هر هفته در برنامه‌های مختلف با مردم صحبت می‌کنند. اتفاقاً برخی هم انتقاد می‌کنند که چرا ایشان اینقدر صحبت می‌کنند، بگذارید برخی از حرف‌ها را وزیران مطرح کنند. یا می‌بینید که برخی می‌گویند چرا دفتر رئیس جمهوری اینقدر اظهارنظر می‌کند، او که سخنگو نیست. اما واقعیت این است که آقای رئیس جمهوری حرف می‌زنند و ما هم سعی می‌کنیم به اندازه وسع خود به سؤالات پاسخ دهیم.

اما اینکه چرا آقای روحانی فشارهایی که روی او یا دولت وجود دارد را مطرح نمی‌کند یا اینکه نمی‌گوید چه کسانی اجازه نمی‌دهند امور پیش برود، این انتقاد، درست است، اما پاسخ هم دارد.

سال گذشته همین موقع‌ها بود که برخی مسائل اجتماعی با فشارهای خارجی همراه شد. در آن شرایط دکتر روحانی تحلیلی از آینده کشور و اثرات تحریم‌ها داشتند و به این جمع‌بندی رسیدند - معتقدم جمع‌بندی رهبر معظم انقلاب هم همین است- که ما نباید در این زمان مردم را ناامید کنیم، نباید اختلافات خود را به میان مردم ببریم و آنان را مأیوس کنیم، زیرا مأیوس کردن مردم هدفی است که دشمن دنبال می‌کند. مهم‌ترین هدف دشمن ناکارآمد نشان دادن حکومت، افزایش اختلافات داخل کشور، مأیوس شدن مردم است که در نهایت می‌تواند به جدایی مردم از نظام منتهی شود. در چنین شرایطی، وظیفه ما چیست؟ آیا باید در زمین دشمن بازی کنیم؟ دولت بر این عقیده است هر صدایی که باعث ایجاد شکاف در کشور بویژه در حاکمیت شود، بازی کردن در زمین دشمن است. فرق هم نمی‌کند چه کسی باشد. براساس همین بینش، رئیس جمهوری تلاش دارد وارد این دعواها نشود. به‌عنوان مثال، صحبت آقای رئیس جمهوری در بانک مرکزی درباره FATF، اصلاً درباره مجمع تشخیص مصلحت نظام نبود. بویژه اینکه خودشان از ابتدای تشکیل مجمع تا امروز عضو آن هستند. مضافاً اینکه مجمع تشخیص 20-10 نفر نیستند، بلکه بالای 40 نفرند. آن سخن آقای رئیس جمهوری درباره FATF، ناظر بر بخشی از مجمع بود که ایراداتی گرفتند.

می‌توانستیم به سخنان برخی عزیزان جواب بدهیم، اما دیدیم که جواب دادن ما به معنای اختلاف بین ما و ایشان خواهد بود، درحالی که ما نمی‌خواهیم بر این مسائل دامن بزنیم. بنابراین، این انتظار که دولت برخی حرف‌های پشت پرده را بزند، غیر از ایجاد اختلاف و از بین بردن انسجام، ثمر دیگری ندارد.

اتفاقاً در همین صحبت بانک مرکزی آقای رئیس جمهوری، یکی از انتقادات این است که آقای روحانی سال‌ها سابقه مذاکره داشته، چه در مجلس و چه در مذاکرات داخلی و خارجی. ایشان آیا از این ظرفیت خود در نشست سران قوا برای هماهنگی سیاست‎های اقتصادی استفاده می‌کنند یا خیر؟ به عبارت دیگر، بحثی که در بانک مرکزی مطرح شد، آیا نباید از همان آغاز فعالیت هیأت عالی نظارت، در نشست‌های سران قوا، مطرح و حل و فصل می‌شد؟

این مسأله دو بار در جلسه سران سه قوه مطرح شد. اساساً معتقدم تفاهمی که اکنون میان سران سه قوه وجود دارد، با هیچ دوره دیگری قابل قیاس نیست. اما مسأله هیأت عالی نظارت، به دورانی بازمی گردد که مرحوم آیت‌الله هاشمی شاهرودی در بیمارستان بستری بودند. عملاً وضعیت مجمع تشخیص در آن زمان با امروز کاملاً متفاوت بود. حالا آیت‌الله آملی لاریجانی رئیس مجمع هستند اما آن موقع که بحث به هیأت عالی نظارت رفت، شرایط مجمع کاملاً متفاوت بود.
به بحث کابینه دوم آقای روحانی برگردیم. شما دولت دوازدهم را قوی‌تر دانستید. حتماً خودتان هم در رسانه‌ها دیدید که حتی برخی از حامیان دولت هم انتقاد دارند و می‌گویند که کابینه دوم به نسبت کابینه اول ضعیف‌تر است. چینش کابینه و تغییراتی را که بعداً به وجود می‌آید متوجه حزب اعتدال و توسعه و شخص شما می‌دانند. می‌گویند همه کاره دولت آقای واعظی است. حتی استعفای آقای ظریف را هم به شما نسبت دادند. حتی برخی حضور شما در دفتر رئیس جمهوری را به معنای گردش به راست آقای روحانی دانستند.

این از آن دست حرف‌های خیلی عجیب تاریخی است که حضور من به جای آقای نهاوندیان را گردش به راست تعبیر می‌کنند. در عمرم سابقه هیچ حضوری در جریان راست را نداشتم، چطور اکنون گردش به راست تعبیر می‌شود؟ این مسأله بستگی دارد که کدام رسانه با چه نیتی حرف می‌زند.

اما درباره چینش کابینه، جریان حامی دولت انتقاد بسیاری دارد، از جمله اینکه دولت مثلاً در وزارت علوم از شخصیتی مانند فرجی دانا به گزینه‌ای رسید که نمایندگان به صراحت اعلام کردند نفر بیستم لیست آقای روحانی برای این وزارتخانه بود.

این مسأله به روش انتخاب وزرا بازمی‌گردد که بحث متفاوتی نسبت به سؤال قبلی شما است. آقای دکتر روحانی در انتخاب اعضای کابینه ملاحظاتی داشتند. ایشان در سال 96 همان روشی را اجرا کردند که در سال 92 اجرا کرده بودند. نحوه انتخاب و هماهنگی‌هایی که باید انجام می‌دادند، هیچ تفاوتی نداشت. کما اینکه در سال 92 به مردم قول دادند کابینه من فراجناحی است و این در سال 96 هم تکرار شد. آن چیزی که در فاصله سال‌های 92 و 96 متفاوت شده است، نه رویکردهای آقای روحانی، بلکه انتظارات برخی از افراد و جریانات سیاسی بود. بعد از انتخابات 96 برخی از جریانات سیاسی فکر می‌کردند آقای رئیس جمهوری باید کابینه دیگری انتخاب می‎کرد.

خب خود این منتقدان می‌گویند این انتظار بر اساس شعارهایی به وجود آمده بود که آقای روحانی در زمان تبلیغات انتخاباتی مطرح کرد.

اتفاقاً یکی از شعارهای ایشان فراجناحی بودن کابینه بود و این گونه نیست که آقای روحانی در سخنرانی‌ها حرف دیگری زده باشد. ایشان حرف‌های خود را زده بودند. ایشان که با هیچ حزب و گروهی قرارداد امضا نکرده بود یا جایی قول نداده بود که کابینه‌ام را این گونه انتخاب خواهم کرد. آقای روحانی به همه قول‌هایی که در انتخابات داده، پایبند است و هیچ عقب نشینی نداشته است. وعده‌هایی که اجرای آن در حوزه مسئولیت خودشان است، دارند اجرا می‌کنند، آنهایی هم که باید با هماهنگی قوای دیگر انجام شود، در حال تلاش برای دستیابی است، اما شخص آقای روحانی به همه وعده‌های خود پایبند است. یکجا مثال بزنید که ایشان گفته باشد در کابینه از این جناح انتخاب می‌کنم؟ بنابراین نباید انتظار داشت که بین دو دوره تفاوتی از این نظر به وجود بیاید. اساساً ایشان بارها در تبلیغات اعلام کرد که آمدم تا سیاست‌ها و کارهای نیمه کاره دولت یازدهم را ادامه بدهم. بله، برخی دوستان در سال 92 انتظاری نداشتند، اما در سال 96 فکر می‌کردند کابینه باید به گونه دیگری انتخاب شود. درحالی که این رئیس جمهوری است که باید تصمیم بگیرد با چه کسی می‌خواهد کار کند. به نظر من آقای رئیس جمهوری هیچ تغییری نکرده است. ضمن اینکه دفتر رئیس جمهوری نیز براساس سیاست‌های رئیس جمهوری کار می‌کند. دفتر رئیس جمهوری که سیاستگذاری نمی‌کند، بلکه تنها نظرات و سیاست‌های رئیس جمهوری را اجرا می‌کند. بنابراین همان‌طور که در وزارت ارتباطات سیاست‌های دولت را اجرا می‌کردم، در اینجا نیز سیاست‌های رئیس جمهوری را اجرا می‌کنم. اینکه کارهای رئیس جمهوری در دفترش بخوبی انجام می‌شود به این معنی نیست که جا برای دیگران تنگ شده است. اگر انتظار این است که در دفتر خنثی باشیم و کاری نکنیم تا دیگران بگویند دفتر رئیس جمهوری کمرنگ است، این حرف مبنایی ندارد. مگر دولت با این ویژگی‌ها و مختصات، با آمدن یک رئیس دفتر و رفتن یکی دیگر، دچار تغییرات اساسی می‌شود؟ من وظیفه خود را انجام می‌دهم و خدمت ایشان هم گزارش می‌کنم، اما تصمیم را شخص رئیس جمهوری می‌گیرد. درباره حزب اعتدال و توسعه هم که گفته می‌شود برای دولت تصمیم می‌گیرد، واقعیت این گونه نیست. اعتدال و توسعه تنها یک حزب حامی دولت است مانند سایر احزاب و بیش از این جایگاهی ندارد. به نظر من این حرف جفا در حق رئیس جمهوری و هم در حق حزب اعتدال و توسعه است. مگر حزب اعتدال و توسعه چند عضو در دولت دارد؟

شما در دفتر ریاست جمهوری، آقای نوبخت در سازمان برنامه و بودجه، آقای بانک در سازمان مناطق آزاد، یا وزیر اقتصاد...

وزیر اقتصاد هیچ ارتباطی با حزب اعتدال و توسعه ندارد. غیر از من و آقای نوبخت، فرد دیگری نیست. اگر شما تا حد آقای بانک بخواهی بروی، من از هر جناحی 10 برابر برای شما اسم می‌برم.
بیشتر بحث تأثیرگذاری و نفوذ اعتدال و توسعه در دولت مطرح است.

تأثیرگذاری به عملکرد افراد بستگی دارد. وقتی در جایی بخوبی عمل می‌شود و تعامل خوبی دارند، طبعاً تأثیرگذار هم خواهند بود. ما نباید به تأثیرگذارها انتقاد کنیم. اتفاقاً شما و دیگر رسانه‌ها باید به آنان که تأثیرگذار نیستند انتقاد کنید. اساساً به دولت آمدیم تا تأثیرگذار باشیم، تا فعال باشیم و مسائل را با سرعت پیش ببریم. اتفاقاً اگر کسی در هر رده‌ای، وزیر یا فرماندار مأموریت خود را بخوبی انجام ندهد و تأثیرگذاری ندارد، باید مورد انتقاد واقع شود. فردی مسئولیت پذیرفته و تمام انتقادات را به جان می‌خرد تا بتواند برای کشورش تأثیرگذار باشد، اتفاق مثبتی است، نه منفی.
این نظر منتقدان است که برخی هم از حامیان دولت هستند.

شما صفت حامی دولت را به هر کسی اطلاق می‌کنید؟ حامیان دولت که نمی‌توانند هر روز انتقاد و تخریب کنند، اما باز هم بگویند حامی هم هستیم.

انتقاد کردن منافاتی با حامی دولت بودن ندارد.

انتقادی که مابه ازای حمایت نداشته باشد، انتقاد نیست، تخریب است.

برخی اصلاح‌طلبان انتقاد می‌کنند که شما بیشتر با جریان اصولگرا تعامل دارید، اما آنجا که باید از دل این تعامل امتیازی بگیرید، عملاً آن طرف کاری نمی‌کند و این در نهایت باعث سرخوردگی پایگاه اجتماعی دولت می‌شود.

این مسأله در ارتباط با من صدق نمی‌کند. ممکن است برخی از نمایندگان چنین انتقادی به برخی از وزیران داشته باشند، اما شخص من با همه جناح‌های همسوی دولت، -آنان که مخالف دولت هستند منظورم نیست- مرتبط هستم. میان آنان تفاوتی هم قائل نیستم. اما درباره اصلاح‌طلبان، من با مجموعه‌ای از اصلاح‌طلبان هم رابطه بسیار خوبی دارم. اینکه هر کسی در هر جایی یک صفت اصلاح‌طلب به خود بدهد و بگوید حامی دولت هستیم و بعد از آن هم هرچیزی که دلش می‌خواهد بگوید، دور از قاعده سیاست است. آن هم درحالی که من با اصلاح‌طلبان جلسه دارم و با آنان در ارتباطم. ما می‌دانیم که ارتباط گروه‌های مختلف با دولت، چه هنگام انتخابات و چه پس از آن، چگونه بوده و ما هم همیشه قدرشناس همه کسانی که به ما کمک کردند هستیم. نگاه ما به گروه‌ها، افراد و رأی دهندگان، نگاه یکبار مصرف نیست که بگوییم حالا که رأی آوردیم، کاری به آنان نداشته باشیم. بلکه ما از همه کسانی که به آقای روحانی رأی دادند و از دولت حمایت کردند، قدردانی می‌کنیم و رابطه خوبی هم با آنان داریم. به عبارت دقیق تر، اینکه ما برای دوره بعد احتیاجی به رأی نداریم، باعث نمی‌شود که ما مردم، گروه‌ها و احزاب را فراموش می‌کنیم. چون مهم ما نیستیم، بلکه مهم فکر و گفتمان اعتدال است که باید بماند و برای کشور مفید باشد. چون به این اصل اعتقاد داریم، رابطه خود را با همه جریان‌ها حفظ کرده و می‌کنیم. اما می‌گوییم با همه کسانی که مشی اعتدالی دارند، می‌توانیم کار کنیم. این نکته را هم اضافه کنم. گاهی چیزهای بسیار عجیبی می‌شنوم. مثلاً اسم فردی را می‌شنوم که حتی یکبار هم ندیده ام، اما گفته می‌شود که قرار بوده ایشان استاندار یا معاون وزیر شود، اما من مخالفت کردم. درحالی که معمول این است که سوابق افراد در کارگروهی بررسی و نتیجه به رئیس جمهوری گزارش می‌شود و ایشان موافقت یا مخالفت می‌کنند. اما متأسفانه این‌طور گفته می‌شود که فلانی پشت این فرد بوده یا نبوده. همین حالا استانداران، معاون وزیر و رئیس دستگاه‌های بزرگ دولت از طیف‌های مختلف اصلاح‌طلب و اصولگرای معتدل هستند. همه هم از این فیلتر عبور کرده‌اند تا موافقت رئیس جمهوری را کسب کنند. ربطی به یک فرد ندارد که من تصمیم بگیرم چه کسی باشد یا نباشد؟ اصلاً برای من فرقی نمی‌کند چه کسی کجا باشد.

برخی هم مدعی بودند که با چهره‌های مورد نظر آقای جهانگیری برای حضور در کابینه موافقت نشد و گزینه‌های مدنظر شما به کابینه وارد شدند. از همین جا می‌گویند دلخوری‌هایی هم میان شما و آقای جهانگیری ایجاد شده است. در نهایت هم یک بحثی هم میان حزب اعتدال و کارگزاران پیش آمد.

این بحث شایعه است.

اما کارگزاران و اعتدال و توسعه علیه هم بیانیه دادند.

بیانیه دادن دو گروه سیاسی طبیعت کار سیاست است و مشکلی از این جهت نیست. اما واقع قضیه این است که من از بیانیه حزب اعتدال و توسعه مطلع نبودم و اگر می‌دانستم قطعاً می‌گفتم جواب ندهند. موقعی متوجه شدم که بیانیه منتشر شده بود.

البته بیانیه شاخه جوانان حزب بود.

بله. من موضع خودم را در جلسه شورای مرکزی حزب هم مطرح کردم. گفتم نمی‌خواهم از کار جوانان انتقاد کنم، اما اگر با من مشورت می‌کردند، می‌گفتم به مصلحت دولت نیست که دو گروه حامی رئیس جمهوری در رسانه‌ها با یکدیگر حرف بزنند، بلکه باید جلسه بگذارند و در جلسه با هم گفت‌و‌گو کنند. اما درباره آقای جهانگیری، من از ابتدا با ایشان رفیق بودم و حالا هم رفاقتم بیشتر شده است. نه فقط در دوران یک سال و نیم دفتر رئیس جمهوری، بلکه از دوران وزارت ارتباطات تا امروز، چه شفاهی و چه کتبی، چه در دولت چه بیرون دولت، چه دو نفره چه روی کاغذ، کوچکترین اتفاقی بین من و آقای جهانگیری نبوده و همه این حرف‌ها بی‌پایه و اساس است.

رفتن آقای آخوندی از دولت هم حاشیه‌های خودش را داشت.

مسأله استعفای آقای آخوندی از یک سال و نیم پیش مطرح بود. اما حدود 4 ماه بعد از تشکیل دولت دوم، درباره طرح احیای بافت فرسوده میان رئیس جمهوری و ایشان اختلاف سلیقه‌ای ایجاد شد. آقای آخوندی به روش دیگری اعتقاد داشت و رئیس جمهوری هم به روشی که اکنون در حال اجرا است. این یک اختلاف سلیقه بود. در این بین من تلاش کردم به‌گونه‌ای این مسأله حل شود، به این معنی که چند بار با آقای دکتر آخوندی صحبت کردم که این کناره‌گیری اتفاق نیفتد، اما درنهایت افتاد. بنابراین به‌عنوان رئیس دفتر رئیس جمهوری وظیفه خود می‌دانم پلی میان همه اعضای کابینه و رئیس جمهوری باشم همچنان که باید مطالب و نکات و سیاست‌های مورد نظر رئیس جمهوری را هم به بقیه منتقل کنم. این وظیفه من است، اما در ارتباط با استعفای آقای آخوندی تلاش بسیار زیادی کردم تا این اتفاق رخ ندهد. بنابراین، برخلاف آنچه گفته می‌شود، اتفاقاً من باعث شدم ماندن ایشان در دولت طولانی‌تر شود.

اما ماجرای استعفای آقای قاضی‌زاده هاشمی، اختلاف با آقای دکتر نوبخت بود.

آقای دکتر هاشمی یکی از افراد بسیار مورد علاقه من در دولت بود و بسیار به هم نزدیک هستیم. ایشان یکی از وزیران بسیار خوب بود و بسیار هم زحمت کشید. هم برای رئیس جمهوری و هم برای سایر اعضای دولت کناره‌گیری ایشان دشوار بود. بسیار هم تلاش کردیم تا ایشان در دولت بماند. یک هفته مرتب با ایشان صحبت کردم، اما ایشان ملاحظاتی داشت که ربطی هم به آقای رئیس جمهوری نداشت، بلکه مسائل آن بیشتر به سازمان برنامه و بودجه مربوط می‌شد. حتی شش ماه قبل از این استعفا که در آن زمان هم مشکلی بروز کرده بود، یک روز صبح به دفتر ایشان رفتم که باعث شد موضوع حل شود.

درباره استعفای آقای ظریف، بیش از همه نگاه‌ها متوجه شما شد و بسیاری درباره نقش شما در بروز این مسأله کنکاش می‌کردند.

وقتی ساعت 10 و نیم دوشنبه شب، آقای ظریف استعفا داد، به‌محض اینکه مطلع شدم و دیدم خبرها به گونه‌ای است که گویی توافقی میان رئیس جمهوری و وزیر خارجه بوده که او استعفا بدهد، نخستین عکس العمل از سوی من بود که 5 دقیقه به نیمه شب اتفاق افتاد. به‌عبارت دیگر، درست بعد از اطلاع از جریان، بلافاصله اعلام کردم که رئیس جمهوری با این استعفا مخالف است. فردای آن شب نیز اعلام کردم آقای دکتر روحانی یک وزیر خارجه و یک سیاست خارجی دارد. معنای این واکنش‌ها و اظهارنظرها چیست؟ معنای این اظهارنظرها این است که دولت می‌خواهد آقای دکتر ظریف را قویاً در کابینه حفظ کند. تمام روز سه‌شنبه تا ساعت یک شب تلاش من این بوده که آقای ظریف بازگردد. محوریت تلاش‌هایی که اتفاق افتاد با من بود.

این مسأله را برای ما باز کنید که آن روز چه اتفاقی افتاد که در نهایت به استعفای دکتر ظریف منجر شد.

این از آن مسائلی است که با گذشت زمان روشن می‌شود.

بنابراین با توجه به نقشی که در دولت ایفا می‌کنید، می‌توان این جمله آقای آشنا را تکرار کرد که دکتر واعظی، سپر آقای دکتر روحانی است؟

من سپر آقای روحانی نیستم، زیرا خود آقای رئیس جمهوری سپر مردم و حاکمیت است.

گفته می‌شود برخی از اعضای کابینه چندان به شعارهای آقای رئیس جمهوری مقید نیستند و شتاب و سرعت کمتری دارند. با توجه به شرایط امروز کشور و نیز سال آینده که با رونق انتخابات، حتماً نقدها به دولت هم بیشتر می‌شود، در این صورت آیا ترمیم کابینه در دستور کار رئیس جمهوری خواهد بود یا خیر؟

همه همکاران آقای رئیس جمهوری هنگام انتخاب برنامه‌های خود را بر اساس سیاست‌های دولت و شعارهای آقای دکتر روحانی نوشتند. بنابراین فرآیند به این صورت بوده که آقای رئیس جمهوری همکاران خود را براساس وعده‌هایی که به مردم دادند انتخاب کردند. اما اینکه برخی افراد احتیاط می‌کنند شاید به این دلیل باشد که جنس کارشان سیاسی و تبلیغاتی نیست.

شاید هم کارهای آنان با وعده‌ها و ظرفیت‌هایی که دستگاه آنان دارد، تناسبی ندارد.

این گونه نیست. برخی افراد حتی برای خودشان هم کار تبلیغاتی نمی‌کنند و وقتی هم می‌پرسیم که چرا کار رسانه‌ای نمی‌کنید، می‌گویند اگر بخواهیم به هر مسأله‌ای ورود کنیم و پاسخ دهیم، از کار خودمان می‌مانیم، درحالی که معتقدم این پاسخ دادن‌ها هم بخشی از کار است. اما در مقابل، گروه دیگری هم هستند که وقتی کار سخت می‌شود، کارکردن برایشان قدری دشوار می‌شود. بنابراین، ممکن است افرادی هم باشند که یا خود توان ادامه دادن نداشته باشند یا تیم، آنان را همراهی نمی‌کند. اما فارغ از همه این‌ها، حالا که داریم با هم صحبت می‌کنیم، رئیس جمهوری دنبال ترمیم کابینه نیستند. اما این حق ایشان است که با توجه به شرایط کشور ومطالبات مردم، اگر فردی در ارزیابی‌ها نمره کافی نگرفت، فرد دیگری جایگزین او شود تا بتواند مشکلات مردم را حل کند. در همین راستا، ایشان به ما دستور دادند و برخی شاخص‌ها را خودشان انشا کردند تا مطابق آنها اعضای کابینه ارزیابی شوند. میزان تعامل با مردم، نوع اطلاع‌رسانی از طریق رسانه‌ها، سفرهای استانی، حل میدانی مشکلات و حمایت از سیاست‌های دولت، از جمله این شاخص‌ها است که مرتب هم ارزیابی می‌شود و این غیر از ارزیابی است که سازمان امور اداری استخدامی هر ساله از همه دستگاه‌ها انجام می‌دهد. بنابراین کاری که دفتر رئیس جمهوری انجام می‌دهد، به نظرم پاسخ به سؤال شما است.

اشاره کردید که دولت برای جلوگیری از بروز اختلاف در کشور، در مواردی سکوت پیشه کرده است. اما به‌نظر می‌رسد فشارهای خارجی و کارشکنی‌های داخلی، باعث شده است که سرمایه اجتماعی دولت آسیب ببیند، کما اینکه برخی هنرمندان احساس پشیمانی می‌کنند، برخی سیاسیون هم طور دیگری حرف می‌زنند. دولت برای ترمیم سرمایه اجتماعی و تقویت پایگاه رأی خود چه برنامه‌ای دارد؟

آسیب به سرمایه اجتماعی فقط متوجه این دولت نیست. کار دولت تا دو سال و نیم دیگر تمام می‌شود، این کشور است که می‌ماند و ما به‌عنوان یک شهروند، نمی‌توانیم نسبت به خود، کشور و آینده خود بی‌تفاوت باشیم، چه در دولت باشیم و چه نباشیم. زمانی می‌توانیم سرنوشت بهتری برای کشور خود رقم بزنیم که بتوانیم این سرمایه اجتماعی مردمی را همچنان به‌عنوان پشتوانه خود داشته باشیم. بله، اکنون مشکلاتی در کشور داریم که مهم‌ترین آن مشکلات اقتصادی است. به باور من، اگر ما با این فشارها روبه‌رو نمی‌شدیم، وضعیت اقتصادی هم این‌گونه نمی‌بود وبالطبع وضعیت سرمایه اجتماعی هم به‌گونه دیگری می‌بود. کما اینکه در دولت‌های قبل هم همواره سرمایه اجتماعی فراز و نشیب‌هایی داشته است، اما زود ترمیم می‌شد، اما چرا این بار طول کشید؟ زیرا هنوز سطح معیشت و رفاه مردم به آنچه مطلوب ما است، نرسیده و هنوز سیاست‌های ما به نتیجه نهایی نرسیده و این باعث شده تا وضع زندگی مردم قدری بهم بریزد. بنابراین معتقدم باید تلاش خود را مضاعف کنیم و از هر روشی استفاده کنیم تا مشکلات معیشتی مردم را سریع‌تر مرتفع کنیم. این اولویت نخست دولت است. اولویت دوم ما، شکل‌گیری یک نوع رفتار تعاملی میان مردم و مسئولان است تا ارتباط آنان بیشتر شود، به گونه‌ای که مردم ببینند و قضاوت‌شان این باشد که دولتمردان دارند همه تلاش خود را به‌کار می‌بندند، مشکلات ما را می‌دانند، پس باید مقداری به آنان فرصت بدهیم تا این مشکلات را حل کنند. به‌عبارت دیگر، حتی اگر به‌لحاظ اقتصادی دست دولت قدری بسته است، اما می‌توانیم با اخلاق، رفتار و نوع حرف زدن و تکریم مردم آنان را دلگرم کنیم. البته در این میان از گروه‌های سیاسی، رسانه‌ها و همه کسانی که پل میان مردم، حاکمیت و دولت هستند انتظار می‌رود به شکل‌گیری این ارتباط و کاستن از این فاصله کمک کنند. برخی نباید نقش خود را این طور تعریف کنند که به اسم حمایت از مردم، روی زخم آنان نمک بپاشند، بلکه باید به مسئولان راه نشان دهند و انتقاد کنند. موقعی می‌توانیم سرمایه اجتماعی را بازگردانیم که بتوانیم از این مشکلات عبور کنیم که این نیازمند حضور و مشارکت همه است و بدون حضور و حمایت مردم، دولت موفق نمی‌شود. زیرا این دولت، از ابتدا همه توفیقات خود را به پشتوانه و اتکای مردم به دست آورده است، حالا هم اگر قرار است توفیقی کسب شود، با مساعدت مردم میسر خواهد بود.

اگر سال آینده بخواهیم از این شرایط دشوار عبور کنیم، برای چنین عبوری باید در عرصه داخلی تصمیمی گرفته و اتفاقی بیفتد یا اینکه ممکن است در حوزه خارجی هم اتفاقات مثبتی روی دهد؟

مهم برای ما داخل است. البته به‌هیچ وجه انتظار نداریم که سال آینده در خارج از کشور به خودی خود اتفاقی رخ دهد، زیرا هیچ تحلیل یا علائمی دیده نمی‌شود. بنابراین اگر قرار است اتفاقی بیفتد، منشأ این تحول در داخل کشور خواهد بود. به عبارت دیگر، وقتی مردم چهلمین سالگرد با عظمتی را در داخل کشور برگزار می‌کنند، وقتی مردم با همه مشکلات، اما در حمایت از نظام فعال هستند، این حضور مردم زمینه ساز اتفاقاتی در خارج از کشور می‌شود. به عبارت دیگر اگر پیامی که در داخل کشور وجود دارد، مثبت باشد، می‌تواند در خارج از کشورهم اثراتی داشته باشد. اما اینکه به‌عنوان دولت به خارج امیدوار باشیم، از ابتدا این گونه نبوده و نخواهد بود. از روز اول امید‌مان به داخل کشور و به مردم بوده است.

آقای رئیسی در دوره انتخابات رقیب آقای روحانی بود، اما دو سال و نیم باقی مانده دولت دوازدهم، آقای روحانی باید به‌عنوان رئیس قوه با ایشان در قوه قضائیه همکاری داشته باشند. به نظر شما نوع رابطه و تعامل قوه قضائیه و دولت در دوره ریاست آقای رئیسی چطور خواهد بود؟

آقای دکتر روحانی و دولت ایشان بر این باور هستند که هرچه در دوران انتخابات اتفاق افتاد، در 22 اردیبهشت تمام شد. دوران رقابت ساعت 12 شب 22 اردیبهشت تمام شد و پس از آن باید دوران رفاقت باشد. گذشته از این، رابطه شخصی من با آقای رئیسی، رابطه بسیار نزدیک و خوبی است و چه در تهران و چه هروقت که به مشهد رفتم، صحبت‌های خوبی باهم داشتیم. اما آنچه که مربوط به دولت و آستان قدس است، تا امروز آنچه از طریق آقای رئیسی و آستان قدس به دفتر رئیس جمهوری منتقل شده، به نحو احسن انجام شده، بدون اینکه اساساً میان آقای رئیسی یا مرحوم طبسی تفاوتی بگذاریم، بلکه ما به روش همیشگی کار کردیم. در ارتباط با قوه قضائیه نیز ما هیچ دغدغه‌ای نداریم که حضور ایشان در این جایگاه تأثیری بر روابط دولت و قوه قضائیه بگذارد. معتقدم آقای رئیسی اهل تعامل است و قوه قضائیه و دولت به هم نیاز متقابل دارند. منافع کشور هم در این است که این دو قوه با هم یک ارتباط نزدیک داشته باشند. از این‌رو بسیار خوشبین هستم از اینکه ما در دوران آقای رئیسی با مشکل مواجه نشویم، همکاری خوبی داشته باشیم و کارها را پیش ببریم.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین