پیش بینی می شود حملات نیروهای ائتلاف به مواضع داعش ختم نشود و در ادامه به ارتش و حکومت سوریه نیز برسد. این که چگونه این کار میسر خواهد شد چندان مهم نیست ، مهم این است که حملات به خاک سوریه با مقبول ترین توجیه ممکن عملیاتی شده است. شاید در آینده سرنگونی یک هواپیمای ائتلاف توجیه مناسبی برای حمله به مواضع ارتش سوریه باشد یا حمایت از غیرنظامیان یک منطقه در برابر ارتش سوریه و نظایر این ها.
بحران سوریه با حملات نیروهای موسوم به ائتلاف بین المللی به داعش، وارد
مرحله جدیدی شده است. لذا بی مناسبت نیست تصویر کلی از آنچه امروز می گذرد
را به همراه "آنچه گذشت" به سرعت مرور کنیم و بکوشیم پنجره ای به سمت آینده
باز کنیم:
- حکومت بشار اسد، هر چند قالب جمهوری دارد اما واقعیت این است که او میراث دار ریاست جمهوری پدر شد و در فرایندی غیردموکراتیک ریاست کشور را به دست گرفت.
- اسد در دوران زمامداری خود، آزادی های سیاسی را محدود کرد و به حکومت تک حزبی باقی مانده از پدرش استمرار بخشید. اما او آزادی های اجتماعی را وسعت و از نظر اقتصادی وضعیت سوری ها را ارتقا داد. توریسم را رونق بخشید و روابط بین المللی کشورش را توسعه داد.
- بیش از سه سال قبل، اولین ناآرامی ها در سوریه شکل گرفت و حکومت دمشق، با مشت آهنین با مخالفان مواجه شد. تجمعات ضد حکومت وی ، دو ریشه عمده داشتند:اول، نارضایتی های موجود از فقدان آزادی های سیاسی و دوم، اخوانی هایی که عمدتاً در حلب مستقر بودند و از وجود یک حکومت لائیک در کشورشان ناخرسند.
- در اوایل کار ، آنچه بود ، تقابل مخالفان داخلی و حکومت اسد بود. بدیهی است که در چنان وضعیتی انتطاری که از حکومت می رود، نه سرکوب که گفت و گو و اصلاحات است. اما اسد وقتی تن به اصلاحاتی مانند حذف نظام تک حزبی و برگزاری انتخابات رقابتی (هر چند ضعیف) کرد که دیگر دیر شده بود. این مساله بار دیگر ثابت کرد که تئوری سنگین بودن گوش های حاکمان، درباره بسیاری از آنها صدق می کند.
- در ادامه ماجرا، افراطیونی از کشورهای مختلف ، از چین و چچن گرفته تا عراق و مراکش و از استرالیا گرفته تا اروپا و آمریکا ، راهی سوریه شدند و گروه های تروریستی مانند داعش و جبهه النصره را شکل دادند و تحت عنوان جهاد(!) با حکومت اسد جنگیدند.
با این تحول، عملاً مخالفت های داخلی به حاشیه رفت و حتی بسیاری از مخالفان دیروز اسد، به حمایت از وی پرداختند زیرا می دانستند که در صورت پیروزی تروریست ها ، نه تنها به آزادی سیاسی نمی رسند بلکه آزادی های اجتماعی حکومت اسد نیز از بین خواهد رفت. از این به بعد، آنچه در سوریه می گذشت و می گذرد، تقابل مردم و حکومت نبود ، بلکه تقابل تروریست ها با یک دولت بود و هست.
- آمریکا، ترکیه و برخی کشورهای عربی به طور آشکاری از مخالفان تروریست اسد حمایت کرده اند و از اعلام این حمایت نیز ابایی نداشته اند. اخیراً اوباما گفته که درباره داعش اشتباه کرده است. این سخنان همزمان با حملات هوایی نیروهای ائتلاف علیه داعش مطرح شد.
- آمریکا در دوران اوباما، کوشیده است از حمله نظامی به کشورها خودداری کند. نیروهای امریکایی حتی در ائتلاف علیه لیبی قذافی نیز مستقیماً عمل نکردند و کار را به ناتو و مشخصاً فرانسه سپردند. احتمالاً اوبامایی که برنده جایزه صلح نوبل است، دوست ندارد آشکارا جنگ افروزی کند.
با این حال، ماجرای داعش و جنایت هایش به حدی رسانه ای شد که حمله به داعش ، تجاوز به هیچ کشوری تلقی نمی شود. تأمل انگیز این که حمله به داعش، پس از نمایش سر بریدن چند آمریکایی آغاز شد و این در حالی است که ماهیت، راهبرد و خطر داعش ، قبل و بعد از آن سر بریدن ها یکسان بود.
اینک زمینه چینی مناسبی برای حمله به سوریه شده است. داعش یک گروه منفور بین المللی است که مردان را سر می برد و زنان را به عنوان کنیز می فروشد. اگر تا قبل از ماجرای داعش، هر گونه حمله به خاک سوریه ، تجاوز به یک کشور عضو سازمان ملل تلقی می شد، امروز می توان در قالب حمله به داعش، سوریه را بمباران کرد.
- حتی اگر تحلیل هایی مانند این که آمریکا به داعش آسیب جدی نمی زند یا خبرهایی مانند این که مقرهای داعش قبل از حملات هوایی، تخلیه می شوند را نادیده بگیریم و باور نکنیم، در یک چیز تردیدی وجود ندارد و آن این که آمریکا و متحدانش بهترین فرصت را برای سرنگونی بشار اسد به دست آورده اند (یا برای خود ایجاد کرده اند). پیش بینی می شود حملات نیروهای ائتلاف به مواضع داعش ختم نشود و در ادامه به ارتش و حکومت سوریه نیز برسد. این که چگونه این کار میسر خواهد شد چندان مهم نیست ، مهم این است که حملات به خاک سوریه با مقبول ترین توجیه ممکن عملیاتی شده است. شاید در آینده سرنگونی یک هواپیمای ائتلاف توجیه مناسبی برای حمله به مواضع ارتش سوریه باشد یا حمایت از غیرنظامیان یک منطقه در برابر ارتش سوریه و نظایر این ها.
به نظر می رسد کشورهای غربی و عربی مخالف اسد، به این نتیجه رسیده اند که سرنگونی دمشق کار گروه هایی مانند داعش و النصره و ارتش آزاد و ... نیست. بنابراین خود وارد عمل شده اند و به ظریف ترین شکل ممکن هم این کار را کرده اند.
آینده این جنگ می تواند سرنگونی بشار اسد باشد که در این صورت، مهم ترین ابهام ، بحث جایگزینی است که با توجه به هرج و مرج در سوریه، پاسخ مشخصی برای آن وجود ندارد.
احتمال دیگر ، تکرار تجربه عراق دوران صدام است که در آن ، بخشی از سوریه منطقه امن و دور از دسترس حکومت می شود و مقررات پرواز ممنوع در آن به اجرا در می آید. این گزینه می تواند دو حکومت را در سوریه شکل دهد که مخالفان سوریه آن دومی را در قلمروی خاص خود به رسمیت می شناسند. اجرای این سناریو، می تواند مقدمه تجزیه سوریه و متعاقباً عراق باشد.
گزینه دیگر نیز می تواند تشدید فشار بر اسد و حامیانش برای یک معامله سیاسی بزرگ باشد.
هر چند امروز ، هواپیماهای ائتلاف علیه داعش عمل می کنند، اما آنچه مسلم به نظر می رسد این است که دایره هدف ، محدود به داعش نخواهد بود.
- حکومت بشار اسد، هر چند قالب جمهوری دارد اما واقعیت این است که او میراث دار ریاست جمهوری پدر شد و در فرایندی غیردموکراتیک ریاست کشور را به دست گرفت.
- اسد در دوران زمامداری خود، آزادی های سیاسی را محدود کرد و به حکومت تک حزبی باقی مانده از پدرش استمرار بخشید. اما او آزادی های اجتماعی را وسعت و از نظر اقتصادی وضعیت سوری ها را ارتقا داد. توریسم را رونق بخشید و روابط بین المللی کشورش را توسعه داد.
- بیش از سه سال قبل، اولین ناآرامی ها در سوریه شکل گرفت و حکومت دمشق، با مشت آهنین با مخالفان مواجه شد. تجمعات ضد حکومت وی ، دو ریشه عمده داشتند:اول، نارضایتی های موجود از فقدان آزادی های سیاسی و دوم، اخوانی هایی که عمدتاً در حلب مستقر بودند و از وجود یک حکومت لائیک در کشورشان ناخرسند.
- در اوایل کار ، آنچه بود ، تقابل مخالفان داخلی و حکومت اسد بود. بدیهی است که در چنان وضعیتی انتطاری که از حکومت می رود، نه سرکوب که گفت و گو و اصلاحات است. اما اسد وقتی تن به اصلاحاتی مانند حذف نظام تک حزبی و برگزاری انتخابات رقابتی (هر چند ضعیف) کرد که دیگر دیر شده بود. این مساله بار دیگر ثابت کرد که تئوری سنگین بودن گوش های حاکمان، درباره بسیاری از آنها صدق می کند.
- در ادامه ماجرا، افراطیونی از کشورهای مختلف ، از چین و چچن گرفته تا عراق و مراکش و از استرالیا گرفته تا اروپا و آمریکا ، راهی سوریه شدند و گروه های تروریستی مانند داعش و جبهه النصره را شکل دادند و تحت عنوان جهاد(!) با حکومت اسد جنگیدند.
با این تحول، عملاً مخالفت های داخلی به حاشیه رفت و حتی بسیاری از مخالفان دیروز اسد، به حمایت از وی پرداختند زیرا می دانستند که در صورت پیروزی تروریست ها ، نه تنها به آزادی سیاسی نمی رسند بلکه آزادی های اجتماعی حکومت اسد نیز از بین خواهد رفت. از این به بعد، آنچه در سوریه می گذشت و می گذرد، تقابل مردم و حکومت نبود ، بلکه تقابل تروریست ها با یک دولت بود و هست.
- آمریکا، ترکیه و برخی کشورهای عربی به طور آشکاری از مخالفان تروریست اسد حمایت کرده اند و از اعلام این حمایت نیز ابایی نداشته اند. اخیراً اوباما گفته که درباره داعش اشتباه کرده است. این سخنان همزمان با حملات هوایی نیروهای ائتلاف علیه داعش مطرح شد.
- آمریکا در دوران اوباما، کوشیده است از حمله نظامی به کشورها خودداری کند. نیروهای امریکایی حتی در ائتلاف علیه لیبی قذافی نیز مستقیماً عمل نکردند و کار را به ناتو و مشخصاً فرانسه سپردند. احتمالاً اوبامایی که برنده جایزه صلح نوبل است، دوست ندارد آشکارا جنگ افروزی کند.
با این حال، ماجرای داعش و جنایت هایش به حدی رسانه ای شد که حمله به داعش ، تجاوز به هیچ کشوری تلقی نمی شود. تأمل انگیز این که حمله به داعش، پس از نمایش سر بریدن چند آمریکایی آغاز شد و این در حالی است که ماهیت، راهبرد و خطر داعش ، قبل و بعد از آن سر بریدن ها یکسان بود.
اینک زمینه چینی مناسبی برای حمله به سوریه شده است. داعش یک گروه منفور بین المللی است که مردان را سر می برد و زنان را به عنوان کنیز می فروشد. اگر تا قبل از ماجرای داعش، هر گونه حمله به خاک سوریه ، تجاوز به یک کشور عضو سازمان ملل تلقی می شد، امروز می توان در قالب حمله به داعش، سوریه را بمباران کرد.
- حتی اگر تحلیل هایی مانند این که آمریکا به داعش آسیب جدی نمی زند یا خبرهایی مانند این که مقرهای داعش قبل از حملات هوایی، تخلیه می شوند را نادیده بگیریم و باور نکنیم، در یک چیز تردیدی وجود ندارد و آن این که آمریکا و متحدانش بهترین فرصت را برای سرنگونی بشار اسد به دست آورده اند (یا برای خود ایجاد کرده اند). پیش بینی می شود حملات نیروهای ائتلاف به مواضع داعش ختم نشود و در ادامه به ارتش و حکومت سوریه نیز برسد. این که چگونه این کار میسر خواهد شد چندان مهم نیست ، مهم این است که حملات به خاک سوریه با مقبول ترین توجیه ممکن عملیاتی شده است. شاید در آینده سرنگونی یک هواپیمای ائتلاف توجیه مناسبی برای حمله به مواضع ارتش سوریه باشد یا حمایت از غیرنظامیان یک منطقه در برابر ارتش سوریه و نظایر این ها.
به نظر می رسد کشورهای غربی و عربی مخالف اسد، به این نتیجه رسیده اند که سرنگونی دمشق کار گروه هایی مانند داعش و النصره و ارتش آزاد و ... نیست. بنابراین خود وارد عمل شده اند و به ظریف ترین شکل ممکن هم این کار را کرده اند.
آینده این جنگ می تواند سرنگونی بشار اسد باشد که در این صورت، مهم ترین ابهام ، بحث جایگزینی است که با توجه به هرج و مرج در سوریه، پاسخ مشخصی برای آن وجود ندارد.
احتمال دیگر ، تکرار تجربه عراق دوران صدام است که در آن ، بخشی از سوریه منطقه امن و دور از دسترس حکومت می شود و مقررات پرواز ممنوع در آن به اجرا در می آید. این گزینه می تواند دو حکومت را در سوریه شکل دهد که مخالفان سوریه آن دومی را در قلمروی خاص خود به رسمیت می شناسند. اجرای این سناریو، می تواند مقدمه تجزیه سوریه و متعاقباً عراق باشد.
گزینه دیگر نیز می تواند تشدید فشار بر اسد و حامیانش برای یک معامله سیاسی بزرگ باشد.
هر چند امروز ، هواپیماهای ائتلاف علیه داعش عمل می کنند، اما آنچه مسلم به نظر می رسد این است که دایره هدف ، محدود به داعش نخواهد بود.
منبع: عصرایران
ارسال نظر