|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۱
کد خبر: ۲۵۰۶۳۹
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۷
ساعت ۸ شب آقای موسوی اردبیلی به تلویزیون آمد بیانیه معروف سقوط رژیم شاهنشاهی را خواند و از آنجا همه فهمیدند که رژیم شاهنشاهی سقوط کرده است.
شکوری‌راد، دبیر کل حزب اصلاح طلب اتحاد ملت می‌گوید که به عنوان منتقد ارکان حکومت امروز می‌تواند در سمت دبیرکلی یک حزب هم انتقاد کند و هم فعالیت رسمی سیاسی داشته باشد. او یاداوری می‌کند که چنین اتفاقی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در زمان رژیم پهلوی امکان نداشت. شکوری راد عقیده دارد استقلال ایران مهم‌ترین دستاورد جمهوری اسلامی است.

 علی شکوری‌راد در گفت‌وگویی به مناسبت چهل سالگی انقلاب اسلامی به بیان خاطراتی از دوران نوجوانی و جوانی خود که منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و بعدتر ورود دانشجویان به عرصه سیاست عمومی بود پرداخت. او در ارتباط با نقاط قوت امروز جمهوری اسلامی ایران نیز با بهره‌گیری از شعار اصلی نظام یعنی "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" نقاط ضعف و قوت پدید آمده در راستای این شعار را تبیین کرد.



روایت اول: پیروزی انقلاب اسلامی؛ صبح روز ۲۱ و ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷

روز ۲۱ بهمن امام آمده بودند و در مدرسه رفاه حضور داشتند، آن روز گفتند نیرو هوایی شلوغ شده است. من هم تنها، رفتم تا نزدیکی‌های میدان ژاله، که بعد از کشتار ۱۷ شهریور شلوغ شده بود. به سمت میدان امام حسین (ع) برمی‌گشتم که دیدم مردم دارند خاک در گونی می‌کنند و سنگر بندی می‌کنند. یکسری چریک‌های فدایی و یکسری مردم عادی هم بودند. من پیاده مسیر را تا نزدیکی‌های خیابان ولیعصر آمدم که اعلام کردند امام گفته‌است حکومت نظامی لغو و همه در خیابان‌ها بمانند. من هم به همراه خانواده آن شب در خیابان ماندم.

صبح ۲۲ بهمن به همراه برادرم به مدرسه رفاه رفتیم. خیلی شلوغ و پر تردد بود. خبر آمد کاخ سعدآباد درگیری شده سوار ماشینی شدیم و رفتیم آنجا. نزدیکی‌های کاخ صدای تیراندازی می‌آمد. اسلحه هم نداشتیم رفتیم ببینیم چه می‌توانیم بکنیم. وقتی رسیدیم متوجه شدم کاخ سقوط کرده است؛ کمی وارد کاخ شدیم دیدیم خیلی خلوت ست و همه نگهبان‌ها هم رفته‌اند.

مردم هم دیگر خیلی آنجا نماندند چون خبر رسید پادگان لویزان درگیری است. در این میان تا به پادگان برسیم در مسیر پوکه‌های فشنگ را می‌دیدیم. اما پادگان هم سقوط کرده بود. ما یک سر بالایی را باید می‌رفتیم تا به خود پادگان برسیم. من زودتر از برادرم به داخل پادگان رفتم. مردم هم می‌آمدند و همه دنبال اسلحه بودند. من هم گفتم بروم اسلحه‌ای بردارم شاید لازم شود. یک ساختمانی بود که تعداد زیادی هواپیمای رادیو کنترل در آن بود مردم به آن‌ها کار نداشتند همه دنبال اسلحه بودند. اتاق افسران را گشتیم ببینیم کلت پیدا می‌کنیم که پیدا نشد. در آخر اتاقی پیدا کردیم که اسلحه‌ها را ردیف آنجا چیده بودند. دو تا اسلحه برداشتم و بیرون آمدم. جمعیت هم دنبال اسلحه‌ها و جعبه‌های مهمات بودند. نارنجک، قطار فشنگ و خشاب‌های آماده فشنگ ژ ۳ را از جعبه‌های مهمات پیدا کردیم. برای بیرون آوردن اسلحه از پادگان باید کارت پایان خدمت نشان می‌دادیم. به هر کسی هم اجازه خروج یک اسلحه می‌دادند. چون کارت پایان خدمت نداشتم دست خالی از پادگان آمدم بیرون. این ماجرای صبح روز ۲۲ بهمن بود.

ساعت ۸ شب آقای موسوی اردبیلی به تلویزیون آمد بیانیه معروف سقوط رژیم شاهنشاهی را خواند و از آنجا همه فهمیدند که رژیم شاهنشاهی سقوط کرده است.

علاقه‌مندی به عرصه سیاست

انقلاب که شد ۱۷ ساله بودم، چون یک سال زودتر مدرسه رفته بودم همان سال ۱۳۵۷ وارد دانشگاه شدم. تقریباً به دلیل اینکه اعلام شده بود یک ماه دانشگاه‌ها با تأخیر شروع می‌شود از اول آبان وارد دانشگاه شدم؛ پانزده روز دانشگاه بودیم و بعد دانشگاه تعطیل شد.

در آن دوره کوتاه فعالیت دانشجویی را آغاز نکرده بودم اما در تظاهرات آن روزها شرکت می‌کردم. اولین تظاهرات برای چپ‌های کمونیست بود؛ اما چون من نمی‌شناختمشان وارد تظاهراتشان شدم و بعد که شعارها را شنیدم از آنجا خارج شدم. بعدتر در تظاهرات دیگری شرکت کردم که مربوط به دانشجویان مسلمان بود. حتی آن زمان مراسم‌ها و برنامه‌های مذهبی‌ها و غیر مذهبی‌ها جدا از هم بود.

وقتی دانشگاه تعطیل شد هم، کنار مردم بودم و تا پیروزی انقلاب در تظاهرات شرکت می‌کردم.

پدرم روحانی بود، خودش خیلی سیاسی نبود اما با تراز اول‌های سیاست مثل شهید مطهری و شهید بهشتی و مرحوم منتظری هم دوره بود. جزو شاگران امام در فیضیه بودند. بنابراین خیلی با سیاسیون بی ارتباط نبودم. پدرم علاوه بر اینکه روحانی بودند در کار آموزش و پرورش فعالیت داشتند، در مدارسی بودند که گرایش مذهبی وجود داشت. می‌خواهم بگویم بی اطلاع از مبارزات سیاسی نبودم. چون خانواده مذهبی بود و چنین خانواده‌هایی خود به خود تعارضی با رژیم داشتند از جریانات انقلاب خبر داشتم.

حادثه کوی دانشگاه ۱۳۵۷

در آن دوران انقلاب به دلیل نوع تحصیلی که داشتم با دانشجویان کوی در ارتباط بودم و به کوی دانشگاه رفت‌وآمد داشتم. در سال ۱۳۵۷ در ترم بهار حادثه مشابه کوی ۱۳۷۸ رخ داد. به همین ساختمان‌های ۱۴ و ۱۵ کوی حمله کرده بودند؛ در و دیوار را شکسته بودند و یک روز به دانشجویان فرصت دادند که کوی را خالی کنند.

من در دوران دبیرستان با دوستانی آشنا شدم که اندیشه چپ داشتند، بر سر وجود خدا باهم بحث می‌کردیم. دوستان دیگری هم در همان دوران داشتم که مذهبی بودند. سالی که من در دانشگاه پزشکی تهران قبول شدم دوستی که دارای اندیشه چپ بود من را دید سلام و علیکی کردیم اما چون می‌دانست من مذهبی هستم من را برد به کتاب‌خانه اسلامی معرفی کرد. در واقع ورود من به عرصه سیاست در دانشگاه توسط دوستان دبیرستان من بود. کتابخانه اسلامی محل همه دانشجویان اسلامی بود. بعد انقلاب طیف بندی این اسلامی‌ها به این صورت شد که عده‌ای طرفدار مجاهدین خلق بودند و عده‌ای طرفدار امام (ره) شدند. طیف‌های کوچک‌تر طرفداران امت و خلق مبارز هم بودند.

از بعد از انقلاب من در ارتباط با فعالیت‌های سیاسی قرار گرفتم. زمانی که اسلامی‌ها دو قسمت شدند من وارد طیف طرفداران امام شدم.

روایت دوم: نقطه عطف اتصال دانشجویان به عرصه سیاست عمومی

زمانی که عده‌ای فعالیت‌های نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی را شروع کردند شرایط عمومی سیاست کاملاً رادیکالیزه شد. در آن دوران فقط موافقان نظام فعالیت آشکار داشتند و مخالفان فعالیت زیر زمینی داشتند. این فضا تا سال ۶۲ ادامه داشت و باعث شد که فضای جامعه یک دست شود.

در آن دوران چند انتخابات میان دوره‌ای برگزار شد؛ جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی کاندیدا می‌دادند و مردم هم به آن‌ها رأی می‌دادند. یعنی عملاً رقابتی در انتخابات نبود.

سال ۱۳۶۲ بچه‌های تسخیر لانه جاسوسی که از سال ۱۳۵۸ از فعالیت دانشجویی خارج شدند خواستند تا وارد عرصه سیاست شوند. آنها که بعد از انقلاب فرهنگی به دانشگاه برگشتند به دفتر تحکیم پیشنهاد دادند که خوب است دفتر تحکیم بیاید در انتخابات کاندیدا معرفی کند و برای اولین بار بود که دانشجویان به این فکر افتادند که لیست انتخاباتی بدهند.

دانشجویان با امام صحبت کردند و امام گفتند کار خوبی می‌خواهید انجام دهید. امام سخنرانی کردند با این مضمون که آن‌هایی که قبلاً می‌گفتند مجتهدین حق دخالت در سیاست را ندارند امروز می‌گویند سیاست فقط حق مجتهدین است این توطئه از توطئه اول خطرناک‌تر است. این صحبت‌های امام موجی ایجاد کرد.

بر این اساس دانشجویان در مجلس دوم لیست دادند و در مقابل حزب جمهوری و جامعه روحانیت ایستادند و انتخابات رقابتی شد. این اولین مرحله حضور ما به عنوان دانشجو در عرصه عمومی سیاست بود. پیش‌تر دانشجویان با اینکه لانه جاسوسی را گرفته بودند اما فعالیتشان یک امر دانشجویی به حساب می‌آمد. دانشجویان جهاد سازندگی را راه انداخته بودند اما آن هم کار دانشجویی بود. اولین حضور دانشجویان به عنوان تشکل دانشجویی در فضای عمومی سیاست انتخابات سال دوم مجلس شورای اسلامی بود که فضا را تغییر داد. اگر بخواهیم بگوییم فضای سیاسی دانشجویی از کی شروع شد باید به آن دوران اشاره کنیم.

روایت سوم: استقلال، آزادی نقطه قوت جمهوری اسلامی

مهم‌ترین نقطه قوت انقلاب اسلامی استقلال بوده است. در تمام چهل سال گذشته انقلاب اسلامی همواره مستقل بوده است و هیچ گاه تحت زور قدرت‌های دیگر قرار نگرفته است. این موضوع را به عنوان نکته اصلی باید در نظر گرفت اما مابقی شعار انقلاب اسلامی به صورت نسبی به دست آمده است. آزادی نسبت به قبل از انقلاب افزایش داشته است اما نسبت به دوران خود انقلاب دچار فراز و فرودهایی شده است. الان در دورانی هستیم که به لحاظ عمومی آزادی‌هایی وجود دارد و به لحاظ ساخت سیاسی بخشی از آزادی‌ها محدود شده است. آزادی‌های اجتماعی قبل انقلاب خیلی فراخ بود اما آزادی سیاسی بسته بود؛ حالا بعد از انقلاب این موضوع به صورت برعکس اتفاق افتاده است.

از جمهوریت هم ما چهار نوع انتخابات داریم توسط قانون اساسی اجرایی می‌شود. این انتخابات به دلیل نظارت‌هایی که می‌شود محدود شده اما هنوز انتخابات در کشور ما مؤثر و جدی است. من یادم هست قبل انقلاب اصلاً انتخابات جدی و همگانی وجود نداشت و زمانی هم که قرار بود انتخابات برگزار شود مردم از آن خبر نداشتند. برگه‌های زرد کوچکی برای معرفی کاندیدها به دیوار می‌چسباندند اما احزاب آن زمان که نمی‌توانستند مثل امروز فعالیت کنند. امروز معلوم است که مردم رأی دادند تا آقایان روحانی و خاتمی را انتخاب کنند. حتی اگر باب طبع حاکمیت هم نبود مجلسی مثل مجلس ششم انتخاب شده است. انتخابات شوراها آزاد است. انتخابات خبرگان هم مؤثر است. هیچکس در این مملکت نمی‌داند رهبر بعدی چه کسی است. با انتخاب مردم نمایندگان خبرگان را بر می‌گزیند و تصمیم خبرگان هنوز برای انتخاب رهبر بعدی معلوم نیست. بنابراین انتخابات در ایران معنا دار شده است.

قبل از انقلاب، اسلام سیاسی مطرح نبود. افراد متدین بودند اما برای خودشان فعالیت می‌کردند. مبارزاتی هم که صورت می‌گرفت ایده خیلی روشنی برای تشکیل حکومت اسلامی نداشت. ایده تشکیل حکومت اسلامی و بعد تأسیس جمهوری اسلامی را حضرت امام مطرح کردند که این ایده پا گرفت.

اما اینکه اسلام سیاسی حکومتی که امروز هست آیا همان چیزی هست که اکثریت مردم می‌خواهند یا نه؛ محل بحث است. در واقع حد و حدود این حکومت محل چالش است. به نظر می‌رسد جریانی دامنه اسلام را محدود می‌کند که این امر محل نارضایتی مردم است. از نظر من این محدود کردن مطلوب تلقی نمی‌شود. در واقع یک انتقادی به این اسلام رسمی وجود دارد که البته داریم آن انتقاد را هم مطرح می‌کنیم. من به عنوان کسی که منتقد هستم امروز، دارم در جامعه فعالیت می‌کنم و دبیر کل حزبی هم هستم. دامنه فعالیت ما محدود است اما به هر حال فعالیت داریم. این شرایط پیش از انقلاب برای منتقدین وجود نداشت. الان مخالفین؛ البته نه مخالفین اصل نظام، بلکه مخالفین ارکان نظام اجازه فعالیت دارند. یعنی آزادی سیاسی برای مخالفین اصل نظام کاملاً محدود است اما برای ما به عنوان منتقدین ارکان نظام وجود دارد و نسبت به شرایط پیش از انقلاب شرایط بهتر است.


منبع: ایسنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین