این استاد دانشگاه تهران و مدیر «انسان شناسی و فرهنگ» درباره خطرات شبکههای اجتماعی یا استفاده از ظرفیت آنها برای پیشرفت و گفتگوی ملی و بینالمللی گفت: شبکههای اجتماعی و بهطور کلی اینترنت از الزاماتی هستند که چارچوبهای ساختاری و اکثریت سازوکارها و روابط جمعی در جوامع انسانی جدید را، بعد از وقوع انقلاب اطلاعاتی، میسازند. اینکه ما مخالف آنها باشیم مثل آن است که در دوران صنعتی شدن کسی مخالف کارخانه و اتوموبیل و تولید انبوه و شهری شدن و آپارتمان نشینی باشد. در کشور ما تا سالهای 1350، کسانی را که در برج یا آپارتمان سکونت میگزیدند، مسخره میکردند و به خصوص اگر کسی آپارتمان میخرید؛ تحقیر میشد و به مزاح میگفتند «هوا» خریده است. اما کمتر از سه یا چهار دهه بعد، گفتن چنین سخنانی قابل تمسخر است.
وی ادامه داد: اینترنت، شبکههای اجتماعی و سایر امکانات در فناوریهای رایانهای که امروز ما با آنها کار میکنیم؛ حاصل یک انقلاب فناوری هستند که کل جهان را با سرعت تغییر داده و میدهد و موافقت یا مخالفت ما تاثیری بر آن انقلاب ندارد. افزون بر این، ما نمیتوانیم با ابزار مخالف باشیم، چون استفادهای که از آن ابزار میشود، درست نیست. مثل آن است که ما بگوییم با «چاقو» مخالفیم چون برخی از افراد با آن آدم میکشند. امروزه هزاران هزار شبکه اجتماعی وجود دارد که در میان آنها همه گونه شبکهای هست، و بدون شک تعداد زیادی از آنها زیانبار هستند؛ اما اینکه ما به دلیل آنکه برخی از شبکهها زیانبار هستند خود را از همه آنها محروم کنیم، به نظر منطقی نمیرسد.
این استاد دانشگاه تهران افزود: شبکههای اجتماعی در همان حالی که میتوانند زیانبار و مکان و ابزاری برای تبادل هرزهنگاریها باشند، میتوانند مکانی برای رشد علمی و موثر در بالا بردن شانسهای ما برای تحکیم انسجام ملی و هویتیمان، باورها و اعتقاداتمان و نیز سایر برنامههایی باشند که هر گروه اجتماعی از کوچک تا بزرگ بخواهند برای پیشرفت خود به اجرا بگذارند.
فکوهی درباره دلیل مخالفت برخی افراد شبکههای اجتماعی ادامه داد: روشن است که منطق کسانی که با این شبکهها به دلیل زیان بار بودن برخی از آنها مخالفند، نمیتوانند دربرابر این استدلال که ما خود را با مسدود کردن آنها از ابزار مهمی محروم می کنیم، مقاومت کنند. تازه این به فرض آن است که ما بتوانیم مخالفت خود را با شبکهها به صورت عملی دربیاوریم که خواهم گفت این کار هم نه فقط ناممکن است، بلکه بسیار زیانبارتر از خود این شبکههاست.
مدیر «گروه انسانشناسی و فرهنگ» دانشگاه تهران با اشاره به اینکه دولت یازدهم از ابتدای کار وعدهی رفع مشکل فیلترینگ و افزایش سرعت اینترنت را داده و اینکه دولت در یکسال گذشته چه اندازه در عملی کردن این وعده موفق بوده اظهار داشت: به نظر میرسد که روند فیلترینگها همچون روند توقیف روزنامهها و نشریات از یکسو، و روند ارائه مجوزها از سوی دیگر تا حدی بهبود یافته باشد. اما هنوز با موقعیت متعارف جهانی، فاصله بسیار زیادی و در حقیقت فاصلهای نجومی داریم. این توقف فیلترینگها یا کاهش آنها و ستیزهجویی با روزنامهها، پیش و بیش از هر کسی و هر چیزی به سود خود دولت و نظام است زیرا فیلترینگ و توقیف روزنامهها، عملا کاری نمیکنند جز فراهم کردن شرایطی بهتر برای برانگیختن افراد به طرف استفاده از ضدفیلترها و اخبار شبکهها و تلویزیونهای بیگانه وگرنه همه میدانستند و میدانند که فیلترینگ در شرایط فناورانه کنونی معنایی ندارد. البته ناگفته نگذاریم اینکه افراد دائما وقتشان را با ابزارهای مقابله با سانسور تلف نکنند، خدمت بزرگی به آنها نیز هست و امیدوارم این روند برای رسیدن به حداقلی مقبول و یک جامعه امروزی و شاید بهتر باشد بگوییم عقلانیتر ادامه یابد.
فکوهی درباره دلایل مخالفت برخی از علما از ابتدای ورود شبکههای اجتماعی و اینکه آنها چه اندازه در خواستهی خود موفق عمل کردند؛ گفت: نخست آنکه در این مورد تا جایی که من اطلاع دارم اتفاق نظر وجود ندارد و سخنانی هم که به برخی از شخصیتها، نسبت داده شده، بعضا به وسیله آنها نفی شده است. بنابراین بهتر است جانب احتیاط را نگه داریم.
وی درمورد نگرانی از وجود شبکههای اجتماعی افزود: روایت رسمی و تنها روایتی که من میتوانم دربارهاش صحبت کنم آن است که این مخالفت از باب دلسوزی برای دفاع از فرهنگ و جلوگیری از یورش فرهنگهای بیگانه به منظور تخریب اخلاق و ضوابط و سنن و باورهای مردم بوده است که ذاتا دارای مشروعیت، ولو فردی، است. بهرسو، اگر نگرانیای بوده است، اغلب با دلایل ابراز شده است که ما هم دراین باره مناقشهای نداریم. فرض میگیریم که واقعا دغدغهها از این نظر بوده است. در این صورت نه تنها فیلترینگ هیچ خدمتی به این هدف نکرده و نمیکند بلکه دقیقا به صورت معکوس عمل میکند. چرا؟ دلیل را ما میتوانیم به صورتهای مختلف و با حرکت از تجربه علمی در رشتههای متعددی مثل تاریخ، روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی و غیره بدهیم.
فکوهی در پاسخ به این سوال که آیا این نگرانی در دنیای امروز با فیلتر و محدودیت و ممنوعیت برطرف میشود، گفت: سادهترین تجربه و شناختی که هر کسی اندکی با تاریخ فرهنگهای انسانی داشته باشد؛ اینکه میتواند درنظر بگیرد، جاذبه یا دافعهای است که با مفهوم «ممنوعیت» یا با مفهوم «اجبار» در یک پدیده به وجود میآید. یکی از متخصصان تا حدی پیش میرفت که به شوخی میگفت: اگر میخواهید مردم از فردا همه روزی دوبار مسواک بزنند، مسواک زدن را ممنوع کنید. خواهید دید چطور همه در پی آن هستند که به جای دو بار، بارها و بارها دندانهایشان را به هر بهانهای مسواک بزنند. دلایل این پدیده پیچیده و متعدد هستند اما از لحاظ تجربی ما استثنایی بر آن نداریم. آیا معنای این سخن آن است که بنابراین هیچ ممنوعیتی نباید وجود داشته باشد و انسانها، بدون هیچ الزام و قانون و اجباری زندگی کنند؟ ابدا!
او ادامه داد: اینجا ما با مفهومی بسیار انعطاف آمیز و نسبی روبرو هستیم. قانونی که جامعه شناسان به صورت نسبی و با مطالعه بر جوامعی با فرهنگهای بسیار متعدد یافتهاند تقریباو به زبان بسیار ساده شده آن، این است: هر اندازه ممنوعیت انجام کاری و یا اجبار به انجام آن با طبیعت انسان و با موقعیت باورها و ذهنیتها و قابلیتهایی که یک جامعه در زمان و مکان خاصی در اختیارش میگذارد، هماهنگتر و تناسب بیشتری داشته باشند، قابلیت بالاتری برای اجرایی شدن پیدا میکنند. این معنا را ما در عرف هر جامعهای می یابیم: در عرف بسیاری از کارها ممنوع و بسیاری از کارها اجباری هستند و افراد به صورت ناخودآگاه و بدون ناراحتی از آنها تبعیت میکنند، بدون آنکه گاه حتی یک بار به آنها گفته باشند، باید چنین کنند یا نباید چنین کنند. بسیاری از افراد رفتارهای گروهی را صرفا با حضور در گروه و تجربه کار گروهی میآموزند و در خود درونی میکنند.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: برای این امر چند مثال از جامعه خودمان بزنیم. مسئولان وزارت ارشاد بارها اعلام کردهاند که در شهر تهران، که الگویی تمام عیار از کل کشور است، 70 درصد مردم ماهواره نگاه میکنند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی از خدمات دهها ماهواره برای پخش برنامههای خود به صورت اینترنتی و ماهوارهای استفاده میکند. در این شرایط معنای ممنوعیت ماهواره چه میتواند باشد؟ آیا واقعا میتوان عقلانیتی در این مساله یافت و از مردم انتظار داشت آن را درونی کنند؟
وی با بیان اینکه در مورد شبکههای اجتماعی بسیاری از مسئولان و مقامات طراز اول کشور در این شبکهها حضور دارند و بسیار هم فعال هستند، ادامه داد: در این شرایط چطور میتوان از مردم خواست بپذیرند که این شبکهها زیانبار هستند و نباید وارد آنها شوند. بهتر است با خود و با وجدان و عقل خود هماهنگ باشیم ما ضربالمثلهایی بسیار کهنهای داریم مثل آنکه میگوییم: «رطب خورده منع رطب چون کند؟» این زبانزد را به پیامبر اسلام (ص) نسبت دادهاند، و ما بارها و بارها از دوران کودک شنیده و درونی کردهایم. حال چطور انتظار داریم که مردم کاری را که کسی برای خود پسندیده میداند برای خود ناپسند بشمارند؟ مساله بنابراین در سطح دیگری مطرح است.
به گفته فکوهی؛ گاه به نظر میرسد که در این گونه تمایلات دخالتهای بیحد و اندازه در زندگی خصوصی مردم و ایجاد ممنوعیتها جایی که نیازی به آنها نیست و یا کاملا بیاثرند، نوعی دامن زدن ولو ناخود آگاهانه به ناراضیتراشی و هدایت افراد جامعه به سوی مخالفخوانی باشد. و یا نوعی امتیازات و سودهای اقتصادی در کار باشد، اما اینکه بپذیریم این ممنوعیتها قصد دارند واقعا کمکی به استوار شدن باورها و اعتقادات کمک کنند، هر کسی کوچکترین رابطهای با جامعه امروز ما داشته باشد می فهمد که چنین اثری وجود ندارد و این ممنوعیتها در عین بی اثر بودن، برعکس صرفا سبب تخریب اخلاق و باورها میشوند زیرا خلاف کردن را به امری «عادی» بدل می کنند که قبحی در آن وجود ندارد.
این استاد دانشگاه تهران درباره فرصتها و تهدیدهای آزادی شبکههای اجتماعی و گسترش اینتریت و افزایش پهنای باند در کشور گفت: این آزادی به ما همان امکاناتی را میدهد که امروز تقریبا در سراسر جهان جز چند کشور کمونیستی و بسته که هیچ ربطی به ما ندارند، مردم از آنها برخوردارند و میتوانند آزادانه و باسرعت زیاد از اطلاعات و امکانات موجود بر روی شبکه استفاده کنند و سطح دانش و فرهنگ خود را بالا ببرند. شکی نیست که در این فرایند تهدیدهای زیادی هم وجود دارد، اما آیا این منطقی است که ما چون با اتومبیلها تصادف میکنیم ورود اتومبیل را ممنوع میکردیم و از مردم میخواستیم همه کارها را پیاده انجام بدهند. تفاوتی بین این دو منطق وجود ندارد. امروز میلیونها ساعت وقت مردم که جزو سرمایههای ملی ما است، پای رایانهها تلف میشود، چون سرعت اینترنتی که به ما عرضه میشود در دنیای امروز بیمعناست. اما از این، هزاران هزار نفر هر روز برای یافتن راههای دور زدن این ممنوعیتها وارد عرصههای بدتری میشوند که توضیح خواهم داد. یعنی نه تنها ما به هدف اصلی نمیرسیم بلکه به تهدیدها با اقدام نامناسب دامن زده و شانسها را کاملا برای خود از میان میبریم. یک دانشجو یا استاد خارجی که ما قصد داریم با او رقابت کنیم و حق هم داریم، میتواند در یک یا دو دقیقه هر برنامه ویدیویی یا صوتی و یا هر متنی را بیابد و از آن استفاده کند، ولی ما باید یا اصولا از خیر این کار بگذریم و یا برای رسیدن به آن از مسیرهایی اجباری عبور کنیم و دهها بار بیشتر ضربه بخوریم.
فکوهی درباره اینترنت ملی با اشاره به اینکه این موضوع تخصص من نیست ولی با همه متخصصانی که صحبت کردهام و بنا بر تجربهای که از همه کشورهای دیگر دارم، چنین چیزی غیرممکن است؛ افزود: مگر آنکه به همان نسبت خود را از مزایای سیستم نیز محروم کنیم و این کار هم فقط تا جایی امکان دارد و از مرحلهای به بعد امکان پذیر نیست. مثالی بزنم، سیستمهای عامل و برنامههای رایانهای که ساخته میشوند و هر سال به بازار عرضه میشوند، بیشتر هدف ایجاد سود را برای تولیدکنندگانشان دنبال میکنند، چنین سرعتی در افزایش حافظه و سرعت پردازنده و غیره اصولا موردنیاز ما که نیست هیچ حتی به نوعی ضربه هم میزند زیرا هر سال افراد باید خود را تا مدتها مشغول آموختن برنامههای جدید کنند. اما آیا کسی میتواند با یک سیستم عامل پنج شش یا ده سال پیش کار کند؟ بدون شک نه، مگر آنکه کارش به هیچ عنوان با دیگران ربطی نداشته باشد.
وی درباره اینکه آیا میتوان در دنیای ارتباطات بینالمللی ما فقط به روابط داخلی بپردازیم؛ اظهار داشت: هنوز یک فرد میتواند زیر نور شمع کتاب بخواند یا با قلم و دوات همه مکاتباتش را انجام دهد و یا مثل سلفیهای داعش معتقد باشد که نباید از گاز استفاده کرد چون در صدر اسلام گاز وجود نداشته و... اما این کار صرفا تا جایی امکان دارد. اگر تفاوت و مشکلات آن را بپذیریم هیچ مشکلی وجود ندارد. بیاییم مثالی فرهنگی از سبک زندگی بزنیم: در ایالات متحده آمریکا (عمدتا در پنسیلوانیا و اوهایو)امروز فرقهای به نام آمیش وجود دارند که رقمشان به 150 هزار نفر میرسد و از ریشه مسیحیت سویسی هستند. این گروه سبک زندگی قرن هجدهمی دارند و تعمدا از مصرف ابتداییترین فناوریهای مدرن سرباز میزنند. در نتیجه این گروه تنها میتواند درون خودش باقی بماند و برای دیگران جنبه یک سرگرمی را دارد. بسیاری از توریستهای پنسیلوانیا دوست دارند به دیدار آمیشها بروند تا سبک زندگی آنها را ببینند.
اما ما در سنت و عرف و مذهبی زندگی میکنیم که توانسته است خود را در بسیاری از موارد در بالاترین سطح مدرنیه نگه دارد (مثلا نگاه کنید به قوانین مربوط به چنین در اسلام شیعی و مقایسه آنها با مسیحیت کاتولیک) در چنین حالتی چطور میتوان به دفع فناوری به عنوان اقدامی جهت حفظ سنتها و باورها در این پهنه اعتقاد داشت. بگذریم که همانطور که گفتم این ممنوعیتها تقریبا همیشه اثر معکوس دارند. امروز بسیاری از ضدفیلترهای قدرتمند به وسیله شرکتهای تخصصی و به سفارش دولتهایی ساخته میشوند که قصد یورش ایدئولوژیک به دولتی دیگر دارند که از فیلترینگ استفاده میکند؛ روش آنها بسیار ساده است، برای وارد شدن به یک سایت فیلتر شده فرد ابتدا باید ضدفیلتری را به کار اندازد اما با این کار هم راه را برای نفوذ بد افزارهای موردنظر طرف مقابل درون سیستم خودش بازمیکند و هم پیش از آنکه به هر سایتی برود، ابتدا باید وارد سایت خود او شده و در نتیجه مطمئنا از آن سایت نفوذ میپذیرد. از این رو فکر میکنم هر کسی باوری به آن داشته باشد که باید از فرهنگ خود در برابر فرهنگهای احتمالا مهاجم دفاع کرد از برداشته شدن فیلترینگ به عنوان یک اقدام عاجل دفاع خواهد کرد. و اصرار بر ادامه این وضعیت تنها نفوذ فرهنگهای بیگانه و متخاصم و تشدید فشار آنها را ساده تر و بیشتر خواهد کرد.