|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۹
کد خبر: ۲۵۰۲۱۳
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۱
مرحوم شهید بهشتی که رئیس دیوان عالی کشور و رئیس شورای انقلاب بودند و تقریباً بعد از حضرت امام برجسته‌ترین مقام کشور محسوب می‌شدند حتی در رسانه ملی می‌نشستند و با دبیرکل حزب توده بحث فلسفی می‎کردند.
  محمد رضا باهنر دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری معتقد است آنچه در طول 40 سال گذشته بقای انقلاب را بیمه کرده تداوم جمهوریت و اسلامیت نظام بوده است. به باور او اگر چه ساختارهای تعبیه شده بعد از انقلاب اسلامی ایده آل نبوده ولی هر گاه نیاز بوده راه برای تغییر و اصلاح بسته نبوده است. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت و گو با « ایران» همچنین معتقد است که گروه ها و جریان های انقلابی که بتدریج بعد از انقلاب راه خود را از مردم و امام جدا کردند، سهم خواه بودند و کل حاکمیت را می خواستند لذا سیاست « همه با هم» عملاٌ ادامه نیافت. بالابردن توقعات مردم بدون توجه به امکانات و تندروی  و حاشیه سازی نیز از جمله آسیب هایی است که به نظر وی باید رفع شوند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید؛مشروح مصاحبه روزنامه ایران با محمدرضا باهنر را در ادامه می خوانید:

در 40 سالی که از عمر انقلاب اسلامی می‌گذرد، به نظر شما چه مسائلی نظام را در مقابل توطئه‌ها و بحران‌های مختلف بیمه کرده است؟

نهضت حضرت امام (ره) که در سال 1342 علنی شد، بر ایمان مردم تکیه داشت. قرار بر این بود که نهضتی مبتنی بر دین انجام شود و این با همه نهضت‌ها و انقلاب‌های قبلی متفاوت بود. بعد از جنگ جهانی دوم، دنیا به دو بلوک شرق و غرب به سرکردگی شوروی سابق و امریکا تقسیم شده و حکومتی نبود مگر اینکه وابسته به یکی از این دو بلوک باشد. امام (ره) اما مقوله نه شرقی و نه غربی را به عنوان استراتژی نظام بنا گذاشتند. تکیه امام (ره) هم چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن بر عموم مردم بود. این تئوری پایه‌ای حضرت امام بود. نکته دیگر مسأله سیاست و دیانت است. یعنی طبق همان شعاری که مرحوم مدرس داده بودند که سیاست ما عین دیانت ماست، حضرت امام هم معتقد بودند که دین اسلام یک دین کاملاً سیاسی است. این اعتقاد برعکس تبلیغاتی بود که در طول صدها سال شده بود. حتی بلوک شرق هم که ملحد و کمونیست و مارکسیست بود شعاری را در دنیا با عنوان «دین افیون توده‌هاست» مطرح کرده بود. اما حضرت امام(ره) گفتند دین نه تنها افیون نیست بلکه می‎تواند یک موتور محرکی علیه ظلم و ستم باشد. این اعتقاد در ایجاد نظام جمهوری اسلامی مؤثر بود و به طور بسیار مؤثرتر در بقای نظام خود را نشان داد. در حقیقت تداوم جمهوریت و اسلامیت مایه بقای نظام بوده است.

قبل از انقلاب گروه‌ها و گرایشات سیاسی متفاوتی داشتیم که زیر رویکرد «همه با هم» رهبری امام را هم پذیرفتند. به نظر شما چرا این سیاست بعد از پیروزی انقلاب تداوم نیافت؟

قبل از انقلاب محور نهضت، حضرت امام(ره) بودند. یک عده از گروه‌ها و جریانات سیاسی بودند که با نظام شاهنشاهی مخالف بودند و در مبارزات هم نقش اساسی داشتند اما نتوانستند تئوری حضرت امام را هضم کنند. اینها بعد از پیروزی انقلاب قاعدتاً به دنبال سهم‌خواهی بودند. نیروهای مسلحی بودند که کشته و شهید داده و مبارزه کرده بودند. بعد از انقلاب یک تفکر لیبرالیستی در ته ذهن بعضی‌ها بود که می‌گفتند انقلاب که شده، حکومت شاهنشاهی پهلوی رفته و حکومت دیگری به جای آن می‎آید. حداکثر بحث آنان این بود که حکام باید آدم‌های صالح و پاکی باشند. اما نه شرقی و نه غربی را قبول نداشتند.

معتقدید خود مردم این جریانات را پس زدند؟

بله، مردم کف‌های روی رودخانه انقلاب را پس زدند. در دو سال اول حضرت امام به دنبال تثبیت استراتژی نظام بودند و مملکت به خط امام و خط مقابلش تقسیم شده بود. در خط مقابل سلطنت‌طلب، منافق، فدایی خلق و مارکسیست بود که همه اینها مشکلاتی را برای نظام به وجود آوردند و مردم هم گرایشی به آنها پیدا نکردند.

آیا می‎شد در یکی دو سال اول انقلاب به صورتی رفتار کرد، -چه از سوی موافقان و چه از سوی مخالفان- که این همگرایی ادامه پیدا کند؟ یا ناگزیر از جدایی و افتراق نیروها بودیم؟

نظام تلاش زیادی کرد. مرحوم شهید بهشتی که رئیس دیوان عالی کشور و رئیس شورای انقلاب بودند و تقریباً بعد از حضرت امام برجسته‌ترین مقام کشور محسوب می‌شدند حتی در رسانه ملی می‌نشستند و با دبیرکل حزب توده بحث فلسفی می‎کردند. حتی درباره خدا هم مناظره می‌کردند. این آزادی‌ها وجود داشت اما رقبا به این آزادی‌ها بسنده نمی‌کردند. می‌خواستند که کل حکومت را در اختیار داشته باشند.

به نظر شما ساختارهایی که بعد از پیروزی تعبیه شد ظرف مناسبی برای پیاده کردن آرمان‌های انقلاب بود؟

چنین مسائل کیفی را نمی‌توان کاملاً سیاه یا سفید دید بالاخره یک لیوان هم نیمه خالی و هم نیمه پر دارد. نمی‌توانیم بگوییم ساختارها کاملاً ایده‌آل بوده است. نظام سیاسی کشور ما کلاً تغییر کرد چون مبتنی بر نظام مردمسالاری دینی شد. تحقیقاً تمام مسئولین نظام یا با رأی مستقیم مردم یا با یک واسطه رأی مردم انتخاب شدند. شعار محوری حضرت امام این بود که میزان، رأی ملت است. این در حالی بود که بسیاری از انقلاب‌های دیگر که در جهان رخ می‌داد توجهی به خواسته و رأی مردم نداشت و می‌گفتند ما انقلابی هستیم و با خواسته مردم روی کار آمدیم بنابراین نیازی به همه‌پرسی و رأی‌گیری نداریم.  اما امام بلافاصله نوع نظام را به رفراندوم گذاشت و سپس روند نگارش و تصویب قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری و... اتفاق افتاد.
با وجود این برخی می‌گویند چه بسا اگر تدوین قانون اساسی با تأمل بیشتری انجام می‌شد و بحث بیشتری درباره آن صورت می‌گرفت، یکسری مشکلاتی که بعداً به وجود آمد و منجر به اصلاح قانون اساسی شد، رخ نمی‌داد. نظر شما چیست؟

قانون اساسی ما یکسری اصول لایتغیر دارد که قوانین اساسی همه کشورهای دنیا آن را دارند. در قانون اساسی آمده که اصول اسلامیت و جمهوریت نظام غیرقابل تغییر است. قانون اساسی می‌تواند بگوید مجلس مثلاً به جای چهار سال، پنج سال باشد یا دو مجلس داشته باشد اما نمی‌تواند بگوید که مجلس نباشد. مجلس باید باشد، رئیس جمهوری باید انتخابی باشد و همه این اصول متضمن اسلامیت و جمهوریت است اما یکسری چیزهای دیگر تجربی است و ما تجربه‌ای نداشتیم که باعث شد بعد از 10 سال یکسری اصول قانون اساسی را اصلاح کنیم. 10 سال دیگر ممکن است اصلاحاتی شود و مثلاً نخست‌وزیر بازگردد اینها اصول تجربی قانون اساسی است و اشکالی هم ندارد. حتی مقام معظم رهبری یک بار در کرمانشاه بحث نظام پارلمانی را مطرح کردند و برخی تصور کردند شاید حضرت آقا طرفدار نظام پارلمانی هستند بعداً خود ایشان توضیح دادند که فرمایش‌شان صرف یک مثال بود با این منظور که راه باز است و تغییر اشکالی ندارد. ما 40 سال با این همه دشمنی، جنگ و تحریم‌های گسترده اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و تبلیغات ضد‌ایرانی توانستیم بمانیم اما  اگر به این جمع‌بندی رسیدیم که باید تعدادی از اصول قانون اساسی هم تغییر کند، اشکالی هم ندارد.

با وجود همه اینها، برخی نارضایتی‌ها بین مردم قابل انکار هم نیست. این نارضایتی‌ها عمدتاً معطوف به عملکرد کارگزاران است یا ساختارها؟

ما یک منحنی منابع ملی داریم که به این منابع ملی سالی سه الی چهار درصد افزوده می‌شود که به آن رشد اقتصادی می‌گویند. متأسفانه خیلی از رسانه‌ها دست به دست هم داده‌اند و به انتظارات مردم خیلی بیشتر از امکانات دامن زده‌اند. ما الان یک کشوری هستیم که 400 یا 500 میلیارد تومان تولید ناخالص داخلی داریم ولی به نظر می‌رسد می‌خواهیم مثل یک کشور با تولید ناخالص ملی هزار میلیارد یورویی زندگی کنیم. بعضی از مصارف‌مان در کشور خیلی زیاد است. بله ضروری است که برخی از ساختارها اصلاح شود. به یاد دارم که از دولت شهید رجایی می‌گفتند باید نظام اداری اصلاح شود. یعنی نظام بوروکراتیک کشور یک نظام مستقر کارگشا نیست. کارمندان هم تقصیر ندارند زحمت می‌کشند اما ساختار حاکم، پویا، جاری و چابک نیست. مثلاً برخی از کشورها از جمله ژاپن حدود 150 میلیون جمعیت دارد با 700 هزار کارمند اما ایران 80 میلیون جمعیت دارد با 4 میلیون کارمند. اینک هم که وارد دهه پنجم می‌شویم باید این ساختارها را اصلاح کنیم. ساختارهای سیاسی‌مان اصلاح شده اما هنوز اشکالاتی دارد و احزاب باید قدرتمندتر شوند یا نظام آموزشی‌مان نیز باید تغییراتی کند. این اصلاحات در نظام سلامت و تأمین اجتماعی هم ضروری به نظر می‌رسد.

یعنی باید این‌طور نتیجه‌گیری کنیم که ما رسانه‌ها هستیم که توقع مردم را بالا می‌بریم وگرنه الان اوضاع خوب است و مشکل از توقع بالای مردم است؟

 منظورم این است که همه ما مسئولیم. هم رسانه ملی و رسانه‌های نوشتاری و هم تریبون‌هایی مانند تریبون مجلس و ائمه جمعه. ما شاهدیم  از زمانی که میکروفن نمایندگان مجلس باز می‌شود، آنها یا دارند از ناکارآمدی‌ها گلایه می‌کنند یا  از فساد می‌گویند که آی مردم خوردند و بردند یا می‌گویند مردم به حق خودشان نرسیدند.

حال آنکه اگر ما نظام تبلیغاتی حاکم داشته باشیم، می‌دانیم که یکسری کارها فوری است، بعضی کارها فوری نیست اما  باید در درازمدت انجام شود و یکسری کارها هم هست که اصلاً امکان اجرا شدن ندارد و ما باید براساس در نظر گرفتن این واقعیت‌ها اظهارنظر کنیم.

با این اوصاف در مسیر پیش روی انقلاب چه آسیب‌هایی را پررنگ می‌دانید؟

ما باید به نیمه پر و خالی این لیوان عادلانه نگاه کنیم. بعضی کارهایی که در این کشور انجام شده، واقعاً معجزه است. نگاه کنید به پیشرفت کشور در فناوری، آموزش، بهداشت، توسعه انسانی. حالا ممکن است بگویند خب در همه کشورها کار می‌‌کنند و پیشرفت حاصل می‌شود. اما وقتی ما مثلاً در توسعه انسانی که یکی از شاخص‌های بین‌المللی است رتبه‌مان از 100 به  40  رسیده، یعنی از 60 کشوردیگر بهترکارکرده‌ایم. از حیث امنیت هم باوجود آنکه در منطقه‌ای پرتنش قرار گرفته‌ایم، مردم احساس امنیت می‌کنند. البته  این همه نافی آن نیست که برخی نظام‌ها و نهادها مانند نظام آموزشی، نظام تأمین اجتماعی و حتی نظام قضایی‌مان نیاز به برخی اصلاحات دارند.
مثلاً وجود 10 میلیون پرونده قضایی موضوع قابل دفاعی نیست. البته فقط تقصیر قوه قضائیه نیست، بلکه فضا طوری شده که همه می‌خواهند با هم دعوا کنند. در این موارد باید کار فرهنگی و پیشگیرانه شود.

شاید اگر کمی تحمل سیاسی‌مان را هم بالا ببریم، تعداد پرونده‌های سیاسی و امنیتی هم کم شود.

کاملاً قبول دارم. اما الان درعمده زندان‌های ما ممکن است تعدادی محکوم سیاسی و امنیتی هم باشد اما چندین هزار نفر برای  بدهی‌های 20 یا 30 میلیون تومانی ناشی از مهریه یا چک برگشتی در زندان‌اند. آن وقت شاید حاکمیت بیش از 20 میلیون تومان خرج اینها می‌کند که اینها را در زندان نگه دارد.

حاشیه‌سازی‌ها یا تندروی‌ها تا چه حد به نظام و انقلاب آسیب می‌زند؟

همه ما باید بدانیم که تحت فشار دو جنگ سنگین هستیم؛ یکی جنگ اقتصادی به رهبری امریکا و یکی هم جنگ رسانه‌ای. بعضاً جنگ رسانه‌ای آتش تهیه خالی می‌کند، روح مردم را آزار می‌دهد، بعد هم یکسری فشارهای اقتصادی پشت سرش می‌آید.

 وقتی از تریبون مقدس نماز جمعه گفته می‌شود که گوشت 100 هزار تومان است؛ مردم می‌گویند گوشت 70 هزار تومان بود آقای امام جمعه آن را 100 هزار تومان کرد. این حرف‌ها اثر روانی می‌گذارد، سطح تقاضا را بالا می‌برد.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین