کد خبر: ۲۴۹۱۶۲
تاریخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۰
یک سویی شرت گل و گشاد هم پوشیده و کلاه لبه‌داری هم روی سرش دارد. می‌بینم که مغازه‌داری که جلوی در مغازه خرازی‌اش و روی پله ایستاده نگاهش می‌کند و چشمش دنبالش می‌دود. محمد از همان‌‎هایی است می‌گوید درک نمی‌شود.
ادب، آداب اجتماعی، نزاکت و… اینها چیزهایی است که خیلی‌ها جوان‌ها را به نداشتن‌شان متهم می‌کنند. به این که احترام نمی‌گذارند و حواسشان به خیلی چیزها نیست. اما جوان‌ها می‌گویند که هم سن و سال‌های آنها در هر دوره و زمانه‌ای متهم هستند.

 روزنامه ایران نوشت: وارد واگن مترو که می‌شود نگاه دو سه نفر به سمتش برمی‌گردد. شلوار ورزشی و گرمکن طوسی پوشیده با خط‌های نارنجی. ساک ورزشی‌اش را هم انداخته روی دوشش. آنقدر حواسش به گوشی موبایلش است که اصلاً متوجه نگاه‌ها نمی‌شود. تکیه می‌دهد به در بسته. یکی دو دقیقه نگذشته که شروع می‌کند به حرف زدن با موبایلش. بلند بلند. قهقهه می‌زند و وسط حرف زدن به کسی که پشت خط است تکه‌های عجیب و غریب می‌پراند. مرد میانسالی که با همسرش روی صندلی نشسته نگاه چپ چپش را از پسر می‌گیرد و به همسرش می‌گوید: «جوون نیستن که. هیولان. زمان ما کی این طوری بود؟ یه ذره ادب نداره جلوی این همه بزرگ‌تر.» ادب، آداب اجتماعی، نزاکت و… اینها چیزهایی است که خیلی‌ها جوان‌ها را به نداشتن‌شان متهم می‌کنند. به اینکه احترام نمی‌گذارند و حواسشان به خیلی چیزها نیست. اما جوان‌ها می‌گویند که هم سن و سال‌های آنها در هر دوره و زمانه‌ای متهم هستند. این یک قانون نانوشته است!

جزو کدام گروهید؟

شلوارهای گرمکن و فاق کوتاه، پیراهن‌های جذب و کوتاه، مانتوهای جلوباز و کلاه به جای روسری و شال، فحش دادن بی‌پروا و بلند بلند در خیابان و فضای مجازی، بی‌خیال میهمانی‌های خانوادگی شدن و… همه اینها بهانه‌هایی است که باعث می‌شوند بزرگ‌ترها بگویند جوان‌ها آداب اجتماعی را بلد نیستند یا اگر بلدند، برایشان مهم نیست و رعایتش نمی‌کنند. حتی دهه شصتی‌ها با اینکه هنوز خودشان هم جوانند دهه هفتادی را به این چیزها متهم می‌کنند و دهه هفتادی از درک نشدن و فهمیده نشدن گله می‌کنند.

محمد شلوارش پایین‌تر از حد معمول است. از آن شلوارهایی که احساس می‌کنی همین الان و هر آن از پای صاحبش پایین می‌افتد. یک سویی شرت گل و گشاد هم پوشیده و کلاه لبه‌داری هم روی سرش دارد. می‌بینم که مغازه‌داری که جلوی در مغازه خرازی‌اش و روی پله ایستاده نگاهش می‌کند و چشمش دنبالش می‌دود. محمد از همان‌‎هایی است می‌گوید درک نمی‌شود. نه خودش و نه هم سن و سال‌هایش که دوست ندارند شبیه بزرگترها باشند.

می‌گویم تا به حال شده کسی به لباست یا طرز حرف زدن و رفتارت ایراد بگیرد؟ می‌گوید: «زیاد! در خانه که هفته‌ای چندبار جر و بحث داریم. پدرم می‌گوید آبرویش را می‌برم و مادرم هم می‌گوید این شکلی می‌روی بیرون و این‌طوری حرف می‌زنی در و همسایه چه می‌گویند؟!»

همان چیزی که پدر و مادرها از آن می‌ترسند؛ اینکه جوان‌شان از نگاه بقیه مردم آدم عجیب و غریب یا آدمی که به فرهنگ و آداب اجتماعی ایرانی اهمیت نمی‌دهد بیاید.

جوان‌های امروز همه آدابی که در جامعه ایران حاکم است بلدند اما به نظرشان عیب و ایرادهایی دارد یا اصلاً لزومی نمی‌بینند براساس آن زندگی کنند. محمد می‌گوید: «اگر قدیمی‌ها چیزهایی را رعایت می‌کردند، دلیلی ندارد ما هم مثل آنها باشیم. الان زمانه عوض شده. مگر آن موقع اینترنت داشتند؟ نداشتند. خب ما داریم. رفتارمان عوض شده و شبیه‌شان نیست. چون شبیه‌شان نیستیم دلیل نمی‌شود که بد باشیم.»

دکتر محمد مهدی لبیبی جامعه‌شناس تقریباً با او هم نظر است. او می‌گوید: «فرهنگ در عین ثبات متغیر است. در هر دوره نسلی ۴ گروه به وجود می‌آیند. گروه اول همنوایان هستند که همان سنت‌های قبلی و هنجارهای جامعه را قبول دارند و رعایت می‌کنند و تغییری در آنها نمی‌بینید. مثل پدر و مادرشان هستند و بچه‌هایشان را هم همان طور تربیت می‌کنند. گروه دوم نوآوران هستند یعنی افرادی که اهداف را قبول دارند ولی شیوه‌های اجرا را قبول ندارند و سلایق جدید دارند. معمولاً پدر و مادرها به همین دلیل اختلاف نظر با بچه‌هایشان پیدا می‌کنند. گروه سوم فرمالیست‌ها هستند که ارزش‌ها را از دست می‌دهند و می‌گویند پدر و مادرم یا گذشتگان اشتباه می‌کردند اما من به خاطر دلخوشی آنها پایبندی ظاهری نشان می‌دهم. گروه چهارم طغیانگرها هستند که کنده می‌شوند از فضای قبلی و پایبندی به ارزش‌ها و روش‌ها را قبول ندارند. به نظر من بیشتر جوان‌های جامعه ما امروز جزو گروه دوم هستند.»

به گفته او ما فرهنگ را عوض می‌کنیم و فرهنگ دوباره ما را که در جامعه هستیم تحت تأثیر قرار می‌دهد اما الان سرعت تغییرات زیاد شده و این تغییرات را در فواصل ۵ ساله می‌بینیم برای همین کاملاً احساس می‌کنیم پوشش افراد، رفتارشان، برخوردشان، اعتمادشان، نوع بیان و تعامل‌شان با دیگران تغییر کرده است.

هم اعتراض هم اقتضای جوانی

تنها نشسته روی یکی از صندلی‌های پارک. هوا کم کم تاریک می‌شود و پارک در سرمای دی ماه زیاد شلوغ نیست. سیگار می‌کشد و حسابی در فکر است. کنارش که می‌نشینم بی‌تفاوت نگاه می‌کند و خودش را می‌کشد آن طرف‌تر. اسمش میناست و ۲۵ ساله است. دانشگاهش تازه تمام شده. فیزیک خوانده و هنوز نتوانسته کاری پیدا کند. فکر و خیالش هم بابت همین چیزهاست.

وقتی می‌پرسم کسی از سیگار کشیدنت ایراد نمی‌گیرد، سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید: «پوووف… هر روز. در خانه که جرأت ندارم بکشم اما مادرم از بوی لباس‌هایم فهمیده با اینکه کلی عطر و اسپری روی خودم خالی می‌کنم. اما تا به حال یک بار به رویم آورده و گفته مریض می‌شوم. چون در خانه سیگار نمی‌کشم هر وقت بیرونم این کار را می‌کنم. محال است هربار کسی نگاهم نکند یا چیزی نگوید.»

چرا سیگار می‌کشی؟ حیف جوانی‌ات نیست؟ زمان ما دخترها جرأت نداشتند در خیابان سیگار بکشند، حیا ندارند اینها و… جملاتی است که مینا بین سر تکان دادن‌ها و چپ چپ نگاه کردن‌ها شنیده و کم کم برایش عادی شده است. هرچند گاهی حسابی عصبانی‌اش می‌کنند: «یک بار با دوستم همین جا نشسته بودیم و سیگار می‌کشیدیم. خانمی آمد و با عصبانیت توی صورت‌مان داد زد و هرچه از دهانش درآمد گفت. می‌گفت خجالت نمی‌کشید، شعور ندارید، حیا نمی‌کنید، دختر جلوی همه نباید سیگار بکشد و چندتا هم بد و بیراه گفت. اولش هیچی نگفتم بعد دیدم نمی‌شود. داشتم از عصبانیت می‌ترکیدم. منم بلند داد زدم به تو چه؟ مگر کسی نظرت رو پرسید؟»

به نظر مینا سیگار کشیدن دختران از آن چیزهایی است که جامعه ایرانی هنوز نپذیرفته است. می‌گویم با این رفتارها و برخوردها فکر کرده‌ای شاید بهتر باشد که سیگار نکشی؟ می‌گوید: «اصلاً. نمی‌شود که همیشه ما کوتاه بیاییم بالاخره جامعه هم باید تغییر کند. اینکه فکر کنند فقط پسرها حق سیگار کشیدن یا خیلی کارهای دیگر را دارند و دخترها ندارند باید یک جایی درست شود. هرچه می‌خواهند بگویند.»

به نظر بعضی‌ها مینا و رفتارش اقتضای جوانی است اما بعضی‌ها هم می‌گویند کسانی مثل او می‌خواهند با این رفتارها اعتراض‌شان را نشان بدهند و با بعضی چیزها در جامعه مبارزه کنند. مخصوصاً به نظر آنهایی که به نظرشان جوان‌های امروز به همه چیز معترضند و زیر بار هیچ چیز نمی‌روند. دکتر لبیبی می‌گوید: «این رفتارها ترکیبی از همه اینهاست. ممکن است برای بعضی‌هایشان نوعی تقابل باشد. اینکه بخواهند خودشان را نشان بدهند و بگویند ما با دیگران متفاوتیم و این تمایز را به این شکل نشان بدهند. اینکه استقلال فردی خودش را نشان بدهند یا بگوید هرچه در گذشته وجود داشته درست نیست.»

ما بی‌نزاکت نیستیم

فقط لباس پوشیدن و حرف زدن و سیگار کشیدن نیست. خانواده‌هایی که عادت دارند به دور هم جمع شدن و میهمانی خانوادگی یا سفرهای دسته‌جمعی از اینکه جوان‌هایشان همراهی‌شان نمی‌کنند شاکی هستند. این هم یکی دیگر از آدابی است که در جامعه ایرانی جا افتاده و به نظر بزرگ‌ترها جوان‌های این دوره و زمانه به آن احترام نمی‌گذارند. هم محمد و هم مینا این حرف را شنیده‌اند.

محمد می‌گوید: «من اصلاً حوصله این چیزها را ندارم. ترجیح می‌دهم با دوستانم وقت بگذرانم. وسط آدم‌هایی که حرفم را نمی‌فهمند و تکه می‌اندازند و سؤال‌های بیخود می‌پرسند بشینم که چه بشود؟ سفر خانوادگی هم اعصابم را می‌ریزد به هم. هربار کلی سرش دعوا و مرافعه داریم اما یکی دو بار بیشتر زیر بارش نرفته‌ام و هربار هم دعوا شده یا دلخوری پیش آمده خودشان پشیمان شده‌اند که چرا اصرار کرده‌اند. دوست ندارم ناراحت‌شان کنم اما خب با هم فرق داریم و خیلی چیزها که برایشان مهم یا جذاب است برای من نیست.»

مینا هر بار که قرار است مادرش میهمانی بدهد در می‌رود و به قول خودش به خانه دوستش پناهنده می‌شود. میهمانی هم کمتر می‌رود هرچند عیدها دیگر نمی‌تواند فرار کند و حداقل سه، چهار جا باید برود یا موقع بازدید پس دادن خانه بماند: «متنفرم از عید و دید و بازدیدش. از فامیل‌بازی. پدرم می‌گوید شماها از آدمیزاد به دورید اما من می‌گویم فقط حوصله ندارم. همین. حرف‌هایشان برایم جالب نیست یا از دست رفتارهایشان حرص می‌خورم.»
همین حرف‌ها و رفتارهاست که باعث می‌شود پدر و مادرها، فامیل یا دوست و همسایه و غریبه که سن و سالی ازشان گذشته بگویند جوان‌ها به آداب اجتماعی بی‌توجهند یا بی‌احترامی می‌کنند. می‌گویند جوان‌های این دوره و زمانه بی‌نزاکتند!

اما به قول دکتر لبیبی اینکه بگوییم نسل جوان مثل قبلی‌ها نیستند، ارزش‌ها را از دست دادند و احترام نمی‌گذارند نگاهی منفی به تغییرات این زمانه است: «این تغییر همیشه بوده اما در گذشته کند بوده و الان سرعتش زیاد شده برای همین برای نسل قبلی تطبیق دادنش مشکل می‌شود. احساس نگرانی می‌کنند اما این تغییر را نباید منفی ببینیم چون شرایط الان با شرایط گذشته فرق کرده. باید گفت دورانی که شما زندگی می‌کردید این دوره نبود. شاید شما هم الان جوان بودید همین شکلی زندگی می‌کردید برای همین مقایسه‌اش با گذشته و گفتن اینکه ما قبلاً این طور بودیم حتماً باید بعدی‌ها هم همین طور باشند منطقی نیست. جلوی تغییر را نمی‌شود بگیریم. از این تغییرات ناراحت نشویم. مسأله خاصی در جامعه پیش نمی‌آید. در واقع این تغییرات باعث پیشرفت می‌شود به شرطی که نگاه‌مان مثبت باشد.»


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین