نهاد نوشونده علم در جهان، گذشته خود را مرهون ساختارسازیهای مجدِّانه علمی فرانسویها و ژرمنها در سده هجدهم است. در این میان آلمانها با نظم و ساختار ذهنی هوشمندانه و بهرهگیری از رویکرد فلسفی" هومبولتی" موفق به تضمین و تثبیت موقعیت دانشگاههای خود برای حداقل یک سده شدند. نوسانات پایدار و ارتقای روزافزون نهاد علم به ارتقاء پیوسته سطح آگاهیهای جامعه منجر شد و ضرورت بازآرایی سازمان این نهاد حساس به تغییر را باعث شد.
"دانشگاه برلین" در دورانی که عصر مدرن نام گرفت، تأسیس شد. این دانشگاه که آرمانگرایی فلسفی آلمانی را در درون خود داشت بدنبال آن بود تا دانشگاهی را خلق کند که پیوسته حریمی برای جستجوی حقیقت باشد. درادامه و در دوران جهانی شدن اقتصاد "دانشگاه فینکس" متولد شد. در سالهایی که بیبی بومرها به عنفوان جوانی نزدیک میشدند، مفهوم دانشگاه پوست انداخت و رسالت خود را به مثابه بنگاهی تجاری که مشتریانی به نام دانشجو دارد، تعریف کرد. از این رو این بنگاه، مجموعهای خصوصی و متعهد به حداکثر کردن منافع برای سرمایهگذاران خود بود. حداکثر کردنی که در مقابل راضی بودن به دستاوردهای اکنون، به دنبال اثبات بهرهوری خود بود.آموزش مهارتها و معارف مفید به حالمشتریان، سرلوحه کار دانشگاه فینکس قرار داشت.
روندی که به اختصار بیان شد، شاهدی بر فرایند زایندگی درونی نهاد دانشگاه بود. روندی که از آموزش صرف شروع و با تربیت نیروی انسانی متخصص و گسترش مرزهای علم، به تکامل مرحله اول عمر گرانبهای خود نزدیک شد.
پدیده جهانی شدن و در پی آن تغییر نیاز مشتریان، به افزایش رقابت و تغییر در مقررات انجامید. افزایش نرخ و سرعت تغییرات و ظهور فناوریهای جدید، شامّه دانشگاه را برای ضرورت تغییر تمام جنبههای سازمانی تحریک کرد. دانشمحور شدن کارها، درک سازمانها از اهمیت سرمایه انسانی و اهمیت مهارتها، کیفیت و توانایی «افراد»، به تغییر جهت قدرت به سوی دانشگران در سازمانها انجامید. سمت وسوی اقتصادتولید محور به اقتصادخدمات محورگرایش یافت و جنبه ملّی و محلی آن به سمت اقتصاد جهانی سیرنمود و در مؤسسهها و ساختار دولت و. . . عدم تمرکز ایجادشد. براین اساس انتظارمیرفت تا دانشگاهی که به مثابه دماسنج و خرد منفصل جامعه عمل میکند، بُعد پژوهشمحوری خود را تقویت نموده وپاسخی در خور برای نیازهای رو به تزاید جستوجو نماید.
اما حجم گسترده منابع صرف شده برای پژوهشهای فاقد کارایی، محدودیت منابع و توسعه ثروت ملل بر اساس خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی، دانشگاهها را دیگربار نیازمند تغییری بنیادین نمود. دانشگاههای نسل نو، علاوه برتریبت نیروی انسانی ماهر و صاحب دانش، وظیفه دارند خود را همراستا با نیازهای جامعه توسعه داده و به ابزار شناسایی و بهره برداری از نیازهای جامعه مجهز کنند.
دانشگاههای نسل سوم که از آنها به عنوان دانشگاههای کارآفرین نامبرده میشود، محصول بازنگری و تحول در دانشگاههای سنتی و پذیرش نقش اساسی و راهبردی دانشگاه در توسعه اقتصادی ومشارکت در معاملات اقتصادی است. این نقش نه تنها مستقیم، بلکه از طریق تربیت کنشگرانی هوشمند و نوآفرین نیز صورت می پذیرد. دانشگاه هایی که خود حاضرند بر روی نوآفرینی و کارآفرینی خروجیهای خود، یعنی دانشآموختگان، خطر کرده وبا آنها در ایده و کسب و کارهای دانشی، شریک شوند. دانشگاه کارآفرین علاوه برمشارکت درفرآیند آموزش و پژوهش، عامل تحقق نوآوری فناورانه بوده و از این طریق، به تسهیلگری میان دولت و جامعه در نظام ملّی نوآوری بدل شده و به تحقق توسعه مبتنی بر دانایی کمک میکند. در سطح ملّی، نوآوری و توسعه فنّاورانه نتیجه مجموعه تعاملات پیچیدهای میان عوامل تولیدکننده،توزیعکننده و به کاربرنده انواع دانشها است. بنابراین عملکرد نوآورانه یک کشور به میزان زیادی به ترتیب ویژه این عوامل در درون نظام دانش جمعی و فناوری هائی که به کار میگیرند، بستگی دارد. این عوامل کسب و کارهای خصوصی، دانشگاهها، موسسات پژوهشی و افراد راشامل میشود. ارتباطات و تعاملات میان این عوامل میتواند پژوهشها، ثبت اختراعات، انتشارات، تامین امکانات و تجهیزات و سایر موارد مشابه را شکل دهد.
با کمی تأمل و بررسی در زمینه های پیدایش دانشگاه کارآفرین، به روشنی درمییابیم که تحولات اجتماعی، اقتصادی، محیطی و نیز تحولات درونی دانشگاهها در دهههای اخیر در پیدایش دانشگاه کارآفرین مؤثر بوده اند. پس در مسیر تبدیل دانشگاهها به دانشگاه کارآفرین لازم است در ابعاد ساختاری، مدیریتی و فرهنگی تحولی بنیادین ایجاد گردد و با گسترش زیرساختهای مورد نیاز، زمینه برای ایفای کارکردهای متنوع فراهم آید.
حمایت ازشرکتهای دانشبنیان و اولویت دادن به تحقیقات بنیادی به عنوان هسته تولید و اشاعه دانش و ایجاد ظرفیت مفاهمه و ترویج گفتوگوی ملی، ازجمله الزامات دانشگاه نسل سوم میباشد که درصورت اهتمام به آن، به درصد قابل قبولی ازمرجعیت علمی و عقلانیت اجتماعی رسیده ودانشآموختگان آن افرادی کارآفرین هستند که منبع تولیدارزش وثروت درجامعه میباشند
دانشگاه نسل سوم ناگزیربه همکاریهای دوجانبه و مبتنی بر منفعت متقابل با صنعت وبخشهای پژوهشی آن است؛ تنها دراینصورت است که فرایند تبدیل دانش به فناوری، تجاریسازی فناوری وتأسیس شرکتهای دانشبنیان سرعتمیگیرد.همچنین الزام قانون برنامه پنجم توسعه مبنی بر جهتگیری سیاستها واقدامات دانشگاه درراستای رفع مشکلات کشور نیز فرصتی تاریخی پدید آورده است. به استناد تکلیف برنامه پنجم توسعه،رسالتگروههای دانشجویی به ویژه انجمنهای علمی دانشجویی بسیار حیاتیونقش آنان دراین زمینه منحصربه فرد وتاثیرگذار خواهد بود.
انجمنهای علمی قادر خواهند بود نه تنها سرمایه اجتماعی خود، بلکه سرمایه اجتماعی دانشگاه را توسعه داده و به پشتوانه این سرمایه، ازیکسو نیازهای جامعه و دولت را مرتفع نموده وازدیگرسوی، منشا شناسایی و جذب منابع برای دانشگاه باشند. نوآوری و کارآفرینی به شبکههای غیررسمی فرصتیابی نیاز دارد که انجمن های علمی دارای مزیت رقابتی ویژهای در این زمینه هستند.تشخیص ظریف نیازهای جامعه و معرفی به دانشگاه، نهاد علم را به پویایی دائمی و مادام العمر وا میدارد. انجمنهایعلمیدانشجویی میتوانند مکملی برای به روز شدن نیازهای آموزشی و پژوهشی دانشگاهها بر اساس نیازهای جامعه باشند و با درک سریع تغییرات جامعه و انتقال به دانشگاه به تولید نسخه های منحصر به فرد برای حل معضلات و نیازهای جامعه بدل شوند.
چانهزنی برای روزآمدسازی توانمندیهای دانشگاه به عنوان قابلیت پویایی داخلی از دیگر کارکردهای انجمن های علمی در دانشگاه کارآفریناست؛چرا که هر سازمانی ذاتاً به سستی و عدمتحرک گرایش دارد ازاینرو محرک درونی از همه چیز موثرتر است.
از دیگر کارکردهای انجمن های علمی می توان به پاسخ سریع به نیازهای جامعه، هویتسازی گروهی و تامین مالی آتی برای دانشگاه، برندینگ و توسعه نشان، عمق بخشی به مفهوم رویالتی (وفاداری ) به سازمان دانشگاه، اشاره کرد. به این کارکردها میتوان مواردی چون معرفی دانستههای دانشگاه، چانهزنی دراجتماع برای معرفی اثربخشی نسخههای دانشگاه در جامعه و تجربهپذیر کردن نسخههای دانشگاه را اضافه نمود.
دانشگاههای ایرانی، هر سه نسل دانشگاهها را در شرایط کنونی خود توامان تجربه میکند؛ حال آنکه میتوان با اتکا به تجربه دیگران وبهرهگیری از آموزههای آنان،گامی فراتر نهاد و با پرهیز از دوبارهکاری، سرمایههای کشور رابا سرعتی مثالزدنی توسعه داد.این امر میتواند توسط نهادهای غیردولتی وتأثیرگزار چون انجمنهای علمیدانشجویی باسرعت دوچندان انجام گیرد همچنان که تاکنون درامورمحوله امتحان خوبی پس دادهاند.