|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۳۷
کد خبر: ۲۴۵۰۱۶
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۹۷ - ۲۰:۴۵
 سجاد پور احسان، دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد معماری و پسر بزرگ یک خانواده چهار نفری. ‏خانواده‌ای که سال‌هاست دینش را به این آب و خاک ادا کرده. پدر سجاد سال‌ها پیش رزمنده ‏بود و تا سرحد توانش از این مرز و بوم دفاع کرد، تا امروز سجاد و خیلی‌های دیگر مثل او بتوانند ‏درس بخوانند و زندگی کنند. اما این پدر رزمنده خبر نداشت که هنوز هم حوادث زیادی می‌تواند ‏جوانان وطن را پر پر کند. این بار اما نه از توپ تانک دشمن خبری بود و نه از نقشه‌های شوم ‏ترورهای گروهک‌ها و فرقه‌های تندرو. این بار بی‌مسئولیتی مدیران حادثه آفرید، اتوبوس حامل ‏سجاد و همکلاسی‌هایش واژگون شد، جان سجاد  و ٩ نفر دیگر را گرفت و این خانواده را دوباره ‏داغدار کرد. آن‌چه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی «شهروند» با یکی از اقوام نزدیک این دانشجو ‏است:  ‏



   سجاد متولد چه سالی بود؟

چهارم فروردین ماه‌سال ٦٧. حدودا ٣٠ سال.‏

   سجاد دانشجوی معماری بود؟

درسش تمام شده بود. مقطع ارشد را تمام کرده بود. فقط پایان‌نامه‌اش مانده بود. پروپوزالش را بسته ‏بود. تأیید هم شده بود. آن روز برای گرفتن چند امضا به دانشگاه رفته بود که این حادثه اتفاق افتاد.  ‏

   سجاد پسر بزرگ خانواده بود؟

تنها پسر بود. یک خواهر کوچکتر از خودش هم دارد که متاسفانه چندسالی است به بیماری ام اس ‏مبتلا است. پدرش هم از کار افتاده است. درواقع مجروح جنگی است. مجروح اعصاب و روان. ‏تاکنون چندبار در بیمارستان بستری شده. بعضی اوقات حالش خیلی وخیم می‌شود. کلا همه امید ‏مادرش و خانواده به سجاد بود. پسر پیگیر و پرتلاشی بود. خیلی زحمت می‌کشید تا بتواند از ‏خانواده‌اش حمایت کند. ‏

   سجاد کار هم می‌کرد؟

بله مدتی در یک شرکت پیمانکاری مشغول شد. اما بعد از مدتی از آنها جدا شد. این اواخر با یکی ‏از دوستانش در کرج قصد داشت وارد ساخت‌وساز شود. به زحمت سرمایه‌ای هم جور کرده بود. ‏تازه داشت شرایط اقتصادی‌اش سر و سامان می‌گرفت که این اتفاق افتاد.‏

   ‏ شما از چه طریق مطلع شدید؟ ‏

در اخبار دیدم. ساعت ٢ بعدازظهر بود. بعد هم مادر سجاد تماس گرفت و ماجرا را تعریف کرد. حدود ‏ساعت ٧ بعدازظهر بود که به ما اطلاع دادند سجاد هم در بین قربانیان این حادثه است. ‏

   خانواده چه کسی  را مقصر این حادثه می‌دانند؟

راستش الان اصلا شرایط مناسبی ندارند. پدرش حال روحی خیلی بدی دارد. مادرش هم بدتر از او. ‏هنوز شوکه‌اند. ولی پدرش مدام با خودش تکرار می‌کند چرا پسرم را به کشتن دادید. ‏

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین