تقریبا هر رییس جمهور، رییس سازمان تربیت بدنی و وزیر ورزش که روی کار آمد، یکی از شعارهایش را به "واگذاری استقلال و پرسپولیس" اختصاص داده است. گویی سرخآبیها منبع الهام روسا و وزرا برای سر دادن شعارهای زیبا و رایآور هستند.
بهارستاننشینها هم البته از این قافله عقب نماندهاند و تا توانستهاند پشت تریبون مجلس شورای اسلامی از لزوم واگذاری این دو باشگاه گفتهاند که نکند کسی به آنها خرده بگیرد که چرا به فکر مردم و علاقهشان به فوتبال نیستند.
این روزها اما حکایت طور دیگری است. دولت عزمش را جزم کرده که این شعار چندین ساله را تحقق بخشد و مجلس از سوی دیگر اصرار میکند که باشگاهها از دولت جدا شوند تا شفاف شوند.
این روزها کمتر پیش میآید که در مجلس نطقی درباره فوتبال شود و در آن از "فساد فوتبالیها" حرف زده نشود. برخی نمایندگان کمر همت بستهاند که پرده از روی مفسدان فوتبالی بردارند و بر طبل رسوایی فوتبالیها بکوبند. در سوی دیگر فدراسیونیها و فوتبالیها تاکید میکنند که "در فوتبال فساد هست ولی فوتبال فاسد نیست."
در چنین فضای غبارآلود و تیره و تاری، صحبت از واگذاری سرخآبیها بیش از هر زمانی جدی شده است. انگار دولت هر طور که شده میخواهد از دست این دو باشگاه خلاص شود اما آیا این کار به صلاح دو باشگاه و فوتبال ایران است؟
اکنون که استقلال و پرسپولیس و دهها باشگاه دیگر، دولتی هستند، اساسیترین حقشان – حق پخش تلویزیونی – به درستی پرداخت نمیشود و با کوچکترین اعتراض جامعه فوتبال، مسئله امنیتی میشود. با این وصف آیا "استقلال و پرسپولیس خصوصی شده مورد نظر دولت" میتواند حقش را از صداوسیما بگیرد؟
نوبخت گفته که "اگر قرار است واگذاری به این صورت باشد که دولت مجبور شود این کار را ناقص انجام دهد و آن را پس بگیرد، صحیح نیست و همه تلاش دولت این است که با واگذاری این دو باشگاه به بخش خصوصی، مشکلات آنها مرتفع شود." آیا دولت از برطرف شدن همه مشکلات سرخآبیها مطمئن است؟
داماش گیلان – استقلال رشت سابق – به بخش خصوصی واگذار شد اما مالک خصوصی مشکلدار از آب درآمد و کارش به زندان و چوبه دار کشید. مهآفرید امیرخسروی داماش را به همراه خود به قعر کشید و نابود کرد. همین سرنوشت، فصل پیش گریبان راه آهن را گرفت. سالها قبل هم شموشک – باشگاه بازیکنساز نوشهر – طعم تلخ انحلال را چشید.
خصوصی شدن باشگاهها در ایران فعلا تجربه خوبی نبوده و تقریبا هر باشگاهی خصوصی شده، پس از چندی اثری از آن باقی نمانده است. استقلال اهواز و استیل آذین هم نمونههای دیگری از این مسئله هستند.
معاون رییس جمهور حرف جالب دیگری هم زده است. نوبخت گفته "استقلال و پرسپولیس، پارههای تن دولت هستند و دغدغه دولت این است که آنها به دست چه کسانی خواهند افتاد". او همچنین گفته که "بهترین حالت برای دولت این است که سرخآبیها را مردم اداره کنند و دولت از وضع موجود خرسند نیست ولی از طرف دیگر نمیخواهد دو باشگاه را از سر باز کند."
وقتی معاون رییس جمهور میگوید که استقلال و پرسپولیس، پاره تن دولت هستند، یعنی قرار نیست که سرنوشت داماش، راه آهن، شموشک و نساجی در انتظار آنها باشد؛ اما آیا شواهد و قرائن از همین مسئله حکایت دارند؟