کد خبر: ۲۴۲۵۱۶
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۱
شاید چین و روسیه قادر نباشند اتحادی سازمانی همانند ناتو داشته باشند اما این دو کشور با توجه به معیارهای قرن بیستم، اتحادی علیه منافع غرب تشکیل داده‌اند.
 شاید چین و روسیه قادر نباشند اتحادی سازمانی همانند ناتو داشته باشند اما این دو کشور با توجه به معیارهای قرن بیستم، اتحادی علیه منافع غرب تشکیل داده‌اند.

به گزارش ایسنا، جین هون، تحلیلگر اندیشکده استراتفور در مطلبی می‌نویسد، خرد حاکم در واشنگتن و بروکسل بر این پایه استوار است که چین و روسیه ناتوان از تشکیل یک اتحاد دائمی و پایدار هستند. موانع پیش روی آن بسیار هستند؛ خصومت متقابل و تنش مرزی که سابقه آن به سال ۱۶۸۰ برمی‌گردد، جنگ مسلحانه کوچک در سال ۱۹۲۹، غارت‌گری ارتش سرخ چین در مناطق ژاپنی که در اواخر دهه ۱۹۴۰ به عنوان وسیله‌ای برای کمک به بازسازی شوروی جنگ‌زده آزاد شده بود و شماری از درگیری‌های مرزی در سال ۱۹۶۹ که تقریبا به یک جنگ تمام‌عیار منجر شد.

علاوه بر این سابقه درگیری، بسیاری به رقابت اجتناب‌ناپذیری برای نفوذ در کشورهای آسیای مرکزی و پریشانی روسیه‌ به عنوان قدرت ضعیف‌تر اشاره می‌کنند که هرگز نمی‌پذیرد به عنوان یک شریک کوچک‌تر در هرگونه اتحاد رسمی مشارکت کند. در نهایت، هیچ‌کس پیمان ورشو را به عنوان یک اتحاد در خور توجه تلقی نمی‌کند زیرا این پیمان متشکل از مجموعه‌ای از کشورهای ضعیف‌تر تحت هژمونی شوروی بود.

درست است که روسیه و چین هرگز نمی‌توانند همچون ایالات متحده و انگلیس یا کشورهای عضو ناتو متحد باشند اما این امر مانعی بر سر راه آنها در تشکیل یک توافق دوجانبه سودمند ایجاد نمی‌کند.

در حقیقت، با عبور از صد سالگی پایان جنگ جهانی اول، ما باید به عقب برگردیم تا به این اتحاد که در نهایت پایه تشکیل ناتوی امروزی را ایجاد کرد، نگاهی بیندازیم. هنگامی که جنگ بزرگ آغاز شد، اتحاد غرب مخالف قدرت مرکزی به عنوان "اتحاد" شناخته می‌شد که به عنوان "درک دوستانه یا اتحاد غیررسمی بین کشورها یا جناح‌ها" تعریف شده است.

در حقیقت، چنانچه آنها منافع مشترک روسیه و چین را مقابل خصومت متقابل خودشان ببینند، این استدلال شکل می‌گیرد که درگیری این دو قدرت یوروآسیایی با غرب ممکن است برای غلبه بر سوابق بی‌اعتمادی آنها کافی باشد.

اول و مهم‌تر این که هیچ‌کدام از این قدرت‌ها یک تهدید ذاتی علیه یکدیگر محسوب نمی‌شوند. این‌گونه به نظر نمی‌رسد که روسیه به فکر تبدیل چین به سیستم دولتی خودش باشد و همین امر در خصوص چین هم صدق می‌کند. هرگونه رقابتی میان این دو کشور در چارچوب واقع‌گرایانه رقابت بر سر زمین و منابع است. در همین حال، غرب به صورت فعال سیستم دموکراتیک خود را به عنوان شکل برتر حکومت‌داری ارائه می‌کند و برای گسترش ایدئولوژی خود در سراسر جهان مدت‌ها وقت گذاشته است.  

دوما، مسأله حاکمیت سرزمینی وجود دارد. در حالی که روسیه و چین مرز زمینی گسترده‌ای دارند، این مرز دورترین سرحد دو کشور محسوب می‌شود. برعکس، دو کشور چین و روسیه به سادگی نیروهای آمریکایی را در فاصله حمله به مراکز قدرت خودشان دارند. در اروپا، تانک‌های آمریکایی در حوزه بالتیک در حدود ۳۸۵ مایلی مسکو قرار دارند. در اقیانوس آرام، ناوگان هفتم آمریکا در ژاپن قرار دارد و هزاران نیروی آمریکایی هم در کره مستقر هستند. این پایگاه‌های نظامی در برد انجام حمله دریایی به چین قرار دارد. چین و روسیه، آمریکا و متحدانش را به چشم آمرانی می‌بینند که برای تحمیل تلاش‌های متبوع خودشان در امنیت مناطقی تلاش می‌کنند که به لحاظ استراتژیک اهمیت فوق‌العاده‌ای برای آنها دارند.    

چین و روسیه قدرت‌های سابق امپریالیستی هستند که خودشان را قربانیان تحقیر ملیت خود از سوی قدرت‌های غربی در ادوار مختلف تلقی می‌کنند. با توجه به این نکات، تمایل دو کشور برای همکاری، معنادار و عقلانی می‌شود.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین