به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید؛بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
به نظرتان جناحبندیهای امروز ایران آیا با دو جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی قابل توضیح است یا اینکه مرزبندیها تغییر کرده است؟
هنوز دستهبندی اصلاحطلب و اصولگرا وجود دارد، منتها من معتقدم که افراد
دلسوز و کسانی که به فکر آینده کشور هستند در هر دو گروه زیاد نیستند؛
یعنی یک مقدار جنبه تصاحب پستها و قدرتطلبی بر دلسوزی و به فکر آینده
کشور و انقلاببودن میچربد. به نظر من افراد دلسوز در دو طرف کم هستند و
جنگ قدرت حاکم است. این چیزی است که خیلی به ما آسیب زده است. بعد از
توافق برجام اگر جنگ قدرت در کار نبود و کل کشور برای اجرای برجام متحد
میشدند از مواهب برجام خیلی بهتر از این استفاده میکردیم. بخشی دنبال
این بود که برجام اجرا نشود. علت هم این بود که فکر میکردند اگر اجرا شود
بهنفع دولت و باعث پیروزی دولت میشود و بعدا به ضرر ما خواهد شد و
میخواستند اجرا نشود. درحالیکه اگر همه با هم بودیم و سرمایهگذاریهای
خارجی در کشور انجام میشد، خروج آقای ترامپ از این توافق به آسانی
نمیتوانست انجام شود. من معتقدم که اگر مذاکره با آمریکا و برجام به وسیله
همین مخالفان انجام میشد، حتما از آن دفاع میکردند. یا همین لوایح مرتبط
با FATF اگر در دوره خودشان بود حتما دفاع میکردند، ولی چون احساس
میکنند خارج از دولت هستند، مخالفت میکنند.
کشور در شرایطی است که هرکسی میخواهد اقدامی کند، طرف مقابل
کارشکنی میکند تا اعتبار موفقیت نصیب کسی نشود. بهنظر شما چرا در کشورهای
توسعهیافته، ما با این موضوع کمتر روبهرو هستیم و اینجا طوری است که
بهتعبیر شما از منافع ملی میگذرند؟ آیا از اینکه در آینده از عرصه سیاسی
حذف شوند، میترسند؟
ظاهرا تقوای سیاسی در کشورهای پیشرفته
بیشتر است و به منافع ملی بیشتر اهمیت میدهند. بهنظر من خلوص نیتها و
تقوای اوایل انقلاب کم شده. علیرغم ادعاهایی که داریم و از کار برای خدا
دم میزنیم، ولی عملا و در واقع هدف اکثر ما شده قدرت و تصاحب پست؛ اینکه
پستها را افراد و گروه خودمان بگیرند.
میتوان برگشت؟
اینجا روحانیت و بزرگان قوم وظیفه
دارند که بازبینی کنند برای چه انقلاب کردیم. اگر بنا بود نزاع بر سر این
چیزها باشد که لزومی نداشت انقلاب کنیم. اگر واقعا برای ارزشهای بزرگی
انقلاب کردیم، باید پای آنها بایستیم.
اخیرا شما در
موضوع «هیئت عالی نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام» خیلی فعالانه
تلاش میکنید. به تعبیر خودتان اگر این «شورای نگهبان دوم» تثبیت شود،
چقدر مجلس بلاموضوع میشود؟ اگر این رویه تثبیت شود مجلس دیگر کجای بازی
قرار میگیرد؟
بله به نظر من این خطری است که مجلس را تهدید
میکند. خیلیها به این موضوع توجه ندارند و خطر را درست درک نمیکنند.
قبلا مجلس تضعیف شده و یکجاهایی دور زده شده؛ مثلا با تشکیل شورای عالی
انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی و اینکه دست آنها را جاهایی باز
گذشتهاند که قانونگذاری هم بکنند. البته اگر صرفا سیاستگذاری کنند مشکلی
نیست اما اینها گاهی قانونگذاری میکنند؛ مثلا قانون ستارهدارکردن
دانشجویان کار شورای عالی انقلاب فرهنگی است. معلوم نیست مبنای قانونی
قانونگذاری این شوراها کجاست چون ما در قانون اساسی که این شوراها را
نداریم و تنها نهاد قانونگذار کشور مجلس است. شورای عالی امنیت ملی البته
در قانون اساسی هست اما آن هم گاهی جاهایی وارد میشود که در حوزه وظایفش
نیست؛ مثلا کار قوه قضائیه را انجام میدهد، مثل قضیه حصر خانگی که برای
افراد بدون محاکمه مجازات تعیین میکند. این هم دورزدن قوه قضائیه و قانون
است.
تا به حال مجلس آمدهاند؟
گاهی به تناسب
موضوع به کمیسیون امنیت ملی آمدهاند اما نه اینکه آمده باشند جواب بدهند
که اگر ما قانع نشویم به صحن مجلس بیایند، بلکه یک جاهایی که بهنفع آنهاست
میآیند. اینها همه محدودکردن مجلس است.
شاید بتوان گفت که این قضیه
جدید هم اگر بخواهد به این صورت جا بیفتد تیر خلاص است؛ اینکه مجلس چیزی را
تصویب کند و به شورای نگهبان برود و همزمان به مجمع برود و هیئت عالی
نظارت آن را بررسی کند و ایراد بگیرند و مصوبه را به مجلس برگردانند و
بگویند اینجاها را باید اصلاح کنید. در قانون اساسی، ما چنین چیزی
نداریم. سیاستهای کلی نظام را رهبری از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین
میکنند؛ یعنی مجمع تعیین میکند و به تأیید رهبری میرسد؛ بنابراین تعبیر
«سیاستهای کلی مقام معظم رهبری» دقیق نیست، بهتر است بگوییم سیاستهای کلی
نظام. وظیفه نظارت بر اجرای این سیاستها نیز با خود رهبر است. اینجا
رهبری این وظیفه را به این هیئت تفویض کرده است. اول خود مجمع بود، بعد شد
این هیئت ۱۵ نفره. بهنظر من اینجا سوءاستفاده کردند. مجمع و شورای نگهبان
برداشت غلطی دارند که این موضوع را به این معنی میدانند که این هیئت باید
مصوبات مجلس را بررسی کند و از حیث تطبیق با سیاستهای کلی نظر بدهد. کاری
شبیه کار شورای نگهبان در تطبیق مصوبات با شرع و قانون اساسی. بهنظر من از
این تفویض چنین چیزی برداشت نمیشود. چون در بند مورد استناد آنها یعنی
بند «2» اصل 110 قانون اساسی میگوید نظارت بر «اجرای» سیاستهای کلی؛ یعنی
رهبر موظف است بر «اجرای» سیاستهای کلی نظارت داشته باشد نه بر روند
قانونگذاری؛ یعنی اگر جایی چه در دولت، چه در قوه قضائیه و چه در مجلس
احساس میکنند این سیاستها اجرا نمیشود، تذکر بدهند. این به این معنا
نیست که رهبری وارد قانونگذاری شود که اگر این کار را تفویض هم کردند، آن
گروه مفوَّضالیه وارد روند قانونگذاری شود و مغایرتها را اعلام کند و
مجلس هم موظف باشد که آنها را اعمال کند. این اصلا معنی ندارد.
با توجه به دفاع شدید شورای نگهبان و مجمع از هیئت عالی نظارت، به نظر شما سرنوشت این ماجرا چه خواهد شد؟
بله؛ آن طرف هم ایستاده و به نظر من مجلس هم باید محکم بایستد و مخالفت کند.
این ماجرا آدم را یاد رویهشدن «نظارت استصوابی» میاندازد و
خیلیها میگویند آنموقع باید مقاومت میشد. در این مورد هم اگر این رویه
تثبیت شود، همین جایگاه فعلی مجلس هم از دست میرود.
قطعا
باعث تضعیف مجلس میشود و شکی در این نیست. توجیهات عجیبوغریبی میکنند؛
میگویند چون تفویض رهبری است، این هیئت بالاتر از مجلس و شورای نگهبان و
مجمع تشخیص مصلحت است. اصلا این حرفها را نداریم. رهبری هم در چارچوب
قانون اساسی تفویض میکنند و این تفویض در اجرا نباید خلاف قانون اساسی
باشد.
آقای مطهری آیا در جلسات
فراکسیون امید شرکت میکنید؟ بهنظر شما این فراکسیون چطور میتوانست از
فرصت بهدستآمده بهتر استفاده کند؟ بهنظر شما چه تعداد از نمایندگان این
فهرست دور بعد رد صلاحیت میشوند؟