کد خبر: ۲۳۷۵۸۳
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۷ - ۰۰:۴۲
اینکه فکر کنیم می‌توانیم جامعه را به‌سمت خاصی حتی یک سمت و سوی درست ببریم تصور اشتباهی است و با سابقه تاریخی طولانی نهضت پیامبران و حتی دین 1400 ساله اسلام نیز چندان همخوانی ندارد.
در روزهایی که نزدیک‌ترین و در دست‌ترین موضوع برای گفت‌و‌گوی ایرانیان موضوع تحریم‌های امریکا و چگونگی مقابله با آن بود، متن سندی منتشر شد که هدف گذاری‌اش را فراتر از چالش‌های نزدیک قرارداده است. «سند الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» که قرار است تصویرگر پنجاه سال آینده ایران باشد.
 
 سندی که هنوز نهایی نشده و عالی‌ترین مقامات کشور، از نخبگان و استادان دانشگاه خواسته‌اند که به نقد و بررسی آن بپردازند. به همین مناسبت در گفت‌و‌گو با غلامرضا ظریفیان از استادان دانشگاه به ارزیابی این سند پرداختیم.

 پیش از مطرح شدن سند الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت در کشورمان اسناد توسعه‌ای متعددی تدوین و تصویب شده‌اند، اسنادی همچون سند چشم‌انداز بیست سال 1404 و... چه تفاوت‌های ماهوی میان سند الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت با اسناد پیشین وجود دارد و به باور شما سند اخیر بر مبنای پاسخ به چه ضرورت‌هایی پی‌ریزی شده است؟

البته بهتر است مبانی اینکه چرا باید چنین سندی تدوین شود را خود کسانی که زحمت کشیدند و این سند را تهیه کردند تبیین کنند. از آنچه این دوستان طی جلسات متعددی که درباره این سند هم با رهبری نظام و هم در گردهمایی‌ها و همایش‌های مختلف گفتند این‌گونه برمی‌آید که یک نگاه کلان به یک آینده دور، که در این سند پنجاه سال آینده است، مد نظر قرار گرفته است. بنابراین می‌شود گفت که این سند از یک جهت نسبت به اسناد قبلی متمایز است چون نگاه طولانی‌تر و درازمدت‌تری دارد و از یک جهت تلفیقی است از اسناد بالادستی پنج، شش‌گانه‌ای که تا الان تدوین شده است. چون آن اسناد هم به تعبیری مشرف بر بخشی از توسعه کشور بوده‌اند؛ چه در عرصه فناوری، چه در عرصه زیست محیطی و چه در بحث اقتصاد.

 رابطه ارگانیک این سند با اسناد پیشین و بالادستی‌اش از جمله قانون اساسی چگونه تعریف شده است؟

البته اینکه جایگاه سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در میان اسنادی که قبلاً تدوین شده و پذیرفته شده‌اند کجا است و نسبتش با قانون اساسی چه هست هنوز روشن نیست. چون آنچه در هفته‌های گذشته به‌عنوان متن این سند در رسانه‌ها منتشر شد هنوز در حد یک طرح، اتود و پیش‌نویس اولیه است. به نظرم برخوردی هم که رهبر معظم انقلاب با روند تدوین و تکمیل آن کردند برخوردی هوشمندانه بود. ایشان این طرح را به‌عنوان یک طرح قطعی محاسبه نکردند و برایش عرصه‌های نقد و بررسی مختلفی را گشودند؛ عرصه نقد و گفت‌و‌گوی نخبگان، مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام. بنابراین به‌نظر می‌رسد هنوز برای تبدیل شدن این سند به یک سند قطعی راه طولانی باید طی شود. در این راه بی‌شک تناسب‌ها و تعارض‌های این سند با اسناد بالادستی مانند قانون اساسی و اسناد توسعه‌ای که در کشور تدوین شده و تصویب شده بررسی خواهد شد. در عین حال شاهدیم که برخی دست‌اندرکاران تدوین سند گفته‌اند که احتمالاً به اعتبار این سند حتی باید تغییراتی را در قانون اساسی ایجاد کنیم. طبیعتاً اگر یک چنین حرفی درست باشد که البته نظر یک فردی است طبیعتاً تغییر قانون اساسی فرآیند خاص خودش را دارد. بنابراین همچنان تکلیف این سند به‌عنوان اینکه چه جایگاهی در منظومه اصلی توسعه کشور دارد و با اسناد بالادستی چه نسبتی دارد هنوز روشن نیست به‌دلیل اینکه به هر حال متنی منقح نشده است و هنوز چکش‌کاری نهایی را در عرصه‌های مختلف به خود ندیده است. اما در مجموع باید بگویم اینکه سندی را برای آینده تهیه کنیم کار ارزشمندی است. اینکه هر انسانی و هر جامعه‌ای برای خودش یک تصویر درازمدت‌تر و آینده‌پژوهانه داشته باشد و بتواند حداقل طرح اولیه‌ای برای آینده خلق کند کار خوبی است. به اعتبار گزارش‌های عزیزانی که در تدوین این سند نقش داشته‌اند هزاران نفر ساعت روی این سند کار کرده‌اند. در ارزیابی نتیجه کارشان هم باید گفت که در مجموع از ادبیات خوبی برخوردار است و به نظر می‌رسد که نه از همه نخبگان بلکه از بخش‌هایی از نخبگان دانشگاهی حوزوی و دست‌اندرکاران تجارب اجرایی هم برای تهیه این سند استفاده شده است.

 نسبت این سند با الگوهای توسعه مختلفی که تاکنون مطرح شده‌اند چیست؟

باید به این نکته توجه کنیم که در این سند کلمه توسعه نیامده است و به‌جای آن واژه پیشرفت به‌کار رفته است. این در حالی است که توسعه واژه متعارفی است که سالیان دراز در ادبیات جهان مورد استفاده قرار گرفته، به نوعی استاندارد شده و مفاهیم خاص خودش را در اذهان اهل فن برمی‌انگیزد. بنابراین اینکه ما مسأله پیشرفت را به‌جای توسعه در این سند انتخاب کرده‌ایم خود نکته مهمی است. ولی ابهام اصلی سند اتفاقاً در همین است زیرا آنچه رایج است عبارت توسعه است. البته اشکال ندارد اگر ما واژه دیگری را به‌جای توسعه استفاده کنیم. ولی مهم است که منظورمان را از این واژه بگوییم. چون آن واژه توسعه تباری دارد و تعاریف متعددی بر آن حاکم شده و نو به نو شده و در ادبیات جهان امروز جا افتاده است. بنابراین،  اینکه ما واژه دیگری را وضع کنیم هیچ اشکالی ندارد به شرط آنکه بگوییم منظورمان چیست. یکی از ابهامات و اشکالات این سند این است که نگارندگانش تکلیف خودشان را در مورد واژگان کلیدی آن روشن نکرده‌اند. این ابهامات باید در بحث و گفت‌و‌گوها و طوفان‌های فکری که درمی‌گیرد مورد توجه و رفع ابهام قرار گیرد.

 در بخش‌بندی سند اسلامی - ایرانی پیشرفت به تعریف مبانی همچون جهان شناختی و انسان شناختی پرداخته شده است. آیا تعاریف و مبانی دیگری باید به آن افزوده شود؟

البته این سند یک اتود است و من هم در حد یک طرح فقط مسأله را مطرح می‌کنم. پرسش شما نیاز به تأمل جدی‌تر دارد. اما در نگاهی به این سند، ما می‌گوییم این سند الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت است؛ بنابراین ما با محیطی سر و کار داریم که ایرانی-اسلامی است و باید معطوف به هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی این جامعه حرف بزنیم. هستی‌شناسی ایرانی تلفیق و ترکیبی است. این ویژگی فقط هم معطوف به دوره اسلامی نیست. البته دوره اسلامی دوره غنای فرهنگ ایرانی است. اما واقعیت این است که جهان ایرانی از ایران باستان شروع می‌شود. بر همین اساس امثال سهروردی تلاش کردند که حکمت خسروانی را با حکمت اسلامی بیامیزند و در واقع یک جهان ایرانی را در آن نشان دهند. جهان ایرانی جهانی است که منطق معنوی و دینی دارد. از دیرباز و حتی از قبل از اسلام نگاهش صرفاً به عالم این جهانی معطوف نمی‌شده بلکه این جهان را با عالم مینوی، رستاخیز، معاد و عالم معنا مرتبط می‌کرده است.

منطقی که در ادبیات و جهان‌بینی سند اسلامی-ایرانی پیشرفت به‌کار رفته منطق کلامی است. در حالی که جهان ایرانی وسیع‌تر از این منطق است و محصور در منطق کلامی نمی‌شود و ترکیبی است از منطق عرفانی، فلسفی و کلامی. بنابراین به نظر من یکی از اشکالات این سند این است که خودش را در یک ادبیات کلامی محصور کرده است. البته حائز حرف‌های بسیار خوب، ارزشمند و قابل دفاعی است، ولی این تنها بخشی از جهان ایرانی-اسلامی است. وقتی ما می‌خواهیم به الگوی ایرانی-اسلامی تکیه کنیم و تمدنی نوین را بسازیم نمی‌توانیم به گذشته عمیق ایرانی که با گذشته اسلامی ترکیب شده و در درونش فردوسی، مولوی، حافظ، ابن‌سینا هست، خواجه نصیر‌الدین طوسی، شیخ مفید، علامه طباطبایی و سهراب سپهری همنشینی دارد بی‌اعتنا باشیم. به نظرم یکی از ضعف‌های این متن این است که آن طراوت منظومه فرهنگی ایرانی و اسلامی که حاوی عرفان فلسفه و کلام است را در هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی خود‌ش نقش خیلی مهمی دارد نسبت به آنها مورد غفلت قرار داده است.

 در جایی از این سند گفته می‌شود که ایران 1444 ایرانی است که مردم در آن افرادی توحیدی هستند. این جهان‌بینی است که عمری به بلندای تاریخ ایران دارد و در چهار دهه عمر نظام جمهوری اسلامی نیز به شکل مبسوط تری بر آن تأکید شده است. چه آسیب‌ها و ضرورت‌هایی تأکید بر این موضوع را در این سند الزامی کرده است؟

اینکه ما آرزو داریم این اتفاقات بیفتد به هرحال آرزوی خوبی است، ان ما الاعمال بالنیات. اینکه جهان به سمت جهانی موحد، اخلاقی و عادلانه سیر کند خوب است. اما به‌همین اعتباری که به آن اشاره کردید واقعیت این است که ما به هرحال سند 1404 را پیش رو داریم، فاصله‌ای هم با نقطه انتهایی آن نداریم. باید ببینیم که حالا چقدر با اهداف آن فاصله داریم. جهان هستی را نمی‌شود مهندسی کرد، فرهنگ را نمی‌شود مهندسی کرد. از اشتباهات جدی این است که فکر کنیم می‌توانیم فرهنگ را مهندسی کنیم. حال آنکه ما می‌توانیم عرصه‌ها و زمینه‌های رشد را برای جامعه ایجاد کنیم و تلاش کنیم که جامعه را در معرض انتخاب صحیح قرار دهیم و فرصت‌های مناسب را ایجاد کنیم. اما اینکه فکر کنیم می‌توانیم جامعه را به‌سمت خاصی حتی یک سمت و سوی درست ببریم تصور اشتباهی است و با سابقه تاریخی طولانی نهضت پیامبران و حتی دین 1400 ساله اسلام نیز چندان همخوانی ندارد. حتی به نظرم عبارت تمدن‌سازی هم در درونش کژتابی‌هایی وجود دارد. اگر می‌توانستیم با بزرگانی چون ابن‌سینا، سهروردی، خوارزمی یا فارابی گفت‌و‌گویی برقرار کنیم و به آنها می‌گفتیم دارید چکار می‌کنید؟ وقتی فارابی مدینه فاضله خودش را می‌نویسد، وقتی ابن‌سینا دارد شفا و قانون را می‌نویسد، زکریای رازی الحاوی را می‌نویسد آنها هیچ کدام نمی‌گویند که ما داریم تمدن می‌سازیم. تمدن متکی بر یکسری مقتضیات ساخته می‌شود. اگر آن مقتضیات فراهم شود لاجرم و لامحاله تمدنی ساخته می‌شود. از جمله آن مقتضیات در این روزگار این است که انسان‌ها فرصت‌های مناسبی برایشان ایجاد شود و نوعی توزیع عادلانه ثروت و قدرت در جامعه صورت بگیرد تا انسان‌ها بتوانند بر اساس شایستگی‌هایشان در مصادر امور قرار بگیرند. اگر کرامت، احترام و فرصت برابر در سطح وسیع توزیع شود طبیعی است که انسان‌های زیادی راه خیر و سعادت و ساختن توسعه و تکامل را انتخاب می‌کنند. در آنجا است که تمدنی لامحاله ساخته می‌شود. هیچ تمدنی به اعتبار تعابیر قسری و اجباری و با کنترل‌ها و نظارت‌های از بالا ساخته نمی‌شود. جامعه با استفاده از فرصت‌های برابر است که به سمت رشد و فلاح خود می‌رود و بعد شاخص‌های توسعه یا به تعبیر این سند پیشرفت خودش را در عرصه‌های مختلف رشد می‌دهد و بعد از بیرون می‌شود دید که یک تمدنی ساخته شده است... به باورم روح این سند این است که ما می‌خواهیم از بالا یک تمدنی بسازیم و این نکته‌ای است که باید در گفت‌و‌گوهای جدی مورد بحث و گفت‌و‌گو قرار بگیرد.

 ‌از جهت اجرایی شدن ما با اسناد معطل مانده و به نتیجه نرسیده متعددی مواجه هستیم. به سند چشم‌انداز اشاره کردید و فاصله‌ای که ما با اهداف آن داریم. برای اینکه این سند با همان سرنوشت مواجه نشود به نظرتان چه نوع همکاری باید در سطح نهادهای مختلفی که وجود دارند از جمله قوای سه گانه و نهادهای مدنی اتفاق بیفتد؟

این سند کاستی‌هایی دارد که باید در جای خود درباره آنها گفت‌و‌گو شود. از ادبیات، نظام‌های حقوقی زیست جدید جدا افتاده است. فی‌المثل بحث آزادی بحث جدی است و به‌نظرم جای آن در این سند خالی است. اما در مجموع اینکه مجموعه‌ای یک کار را انجام می‌دهند، می‌نویسند، تلاش می‌کنند و چیزی را در اختیار دیگران قرار می‌دهند که درباره‌اش گفت‌و‌گو کنند، این یک گام رو به جلو است و باید کسانی که زحمت کشیدند برای این سند را ستود و کارشان را ارج نهاد و در عین حال به تعبیری که رهبری گفتند به تکمیل و تتمیم این سند کمک کرد. در عین حال به‌نظرم این سند باید خودش را با ادبیات نوین بیامیزد. اگر نه ممکن است در میان بخش عظیمی از جامعه که گویش و منطق‌شان با ادبیات‌های نوین است مورد غفلت قرار بگیرد.

بله متأسفانه به‌نظر می‌رسد تمایل کمی برای گفت‌و‌گو درباره این سند وجود دارد. حال آنکه چنان که اشاره کردید عالی‌ترین مقام کشور نخبگان را به بحث درباره آن فراخواندند.

این نکته مهمی است. من خودم به‌دلیل علایقم دو بار این سند را خواندم. اما از زمانی که شما پرسش کردید تا به امروز که چند روزی گذشته من حداقل به‌طور رندوم و نه فقط با افرادی که نگاه خاصی دارند در محافل دانشگاهی و فکری شاید از بیش از 50 یا 60 نفر سؤال کردم که کدامتان این سند را خوانده‌اید؟ و دریغ از حتی یک نفر و من تعجب کردم که سندی به این مهمی چطور ایجاد همهمه نکرده است. من با کسانی صحبت کردم که می‌دانم  حساسیت‌ها و تأملات جدی فرهنگی دارند، نهایت جواب‌شان این بود که شنیدیم چنین سندی آمده است ولی حتی رؤیتش نکردیم. این مهم است که ما بتوانیم کاری را که از سال 91 شروع شده تا امروز تبدیلش کنیم به نیاز نخبگان و فرهیختگان. این کار دستورالعملی هم نمی‌شود. بلکه جامعه باید احساس کند که چنین سندی مورد نیازش است. شاید یکی از دلایل اینکه این اتفاق نیفتاده این است که برخی معتقدند این اسناد خوب و ادبیات خوب هیچ نسبتی با اکنون ما ندارد. حالا ممکن است این یک برداشت افراطی باشد اما خالی از واقعیت نیست. علی‌رغم اینکه این سندهای خوب و ادبیات خوب را تولید می‌کنیم ولی در واقع آنچه با آن روبه‌رو می‌شویم و با آن سرو کار داریم به ما نمی‌گوید که ما به سمت این سندها حرکت می‌کنیم. این دوگانه خیلی جدی است. بعضی افراد اهل مطالعه می‌گویند که وقتی این طوری است این شوخی است. گاهی به من نقد می‌کنند و می‌گویند این سندها فقط سند است و نیاز امروز ما نیست. یا نه، خوب است ولی ما را در حال و هوای نوستالژیک قرار می‌دهد. این دوگانه، دوگانه خوبی نیست.

چه می‌شود کرد تا این سندها تبدیل به مرجع نه همه آحاد ولی نیاز سطوحی از نخبگان فکری شوند؟

 باید چنین اسنادی در کنار یک اجماع نسبی قرار بگیرد. پیش از آن حتماً باید آسیب‌شناسی شود که چرا سندهای گذشته مورد اقبال قرار نگرفته‌اند. این تعارض که یک سیستم یک جور سند تولید می‌کند اما جور دیگری رفتار می‌کند باید حل شود. متأسفانه ناامیدی از اینکه سیستم را بر اساس آرزوهایمان سامان بدهیم سایه افکنده و سپهر و ادبیاتش قوی‌تر شده است. وقتی ما حتی برای دو یا سه ماه بعدمان هم نمی‌توانیم خوب پیش‌بینی کنیم حالا رفته‌ایم برای پنجاه سالمان پیش‌بینی کرده‌ایم. این نگاه خوبی نیست ولی به هر حال در جامعه ایجاد شده است. بنابراین غیر از اینکه بحث‌های محتوایی این سند حتماً باید مورد بحث و گفت‌و‌گو قرار بگیرد، روزآمد شود و شمولیت پیدا کند؛ باید کم‌کم بیاید در فهرست نیازهای جامعه. باید جامعه احساس کند که ما علاوه بر اینکه این‌گونه می‌اندیشیم عزم این را هم داریم که این‌گونه بشویم. یکی از آسیب‌هایی که در گذشته دور وجود داشته و دارد گسست میان حکمت نظری و حکمت عملی ما است. این یک فاصله جدی و گسست است. خیلی اوقات آن‌گونه که می‌اندیشیم عمل نمی‌کنیم. این فاصله سنگینی ایجاد می‌کند به تعبیر قرآنی یا ایها‌الذین امنو لم تقولون ما لا تفعلون.‌ای کسانی که ایمان آوردید چرا چیزی را می‌گویید که به آن عمل نمی‌کنید.

این سند باید به اجماع برسد، ادبیاتش تکمیل شود، تبدیل به یک عزم ملی شود و تبدیل شود به پروژه‌ها و اکشن پلن‌ها. نقشه‌های حرکتی که حتماً باید با هم هارمونیک داشته باشند. منظومه‌ای باشند که به‌ همدیگر یاری برسانند؛ افزاینده باشند و نه کاهنده. باید یک نگاه مبتنی بر احساس عزم ملی و دیالوگی بین جامعه و قدرت ایجاد شود، نقش جامعه و انتخابگریش به جای نگاه از بالا به پایین تقویت شود تا بتواند به‌عنوان سند ارزشمند نهایی شود، به جامعه ارائه شود و عملیاتی گردد.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین