کد خبر: ۲۳۵۶۶۲
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۵
باید ببینیم نوعاً آقای عارف را با کدام متر و شاخص می‌سنجیم. اینکه عملکرد ایشان مناسب بوده است یا خیر. اگر من و شما معیار واحدی داشته باشیم می‌توانیم قضاوت واحدی هم ارائه کنیم. اگر نه دچار مشکل می‌شویم. ما باید تلاش کنیم که قضاوتمان با معیار واحدی باشد.
مرافعه بر سر ابقای شهردار بازنشسته تهران یا پرونده‌های حق و ناحقی که برای برخی اعضای شوراهای شهر و روستا در گوشه و کنار کشور تشکیل می‌شود، می‌توانست گفت‌وگوی با مرتضی الویری، رئیس شورای عالی استان‌ها را به سؤالاتی پیرامون این تحولات اختصاص دهد. با این حال حضور چندین ساله او در تشکیلات  بالادستی اصلاح‌طلبان اعم از شورای سیاستگذاری یا شورای هماهنگی اصلاح‌طلبان سبب شد که با او درباره تلاش‌های احتمالی این جریان در بازسازی خود و پاسخ به انتقاداتی که از سوی جامعه علیه اصلاح‌طلبان مطرح می‌شود، گفت‌وگو کنیم.

ایده شکل‌گیری پارلمان اصلاحات اسفندماه سال گذشته رسماً مطرح و تصویب شد. اما با گذشت قریب به یک سال هنوز خبر جدی از مقدمات اجرایی شدن این مصوبه شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان شنیده نمی‌شود. اخیراً برخی رسانه‌ها این موضوع را پیگیری کرده و برخی اصلاح‌طلبان شمایی از ساختار پارلمان اصلاحات را ترسیم کرده‌اند که از حضور 500 عضو شامل  450 نفر از اعضای شورای مرکزی احزاب اصلاح‌طلب و 50عضو از چهره‌های شناخته شده حکایت دارد. این اخبار را تا چه حد تأیید می‌کنید و آخرین تحولات مربوط به این پارلمان چیست؟

من چندان اطلاعی از پارلمان اصلاحات با این مشخصات که گفته شده و در سؤال مطرح کردید، ندارم. اما می‌توانم تاریخچه‌ای از این ایده را مطرح کنم که می‌تواند به روشن شدن ابعاد ساختاری و اجرایی آن کمک کند. در آستانه انتخابات مجلس هشتم در سال 1386 طرحی به وسیله جمعی از دوستان از جمله بنده مطرح شد به نام «رها» (مخفف عبارت راه همبستگی اصلاح‌طلبان) که در آن پیشنهاد پارلمان اصلاحات به این ترتیب داده شد که ما در هر حوزه انتخابیه مجلس شورای اسلامی سه برابر نمایندگانی که در آن حوزه انتخاب می‌شوند افراد اصلاح‌طلب را طی مکانیزم مشخصی انتخاب کنیم. با توجه به وجود 290 کرسی مجلس این طرح به معنای انتخاب مجموعاً نزدیک به 900 اصلاح‌طلب در سراسر کشور بود که می‌توانستند پارلمان اصلاحات را تشکیل دهند. به این ترتیب در هر حوزه انتخابیه یک شورای اصلاح‌طلبان تشکیل می‌شد و آنها منتخبان خود را برای حضور در این پارلمان معرفی می‌کردند تا با حضور در چنین جمعی در تصمیم گیری‌های کلان و مهم اصلاح‌طلبان تأثیرگذار باشند.

چرا اجرایی نشد؛ در واقع با چه محدودیت‌هایی مواجه بود؟

 این طرح تا حدی پیش رفت و در برخی شهرستان‌ها اجرا شد. اما اینکه چرا در سراسر کشور اجرا نشد، به  علت محدودیت‌هایی بود که بتدریج و  بویژه در جریان تحولات انتخابات سال 88  با بازداشت برخی دوستان اصلاح‌طلب به وجود آمد و عملاً طرح زمینگیر شد. آنچه حالا اتفاق می‌افتد این است که شورای عالی اصلاحات به صورت موقت شکل گرفته است؛ مرکب از دبیران کل احزاب اصلاح‌طلب به اضافه اشخاص حقیقی اصلاح‌طلب که چهره‌های شناخته شده و نافذی که ممکن است وابسته به هیچ یک از احزاب نباشند. این شورا که متولی اصلی و محوری آن آقای خاتمی است حدود 2 ماه قبل ترکیبش مشخص شد و حدود دو هفته قبل هم اولین جلسه‌اش در دفتر آقای خاتمی تشکیل شد. شورای عالی اصلاحات ترکیبی از حدود 42 چهره اصلاح‌طلب است و در جلسه بعدی که منتظر برگزاری‌اش هستیم ترکیب هیأت رئیسه آن مشخص خواهد شد.

ایده کنونی پارلمان اصلاحات براساس چه الزاماتی دوباره مطرح شد؟ آیا کارکرد این نهاد ایجاد یک پیوند ساختاری میان اصلاح‌طلبان است یا به کار بازخوانی و بازتولید گفتمان اصلاحات خواهد آمد؟
کارکرد این پارلمان گره زدن و هماهنگ کردن بدنه اصلاح‌طلبی به صورت همگن و متناسب در سراسر کشور است. حدود 40حزب اصلاح‌طلب در سراسر کشور فعالیت می‌کنند. اگرچه از حیث فراگیری، میزان فعالیت و برخورداری از نیروهای سازماندهی شده و بدنه اجتماعی با یکدیگر همسان و همگن نیستند. با این حال اگر ما بخواهیم حرکتی را سازماندهی کنیم که مورد حمایت همه یا حداکثر اصلاح‌طلبان کشور باشد، باید مکانیزمی را به کار ببریم که همه در آن احساس شراکت و همفکری داشته باشند. شورای عالی اصلاحات این کارویژه را به صورت موقت انجام می‌دهد. اما طبیعتاً یک فرد اصلاح‌طلب در شهری دور از پایتخت ممکن است احساس کند که جای فعال اصلاح‌طلب شناخته شده آن شهر یا استان در این جمع تصمیم‌گیری خالی است. برای رفع این اشکال ما باید یکی از دو راه  را برگزینیم؛ یا برویم به سمت انحلال همه احزاب اصلاح‌طلب و  ادغام آنها در یک حزب فراگیر اصلاح‌طلب کشوری  یا برویم به سمت مکانیزمی با عنوان پارلمان اصلاحات که بتواند برآیند خرد جمعی اصلاح‌طلبان ایران باشد. راه حل اول راه حل دشواری است چه از جهت گرفتن مجوز فعالیت یک حزب فراگیر و چه از جهت تنوع فکر و سلیقه احزاب اصلاح‌طلب. بنابراین راه حل میانه شکل‌گیری پارلمان اصلاحات است و شورای عالی اصلاحات راه حل موقتی است.

اما در پیگیری موضوع پارلمان اصلاحات با تعداد قابل توجهی از چهره‌های اصلاح‌طلب با این پاسخ مواجه شدم که آنها حتی تمایلی به صحبت کردن پیرامون این موضوع ندارند، با چنین رویکردی چطور می‌شود این ایده را اجرایی کرد؟

من نمی‌توانم از طرف دیگران صحبت کنم. اما از طرف خودم به عنوان یکی از افرادی که پارلمان اصلاحات را در سال 86 مطرح کردیم، آن را یک ایده خوب می‌دانم، بویژه با توجه به مشکلاتی که کشور با آن مواجه است و بحران‌های داخلی و خارجی که کشور را تهدید می‌کند، تصور می‌کنم تا زمانی که نتوانسته‌ایم یک مجلس آزاد با رأی مردم تشکیل بدهیم و سایه نظارت استصوابی را که غربالگری نامزدهای مجلس به وسیله جمع محدود غیرمتخصص است بر سر انتخابات سنگینی می‌کند شکل گیری پارلمان اصلاحات میانبری ضروری و قابل دفاع است که نظر اصلاح‌طلبان را تجمیع و پالایش کند و به تصمیمی جمعی منتهی شود.

به نظارت استصوابی اشاره کردید و انتقادتان از آن؛  بد نیست اگر به مسائلی که اخیراً از نقش شما در تصویب آن مطرح شده، پاسخ بدهید. گفته شده که شما در مجلس اول به عنوان یکی از اعضای کمیسیون شوراهای مجلس زیر مصوبه‌ای را امضا کرده‌اید که بر اساس آن نظارت استصوابی به شورای نگهبان تفویض شده است. ماجرای آن مصوبه و آن امضا چیست؟

من این موضوع را تکذیب کرده‌ام. این موضوع که مطرح شده ربطی به آیین‌نامه داخلی مجلس نداشته بلکه لایحه قانون نحوه نظارت شورای نگهبان است که در کمیسیون داخلی و امور شوراهای مجلس تصویب شده است؛ خوشبختانه متن این قانون در دسترس است و به هیچ وجه و مطلقاً موضوع نظارت استصوابی شورای نگهبان و دخالت شورای نگهبان در تأیید هیأت‌های اجرایی، تأیید صلاحیت نامزدها و دخالت در مراحل بعد از انتخابات در آن مطرح نیست.

آیا در سندی که به آن اشاره می‌کنید، بحث نظارت شورای نگهبان به نحوی مطرح بوده است یا خیر؟

در قانون اساسی آمده است که نظارت بر انتخابات مجلس با شورای نگهبان است. مجلس اول هنگامی تشکیل شد که هنوز شورای نگهبان تشکیل نشده بود بنابراین نظارت آنچنانی هم وجود نداشت. فقط هیأت‌های اجرایی توسط وزارت کشور شکل گرفتند و انتخابات را برگزار کردند. انتخاباتی که می‌شود گفت از جمله آزادترین انتخابات‌های جمهوری اسلامی بوده است و گروه‌های سیاسی مختلفی توانستند در آن شرکت کنند. در انتخابات میاندوره‌ای مجلس اول و انتخابات دوره دوم و سوم مجلس که شورای نگهبان وجود داشت نیز به هیچ وجه نظارت استصوابی به این ترتیبی که الان وجود دارد، وجود نداشته است. شورای نگهبان فقط بر نحوه برگزاری انتخابات نظارت می‌کرد و به موجب همان آیین‌نامه‌ای  که در مجلس اول تصویب شده بود اگر در حوزه انتخابیه‌ای که تخلفات زیاد انتخاباتی صورت گرفت شورای نگهبان این اختیار را داشت که انتخابات در آن حوزه را باطل اعلام کند. اما از انتخابات میاندوره‌ای مجلس سوم نظر شورای نگهبان در مورد شیوه نظارت تغییر کرد و گفتند که ما می‌توانیم در مورد صلاحیت نامزدها هم وارد شویم؛ نتیجه هم شد رد صلاحیت بهزاد نبوی که البته با مخالفت و پافشاری حجت‌الاسلام مهدی کروبی به فهرست تأیید صلاحیت شده‌ها بازگشت البته رأی نیاورد اما به هر حال انتخابات میاندوره ای مجلس سوم بدون نظارت استصوابی برگزار شد. پس از آن اما در مجلس چهارم شورای نگهبان با تفسیر خودش از قانون، نظارت استصوابی را انجام داد و 42 نفر از بهترین نمایندگان مجلس سوم رد صلاحیت شدند. در مجلس چهارم که مجلس غربال شده توسط شورای نگهبان بود نظارت استصوابی تبدیل به قانون شد؛ تا پیش از آن شورای نگهبان نه در صلاحیت نامزدها و نه در صلاحیت هیأت اجرایی و نه در صلاحیت منتخبان مانند آنچه در مورد خانم مینو خالقی شاهد بودیم، دخالتی نداشت. اما این روندی که به باور من برخلاف روح قانون اساسی است، پس از مجلس سوم و ارتحال امام (ره) اتفاق افتاد.

یکی از موضوعاتی که بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان به آن انتقاد دارند، وجود نداشتن سیستم نظارت درونی در این جریان است. هم از حیث اعتقاد واقعی افراد به اصلاح‌طلبی و هم از جهت پایبندی آنها به اخلاقیات اصلاح‌طلبی. بسیار دیده‌ایم که افرادی به نام اصلاحات چه در مجلس و چه در شوراهای شهر و روستا رأی آورده‌اند و بعد با جبهه مخالف فالوده خورده‌اند. آیا همزمان با شکل‌گیری احتمالی پارلمان اصلاحات می‌توان برای مواجهه با این مسائل و نظارت بر افرادی که خود را منصوب به جریان اصلاحات می‌دانند از جهت سلامت مالی، اخلاقی و سیاسی ساز و کاری تعریف کرد؟

من شکل‌گیری پارلمان اصلاحات را مفید می‌دانم زیرا به وسیله آن ما می‌توانیم مناسب‌ترین و قوی‌ترین افراد را برای مجلس و شورا‌ها برگزینیم. اگرچه در انتخابات مجلس بسیاری از این افراد توانمند و صالح از سد نظارت استصوابی  عبور نمی‌کنند. اما برای مقابله با فساد ما باید راه‌های دیگری را پیش بگیریم که طبیعتاً پارلمان اصلاحات چنین توان و بضاعتی را نخواهد داشت؛ تا زمانی که مطبوعات آزاد در کشور شکل نگیرند که واقعیت‌ها و حقایق را به اطلاع عموم مردم برسانند و تا زمانی که شفافیت در عزل و نصب‌ها و فعالیت وزارتخانه‌ها و نهادهای مختلف وجود نداشته باشد، ما همچنان گرفتار این مفاسد خواهیم بود و گریزی هم از آن نیست. شما در یک سیستم ناسالم که بده بستان‌ها و عزل و نصب‌ها، مزایده‌ها و مناقصه‌ها در تاریکخانه انجام شود حتی اگر در این تاریکخانه افراد سالم و اخلاق مدار هم حضور داشته باشند ممکن است دست‌شان بلرزد و خطا کنند.  اما شفافیت به همراه کنترل و نظارت است که می‌تواند این مسائل را حل کند. در فضای روشن و شفاف حتی دزد هم نمی‌تواند دزدی کند. من امیدوارم که به مدد رسانه‌های مجازی و اقدامات دولت در جهت ایجاد شفافیت بتوانیم با این مشکلات مقابله کنیم.

این دیدگاه شما درست است. اما پرسش این است که اصلاح‌طلبان تا پدید آمدن این شرایط مطلوب برای پالایش درون جریانی خودشان چه می‌توانند انجام دهند؟ به هر حال در مواردی که مستنداً اعلام می‌شود بدنه اجتماعی هوادار اصلاحات این توقع را دارد که اصلاح‌طلبان در درجه اول با نیروهای خودشان برخورد کنند و از در توجیه آنچه انجام شده درنیایند؛ اما این توقعی است که اغلب برآورده نمی‌شود...

این پالایش درونی طبیعتاً در سیستم شبه کمونیستی که همه چیز مخفی و رازآلود نگه داشته می‌شود امکانپذیر نیست؛ زیرا شما نمی‌توانید تشخیص بدهید که پشت سر فردی که به عنوان یک فرد حزبی در جایگاهی قرار گرفته است چه اتفاقات رازآلودی بوده است که او را در آن جایگاه قرار داده است. اما اگر این پرده‌ها کنار زده بشود و غیر از مسائل خانوادگی و شخصی بقیه فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فرد آشکار شود  آنگاه جامعه می‌تواند براحتی تصمیم بگیرد که به کسی رأی بدهد یا نه و چه کسی در مسئولیتی قرار بگیرد یا نه؛ اما متأسفانه در جامعه ما نوعی ریاکاری رواج پیدا کرده است و این ریاکاری مانع از شناخت و انتخاب صحیح است.
جریان اصلاحات فارغ از این مناسبات کلان برای پاسخگویی به بدنه اجتماعی خودش در مواردی که یک مسئول اصلاح‌طلب مرتکب خطا یا کوتاهی می‌شود چه راهکاری دارد؟ به عبارتی چرا باید استفاده از رانت توسط یک چهره اصلاح‌طلب به پای یک جریان نوشته شود و اعتبار این جریان چنین آسیب برسد که شعار بدهند «اصلاح‌طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا؟»

اولاً شعار فوق متعلق به کسانی است که به ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی رسیده اند و فکر می‌کنند نه اصول گرایان و نه اصلاح‌طلبان راه حلی برای مشکلات موجود ندارند. اما در مورد تخلف یک عنصر از یک حزب یا جریان سیاسی من فکر می‌کنم که مردم عملکرد مجموعه را می‌نگرند و نه خطای چند نفر انگشت شمار را. البته تردیدی نیست که رقیب حتی خطای کوچک یک نفر را نیز رصد می‌کند و آن را بزرگ می‌کند.

اما بسیاری از انتقادات نه از سوی جریان رقیب بلکه از سوی خودی‌ها مطرح می‌شود. مثلاً آنها از فردی که عضو اصلی و شاخص فراکسیون منسوب به اصلاح‌طلبان در مجلس است توقع دارند که اقدامات آشکار و موضع‌گیری‌های شفافی داشته باشد اما او حتی از یک موضع‌گیری ساده هم اجتناب می‌کند. با حجم انتقاداتی که به عملکرد آن فرد مطرح است توقع می‌رود که دست‌‌کم سکان و ریاست از دست او گرفته و به فرد فعال‌تری سپرده شود. اما نه تنها این اتفاق نمی‌افتد بلکه آن فرد دوباره برای همان جایگاه انتخاب می‌شود. آیا این بی‌توجهی به خواست جامعه نیست؟

ما با عینک‌های مختلف پدیده‌ها را متفاوت می‌بینیم. ممکن است با یک عینک فردی مورد انتقاد قرار بگیرد که چرا درباره فلان موضوع به شکل صریح موضع نگرفته است و فرد دیگری توقع داشته باشد که او حتی با آرامش بیشتری موضع‌گیری کند.

به‌نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان هم در مجلس و هم در شورای‌عالی اصلاح‌طلبان این دست گشاده را دارند که دست به انتخاب‌های متنوعی بزنند...

اگر این‌گونه باشد مشخص می‌شود که خرد جمعی اصلاح‌طلبان بر این قرار گرفته است که مناسب‌ترین فردی که می‌تواند در این جایگاه قرار بگیرد مثلاً آقای عارف است. حالا ممکن است با سلیقه من نوعی سازگار نباشد اما ما باید به نتیجه خرد جمعی احترام بگذاریم. ما یک سیستم نظرسنجی مستقل و درست در کشور نداریم که برآیند نظر افکارعمومی را مشخص کند. این است که بیشتر بر اساس نظریات اطرافیان خودمان در مورد عملکرد سیاسی، مالی و اخلاقی افراد قضاوت می‌کنیم.

سؤال من مشخصاً در مورد تغییر نکردن آقای عارف است و انتخاب مجدد ایشان در ریاست فراکسیون امید و شورای عالی اصلاحات؛ در شرایطی که انتقادات گسترده‌ای نسبت به عملکرد ایشان مطرح بود...

باید ببینیم نوعاً آقای عارف را با کدام متر و شاخص می‌سنجیم. اینکه عملکرد ایشان مناسب بوده است یا خیر. اگر من و شما معیار واحدی داشته باشیم می‌توانیم قضاوت واحدی هم ارائه کنیم. اگر نه دچار مشکل می‌شویم. ما باید تلاش کنیم که قضاوتمان با معیار واحدی باشد.

معیار مشخص مثلاً می‌تواند تعداد و محتوای موضع‌گیری‌های ایشان در مجلس باشد. به نظر معیار ثابت و قابل احصایی است. حالا البته مسأله ما الزاماً شخص ایشان نیست. اما ایشان در این مورد مثال و نمونه‌اند.

من هم وکیل مدافع ایشان نیستم. اما می‌خواهم بگویم که الزاماً موضع‌گیری بیشتر یا تندتر نشانه این نیست که حتماً این فرد فعال‌تر بوده است. من چهره‌هایی را می‌شناسم که خیلی بیشتر صحبت می‌کنند، اما در عمق و درکارهای زیربنایی و اساسی نقش کمتری دارند. من نمی‌خواهم در مورد شخص ایشان صحبت کنم. در ادوار مجلس نمایندگانی داشته‌ایم که درباره همه چیز اظهار نظر می‌کرده‌اند بدون اینکه اطلاع داشته باشند. الزاماً هم کارنامه مفیدی برجا نگذاشتند. ما نمی‌توانیم صحبت بیشتر یا موضع‌گیری تندتر را معیار قرار بدهیم. شاید فردی بنا به مصلحت‌سنجی خاصی کمتر موضع‌گیری می‌کند برای اینکه هدفی را ترسیم کرده است و احساس می‌کند که از این طریق بهتر می‌تواند به آن هدف دست پیدا کند و در مناسبت‌های دیگری نقش خودش را ایفا کند. من در زمان دانشجویی با مجید شریف واقفی که دانشگاه شریف به‌نام او نامگذاری شد و توسط مجاهدین خلق به قتل رسید هم دانشگاهی بودم و بشدت به او انتقاد داشتم. می‌گفتم چرا من این‌طور فعالیت می‌کنم و او فعال نیست. اما در سال 50 با لو رفتن تشکیلات مجاهدین مشخص شد که مجید کارهایی می‌کرده است که آن کارها ارزش داشت که او ظاهر آرام‌تری از خودش بروز دهد. من نمی‌خواهم روی فرد خاصی تکیه کنم اما می‌خواهم بگویم که زیاد موضع‌گیری کردن و زیاد حرف زدن می‌تواند خوب یا بد باشد اما ملاک و معیار انقلابی تربودن یا اصلاح‌طلب‌تر بودن نیست.
فارغ از این مسأله اصلاح‌طلبان با انتقادات دیگری نیز مواجه هستند. از جمله در نوع مواجهه و تعامل‌شان با دولت. آنها در این موضوع برونداد واحدی ندارند. در یک ماه گذشته ما شاهد سخنرانی یک نماینده اصلاح‌طلب علیه دولت بودیم، بعد چهره‌های دیگری مانند آقایان مرعشی و کرباسچی نیز انتقادات تندی را علیه عملکرد دولت و شخص رئیس جمهوری مطرح کردند. در همین شرایط جمعی از اصلاح‌طلبان با رئیس جمهوری دیدار می‌کنند اما هیچ یک از این انتقادات در آن دیدار رودررو مطرح نمی‌شود. این تفاوت حاصل چیست؟

من در دیدار اصلاح‌طلبان با آقای روحانی حضور نداشتم. اما طبق اظهارات دوستانی که در ملاقات بودند حرف‌های صریح و بی‌پرده‌ای با آقای روحانی رد و بدل شده است. اما درباره اینکه چرا تنوع و تکثری در دیدگاه‌های اصلاح‌طلبان وجود دارد به نظر من در درون هر حزبی می‌تواند پیرامون موضوعات مختلف دیدگاه‌های متفاوتی وجود داشته باشد. اما وقتی قرار است حزب موضع‌گیری علنی انجام دهد طبیعتاً این دیدگاه در شورای مرکزی‌اش به رأی گذاشته می‌شود و همه متعهدند که به نظر اعلامی وفادار باشند. دست‌کم تا وقتی که عضو آن حزب هستند اگر نه از حضور در آن استعفا می‌دهند. ما یک حزب اصلاح‌طلب واحد نداریم که شما انتظار داشته باشید در قبال عملکرد دولت موضع واحدی اتخاذ کند.

اما شورای عالی و شورای هماهنگی اصلاح‌طلبان وجود دارند...
ما احزاب مختلف با سلیقه‌های مختلف داریم. شورای هماهنگی هم عمدتاً در مسائل انتخاباتی وارد می‌شود. شورای‌عالی اصلاح‌طلبان نیز حدود یک سال و نیم تعطیل بوده و تازه مجدداً تشکیل شده است. این شوراها هم، چنان که گفتم بیشتر کارکرد انتخاباتی دارند. اصلاح‌طلبان حزب واحدی نیستند که در مورد عملکرد دولت موضع واحدی اعلام کنند. گر چه در موارد مهم اصلاح‌طلبان عمدتاً دیدگاه واحدی دارند. با این حال انتقاد شما را وارد می‌دانم و معتقدم که اصلاح‌طلبان باید انسجام فکری بیشتری داشته باشند. البته من ضمن احترام فراوان به آقای حضرتی و مواضع ایشان انتقاد کردم و معتقد بودم نمی‌شود ایشان به‌عنوان عضو فراکسیون امید از عضویت استعفا دهد و دیدگاه‌هایی را مغایر دیدگاه فراکسیون مطرح کند و بعد دوباره به فراکسیون بپیوندد. اما مجموعاً باید بگویم که ما رنگین کمانی از سلیقه‌های مختلف هستیم که دور هم جمع شده‌ایم و وجه مشترکمان این است که نسبت به وضعیت موجود معترضیم، معتقدیم که عملکرد‌های این چهار دهه در خیلی موارد مطلوب نبوده است، باید تغییراتی صورت بگیرد. برای این تغییرات دو شیوه وجود دارد. یک شیوه این است که در چارچوب قانون اساسی و چارچوب‌های نظام جمهوری اسلامی صورت بگیرد که این همان اصلاحات است. اگر این اصلاحات را نپذیریم، ممکن است افکار منتهی به براندازی رشد و نمو کنند که ما اصلاح‌طلبان آن را یک فاجعه می‌دانیم.

انتقاد دیگری که مطرح می‌شود این است که اصلاح‌طلبان وجه انتقادی و سلبی دارند اما وجه ایجابی ندارند. یعنی برنامه مشخصی برای تغییرات ضروری و اصلاحی ارائه نمی‌کنند، چه در حوزه سیاست و فرهنگ و چه در حوزه اقتصاد... از جمله در همین دیدار با رئیس جمهوری توقع می‌رفت که آنها شیوه‌نامه یا برنامه مدونی برای مواجهه با مشکلات پیشنهاد بدهند اما گویا چنین برنامه‌ای وجود ندارد...

دوستان اصلاح‌طلب ما در ماه‌های گذشته نظرات‌شان را در قالب چند بیانیه اعلام کرده‌اند. دوستان مجاهدین انقلاب سابق مانند بهزاد نبوی، آرمین، سلامتی و مصطفی تاجزاده مجموعه‌ای را ارائه دادند. دو سه جمع اصلاح‌طلب دیگر هم نظرات خودشان را درباره مسائل جاری ارائه دادند. در خیلی از مسائل کلیدی و مهم هم نظر هستند. به‌عنوان مثال در مورد سیاست خارجی اختلاف نظری نداریم. همه ما بر این نظر هستیم که از تقابل دست برداریم و به تعامل با جهان برسیم. در مورد برجام معتقدند که این توافق حرکت مطلوب و درستی بود و باید از آن حمایت کرد. درباره FATF رأی مجلس به لوایح مرتبط با آن را یک ارزش تلقی می‌کنیم. نظارت استصوابی را در تضاد با حق انتخاب آزاد مردم می‌دانیم. در مورد رفع حصر موضع واحدی داریم. معتقد به تأمین و حفظ آزادی مطبوعات هستیم. بنابراین در خیلی از مسائل کلیدی اصلاح‌طلبان با یکدیگر هم نظر هستند.
در مورد مسائل و مشکلات اقتصادی چطور آیا برنامه واحدی دارید؟

در مورد مسائل اقتصادی گروه‌های مختلف نظرات مختلفی دارند ولی در آن مورد هم می‌توان خطوط مشترکی را ترسیم کرد. به‌طور مثال اصلاح‌طلبان با دادن یارانه به آن صورتی که آقای احمدی‌نژاد دایر کرد مخالف هستند و این را به ضرر اقتصاد کشور یا منافع ملی می‌دانند. همچنین در زمینه پرداخت یارانه و ارزان فروشی منابع انرژی هم اصلاح‌طلبان اشتراک نظر بر این دارند که این قیمت‌ها باید منطقی شود تا از قاچاق سوخت به کشورهای همسایه و هرز رفتن منابع انرژی خودداری شود. حامی سرمایه‌گذاری خارجی هستیم. رونق گردشگری خارجی و حضور آنان را مفید و در جهت توسعه پایدار می‌دانیم. مخالف اقتصاد تک پایه هستیم و نظایر اینها. منتها در مورد شخص ممکن است قضاوت‌ها متفاوت باشد. یکی ممکن است معتقد باشد که باید نسبت به عملکرد دولت و بی‌توجهی به شعارهایی که در زمان انتخابات داده شد، برخورد کرد و دیگری معتقد باشد به اینکه با توجه به مواجهه دولت با فشارهای خارجی و داخلی باید از دولت حمایت کرد. این سلیقه شخصی است.

با همه آنچه گفتید حتی از سوی چهره‌هایی که در قرابت با اصلاح‌طلبان بوده‌اند انتقادات زیادی به رویکرد و برنامه‌های این جریان سیاسی مطرح می‌شود تا آنجا که به تعبیری گفته شود دیگر نمی‌شود در ماشین اصلاح‌طلبان نشست و این ماشین جامعه و اصلاحات را به جلو نمی‌برد...
با چنین تعبیری موافق نیستم. برعکس به باورم تنها کشتی در درون نظام که می‌توان در آن نشست و در چارچوب نظام برای حل مسائل حرکت کرد، کشتی اصلاحات است. اگر از این کشتی پیاده شویم یا باید شاهد پیشروی حرکت‌های براندازانه‌ای باشیم که کل نظام را هدف گرفته است و نتیجه‌ای فاجعه‌بار خواهد داشت یا دچار جمودی می‌شویم که کشور را در وضعیت تجربه‌های نامطلوبی مانند بلوک شرق، کره‌شمالی و نظایر آن قرار خواهد داد.

در نهایت آیا شکل‌گیری سازوکارهایی مانند پارلمان اصلاحات می‌تواند به نتایجی همچون انسجام بیشتر اصلاح‌طلبان و در عین حال تدوین راهکارها و برنامه‌های مشخص، روزآمد و مقبول از سوی آنها برای مسائل جامعه بینجامد؟

همانطور که گفتم این یک راه حل موقتی است. مانند تایر یدکی است که در صندوق ماشین‌تان دارید و وقتی پنچر می‌شوید از آن استفاده می‌کنید برای اینکه تایر اصلی را به پنچرگیری برسانید. آنچه ما داریم تحت عنوان شورای‌عالی اصلاحات یا شورای هماهنگی اصلاح‌طلبان و نظایر آن انجام می‌دهیم راه‌حل موقتی است. تا اینکه برسیم به یک جبهه واحد به‌نام اصلاحات در سراسر کشور و سپس شکل‌گیری یک حزب واحد فراگیر. در آن صورت دیگر به این حرکت‌های شورایی موقتی نیازی نخواهد بود.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین