|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۷
کد خبر: ۲۳۴۰۵۷
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۲
و اين‌كه در ايران تحصيلكردگان دكترا مجبور مي‌شوند به كاري بپردازند كه از يك دارنده مدرك پايه اول ابتدايي هم برمي‌آيد به كار تبليغاتيِ كه مي‌آيد و به درد كجا و كجا‌ها مي‌خورد؟ و آيا با حل مشكل يك جوان مشكل بقيه هم حل مي‌شود؟ و مثلاً اگر فردا مسئولان شهرداري مزبور با جابه‌جايي محل كار اين عزيز صورت مسأله را پاك كنند قضيه حل است؟
 اخيراً‌ دو مصاحبه در شبكه‌هاي تلويزيوني خبرساز شده است. البته پيش از آنكه پاي اين دو سوژه به رسانه ملي باز شود شبكه‌هاي اجتماعي به طرح آن پرداخته بودند. قاعدتاً برنامه‌سازان و مجريانِ مطرح يا به قول جوانهاي اين‌دوره و زمانه، چهره‌هاي سلبريتي رسانه ملي براي داغتركردن برنامه‌هايشان، به دعوت از آنان پرداختند چون سوژه‌هاي مناسبي براي جذابتركردن برنامه براي مخاطبين به‌حساب مي‌آمدند.

سوژه اول در شبكه يك روي آنتن‌ رفت در برنامه‌اي كه علي‌ ضياء مجري آن بود. مردي به همراه كودك سرطاني خود ميهمان برنامه بود كه از هزينه‌هاي قابل توجه درمان فرزندش حكايتهاي تلخ داشت و اينكه حتي مجبور شد يكي از كليه‌هايش را بفروشد.

اندكي بعد سازمان محك اعلام كرد كه هزينه‌هاي درمان اين بيمار را پرداخته و بدتر از آن معلوم شد كه فروش كليه پدر ربطي به فرزند نداشته و اصولاً قبل از اينكه فرزند متولد شود، فروش كليه اتفاق افتاده بود. نتيجه آنكه بسياري از مردم كه تحت تأثير عاطفه انساني اقدام به كمك كرده بودند دچار احساس سرخوردگي و عدم اعتماد شدند كه بسيار اتفاق ناخوشايندي است و مي‌تواند وجدانهاي پاك و عاطفه‌هاي انساني را در انجام كار خير دچار ترديد كند و گزاره سوء‌استفاده از تأثير رسانه پرمخاطبي چون سيما را به ذهن بياورد كه داراي آثار و پيامدهاي بسي ناخوشايند است.

خود آن مرد(مهمان برنامه تلويزيوني) هم در صحبت‌هاي بعدي از آن برنامه تلويزيوني انتقاد كرد و خواستار برنامه ديگري براي توضيح شد. پيش از اين هم از اين دست اتفاقات كم نيافتاده بود. در برنامه حالا خورشيد خانم زلزله‌‌زده‌اي در اوج غليان احساسات در ماجراي زلزله سر‌پل‌ذهاب ادعاهايي را مطرح كرد كه بعد معلوم شد حقيقت نبود آنچه را كه ادعا مي‌كرد كه مجري برنامه را بعدها ناگزير به عذرخواهي كرد. بد‌نيست در همين جا و در پرانتز به ذكر خاطره‌اي بپردازم: يادم مي‌آيد سالها قبل، عزيزي با ويلچر به دفتر مراجعه و با تندي و عتاب مقامات و به‌ويژه مسئولان بنياد جانبازان را خطاب قرارداده بود كه سازمان مذكور كوچكترين توجهي به مشكلات من نداشته و حتي آنچه را كه حتي حق قانوني من بوده به من نداده و هيچكدام از سهميه‌هاي جانبازان به من تعلّق نگرفته و ... و انتقادهاي تندي از اين حيث همراه با اتهامّاتي به اين نهاد ... از آنجا كه در مقام مقايسه با روحيّه و منش والاي اكثريت جانبازان عزيز اندكي در صحت گفته‌هاي اين برادر دچار ترديد شده بودم قبل از چاپ مصاحبه با يكي از مسئولان بنياد تماس گرفته و صحت ادعاهاي مصاحبه‌شونده را جويا شدم. ساعتي بعد فاكسي برايم رسيد كه حاوي فهرستي از برخي امكاناتي بود كه در اختيار او قرار گرفته بود و خيالم را راحت كرد كه از چاپ مصاحبه صرفنظر كنم. اگر آن مصاحبه چاپ مي‌شد و هفته يا هفته‌هاي بعدناگريز مي‌شديم جوابيّه بنياد را چاپ كنيم، گذشته از آنها و تبعات رسانه‌اي ماجرا، قضاوت ناروايي كه ممكن بود در رابطه با جانبازان عزيزمان حتي توسط عده‌اي معدود از مخاطبان صورت بگيرد، ظلم مضاعفي بود بر اين عزيزان كه اكثريت قريب به اتفّاق آنان با خدا معامله كرده‌اند و حتي آنچه را كه نظام به آنها به عنوان وظيفه حداقلي داده بود در برابر ايثارشان قابل مقايسه نبود. و بوده و هستند عزيزاني از اين جمع كه حتي از همين محدود و مختصر هم در گذشته بودند ... از اين خاطره درگذريم و به موضوع مقال بپردازيم.

در مصاحبه تلويزيوني اخير هم اصولاً نقد و گِلايه چنداني به مصاحبه شونده نيست. به هر حال همينكه شهروندي مجبور شود بخاطر هرچه، عضوي از اعضاي بدنش را بفروشد تا آنرا به زخمي بزند تا بسوز است و براي جامعه و دولت و مسئولان مايه خجالت ... و نيز كسي منكر مشكلات اقتصادي و سنگيني تحمل هزينه‌هاي كمر شكن درمان براي خانواده‌هايي كه بيمار خاص در منزل دارند نيست و همه اينها واقعيت‌هاي تلخ جامعه ما در كنار واقعيت تلخ فاصله‌هاي كمرشكن طبقاتي و غير قابل توجيه اقتصادي است كه دهها و صدها نقد و گلايه از آن مي‌توان داشت ، بلكه بحث بر سر ضرورت هوشياري رسانه‌هاي پرمخاطب در جلوگيري از آثار و تبعات خلاف نمايي‌هايي از اين دست است كه مستقيماً بر عواطف انساني مخاطبان و رفتار و اعتماد آنان اثر سوء مي‌گذارد.

آن هم در اين روزگار قحط عاطفه كه مناسبات مادي، قلب و روح جامعه را هدف تيرهاي تيز قرارداده است. همين هوشياري و دقت رسانه‌اي در وجه و جنبه‌ و بعدي ديگر در مصاحبه دوم هم آنچنان كه بايد مراعات نشده است. و البته نه به قدر آن مصاحبه نخست و گفتگوي مجريِ مطرح و كاربلدِ حالا خورشيد با جوان عزيز كرمانشاهي‌مان كه با مدرك دكترا در شهرداري به عنوان رفتگر مشغول به كار است. البته دروغي در كار نيست.

نه شغل رفتگري شغل بدي است كه بسيار هم شريف است و نه مشكلات و موانع فراوان بر سر راه تحصيلكردگان جامعه براي يافتن شغل قابل رد و تكذيب. بحث اين‌كه چه بر سر نظام آموزشي دانشگاهي ما آمده و اين نظام آموزشي و دانشگاهي با جوانانمان چه مي‌كند و چه نسبتي با نيازهاي صنعت، توليد و كشاورزي و بازار كار و اصولاً با الزامات توسعه و پيشرفت كشور دارد قصه پرغصه‌اي است كه جايش در اين مقال نيست اما بحث بر سر اين است كه آيا چنين استثناهايي قاعده است؟ هدف از رسانه‌اي كردن آن چيست و براي اصلاح نظام آموزشي و يا بهبود فضاي كسب و كار و يا حتي حل مشكل اشتغال و امهاتي از اين دست به چه كاري مي‌آيد؟ و مآلاً اينكه چه گزاره‌اي به دست مي‌دهد؟ و اين‌كه در ايران تحصيلكردگان دكترا مجبور مي‌شوند به كاري بپردازند كه از يك دارنده مدرك پايه اول ابتدايي هم برمي‌آيد به كار تبليغاتيِ كه مي‌آيد و به درد كجا و كجا‌ها مي‌خورد؟ و آيا با حل مشكل يك جوان مشكل بقيه هم حل مي‌شود؟ و مثلاً اگر فردا مسئولان شهرداري مزبور با جابه‌جايي محل كار اين عزيز صورت مسأله را پاك كنند قضيه حل است؟ كوته سخن آنكه هر روز صدها خبر راست و دروغ در شبكه‌هاي اجتماعي منتشر مي‌شوند كه با وجود همه معايبي كه ممكن است داشته باشد كه دارد در مجموع وجود چنين فضايي محاسن بسياري هم از جهت سهولت دسترسي بي‌مزاحمت مخاطبان به خبر و اطلاعات و عيان شدن بسياري از پشت پرده‌ها و مغفول مانده‌ها و به‌ويژه جلوگيري از ناهنجاري‌ها و فسادها و پنهانكاري‌ها به همراه دارد اما در بهره‌برداري از اين فضا، رسانه‌هاي رسمي به‌ويژه رسانه ملي نبايد دقت و ظرافت و هوشياري واجب و ضروري را از ياد ببرند. چون آنها فالوئر فضاي مجازي نيستند بلكه بايد كاري كنند كه فضاي مجازي فالوئر آنها باشد و اين نكته بسيار مهم است.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین