کد خبر: ۲۳۲۵۲۱
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۴
بعد، از فاصله‌اي نزديك از جلوي من رد شدند و نفري كه ترك موتور نشسته بود خيلي راحت انگار كه بخواهد گوشي‌ام را بگيرد و مدلش را برانداز كند يا بخواهد با آن به كسي يك زنگ بزند، آن را از دستم گرفت. اول به گوشي نگاه كرد و بعد به من كه هاج و واج نگاهش كردم و پرسيدم «چي كار مي‌كني آقا؟»
 اعتماد نوشت: صحنه‌ای که دیدم این بود که دو پسر، شاید هم سن و سال‌های خودم که ممکن بود هزار بار توی خیابانی از کنارشان گذشته باشم، نشسته بودند روی موتور.

بعد، از فاصله‌اي نزديك از جلوي من رد شدند و نفري كه ترك موتور نشسته بود خيلي راحت انگار كه بخواهد گوشي‌ام را بگيرد و مدلش را برانداز كند يا بخواهد با آن به كسي يك زنگ بزند، آن را از دستم گرفت. اول به گوشي نگاه كرد و بعد به من كه هاج و واج نگاهش كردم و پرسيدم «چي كار مي‌كني آقا؟»

او هيچ‌وقت نايستاد تا جواب من را بدهد. حتي آن طور كه يك لحظه از فكرم گذشته بود با من شوخي هم نداشت چون راهش را گرفت و رفت و گوشي را هم به من پس نداد. كارش را كرده بود و رفته بود. آن پسرها رفتند. حالا من كمتر از آن نقطه خيابان عبور مي‌كنم. خب هنوز فشار اقتصادي زياد است، براي من و خيلي‌هاي ديگر. هنوز خيلي از پسرها و زن‌ها و مردهاي ديگر مي‌روند سر كار شايد بيشتر هم كار مي‌كنند تا بار فشارها كمتر شود. خيلي از پسرهاي مشكي‌پوش موتورسوار شهر هم تازگي‌ها بيشتر و خيره‌تر توي چشم همشهري‌هاي‌شان نگاه مي‌كنند و به مال‌شان مي‌زنند، شايد به پول بيشتري در زمان كمتري نياز دارند.

شايد فكر مي‌كنند همين‌كه ديگراني هستند كه كار مي‌كنند و توي خيابان يك لحظه حواس‌شان به اطراف نيست كافي است تا آنها هشت ساعت يا 10 ساعت يا 13 ساعت در روز كار نكنند. اين «شايدها» زيادند و من حالا روي نقشه «چوك گلها در هرات» را جست‌وجو
مي‌كنم تا ببينم آنجايي كه گوشي موبايلم يك بار روشن شده و محل دقيقش براي من ايميل شده كجاست.

تلفن‌هاي هوشمند دستگاه‌هاي عجيبي هستند. حتي زماني كه حضور فيزيكي ندارند، با ايميلي يا آلارمي اعلام وجود مي‌كنند تا صاحب قبلي كيلومترها اين سوتر يا آن‌سوتر يك لحظه آرام نباشد. حالا گوشي تلفن من در جايي از هرات در افغانستان، در چوك گلها، در نزديكي «فهيمي سوپرماركت» است و احتمالا خريدار جديد را اسير خود كرده است. نقشه را بيشتر نگاه مي‌كنم، جاهاي ديگري هم در نزديكي چوك گل‌ها است.

كافه تشريفات، پارك ملي افغانستان، چوك سينما، دواخانه سعادت، مركز كتاب‌فروشي، چند هتل و چند باغ آن اطراف هست. سرسبز با خياباني شلوغ كه ماشين‌ها و موتورها مي‌روند و مي‌آيند و جمعيت از لابه‌لاي آنها و نواي ساز و آواز افغانستاني هر كدام مي‌روند دنبال سرنوشت خودشان. حالا شايد گوشي موبايل من دست زن يا مردي هراتي است كه تشنه ثبت و ضبط لحظه‌ها با بهترين كيفيت است و احتمالا لحظه‌اي هم به اين فكر نمي‌كند كه كسي كيلومترها آن‌سوتر تنها با نگاه به نقشه شهرش چه روياها و خاطره‌هايي كه از ذهنش عبور نمي‌كند.

اميدوارم آن زن يا مرد يا دختر يا پسر هراتي، عكس‌ها و فيلم‌هاي خوشي با گوشي موبايلي كه كيلومترها راه پيموده ثبت كند. اميدوارم پسرهاي خيره شهر هم تيرهاي نامريي‌شان را زمين بگذارند و گذر اين روزهاي لجباز و سرسخت را دشوارتر نكنند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین