|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۵
کد خبر: ۲۲۱۲۲۳
تاریخ انتشار: ۱۹ تير ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۱
گروه اول از اقدام این دختر جوان دفاع می‌‌کنند و آن را لازم و حق فردی او می‌دانند و خودشان نیز موافق آن هستند. بنابراین هرگونه مواجهه‌ای با آن را نادرست می‌دانند. چه این مواجهه امنیتی و اعتراف‌گیری باشد و چه در قالب‌های قضایی صورت گیرد. آنان این سبک‌زندگی و رفتاری را می‌پسندند و آن را تأیید می‌کنند.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت:

پخش مستند گونه‌ای درباره شبکه‌های اجتماعی که طی آن دختر نوجوانی را در جلوی دوربین به اعتراف و گریه وادار کردند، بازتاب بسیار بدی داشت. به‌طوری که نزدیکان به این رسانه نیز از این سیاست تبری جستند. به‌نظر می‌رسد که بیان مخالفت‌ها و نقدها در این مورد و نیز نمونه‌های دیگر تا حدودی دچار مجادلات حادی شده است. یکی از دوستان روحانی در نقد این رفتار، سؤال کرده بود که رقصیدن گناه بزرگ است یا غارت منافع ملی؟ یا گفته‌اند تاکنون چند اختلاس‌گر را به صداوسیما آورده و از آنان اعتراف گرفته‌اند؟

به‌نظرم این نوع مواجهه مشکل را حل نمی‌کند. خب از فردا چند تا اختلاس‌کننده را هم بیاورند در سیما و یک دست سیر گریه کنند و توبه نمایند، آیا مخالفت با این برنامه‌ای که از این دختر خانم پخش شد، منتفی می‌شود؟ اصولاً مقایسه میان اختلاس و رقص مقایسه‌ای نامفید است. زیرا این طرف، رقص خود را فیلمبرداری و خودش منتشر کرده و هیچ پنهان‌کاری از خود نشان نداده، در حالی که اختلاس‌کننده می‌داند عملش جرم است و با هزار ترفند آن را پنهان نگه می‌دارد، در حالی که این دختر جوان اصولاً کار خود را بد نمی‌داند. به‌نظر بنده باید مخالفت‌ها با این برنامه را دسته‌بندی کرد تا موضوع بحث روشن‌تر‌ شود. شاید بتوان مخالفان را به چند گروه زیر طبقه‌بندی کرد.

1-‌ گروه اول از اقدام این دختر جوان دفاع می‌‌کنند و آن را لازم و حق فردی او می‌دانند و خودشان نیز موافق آن هستند. بنابراین هرگونه مواجهه‌ای با آن را نادرست می‌دانند. چه این مواجهه امنیتی و اعتراف‌گیری باشد و چه در قالب‌های قضایی صورت گیرد. آنان این سبک‌زندگی و رفتاری را می‌پسندند و آن را تأیید می‌کنند.

2-‌ گروه دوم کسانی هستند که این سبک زندگی را نمی‌پسندند، ولی انتخاب آن را حق دیگران می‌دانند و قبول ندارند که تا این حد از سبک زندگی را می‌توان مورد امر و نهی قرار داد و معتقدند که باید مردم را در انتخاب آن آزاد گذاشت و از طریق شیوه‌های مدنی و تربیتی و نه قضایی و ارعابی، مردم را به دور شدن از این سبک رفتارها تشویق کرد.

3-‌ گروه سوم قدری مخالف‌تر هستند و اگر این شیوه‌ها را در جلوگیری از این رفتارها مؤثر بدانند از این شیوه‌ها حمایت هم می‌کنند، ولی معتقدند که این اقدامات مصداق از قضا سکنجبین صفرا ‌فزود خواهد بود. نه تنها مانع بروز این رفتارها نیست، بلکه موجب تشویق و تحریک بیشتر جوانان به ارتکاب این رفتارها می‌شود. این گروه معتقدند که از روی ناچاری باید تسلیم شد. در مورد اخیر نیز روشن است که بسیاری از افراد برای اطلاع از اصل ماجرا، به رقص ویدئویی منتشر شده این دختر جوان مراجعه کردند و همین‌ برنامه تلویزیون موجب دسترسی بیشتر مردم به آن شد. بنده خودم پیش از انتشار ویدئوی برنامه تلویزیونی در این باره، فیلم رقص این دختر خانم را ندیده بودم که پس از این ماجرا آن را یافتم و تماشا کردم! تا مبادا داوری درستی نداشته باشم!! همچنین کمپین‌های حمایت از این دختر خانم و انجام رقص و انتشار آن در فضای مجازی برای اینکه ثابت شود این شیوه مقابله اثرات معکوس دارد کافی است.

به‌علاوه تولید و انتشار این موارد فقط محدود به داخل کشور نمی‌شود که چند نفر را بازداشت کنند و قضیه تمام شود. اینها در همه‌ جهان پراکنده هستند. چه ایران و چه غیر ایران و می‌توانند به تولید مطالب و فیلم‌های مشابه اقدام کنند و با حذف این افراد که عملاً غیر ممکن است، هیچ تحولی بسوی فضای مجازی مورد نظر شکل نخواهد گرفت.

بنا بر این تهیه و پخش‌کنندگان چنین برنامه‌هایی باید برای هر سه گروه پاسخ‌های مناسبی داشته باشند و منتقدان نیز باید موضع خود را مشخص کنند که از منظر کدام گروه این برنامه‌ها را نقد می‌کنند. واقعیتی که مورد توجه مجریان این نوع مواجهه با رفتارهای دیگران قرار نمی‌گیرد این است که این جوانان همگی و حتی در بسیاری از موارد پدر و مادرشان نیز در همین نظام بزرگ شده‌اند و به‌طور کامل تحت تأثیر آموزه‌های رسمی این نظام بوده‌اند.

بنابراین اگر مسئولیتی در بروز و شکل‌گیری این رفتار وجود دارد، متوجه سیاست‌های رسمی نیز هست و اگر هم آن سیاست‌ها تاکنون نتوانستند مانع شکل‌گیری و رواج این رفتارها شوند، درادامه نیز قادر نخواهند شد.

مهم‌ترین ایراد سیاست تربیتی گذشته تکیه بر روش‌های خشن و قضایی و نیز نادیده گرفتن و تحقیر دیگران بوده است. آنان که عمری از این صداوسیما حذف شده و نادیده گرفته می‌شدند، اکنون بهترین فرصت را برای ارتقای اجتماعی و سیاسی خود می‌بینند. هنگامی که تعداد زیادی از متن به حاشیه رانده شوند، به‌طوری که حاشیه بزرگ‌تر از متن شود، باید انتظار چنین روزهایی وجود می‌داشت. امروز و پس‌از فروپاشی انحصار رسانه‌ای رسمی، شاهد آن هستیم که همه تحقیرشدگان، همه نادیده گرفته‌شدگان و همه به حاشیه رفتگان به مرور زمان و البته با سرعت در حال قدرتمند و فربه شدن هستند و شاهد تبدیل حاشیه به متن هستیم. امروز متن آن قدر ضعیف شده است که تاب تحمل در برابر حملات حاشیه را ندارد. نه فقط به لحاظ ابزاری حاشیه بر متن غلبه کرده، بلکه به لحاظ روحی و روانی و عملکردی نیز تفوق یافته است و این امر موجب عدم توازنی شده که به ریزش بیشتر متن و اتحاد قوی‌تر حاشیه منجر می‌گردد. هنگامی که عده‌ای تا این حد بی‌پروا هستند که برای وحید مرادی زندانی متهم به قتل که به دست تعدادی از هم‌بندان و لات‌های رقیب کشته شد، ابراز وجود کرده و از طریق تشییع جنازه باشکوه قدرت نمایی می‌کنند، باید متوجه بود که فرآیند نادیده گرفتن حاشیه یا به حاشیه راندن آنان به سرانجام خود رسیده است.

در ایران امروز متن از همیشه کوچکتر، ناکارآمدتر، مستأصل‌تر و فاقد اعتماد به نفس شده است و به معنای دقیق از همیشه حاشیه‌ای‌تر شده است و این اتفاق برای حاشیه برعکس است. در چنین شرایطی هر اقدام متن علیه حاشیه، بیش از آنکه به تضعیف حاشیه بینجامد آن را تقویت و برعکس متن را ضعیف خواهد کرد.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین