آقای احمدی نژاد وقتی خواست با اینها مناظره کند، به آقای هاشمی و آقای ناطق نوری تاخت، در صورتی که آنها نه نامزد بودند و نه مطرح. این نمونه تنازع است. هر چه ایشان در مقابل مهندس موسوی و دیگران گفته باشد، می تواند رقابت باشد، اما چرا به آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری حمله کردند. بنده معتقدم باید جلوی این نوع رفتارها گرفته شود.
اصولگرایان بیش از 9 ماه است که حبیب الله عسگراولادی را خاکسپاری کرده اند
اما در این میان طیفی از موتلفه یی ها همچنان در لا به لای اسناد و
صورتجلسات خود در جست وجوی راهبردها و ناگفته های پدر معنوی خود هستند.
اگرچه مرحوم عسگراولادی در یک سال آخر عمر خود حرف هایی زد که هرگز به مذاق شماری از اصولگرایان خوش نیامد و این خوش نیامدن تا جایی پیش رفت که او حتی قصد کناره گیری از حزب موتلفه را داشت اما تکلیفی که مرحوم عسگراولادی در آن روزها برای «رفع حصر» و «آغاز فعالیت های حزبی اصلاح طلبان» برای خود تعریف کرده بود به مثابه راهبردی برای برخی از شاگردان او درآمده است تا آنان همچون مراد سیاسی خود معتقد باشند که از یکسو بگویند میرحسین موسوی و مهدی کروبی «فتنه ساز» نبوده اند و همان پاسخی را درباره روشن شدن احتمالی چراغ جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین بگویند که او پس از پیروزی روحانی گفته بود: «فعالیت این احزاب هیچ اشکالی ندارد. هنگامی که آقای روحانی چتری را باز کرده که همه ملت ایران در زیر این چتر قرار بگیرند چه اشکالی دارد سلیقه های مختلف در آن حضور داشته باشند؟»
حالا رهروان راه مرحوم حبیب الله عسگراولادی با وجود نبود او با انتشار ناگفته هایش تلاش دارند تا به برادران بزرگ تر هم کیش خود بفهمانند که ردپای پدر معنوی شان را دنبال می کنند. در تازه ترین این جست وجوها، ماهنامه 42 وابسته به حزب موتلفه اقدام به انتشار پرسش و پاسخی صریح و منتشر نشده میان مرحوم حبیب الله عسگراولادی و جوانان این حزب درباره حوادث پس از انتخابات 88 کرده است.
بنا بر مقدمه متن منتشر شده در ماهنامه 42 این جلسه مرتبط با روزهایی است که نامدار و بی نام اصولگرا از یمین و یسار مرحوم حبیب الله عسگراولادی را مورد تاخت و تاز خود قرار داده بودند که چرا میرحسین موسوی و مهدی کروبی را برادران خود خطاب کرده است و به دفاع از احیای فعالیت های سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت پرداخته است. مرحوم عسگراولادی در این جلسه با وجود لحن تند پرسش های برخی جوانان حاضر در این جلسه باز هم بر مواضع خود نه تنها پافشاری کرده که گفته است در تاریخ نویسی انقلاب مثبت و منفی همه افراد را حتی اگر ابوالحسن بنی صدر باشد باید نوشت.
او در این جلسه بازهم بر مواضع قبلی خود درباره میرحسین موسوی و مهدی کروبی پافشاری کرده است.
چکیده اظهارات مرحوم عسگراولادی به شرح ذیل است:
در شورای مرکزی موتلفه عرض کردم من تا بعداز انتخابات می خواهم آزاد باشم و می خواهم وظایفم را انجام بدهم، چون رفتنی هستم. در جلسه گفتم: «عمر من مثل آفتاب لب بام است و دیری نخواهد پایید و همه این چیزها را با خودم به زیر خاک می برم و کل شما اعضای شورای مرکزی هم نمی توانید جواب قیامتی مرا بدهید. من باید خودم برای قیامتم جواب داشته باشم. خدمت برادران هم عرض کردم که فکر کردم خدا مختصر آبرویی به من داده است و همراه من به زیر خاک می رود. آن را کجا مصرف کنم؟ فکر کردم باید در راه دین خدا مصرف کنم. امام به ما آموخته است. در مورد پذیرش آتش بس، امام (ره) فرمودند: «من محاسبه یی کردم که خدا به من آبرو داده است، این آبرو را کجا مصرف کنم؟ فکر کردم در راه دینش هزینه کنم.».»
عرض کردم با اینکه عده یی رییس جمهورهای گذشته را سیاه می کنند و یک رییس جمهور را سفید، دیگر نمی شود تاریخ نوشت. در تاریخ باید مثبت ها و منفی های بنی صدر را نوشت. سال ها بود که در روزنامه و رسانه یی اسم بنی صدر نمی آمد و من مطرح کردم و گفتم: «بنی صدر مثبت هایی داشته است و منفی هایی، چون تاریخ باید دقیق نوشته شود». گفتم، یکی از مثبت های بنی صدر این بوده که توانسته است در اول جمهوری اسلامی بالای 10 میلیون تن از مردم را پای صندوق های رأی بیاورد. در جبهه بر اساس معرفت و علم خودش توانسته است کارهایی بکند. بله، بی اشتباه هم نبود. من فکر می کنم مثبت هایی دارد و تاریخ باید بنویسید اما منفی هایی هم دارد.
جمهوری اسلامی بر اساس جمهوریت و اسلام سامان گرفته است و ما باید کاری کنیم که جمهوریت یعنی حضور قاطبه مردم امکان داشته باشد. اگر عده یی را طوری سیاه کنیم که از حالا به بعد نتوانند شرکت کنند، معنای جمهوریت متزلزل می شود. برای اینکه جمهوریت سامان بگیرد، باید جلوی تخریب و سیاهنمایی همدیگر را بگیریم. نباید همدیگر را سیاه کنیم.
آیا در درون ما کسانی مثل مهندس موسوی، مثل حجت الاسلام والمسلمین کروبی می توانند فتنه ساز باشند؟ بنده اعلام کردم خیر! من اینها را فتنه ساز نمی شناسم. آنچه در طلیعه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در بهار 92 سامان می گیرد باید از حالا آن را به جانب جشن ببریم و نه به جانب جنگ و اینکه ما بگوییم آنها سیاه هستند و آنها بگویند ما سیاه هستیم، تعبیر حضرت امام این جناح می گوید آن جناح خائن و دزد هستند و آن جناح هم می گوید این جناح خائن و دزد هستند. اگر این طور باشد مردم به یک اجماع می رسند که هر دو دسته خائن اند.
نکته ظریف دیگری که می خواستم عرض کنم درباره هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری است. ما در انتخابات دوره دهم با ابتکار صداوسیما مناظره یی بین نامزدها داشتیم. یک طرف آقای احمدی نژاد و طرف دیگر مهندس موسوی، دکتر محسن رضایی و حجت الاسلام والمسلمین آقای کروبی بودند.
آقای احمدی نژاد وقتی خواست با اینها مناظره کند، به آقای هاشمی و آقای ناطق نوری تاخت، در صورتی که آنها نه نامزد بودند و نه مطرح. این نمونه تنازع است. هر چه ایشان در مقابل مهندس موسوی و دیگران گفته باشد، می تواند رقابت باشد، اما چرا به آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری حمله کردند. بنده معتقدم باید جلوی این نوع رفتارها گرفته شود.
همان طور که ملاحظه کردید، ظاهرا قبل از محرم بود، مقام معظم رهبری فرمودند انتخابات هنوز مانده است. چرا عده یی دارند انتخابات زودرس را کلید می زنند؟ کلید زدند، یعنی چه کار می کردند؟ همدیگر را می کوبیدند. در صورتی که ما برای رقابت سالم، دور از تنازع باید جامعه را آماده کنیم و آماده شدن جامعه از باب اینکه همه به خصوص نسل جوان بتوانند قول را بفهمند و احسن قول را تبعیت کنند.
قوه قضاییه و نیروهای امنیتی باید این مساله را روشن کنند که حرف های میرحسین موسوی و جناب کروبی و فعل اینها جرم هست یا نیست؟ من قاضی نیستم. کاملا اصرار دارم که این انتقادات فهرست شوند.
(در پاسخ به انتقادات تندی درباره برادر خواندن میرحسین و کروبی): «محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت/ مست گفت ای خواجه این پیراهن است افسار نیست». «گفت می بسیار خوردی اینچنین افتان و خیزان می روی/ گفت ای بیهوده گوی حرف کم و بسیار نیست/ گفت باید حد زنند هشیار مردم مست را/ گفت هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست.» آنچه بر ما دارد می گذرد، زیر جو سنگینی از اتهامات است و مسلما ما نباید این جو سنگین اتهامات را در سکوت مان موثر بدانیم و خود- خفقانی پیش بیاوریم.
حجت الاسلام والمسلمین آقای سیدمحمد موسوی خوئینی ها پس از چند وقت که سکوت کرده بود، دو ماه پیش مصاحبه بسیار صریح و شفافی کرد و در طلیعه آن گفت: «به ما می گویند از موسوی و کروبی تبری بجویید. ما از موسوی ای که خودمان نامزدش کرده ایم تبری بجوییم؟» من نامه محرمانه نوشتم و گفتم: «قصد انتشار هم ندارم. اگر مصلحت دیدید منتشر کنید. گفتم: چه کسی گفته است شما از موسوی و کروبی تبری بجویید؟ شما از فتنه تبری بجویید». عرض من این است که یک راهی برای تبری جستن پیدا کنید که حتی خود موسوی و کروبی از چه چیزی تبری بجویند. اصلاح طلبان که می خواهند بیایند و نامزد شوند، از چه چیزی تبری بجویند؟ اما در مورد فعل سیاسی، فعل مجرمانه، هر کدام از اینها انجام داده باشند، باید پاسخگو باشند. عرض کردم که من قاضی نیستم. قوه قضاییه است که راجع به جرم، مجازات، تخفیف و تطهیر تصمیم می گیرد. راجع به حصر، باید مقامات امنیتی درباره آن تصمیم بگیرند. بنده بر این کار نیستم.
لابد خوانده یی که آقای شجونی چندین جلسه مصاحبه کرد و چیزهایی علیه من گفت. من رفتم ختم آیت الله تهرانی در حوزه شهید مطهری. نشسته بودم، ایشان وارد شد. بغل دست خودم جا باز کردم و گفتم: «بیا». آمد. با او روبوسی کردم و گفتم: «آقای شجونی! مصاحبه های شما را که خواندم، ارادتم به شما بیشتر شد». خندید و گفت: «چطور؟» گفتم: «برای اینکه هر چه گفتی راست گفتی. گفتی حرف من حرف موتلفه نیست، گفتی حرف من حرف اصولگراها نیست. گفتی من شجونی هم با او موافق نیستم. همه اینها درست است. ارادتم به شما بیشتر شد، چون یک کلمه دروغ نگفتی، اما تو دو تا چیز گفتی». این را می خواهم در اینجا هم بگویم. حالا چقدرش قابل جمع بندی و نقل است، بماند. گفتم یکی اینکه گفتی ما ناچاریم صحبت های عسگراولادی را ماست مالی کنیم. نه! ماست مالی نکن، چون خودم می توانم از حرف هایی که زده ام و اعتقادم است دفاع کنم، شما نمی خواهد ماست مالی کنی.
مثال دیگری بزنم. موقعی که آل سعود تعدادی از حجاج ما را مورد اهانت قرار داد و تعدادی شهید داشتیم، امام حج را برای یک سال تحریم فرمودند و در آنجا فرمودند: «اگر از صدام بگذریم، از آل سعود نمی گذریم». گفتم: «آقای شجونی! معنای این چیست؟» معنایش این است که ممکن است روزی شرایطی پیش بیاید که از صدام هم بگذرد. کما اینکه این مساله را عرض کنم و بعد دو سه نکته هم اشاره کنم، چون آقای حبیبی برای ختم جلسه آمده اند. معمولا بزرگان برای آخر جلسه می آیند.
آنچه امام خواسته اند که یکی از برادران اشاره کردند، این است که جو طوری باشد که دو جناح بتوانند با هم برادرانه زندگی کنند، در انتخابات شرکت کنند، هر کدام که رای آوردند، بقیه قبول کنند.
در صورتی که «این ره که ما می رویم به هیچستان است»، باید راهی را برویم که بتوانیم از امام زمان (عج) ـ که امروز، روز شروع امامت آن حضرت است ـ مجوز بگیریم. باید جواب داشته باشیم.
کسی که می خواهد انجام وظیفه کند، باید سنگینی جو را ملاحظه کند. حالا اینکه آقای ممدوحی چند روز پیش از جامعه مدرسین بیرون آمدند و ضمن مصاحبه شان گفتند: «این حرف هایی که عسگراولادی زده است، مربوط به اصولگراها نیست. موتلفه باید از ایشان تبری بجوید.» بعد راجع به جبهه پیروان سوال کرده اند و ایشان گفته اند: «اگر جبهه پیروان بخواهد در انتخابات آینده با جامعتین همکاری داشته باشد، شرطش این است که از عسگراولادی تبری بجوید».
همان شب به جلسه شورای مرکزی رفتم و عرض کردم: «خدا را شکر می کنم که گفتم آبرویم را روی اسلام و نظام قرار داده ام و امشب متوجه شده ام آبرویم را پذیرفته اند.» البته در این مدت آقایان حسینی بوشهری، آقای رجبی و آقای غروی از جامعه مدرسین برنتابیدند که آنچه ایشان گفته مربوط به جامعه مدرسین است و گفتند نظرات شخصی ایشان است، اما تصورم این است که پذیرفته شده است و آبرویم رفت زیر صفر!
شب خدمت عزیزان در شورای مرکزی رسیدم و گفتم: «من آمده ام که در حضورم از من تبری بجویید که بدانم آبرویم را تقدیم کرده ام تا از اینجا بلند شوم و بروم.» راه بی خطر نیست و رییس مان می دانند یکی از چیزهایی که انتظار داشتم این است که منتظر تشر رهبری هم هستم! که رهبری هم به من تشر بزند که کجا می روی؟ اما تا حالا چنین چیزی را دریافت نکرده ام که نظر مبارک ایشان چیست؟
یکی از عزیزان ضمن انتقادات شان گفت که آقای مهاجرانی درباره شما چه گفته است، بنده در مقابل توضیح دادم، اما نه اینکه راه او را ببندم. در پایانش هم به آقای مهاجرانی گفتم: «راه برای شما باز است که به نظام مقدس جمهوری اسلامی، امامت، ولایت و قانون اساسی برگردی.»
منبع: اعتماد
اگرچه مرحوم عسگراولادی در یک سال آخر عمر خود حرف هایی زد که هرگز به مذاق شماری از اصولگرایان خوش نیامد و این خوش نیامدن تا جایی پیش رفت که او حتی قصد کناره گیری از حزب موتلفه را داشت اما تکلیفی که مرحوم عسگراولادی در آن روزها برای «رفع حصر» و «آغاز فعالیت های حزبی اصلاح طلبان» برای خود تعریف کرده بود به مثابه راهبردی برای برخی از شاگردان او درآمده است تا آنان همچون مراد سیاسی خود معتقد باشند که از یکسو بگویند میرحسین موسوی و مهدی کروبی «فتنه ساز» نبوده اند و همان پاسخی را درباره روشن شدن احتمالی چراغ جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین بگویند که او پس از پیروزی روحانی گفته بود: «فعالیت این احزاب هیچ اشکالی ندارد. هنگامی که آقای روحانی چتری را باز کرده که همه ملت ایران در زیر این چتر قرار بگیرند چه اشکالی دارد سلیقه های مختلف در آن حضور داشته باشند؟»
حالا رهروان راه مرحوم حبیب الله عسگراولادی با وجود نبود او با انتشار ناگفته هایش تلاش دارند تا به برادران بزرگ تر هم کیش خود بفهمانند که ردپای پدر معنوی شان را دنبال می کنند. در تازه ترین این جست وجوها، ماهنامه 42 وابسته به حزب موتلفه اقدام به انتشار پرسش و پاسخی صریح و منتشر نشده میان مرحوم حبیب الله عسگراولادی و جوانان این حزب درباره حوادث پس از انتخابات 88 کرده است.
بنا بر مقدمه متن منتشر شده در ماهنامه 42 این جلسه مرتبط با روزهایی است که نامدار و بی نام اصولگرا از یمین و یسار مرحوم حبیب الله عسگراولادی را مورد تاخت و تاز خود قرار داده بودند که چرا میرحسین موسوی و مهدی کروبی را برادران خود خطاب کرده است و به دفاع از احیای فعالیت های سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت پرداخته است. مرحوم عسگراولادی در این جلسه با وجود لحن تند پرسش های برخی جوانان حاضر در این جلسه باز هم بر مواضع خود نه تنها پافشاری کرده که گفته است در تاریخ نویسی انقلاب مثبت و منفی همه افراد را حتی اگر ابوالحسن بنی صدر باشد باید نوشت.
او در این جلسه بازهم بر مواضع قبلی خود درباره میرحسین موسوی و مهدی کروبی پافشاری کرده است.
چکیده اظهارات مرحوم عسگراولادی به شرح ذیل است:
در شورای مرکزی موتلفه عرض کردم من تا بعداز انتخابات می خواهم آزاد باشم و می خواهم وظایفم را انجام بدهم، چون رفتنی هستم. در جلسه گفتم: «عمر من مثل آفتاب لب بام است و دیری نخواهد پایید و همه این چیزها را با خودم به زیر خاک می برم و کل شما اعضای شورای مرکزی هم نمی توانید جواب قیامتی مرا بدهید. من باید خودم برای قیامتم جواب داشته باشم. خدمت برادران هم عرض کردم که فکر کردم خدا مختصر آبرویی به من داده است و همراه من به زیر خاک می رود. آن را کجا مصرف کنم؟ فکر کردم باید در راه دین خدا مصرف کنم. امام به ما آموخته است. در مورد پذیرش آتش بس، امام (ره) فرمودند: «من محاسبه یی کردم که خدا به من آبرو داده است، این آبرو را کجا مصرف کنم؟ فکر کردم در راه دینش هزینه کنم.».»
عرض کردم با اینکه عده یی رییس جمهورهای گذشته را سیاه می کنند و یک رییس جمهور را سفید، دیگر نمی شود تاریخ نوشت. در تاریخ باید مثبت ها و منفی های بنی صدر را نوشت. سال ها بود که در روزنامه و رسانه یی اسم بنی صدر نمی آمد و من مطرح کردم و گفتم: «بنی صدر مثبت هایی داشته است و منفی هایی، چون تاریخ باید دقیق نوشته شود». گفتم، یکی از مثبت های بنی صدر این بوده که توانسته است در اول جمهوری اسلامی بالای 10 میلیون تن از مردم را پای صندوق های رأی بیاورد. در جبهه بر اساس معرفت و علم خودش توانسته است کارهایی بکند. بله، بی اشتباه هم نبود. من فکر می کنم مثبت هایی دارد و تاریخ باید بنویسید اما منفی هایی هم دارد.
جمهوری اسلامی بر اساس جمهوریت و اسلام سامان گرفته است و ما باید کاری کنیم که جمهوریت یعنی حضور قاطبه مردم امکان داشته باشد. اگر عده یی را طوری سیاه کنیم که از حالا به بعد نتوانند شرکت کنند، معنای جمهوریت متزلزل می شود. برای اینکه جمهوریت سامان بگیرد، باید جلوی تخریب و سیاهنمایی همدیگر را بگیریم. نباید همدیگر را سیاه کنیم.
آیا در درون ما کسانی مثل مهندس موسوی، مثل حجت الاسلام والمسلمین کروبی می توانند فتنه ساز باشند؟ بنده اعلام کردم خیر! من اینها را فتنه ساز نمی شناسم. آنچه در طلیعه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در بهار 92 سامان می گیرد باید از حالا آن را به جانب جشن ببریم و نه به جانب جنگ و اینکه ما بگوییم آنها سیاه هستند و آنها بگویند ما سیاه هستیم، تعبیر حضرت امام این جناح می گوید آن جناح خائن و دزد هستند و آن جناح هم می گوید این جناح خائن و دزد هستند. اگر این طور باشد مردم به یک اجماع می رسند که هر دو دسته خائن اند.
نکته ظریف دیگری که می خواستم عرض کنم درباره هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری است. ما در انتخابات دوره دهم با ابتکار صداوسیما مناظره یی بین نامزدها داشتیم. یک طرف آقای احمدی نژاد و طرف دیگر مهندس موسوی، دکتر محسن رضایی و حجت الاسلام والمسلمین آقای کروبی بودند.
آقای احمدی نژاد وقتی خواست با اینها مناظره کند، به آقای هاشمی و آقای ناطق نوری تاخت، در صورتی که آنها نه نامزد بودند و نه مطرح. این نمونه تنازع است. هر چه ایشان در مقابل مهندس موسوی و دیگران گفته باشد، می تواند رقابت باشد، اما چرا به آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری حمله کردند. بنده معتقدم باید جلوی این نوع رفتارها گرفته شود.
همان طور که ملاحظه کردید، ظاهرا قبل از محرم بود، مقام معظم رهبری فرمودند انتخابات هنوز مانده است. چرا عده یی دارند انتخابات زودرس را کلید می زنند؟ کلید زدند، یعنی چه کار می کردند؟ همدیگر را می کوبیدند. در صورتی که ما برای رقابت سالم، دور از تنازع باید جامعه را آماده کنیم و آماده شدن جامعه از باب اینکه همه به خصوص نسل جوان بتوانند قول را بفهمند و احسن قول را تبعیت کنند.
قوه قضاییه و نیروهای امنیتی باید این مساله را روشن کنند که حرف های میرحسین موسوی و جناب کروبی و فعل اینها جرم هست یا نیست؟ من قاضی نیستم. کاملا اصرار دارم که این انتقادات فهرست شوند.
(در پاسخ به انتقادات تندی درباره برادر خواندن میرحسین و کروبی): «محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت/ مست گفت ای خواجه این پیراهن است افسار نیست». «گفت می بسیار خوردی اینچنین افتان و خیزان می روی/ گفت ای بیهوده گوی حرف کم و بسیار نیست/ گفت باید حد زنند هشیار مردم مست را/ گفت هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست.» آنچه بر ما دارد می گذرد، زیر جو سنگینی از اتهامات است و مسلما ما نباید این جو سنگین اتهامات را در سکوت مان موثر بدانیم و خود- خفقانی پیش بیاوریم.
حجت الاسلام والمسلمین آقای سیدمحمد موسوی خوئینی ها پس از چند وقت که سکوت کرده بود، دو ماه پیش مصاحبه بسیار صریح و شفافی کرد و در طلیعه آن گفت: «به ما می گویند از موسوی و کروبی تبری بجویید. ما از موسوی ای که خودمان نامزدش کرده ایم تبری بجوییم؟» من نامه محرمانه نوشتم و گفتم: «قصد انتشار هم ندارم. اگر مصلحت دیدید منتشر کنید. گفتم: چه کسی گفته است شما از موسوی و کروبی تبری بجویید؟ شما از فتنه تبری بجویید». عرض من این است که یک راهی برای تبری جستن پیدا کنید که حتی خود موسوی و کروبی از چه چیزی تبری بجویند. اصلاح طلبان که می خواهند بیایند و نامزد شوند، از چه چیزی تبری بجویند؟ اما در مورد فعل سیاسی، فعل مجرمانه، هر کدام از اینها انجام داده باشند، باید پاسخگو باشند. عرض کردم که من قاضی نیستم. قوه قضاییه است که راجع به جرم، مجازات، تخفیف و تطهیر تصمیم می گیرد. راجع به حصر، باید مقامات امنیتی درباره آن تصمیم بگیرند. بنده بر این کار نیستم.
لابد خوانده یی که آقای شجونی چندین جلسه مصاحبه کرد و چیزهایی علیه من گفت. من رفتم ختم آیت الله تهرانی در حوزه شهید مطهری. نشسته بودم، ایشان وارد شد. بغل دست خودم جا باز کردم و گفتم: «بیا». آمد. با او روبوسی کردم و گفتم: «آقای شجونی! مصاحبه های شما را که خواندم، ارادتم به شما بیشتر شد». خندید و گفت: «چطور؟» گفتم: «برای اینکه هر چه گفتی راست گفتی. گفتی حرف من حرف موتلفه نیست، گفتی حرف من حرف اصولگراها نیست. گفتی من شجونی هم با او موافق نیستم. همه اینها درست است. ارادتم به شما بیشتر شد، چون یک کلمه دروغ نگفتی، اما تو دو تا چیز گفتی». این را می خواهم در اینجا هم بگویم. حالا چقدرش قابل جمع بندی و نقل است، بماند. گفتم یکی اینکه گفتی ما ناچاریم صحبت های عسگراولادی را ماست مالی کنیم. نه! ماست مالی نکن، چون خودم می توانم از حرف هایی که زده ام و اعتقادم است دفاع کنم، شما نمی خواهد ماست مالی کنی.
مثال دیگری بزنم. موقعی که آل سعود تعدادی از حجاج ما را مورد اهانت قرار داد و تعدادی شهید داشتیم، امام حج را برای یک سال تحریم فرمودند و در آنجا فرمودند: «اگر از صدام بگذریم، از آل سعود نمی گذریم». گفتم: «آقای شجونی! معنای این چیست؟» معنایش این است که ممکن است روزی شرایطی پیش بیاید که از صدام هم بگذرد. کما اینکه این مساله را عرض کنم و بعد دو سه نکته هم اشاره کنم، چون آقای حبیبی برای ختم جلسه آمده اند. معمولا بزرگان برای آخر جلسه می آیند.
آنچه امام خواسته اند که یکی از برادران اشاره کردند، این است که جو طوری باشد که دو جناح بتوانند با هم برادرانه زندگی کنند، در انتخابات شرکت کنند، هر کدام که رای آوردند، بقیه قبول کنند.
در صورتی که «این ره که ما می رویم به هیچستان است»، باید راهی را برویم که بتوانیم از امام زمان (عج) ـ که امروز، روز شروع امامت آن حضرت است ـ مجوز بگیریم. باید جواب داشته باشیم.
کسی که می خواهد انجام وظیفه کند، باید سنگینی جو را ملاحظه کند. حالا اینکه آقای ممدوحی چند روز پیش از جامعه مدرسین بیرون آمدند و ضمن مصاحبه شان گفتند: «این حرف هایی که عسگراولادی زده است، مربوط به اصولگراها نیست. موتلفه باید از ایشان تبری بجوید.» بعد راجع به جبهه پیروان سوال کرده اند و ایشان گفته اند: «اگر جبهه پیروان بخواهد در انتخابات آینده با جامعتین همکاری داشته باشد، شرطش این است که از عسگراولادی تبری بجوید».
همان شب به جلسه شورای مرکزی رفتم و عرض کردم: «خدا را شکر می کنم که گفتم آبرویم را روی اسلام و نظام قرار داده ام و امشب متوجه شده ام آبرویم را پذیرفته اند.» البته در این مدت آقایان حسینی بوشهری، آقای رجبی و آقای غروی از جامعه مدرسین برنتابیدند که آنچه ایشان گفته مربوط به جامعه مدرسین است و گفتند نظرات شخصی ایشان است، اما تصورم این است که پذیرفته شده است و آبرویم رفت زیر صفر!
شب خدمت عزیزان در شورای مرکزی رسیدم و گفتم: «من آمده ام که در حضورم از من تبری بجویید که بدانم آبرویم را تقدیم کرده ام تا از اینجا بلند شوم و بروم.» راه بی خطر نیست و رییس مان می دانند یکی از چیزهایی که انتظار داشتم این است که منتظر تشر رهبری هم هستم! که رهبری هم به من تشر بزند که کجا می روی؟ اما تا حالا چنین چیزی را دریافت نکرده ام که نظر مبارک ایشان چیست؟
یکی از عزیزان ضمن انتقادات شان گفت که آقای مهاجرانی درباره شما چه گفته است، بنده در مقابل توضیح دادم، اما نه اینکه راه او را ببندم. در پایانش هم به آقای مهاجرانی گفتم: «راه برای شما باز است که به نظام مقدس جمهوری اسلامی، امامت، ولایت و قانون اساسی برگردی.»
منبع: اعتماد
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
| در حال بررسی: ۰
| انتشار یافته: ۱
ارسال نظر
این عکس آقای عسکراولادی اطاق بازرگانی است . لطفا عوضش کنید .