کد خبر: ۲۱۸۸۳۰
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۷ - ۰۲:۲۰
شاه در بازدید از دانشگاه تهران و دادن دانشنامه به شاگرد اول‌های دوره‌های مختلف، از موی بلند فارغ التحصیلان عصبانی شد زیر لب از این جلفی شکایت کرد.
 شاه در بازدید از دانشگاه تهران و دادن دانشنامه به شاگرد اول‌های دوره‌های مختلف، از موی بلند فارغ التحصیلان عصبانی شد زیر لب از این جلفی شکایت کرد.

با انتصاب نصیری به ریاست ساواک (در زمان دولت هویدا) مبصر به جای او ،به ریاست شهربانی برگزیده شد. او که همچون سرپاس مختاری – آخرین رئیس شهربانی رضا شاه- در عین خشونت و قاطعیت در کار، ساز می زد و اهل بزم بود، در اوج فعالیت های متجددانه رژیم، مرتکب اشتباهی شد. شاه در بازدید هرساله از دانشگاه تهران و دادن دانشنامه به شاگرد اول های دوره های مختلف، از موی بلند فارغ التحصیلان عصبانی شد و زیر لب از این جلفی شکایت کرد! مبصر شنید.

از فردا ماموران کلانتری ها، با استخدام سلمانی محل، موی سر بیتل هایی را که از خیابان ها جمع آوری می شدند، می تراشیدند. دو سه روز پس از این حکایت، مبصر دست در سوراخ زنبور کرد. ماموران کلانتری دربند به «کی کلاب»- رستوران و رقاصخانه شب زنده داران خصوصی درباری- حمله بردند.

در آن جا، پشت دری که بر روی هر ناآشنایی باز نمی شد، درباریان و جوانان طبقه بالا در هم می لولیدند. آن شب علاوه بر دو (والاگهر) – عنوانی که به نوه های رضاشاه داده شده بود- خسرو جهانبانی که در آستانه ازدواج با شهناز دختر شاه بود، پرویز راجی، یکی از معشوقان اشرف و فرهاد مشکوة و حسین زنده رودی که هر دو را فرح به اصرار از فرنگ به تهران آورده بود ،حضور داشتند با موهای دراز. صبح زود به «شهبانو» خبر رسید که موهای این عزیز کردگان تراشیده شده، ظهر سپهبد مبصر از ریاست شهربانی بر کنار بود و مشکوة و زنده رودی برای دلجویی در ناهار دربار، در حضور شاه و ملکه بودند.

چند روز بعد ،در سلام خاص کاخ نیاوران، مبصر را حتی به صف امیران بازنشسته هم راه ندادند. او از غضب و با فریاد گفت: «مگر من چه کرده ام؟» و دست هایش را بر شیشه مرسدس 300 خود کوفت، رگ هایش برید!

این پرسروصداترین حادثه ای بود که در تبدیل ایران به «بهشت سرمایه داری غرب» رخ داد. دیگر، طبقه اشراف پهلوی کاملا مستقر بودند، در شمال تهران باغ های بزرگ آن ها، با چمن کاری های وسیع، زمین های تنیس، استخرهای سرد و گرم، سونا، سالن های بازی و فضاهایی برای مهمانی های هرشبه، از هر گوشه روییده بود.

شمیران با این ترتیب به تهران پیوسته، ییلاق و قشلاق بی فایده شده بود. شاه و خاندان سلطنت، کاخ های قدیمی خود را برای نخست وزیری و مجلس سنا و ادارات دیگر به دولت فروخته، خود به کاخ های شمیران رفته بودند که به هزینه دولت ساخته شده بود! پیست های اسکی تازه ای برای زمستان ها و فضای اسکی روی آب برای تابستان ها ساخته شده بود، قصر چالوس به مهدی شیبانی- استاندار مازندران-بخشیده شده بود، چرا که با میلیون ها هزینه ،کاخ مجللی در کنار نوشهر برای شاه ساخته می شد، در کنار این کاخ و در بهترین نقطه سواحل شمال، والا حضرت ها، وزیران، سرمایه داران و درباریان، صاحب ویلاهایی می شدند که به ویلاهای کت داز ور- جنوب فرانسه، ساحل لاجوردین- شباهت داشت. گرچه بسیاری از افراد این طبقه ترجیح می دادند تابستان ها را به ویلاهای خود در حاشیه مدیترانه سربزنند و زمستان ها را در پیست های اسکی سوئیس، در مجاورت خانواده سلطنتی، سرکنند.

منبع : خراسان
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین