|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۴۴
کد خبر: ۲۱۸۴۴۲
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۲
خبر مرگ شريعتي سراسري مي‌شود و مسجد را به تشنج مي‌کشاند. بر همگان روشن است بي‌هيچ ترديدي «شريعتي را کشته‌اند». بر سر شهيدبودن يا مرحوم‌شدن شريعتي هنوز در اين تاريخ دعوايي به پا نشده است. در محافل مذهبي سنتي، در بازار و در ميان جريانات سياسي اپوزيسيون واکنش‌ها از همين جنس است؛ اعتراض، خشم و ناباوري.
 علي شريعتي، با نام علي مزيناني، در سحرگاه 29 خرداد 1356 در بندر ساتهامپتون در انگلستان درگذشت. خبر مرگش در 43سالگي و يک ماه پس از خروجش از ايران از همان لحظات اول، زمزمه‌هاي تلفني را تبديل به پچ‌پچه‌هايي در سطح شهر‌ها و فريادها و مشت‌هايي گره کرده در محيط‌هاي دانشجويي و محافل سياسي کرد. داناي کل –مأموران اداره ساواک- همه جا هست و از همه گوشه و کنار و پنهان و آشکار شهر خبر مي‌آورد؛ سلف‌سرويس دانشکده فني، دانشکده حقوق، دانشکده علوم پزشکي دانشگاه تهران، زندان اوين، زندان قصر، دانشگاه ملي، دانشکده بابل... . طي گزارش‌های داناي کل از همان ساعات آغازين پخش خبر (30-31 خرداد) برخي از دانشجويان با دادن شعارهايي چون «درود بر شهيد علي شريعتي»، «اتحاد، مبارزه، پيروزي»، «دشمنت را مي‌کشيم، قاتلت را مي‌کشيم»... با شکستن شيشه‌هاي دانشگاه مراتب اعتراض خود را به مرگ مشکوک شريعتي اعلام مي‌کنند. دانشکده‌هاي علم و صنعت، مراکز آموزشي سازمان کرج، دانشگاه آريامهر و دانشسراي فني بابل از جمله دانشگاه‌هاي سوگوار بودند. در 31 خرداد 1356، در مراسم چهلم ختم پدر يکي از روحانيون در مسجد ارگ تهران خبر مرگ شريعتي سراسري مي‌شود و مسجد را به تشنج مي‌کشاند. بر همگان روشن است بي‌هيچ ترديدي «شريعتي را کشته‌اند». بر سر شهيدبودن يا مرحوم‌شدن شريعتي هنوز در اين تاريخ دعوايي به پا نشده است. در محافل مذهبي سنتي، در بازار و در ميان جريانات سياسي اپوزيسيون واکنش‌ها از همين جنس است؛ اعتراض، خشم و ناباوري.

نظام شاهنشاهي که تازه از بيستم خرداد از خروج شريعتي با نام علي مزيناني آگاه شده و رد پاي او را در انگلستان يافته بود، از ابعاد گسترده پخش خبر مرگ شريعتي به وحشت مي‌افتد و مي‌کوشد اين فضا را مديريت کند. چه کند؟ مجوز مراسم بدهد يا ندهد؟ در مسجد باشد يا در دانشگاه؟ در تهران يا مشهد؟ در خانه‌ها يا در خيابان‌ها...؟ برگزاري مراسم را به دوستانش بسپارد يا به خانواده، به دانشگاهيان يا به فعالان سياسي و... . شريعتي را استاد تصفيه‌شده دانشگاه و زنداني سياسي همين يک سال پيش بنامد يا متفکر بزرگ اسلام و محقق...؟ نهايتا تصميمش مي‌شود اين:

«محترما به استحضار مي‌رساند: روز 1/4/2536 ابلاغ شد که در اجراي اوامر جهان مطاع اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر به جناب آقاي نخست‌وزير مقرر است، از نامبرده بالا که در لندن فوت شده تجليل و قسمت‌هايي از نوشته‌هايش که در گذشته عليه خود نوشته در جرايد درج گردد. در اجراي اوامر صادره در جلسه‌اي با حضور آقايان نيکخواه و امير طاهري بررسي‌هاي لازم و معمول و اقداماتي به شرح زير به عمل آمد:

1-قرار شد از طريق نخست‌وزيري ترتيبي اتخاذ گردد که دانشگاه فردوسي مشهد روز 2/4/36 به انگيزه اينکه شريعتي استاد آن دانشگاه بوده آگهي مجلس يادبود و ترحيم او را در جرايد منعکس نمايند.

2-روزنامه کيهان ضمن انعکاس خبر کوتاهي درباره چگونگي فوت مشاراليه، بيوگرافي مشروح او را که قبلا توسط ساواک تهيه شده به چاپ رساند.

3-روزنامه کيهان مقاله ديگري را تحت عنوان افکار و عقايد شريعتي درباره مسائل ملي و مذهبي که آن هم توسط نماينده ساواک تدوين و تنظيم شده چاپ نمايد.

4-روزنامه اطلاعات نيز خبر درگذشت و شرح زندگي شريعتي را به‌صورتي‌که تا حدودي از نظر مطالب انشائي و سبک با نوشته کيهان متفاوت است، در تاريخ 2/4/36 منتشر سازد.» (با امضاي عطارپور-شريعتي به روايت اسناد ساواک-جلد سوم- مرکز اسناد انقلاب اسلامي)

محصول اين دستورالعمل مي‌شود دو مطلب در دو شماره روزنامه کيهان در تاريخ 31 خرداد 1356 و دوم تير 1356:

«دکتر شريعتي متفکر بزرگ و اسلام‌شناس محقق از مدتي قبل از ناراحتي چشم و بيماري قلبي در رنج بود و براي معالجه به اروپا رفت و سرانجام در تاريخ 29/3/36 بر اثر آخرين حمله قلبي جهان را بدرود گفت». (کيهان 31 خرداد 1356)

روزنامه کيهان در دوم تير نيز ويژه‌نامه‌اي را به شريعتي اختصاص مي‌دهد تا بنا بر توصيه عطاپور، رئيس اداره يکم عمليات و بررسي ساواک «مقاله ديگري را تحت عنوان افکار و عقايد شريعتي درباره مسائل ملي و مذهبي که آن هم توسط نماينده ساواک تدوين و تنظيم شده» چاپ کرده باشد. نام اين يادداشت اين است: «دکتر شريعتي: سفري طولاني که مقصد آن بازگشت به خويش بود» و در آن از شريعتي ناسيوناليست، ايران‌دوست، ضد‌غرب‌گرايي و ضدمارکسيست تجليل مي‌کند.

روزنامه کيهان در دستورالعمل ساواک خوش‌رقصي و غلو را براي تلطيف افکار عمومي به اينجا مي‌رساند: «علي شريعتي به موازات تحصيل علوم جديد در حضور پدرش تحصيلات ديني و علوم قديمه و عربي آموخت و به هنگامي که فقط 15‌ساله بود، مسائل ديني و اصول اساسي مذهب جعفري را به نيکي مي‌دانست و در همان ايام براي پدرش که به تفسير قرآن و تعليم مسائل ديني و ترويج اصول راستين مذهب بود، دستيار فعالي به شمار مي‌آمد». نويسنده کيهان (ساواک) شريعتي را مدرس دانشگاه سوربن پاريس و از دوستان صميمي و نزديک ژان پل سارتر معرفي مي‌کند: «او دوره جامعه‌شناسي اسلامي را در دانشگاه سوربن به پايان آورد و در اين رشته درجه دکترا گرفت و متعاقبا به عنوان مدرس در همان دانشگاه به تدريس پرداخت». (کيهان- 2 تير 1356)

از ميان احکام چهارگانه بالا براي مصادره شريعتي و تلطيف افکار عمومي و اثبات حسن نيت خود، نظام شاهنشاهي در آن خرداد 1356 به جز درج اين دو مطلب در کيهان نتوانست کار ديگري را پيش ببرد. دانشگاه مشهد مراسمي براي استاد اخراجي خود تدارک نديد. معلوم بود که امکان ندارد بتوان با تدارک تئاتر سوگواري براي شريعتي دلي را به دست آورد يا داغي را خنک کند. از همين رو در ايران هيچ مراسمي به جز مراسم هفتم او در مشهد و آن هم بي‌سخنران، مجوز نگرفت. در تهران تقاضاي برگزاري مجلس ختم در مسجد ارگ بي‌پاسخ ماند.

با‌اين‌همه مراسم‌هاي کوچک بي‌شماري در سراسر ايران در سوگ او و به يادش از سوي اقشار و طيف‌هاي وسيع دانشجويي، جوان، فعالان سياسي و محافل روشنفکري برگزار شد.  

منبع: شرق
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین