روزنامه آفتاب یزد نوشت: «برای شناساندن خودش نشانه کم ندارد؛ هر جایش را که بگردید یک نشان منحصربهفرد که هویتش را میسازد خواهید یافت. عناصر سازنده هویتش به قدری زیادند که مانند آن دیگرها نیازی به جعل سند و تحریف تاریخ ندارد. کماند عرصههایی که یکی از فرزندانش در آن نامآوری نکرده باشد؛ تاریخ پربارش پر است از نخستینها. داراییهایش تنها به اکتشافات، اختراعات و ابزارهای ساخت دست بشر محدود نمیشود؛ طبیعت، فرهنگ و سبک زندگی ویژهاش در هیچ جای دنیا یافت نمیشود. هر نقطهاش مردمی با زندگی ویژه خودش را دارد. چند زبان و چند گروه جمعیتی را در دامان خود با صلح پرورش داده است؛ سالهاست که زندگی در ایران چند فرهنگی بر این رویه جاری است. افرادی که در ایران زندگی میکنند متعلق به چند گروه فرهنگی هستند. اگر قرار باشد تصویری از مردم ساکن ایران کشیده شود، باید همهی این گروههای جمعیتی را مدنظر داشته باشد، تا بتواند تصویری واقعی باشد.
کاریکاتور غیر واقعی
نویسندگان و سفرنامهنویسان غیر ایرانی به ویژه غربی متون قابل توجهی (از نظر تعداد) دربارهی ایران نوشتهاند. با این که، کتابهای خاورشناسانه، نقش مهمی در شناساندن ایران به دنیای بیرون از آن داشتند اما تصویری که از ایران میدادند، تصویری کاملا منطبق بر واقعیت نبود. در واقع میتوان گفت بخشهایی از اطلاعاتی که در این کتابها در رابطه با ایران درج شده است، واقعیت را بیان میکند. در حالی که کم نیستند صفحاتی در این کتابها که مغرضانه یا ناآگاهانه کمترین رنگ از واقعیت را دارند.
امروز اما با پیشرفتهای اخیر، دیگر برای شناساندن و شناختن یک کشور صرفا نیاز به چاپ سفرنامه و کتاب توسط شرقشناسان نیست. رسانههای مختلف میتوانند در عرض چند ساعت گزارش کاملی در این باره در سراسر جهان منتشر کنند. در چنین دنیایی انتظار میرود که اطلاعات کاملی دست کم در سطوح برجسته و نمایان دربارهی یک کشور وجود داشته باشد. اما چیزی که اخیرا در یکی از سایتهای ورزشی روسیه منتشر شده است بر عکس این را نشان میدهد. به تازگی و به مناسبت جامجهانی در سایت https://m.sports.ru کاریکاتوری از تماشاچیان ۳۲ کشور حاضر در مسابقات منتشر شد. این تصویرها نمایشگر انسانهای شاد و همچنین چند عنصر فرهنگی هر کشور است اما در مورد ایران چنین نبود. در تصویری که مشاهده میکنید، تماشاچیان ایرانی با لباس غیر ایرانی تصویر شدهاند. مردانی با چهرههای عبوس در این نقاشی خودنمایی میکنند. تنها چیزی که در نگاه اول توجه را جلب نمیکند، تصویر فرشهایی است که به عنوان نمادی از ایران کشیده شده است. طرحهایی که بیشتر شبیه موکت هستند تا فرشهای خوش رنگ و طرح ایرانی. اما چه چیز باعث میشود که یک کارتونیست و یک رسانه چنین تصویری از کشوری معروف و تاریخمند داشته باشند؟
تبادل فرهنگی کم است
دکتر جواد میری، جامعهشناس سیاسی و آشنا به روسیه در این باره به آفتاب یزد میگوید: «من چند سال در چین زندگی کردم. آن زمان وقتی میگفتم ایرانیام، چینیها میپرسیدند یعنی عرب هستی؟ میگفتم نه عرب نیستم. میگفتند مگر مسلمان نیستی؟ میگفتم مسلمان غیر عرب هم داریم. این مسئله طبیعی است. شما هم ممکن است همه چشم بادامیها را چینی یا ژاپنی بدانید، در حالی که فیلیپین، مغولستان، کره و بسیاری از کشورهای شرق آسیا چشم بادامی هستند. وقتی یک نفر از بیرون از جامعهی مسلمانان نگاه میکند یک مختصات مشترک و یک جهان اسلام را که یک مجموعه فرهنگی واحد را تشکیل میدهد، میبیند. پس فکر میکند همهی اعضای این مختصات فرهنگی عربند. اما در جهان اسلام چندین فرهنگ وجود دارد. همهی بزرگان و فیلسوفان جهان اسلام، عرب نبودند؛ ایرانیها، ترکها و مردم اندلس بخش بزرگی از مشاهیر اسلامی را تشکیل میدهند. اما باید این نکته را در نظر داشت که کم کاریهایی نیز در حوزهی فرهنگی صورت گرفته است. این کمکاریها مخصوصا از طرف روسها بیشتر بوده است. در ایران دامنهی تبادلات با روسیه بیشتر از نوع نظامی و امنیتی و نهایتا اقتصادی است. اما در حوزهی فرهنگی و آموزشی تبادل ما با روسیه کم است؛ مخصوصا از سمت روسها. در دوران شوروی هم ایرانشناسی آنگونه که شایسته باشد وجود نداشت؛ شناختی که وجود داشت بیشتر از نوع سیاسی بود. ایرانشناسی آن دوره بیشتر به دوران باستان میپرداخت نه دوران حاضر. کسانی که در ۱۰۰-۱۵۰ سال اخیر رشد کردند شناخت کافی از ایران ندارند. اساسا شناخت روسها نسبت به ما، دربارهی ایران کلاسیک و یا در حیطهی مسائل امنیتی، نظامی و اقتصادی است. اما ایرانیها از لحاظ فرهنگی در روسیه فعالتر از روسها در ایران هستند. ایران ۲۰مرکز فرهنگی در فدراسیون روسیه دارد. ادبیات فارسی در روسیه تدریس میشود و همچنین مرکز مطالعات اسلامی زیر نظر ایران در روسیه در حال فعالیت است. اما روسها چنین فعالیتهایی را در ایران ندارند.»
روسیه اتاق فرهنگی ندارد
میری در ادامه به دلایل عدم فعالیت فرهنگی روسها در ایران اشاره کرد و گفت: «چند دلیل برای این غیر فعال وجود دارد. دلیل نخست مسائل امنیتی است؛ خود ایرانیها هم دوست ندارند روسها در ایران فعال باشند. اتریش در ایران اتاق فرهنگی دارد و زبان آلمانی را با لهجه اتریشی آموزش میدهد، شب شعر دارد و مقایسه شعرای ایرانی و آلمانی را انجام میدهد. اما روسیه اتاق فرهنگی ندارد. ایران بیش از ۲۰مرکز فرهنگی در روسیه دارد و مدام در حال رایزنی فرهنگی است، هم سفیر سیاسی و هم سفیر فرهنگی در روسیه دارد. نمیشود گفت که این مسائل امنیتی ریشه در تاریخ اتفاقات ایران و روسیه دارد. ما باید به روسیه امروز نگاه کنیم. اگر دقت کنیم میبینیم که روسیهی امروز نه امپراتوری تزار است و نه اتحاد جماهیر شوروی. روسیه کشوری است که در بهترین حالت یک قدرت منطقهای است و از منظر اقتصادی به جهان سوم تعلق دارد. تولیدات قابل توجهی در سطح جهانی ندارد، بیشترین تولیداتش نفت و گاز است. در حوزه نظامی هم با کشورهای خاصی میتواند تبادل و صادرات داشته باشد. قدرت روسیه یک قدرت محدود است. طرز تفکری که از روسیه در ایران حتی در بین نخبگان سیاسی و فرهنگی وجود دارد منطبق بر واقعیات میدانی امروز روسیه نیست. نه روسیه اتحاد جماهیر شوروی و روسیهی تزاری است و نه ایران، ایرانِ دورهی قاجار است.
من در کتاب "نگاهی مردمشناختی به چین و روسیه در جغرافیای سیاسی ایران" که توسط انتشارات جامعهشناسان چاپ شد، بسیاری از این موضوعات را تشریح کردم و گفتم که چه مسائلی در پس روابط تاریخی ایران و روسیه است که باعث دلسردی و عدم تساهل بین دو کشور شده و همچنین به واقعیات امروز اشاره کردم که ما به بسیاری از آنها واقف نیستیم که متاسفانه رسانههای جمعی هم بدان دامن میزنند. یا از روسیههراسی مینویسند و یا میگویند این روسیه وارث تزارهاست. یا پا را از این فراتر مینهند و میگویند روسیه حافظ منافع ماست! مگر میشود یک کشور وارث منافع کشوری دیگر باشد؟ یا میگویند به روسها نمیشود اعتماد کرد. باید در پاسخ آنها گفت مگر میشود به دیگر کشورها اعتماد کرد؟ روابط دولت-ملتهای مدرن در پایهی اعتماد نیست، بلکه بر اساس منافع ملی است. ما باید ببینیم که بر اساس منافع ملی خودمان با چه کسی میتوانیم دادوستد کنیم. این که چرا روسها در ایران اتاق فرهنگی ندارند را باید در دلایل طرف ایرانی و متصدیان حوزهی مربوطه پرسید. چرا اتریش، آلمان و فرانسه میتوانند اتاق فرهنگی داشته باشند ولی روسیه نمیتواند داشته باشد. دوم این که در حوزه فرهنگی دولتهای ما به معنای واقعی کلمه وارد گفتوگوهای فرهنگی نشدند. در همین یک سال اخیر چند بار سیاستمداران ما بین دو کشور سفر کردند و چند بار شخصیتهای فرهنگی ما و روسیه رفتوآمد داشتند؟»
تفاوت فرهنگی مزید بر علت
این جامعهشناس ادامه داد: «نکتهی دیگر، تفاوت فرهنگی است. سیاستگذاریهای فرهنگی که ما در ایران داریم اولویت را به بعضی از کشورها نمیدهد. برای مثال وقتی یک تفاهمنامهی فرهنگی قرار است امضا شود، اولویتهای ایران و روسیه ممکن است مغایر باشد؛ برای آنها ممکن است رقص، موسیقی، آواز در اولویت باشد ولی برای ما نه. پس نمیشود خیلی گشاده با هم مبادلات فرهنگی داشته باشیم. سیاستهای فرهنگی با هم تطابق ندارد. سوم این که باید به نظام آموزشی ایران و روسیه توجه کنیم. بسیاری از کسانی که از ایران برای درس خواندن خارج میشوند و دوباره به ایران برمیگردند، راحت میتوانند مدارکشان را تطبیق دهند ولی اگر کسی در روسیه درس خوانده باشد، تطبیق مدرک برای او سخت است. نظام آموزشی ما بسیار غرب محور است، و نسبت به شرق، روسیه، چین و کشورهای اروپای شرقی سختگیری دارد. تطبیقسازی مدارک اخذ شده از این کشورها سخت صورت میگیرد. با این که پزشکی در روسیه قوی است ولی حتی تطبیق مدارک پزشکی نیز به سختی در ایران اتفاق میافتد. البته در این بین باید یک واقعیت را نیز در نظر بگیریم. همهی مردم یک کشور به کشورهای دیگر سفر نمیکنند که اطلاعات کسب کنند. نمیشود از یک کاریکاتوریست توقع داشت که بداند ایران یک کشور با اکثریت عرب نیستند.»
مردان خشمگین
اما تنها نکتهی عجیب این عکس لباس تماشاگران نیست. نکتهی مهمتر که توهینآمیز نیز است، نمایش چهرهای عبوس و اخمو از ایرانیان است. این در حالی است که مردم ایران به شوخطبعی معروفند. مردمی که در سختترین شرایط زندگی باز هم جوک میسازند و بذلهگویی میکنند چطور میتوانند چنین چهرههای عبوسی داشته باشند؟ کم پیش نیامده که مردم ایران بیرحمترین مشکلات زندگی را به سخره و شوخی گرفته باشند و این تنها مختص حال حاضر نیست، شاعران و نویسندگان طنزپرداز ما با همین زبان نرم و خندهآور برگهای پرباری را به دفتر ادبیات ایران افزودهاند. حتی جدیترین شاعران چون فردوسی نیز گاهی زبان به طنز میگشودند. شادی با ایران بیگانه نیست. جشنها و سنتهای نشاطآوری که از دورترین روزهای تاریخ برای امروزیان به ارث رسیده است، همه نشان از شاد بودن ایران دارد؛ نوروز، چهارشنبه سوری، شب یلدا و سیزده به در از شادترین روزها و شبهای ایرانیان هستند.
جواد میری دربارهی این که چرا در این کاریکاتور چنین چهرههایی برای ایرانیان در نظر گرفته شده است، به آفتاب یزد میگوید: «در مورد این که چرا در این طرح ایرانیان را چهرهی عبوس خشمگین نشان دادهاند باید گفت یکی از دلایلش همین صدا و سیمای ماست. شما صدا و سیمای ما را با دیگر کشورها مقایسه کنید؛ برنامههایی نشان میدهد که ایرانیان را خموده و غمگین تصویر میکند. برنامههایی که گاهی تهی از خنده و شادی و بذله است. چرا برخی کمدینهای معروف ایرانی در صدا و سیما فعال نیستند؟ خود ما متخصص هستیم که یک تصویر خشن از خودمان نشان دهیم. چیزی که زیاد است، برنامههای غمناک و گریهآور است. نکته دیگری هم وجود دارد و آن اینکه ۸۰ درصد رسانههای جمعی روسیه در دست یهودیان روسیه است. خود این میتواند سرچشمهی یک شیطنت رسانهای باشد.»
خودمان را به جهان بشناسانیم
البته ما باید سطوح مختلف مردم را در نظر بگیریم. در حوزهی آکادمیک روسها در ۲۰ سال اخیر شناخت بیشتری نسبت به ایران کسب کردند. یکی از راههای شناخت کشورها، سیاحت و تجارت و رفتوآمد توریستی است. خب رفت و آمد توریستی روسیه به ترکیه را با ایران مقایسه کنید. خب طبیعی است اگر شناخت آنها از ایران کمتر باشد. ما هم شناخت کمی از روسیه داریم. هرگاه حرف از روسیه میشود میگوییم مسکو و سنپترزبورگ یا میگوییم سرما. در حالی که در روسیه جاهایی با دمای ۵۰ درجه سانتیگراد هم داریم. همین عدم شناخت باعث بیتفاوتی میشود. من بین ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ در چین زندگی میکردم. چینیها یک هفته در سال را به عنوان هفتهی فرهنگی روسیه انتخاب کرده بودند و اتفاق برعکس آن هم در روسیه در جریان بود. ما اگر شناختی هم داریم در حوزههای محدود داریم. نیازمند کار بیشتری در این حوزه هستیم. باید در حوزهی دیپلماسی عمومی فعال شویم. اما حالا که این طرح چاپ شده است ما باید در حوزهی مجازی فعال باشیم. شما باید در رسانه فعال باشید. حتی سفارت ایران در روسیه باید این موضوع را مطرح کند. باید گفته شود تا در افکار عمومی تاثیر مثبت گذارد. باید خودمان را به جهان بشناسیم که ایران یک کشور با اکثریت عرب نیست، بلکه فرهنگ متنوع دارد. باید بگوییم که آدمهای عبوس نداریم.»
همانگونه که در گزارش هم اشاره شد، حال باید فکری برای تصحیح این اشتباه و همچنین جلوگیری از اشتباهات بعدی این چنینی کرد. در وهلهی نخست وظیفهی ما و رسانههای ما و نخبگان ماست که به عنوان ایرانی، کشور خودمان را آنگونه که شایستهاش است به دنیا بشناسانیم. حیف است کشوری با این غنای فرهنگی چنین مغفول بماند. کمکاری و سهلانگاری ما و مسئولان مرتبط، در این مورد به هیچوجه قابل بخشش نیست. درست است که در این زمانه با پیشرفت رسانهها و ظهور فضای مجازی ارتباط مردم ایران با دیگر کشورها آسانتر شده است، اما این اتفاق هرگز نباید دلیلی برای شانه خالی کردن مسئولان برای تبادل فرهنگی میان دو کشور شود.»